گروه فرهنگی مشرق - سینما نماد و سمبل مدرنیزاسیون است و علاقمندان روزگاران مدرن، یکی از علقه هایشان سینماست. حال زمانه ای را پشت سر می گذاریم که تحولات سخت افزاری سینما رو به گسترش است و صنعت دیجیتال نسبت به پانزده سال قبل به شکل حیرت آوری توسعه یافته است. در این شرایط آیا فیلمسازی حاضر است که با دوربین های سنگین قدیمی اثرش را فیلمبرداری کند؟ در زمانه توسعه صنعت دیجیتال دلتنگی برای دوران آنالوگ عجیب نیست! با همین ارزیابی و نگرش و میل به مدرنیزاسیون اگر مستند چنارستان هادی آفریده را تحلیل کنیم به بن بست نخواهیم خورد؟!
راستش هیاهوی پخش این مستند حین جشنواره سینما حقیقت و ادامه آن پس از پخش تلویزیونی، پشتوانه ای تامل برانگیز ندارد و در پشت انتشار مطالب منتقدانه، چند سئوال غیر سیاسی مهم،گزاره های قابل بحثی هستند که هیچگاه مطرح نشدند؟!
«چنارستان» فیلمی از «هادی آفریده، مستندی است در ستایش خیابان ولیعصر(عج)، طولانیترین چنارستان دنیا، طویلترین خیابان خاورمیانه و زیباترین خیابان پایتخت کشور.آفریده در چنارستان چگونگی و شکلگیری طویل ترین خیابان خاورمیانه را روایت می کند و حکایتش درباره سرنوشت ساختمانهای زیبا و مجلل اطراف این خیابان است. روایت مستند مبتنی بر تحقیق مهندس جوانی (ندا توکلی) است که برای شناخت بیشتر خیابان ولیعصر(عج) سراغ افراد مرتبط و غیر مرتبط بسیاری می رود و تاریخچه ساختمانهای برجا مانده از گذشته تهران را بررسی می کند. او به ملاقات شخصیتهای هنری هم میرود، مرتضی احمدی، علی دهباشی، کامران عدل، احمد نادعلیان، اسکندر مختاری، حوری اعتصام، امیر انوشفر و... از جمله این هنرمندان هستند. فیلم از میدان راهآهن آغاز میشود، از چایخانه سنتی که همه مشغول خوردن دیزی هستند! از ایستگاه راهآهن و مرتضی احمدی. دوربین آفریده از پس عبور میادین بسیار و خانههای قدیمی، به تجریش میرسد، باز هم به مرتضی احمدی و البته امامزاده صالح(ع).
آفریده سعی می کند در این فیلم مستند، حس زیباشناسی خاصی را به مخاطب منتقل کند. حس زیبایی شناسایی خاصی که توام با نوستالژی گذشته است و این سئوال را مطرح می کند که چرا از داشتههای شهری پاسداری نکردیم؟ چرا به جای ساختمانهای زیبا، برجهای سیمانی ساختیم؟ با این توضیح، بدون هیچ نیت خوانی، آنچه در طول این مستند رخ می دهد را می گذاریم به حساب حسن نیت و علائق نوستالژی این مستندساز متولد 1363 به تهران قدیم. اگرچه با این تفاسیر او اصلا نه تهران قدیم را دیده است و نه چنارستان را.
راستش هیاهوی پخش این مستند حین جشنواره سینما حقیقت و ادامه آن پس از پخش تلویزیونی، پشتوانه ای تامل برانگیز ندارد و در پشت انتشار مطالب منتقدانه، چند سئوال غیر سیاسی مهم،گزاره های قابل بحثی هستند که هیچگاه مطرح نشدند؟!
«چنارستان» فیلمی از «هادی آفریده، مستندی است در ستایش خیابان ولیعصر(عج)، طولانیترین چنارستان دنیا، طویلترین خیابان خاورمیانه و زیباترین خیابان پایتخت کشور.آفریده در چنارستان چگونگی و شکلگیری طویل ترین خیابان خاورمیانه را روایت می کند و حکایتش درباره سرنوشت ساختمانهای زیبا و مجلل اطراف این خیابان است. روایت مستند مبتنی بر تحقیق مهندس جوانی (ندا توکلی) است که برای شناخت بیشتر خیابان ولیعصر(عج) سراغ افراد مرتبط و غیر مرتبط بسیاری می رود و تاریخچه ساختمانهای برجا مانده از گذشته تهران را بررسی می کند. او به ملاقات شخصیتهای هنری هم میرود، مرتضی احمدی، علی دهباشی، کامران عدل، احمد نادعلیان، اسکندر مختاری، حوری اعتصام، امیر انوشفر و... از جمله این هنرمندان هستند. فیلم از میدان راهآهن آغاز میشود، از چایخانه سنتی که همه مشغول خوردن دیزی هستند! از ایستگاه راهآهن و مرتضی احمدی. دوربین آفریده از پس عبور میادین بسیار و خانههای قدیمی، به تجریش میرسد، باز هم به مرتضی احمدی و البته امامزاده صالح(ع).
آفریده سعی می کند در این فیلم مستند، حس زیباشناسی خاصی را به مخاطب منتقل کند. حس زیبایی شناسایی خاصی که توام با نوستالژی گذشته است و این سئوال را مطرح می کند که چرا از داشتههای شهری پاسداری نکردیم؟ چرا به جای ساختمانهای زیبا، برجهای سیمانی ساختیم؟ با این توضیح، بدون هیچ نیت خوانی، آنچه در طول این مستند رخ می دهد را می گذاریم به حساب حسن نیت و علائق نوستالژی این مستندساز متولد 1363 به تهران قدیم. اگرچه با این تفاسیر او اصلا نه تهران قدیم را دیده است و نه چنارستان را.
نکته مهم و گزاره مطروحه نخست این است که اگر فیلمسازی، امر مدرنی است و سینما خود بازتاب پست مدرنیسم و عرضه آن باید در مکان مدرن اتفاق افتد چرا پردیس سینمایی ساختیم؟! چرا به همان سینماهای قدیمی و کهن و مدلی که کیمیایی در متروپل نشان می دهد قناعت نکردیم؟!
فیلمساز در چنارستان چنان تحولات شهر نشینی را ارزیابی می کند که گویی در غار بدویت زندگی می کند درست مثل علی دهباشی در فیلمش که انگاریکباره از دیدن ولیعصر(عج) سر ذوق آمده است! آیا در مسیر مدرنیزاسیون پای نهادن با اصل قناعت به همان صناعت شهری نظم گذشته و نظم قدیمی شهری ممکن می شود؟نکته همین است که با ابزار پست مدرن در مورد مفهوم نوستالژی شهری فیلم می سازیم که متن درونی اثر ستایش صناعت شهری جهل قدیم است،
وقتی ستون سیمانی هست چرا همچنان دلبسته چوب و کاهگلیم! برادر محترم فیلمساز نه تاریخ را فهم کرده نه جامعه مدنی شهری مدرن را. به همین سادگی هم حکم درباره حرفه اش صادر نمی کنیم! خودباختگی و عقب ماندگی مصداق همین فیلم چنارستان است،یعنی مدل فرهنگی ایرانی با برج و مترو و خیابان مدرن پیوستگی ندارد ؟!
آنقدر از ظرف تاریخ برنداشته ایم که حواسمان باشد مدرنیزاسیون شهری در ده سال اخیر چنان با سرعت حرکت می کند که جک استروا پس از ده سال به ایران می آید و تهران را با مادرید مقایسه می کند، آنوقت دوست مستند ساز ما در پی نوستالژی و ریخت شهری در دوران پهلوی است.
اصلا تهران خوب ساخته نشده، ساختمانها بدجوری ساخته شده اند، اما قضاوت های جاری در مستند بر اساس کدوم اصول توسعه شهری ادا می شود؟ آیا تمام این افرادی که در مقابل دوربین آفریده حاضر می شوند، تحصیلات آکادمیک مدرن درباره ساخت و ساز شهری دارند؟!
اگر هادی آفریده به سان فروغ فرخزاد در دهه 40 میلادی زیست می داشت و حلبی آبادی های دهه چهل و پنج را می دید باز اشرافیت غیر مدرن آن سالها را در قالب این مستند می ستود؟
سازنده مستند تاریخ را نمی داند یا عامدانه از فهم یک موضوع مهم عبور کرده است. ولیعصری که لبریز از چنار و درخت است برای عبور و مرور جمعیت 5 میلیون و 656 هزار و 322 نفر سال 57 طبیعتابایدچنین ریختی داشته باشد و گرنه با جمعیت 13 میلیون و 658 هزار و 754 نفر چگونه از راه آهن می توان به تجریش رسید؟