به گزارش مشرق به نقل از کيهان، رئيس دولت اصلاحات که در فتنه سال 88، همانند سران رژيم هاي مرتجع منطقه، در جبهه مورد حمايت آمريکا و اسرائيل قرار داشت، در ملاقات اخير خود گفته است «باعث تاثر است اين موج مبارکي که در خاورميانه و در دنياي عرب ايجاد شده، موج آزاديخواهي، موج ضديت با ديکتاتوري و مي گويند که بايد اين حالت فوق العاده از بين برود، انتخابات آزاد باشد. اينها خيلي مبارک است ولي در جنبه ايجابي مساله چگونه است؟ اين موج مبارک در کشورهاي اسلامي رخ مي دهد، جاهايي که اکثريت آنها مسلمان اند. ما خيلي علاقمند بوديم که در مقابلش بگويند ما مي خواهيم نظام ديني و اسلامي هم حاکم باشد و اگر در ذهن اين جوامع بود که اسلام با آزادي مي تواند سازگار باشد، با انتخابات آزاد و انتخاب مردم مي تواند سازگار باشد و نه تنها براي مسلمانان اين آزادي براي همه کساني که در ذيل و ظل حکومت و جامعه اسلامي زندگي مي کنند اين آزادي و حرمت وجود دارد ولو دين ديگري داشته باشند همه شهروند اند و حقوق شهروندي دارند آن وقت مي ديديد امروز موجي که بود جنبه ايجابي آن هم جنبه اسلامي بود. [اما] در گذشته نگاه مي کنند به نام اسلام چه جباريت هايي صورت گرفته، در زمان ما هم در همسايگي ما يک حکومت هاي جباري که با ابتدايي ترين حقوق بشر سازگار نبودند امتحان خود را دادند؛ در افغانستان و در جاهاي ديگر و به نام خدا مي کشتند، زنان را اسير مي کردند، ظلم مي کردند، ترور و سرکوب مي کردند و آزادي هاي مردم را مي گرفتند و اين ها را به نام اسلام انجام مي دادند خوب مردم مي گويند اگر بناست ديکتاتوري باشد باز اين ديکتاتورهايي که هست نامقدس است اگر يک ديکتاتوري مقدس بخواهد بيايد بهتر است که نيايد ترس از آنهاست.
وي همچنين مي گويد: آنچه ما اصلاحات مي ناميم، تداوم انقلاب اسلامي است.
درباره اين مغالطه چند لايه بايد يادآور شد که اولا برخلاف ادعاي خاتمي، ملت هاي مسلمان منطقه در پي حاکميت اسلام هستند همچنان که نظرسنجي چند ماه پيش موسسه آمريکايي پيو در مصر نشان داد. ثانيا القاي اسلام هراسي ملت ها، پروژه اي اصالتاً آمريکايي-صهيونيستي است وگرنه ملت هاي مسلمان مصر و بحرين و يمن و... مبدأ حرکت خود را نمازجمعه و مساجد قرار نمي دادند. ثالثا اسلام قلابي طالباني نسخه اي آمريکايي و صهيونيستي براي کنار زدن اسلام اصيل بوده است و اتفاقاً دست بر قضا اسلام ليبرالي جريان هاي سکولار مدعي اصلاح طلبي نيز از اين حيث از همان آبشخور آمريکايي و صهيونيستي ترويج مي شود و در واقع بنابراين بوده که طالبان و القاعده بترسانند و سکولارهاي مسلمان نما به دام بيندازند و ملت ها را از اسلام ناب دور کنند.

رابعا آقاي خاتمي توضيح دهد چه نسبتي ميان وي و ملک عبدالله سعودي(پمپاژکننده مالي-اعتقادي جريان هاي خشن طالبان و القاعده، و سرکوبگر فعلي ملت هاي مسلمان بحرين و يمن) وجود دارد که باعث شد خاتمي ارديبهشت 88 به ديدار شاه جلاد سعودي در رياض شرفياب شود؟! خامساً رئيس دولت اصلاحات با آن همه خيانتي که تحت حمايت ارکان دولت وي براي اسلام زدايي، ولايت زدايي و ساختارشکني صورت گرفت، چگونه جرئت مي کند ادعا کند که «ما خيلي علاقمند بوديم مسلمان هاي منطقه بگويند مي خواهند نظام اسلامي و ديني حاکم باشد»؟! معلق بازي پيش قاضي؟ دروغ به اين بزرگي در انظار ملتي که خيانت هاي علني روزگار اصلاحات را به چشم ديده اند؟
سخنان اخير خاتمي اگر هيچ ارزشي نداشته باشد، از يک نظر واجد اهميت است و آن اينکه غلبه فضاي اسلام خواهي و مطالبه حکومت ديني در ايران و منطقه، وي را وادار کرده تا به رغم سوابق خيانت آلود پيشين، خود را طرفدار حکومت اسلامي جا بزند.