
به گزارش مشرق به نقل از رسالت، حال اگر به لحاظ ادبي احياناً اشکالاتي دارد به گردن نويسنده آن است. بگذريم. بايد گفت ابرهه و سپاهش قبل از اسلام به مکه حمله کردند. آنان اجداد يزيد نبودند. يزيد نميخواست انتقام ابرهه را در نبرد با ابابيل بگيرد. او در پي انتقام بدر، حنين، جنگهاي حضرت علي(ع)
و . . . بود. از همين جا دادن اطلاعات اشتباه به تماشاگران شروع ميشود و اين تا بدانجا پيش ميرود که پس از گذشت 20 دقيقه از اجرا در تاريخ
7 ارديبهشت 1390 تماشاگري با عصبانيت بلند شده و لب به اعتراض ميگشايد که: اين است حضرت زهرا(س)، اين است نشان دادن عصمت کبري؟ ادامه خبر چنين است؛ در پي اعتراض اين فرد و با توجه به نمايش ضعيف تئاتر، ساير مردم نيز ضمن اعتراض به اين نمايش، آن را موجب وهن به مقام حضرت فاطمه(س) دانسته و ضمن اعتراض به اين تئاتر، سالن نمايش را ترک کردند. در همين حين يکي از تماشاگران فرياد زد: آيا کسي نيست به اين تئاترها نظارت کند؟ آيا اين تئاترها که با حمايتهاي مالي برخي ساخته ميشوند تحت هيچ نظارتي از طرف وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي قرار نميگيرند؟ (به نقل از جهاننيوز)
خدا را شکر پس از اينکه سالهاست در مقالات و نقدهايمان از اين گونه نمايشها فرياد برميآوريم که اين چه نمايشهاي مذهبي است؟ چرا کسي به باندبازيها و گروهبازيهايي که در پس اين نمايشها به بهانه نمايش مذهبي فقط در پي پر کردن جيب خود هستند رسيدگي نميکند؟
و ...هيچ گاه هم هيچ اتفاقي نيفتاد. اين بار اين تماشاگران هستند که لب به اعتراض ميگشايند. يادمان باشد اين تماشاگران همان خانوادههاي شريفي هستند که مسئولان تئاتر با باندبازيها و روابطشان آنها را با اتوبوس و . . . به ديدن تئاتر ميآورند.
در اين ميان پول هنگفتي نهفته است. اولاً بودجهاي که براي اين نمايشها داده ميشود بودجه خاص و حمايتهاي خاص نمايشهاي مذهبي است که البته بعضيها در اولويت هستند! دوماً مسئولان تئاتر که هماره دست در دست يکديگر دارند و به اصطلاح نان به هم قرض ميدهند با هماهنگي و استفاده از ارتباطات آنچناني با ارگانها
و. . . يکجا بليتهايشان را به ارگانهاي مذکور ميفروشند و آنها هم به مرور اين بليتها را به خانوادههاي کارمندانشان داده و آنها به راحتي با در اختيار داشتن وسيله اياب و ذهاب به ديدن اين نمايشها ميآيند و بعد مسئولين تئاتر در انتها آمارهاي آنچناني ميدهند و جيبشان را نيز پُر ميکنند!
اما اين بار همين خانوادهها اعتقادات و باورهايشان به اهل بيت عصمت و طهارت(ع) خونشان را به جوش آورد و لب به اعتراض گشودند.
شما نگاه کنيد به بروشور، زماني که مثلاً کارگردان و عوامل از يک گروه و دوستان نزديک و گاهي فاميل مسئولين هستند، ديگر چه انتظاري ميتوان داشت؟
نمايش ميخواهد بهگونهاي ديگر به حضرت فاطمه زهرا(س) و مصائبش بپردازد اما اصولاً متن و اجرا نميتواند از پس اين مهم برآيد.
اينجا نيز چون بارهاي قبل هشدار ميدهم دستها و افکاري در کار است که ائمه هدي(ع) و اهل بيت عصمت و طهارت(ع) را چون انسانهاي معمولي نشان دهند و آرام آرام معصوميت آنها و اتصال به منبع وحي را از ايشان بگيرند و حريمشکني کنند و بعد بگويند آنها مانند همه مردم بودهاند، در اين صورت ديگر نميتوانند الگو و اسوه باشند. زماني که حضرت علي(ع) و حضرت فاطمه(س) را العياذبالله چون ليلي و مجنون و يا رمئو و ژوليت نشان ميدهيم که در لابهلاي نخلها با هم حرفهاي عاشقانه ردوبدل ميکنند، ديگر آيا از کوثر نشاني ميماند؟
آقاي ميلاد اکبرنژاد در مقام نويسنده و سيدمحمدجواد طاهري در مقام کارگردان، قياس به نفس کردهاند! بايد گفت اطلاع و دانش و بينش ما در خصوص يک موضوع به اندازه داشتهها و بضاعت ماست. نه خود آن موضوع و نه آن طور که بايد و نه آن طور که هست.
به قول آن بزرگ: "کار نيکان را قياس از خود مگير." اين يک قياس معالفارق است. اصلاً سالبه به انتفاع موضوع است. عشق در نزد مولا علي(ع) و حضرت فاطمه(س) با عشق در نزد عامه و من و شما تفاوت دارد. زماني که حضرت فاطمه(س) ازدواج کردند 9 ساله و يا 11 سال داشتند. اينجا يک دختر حداقل بيست و چند ساله را ميبينيم که لابهلاي نخلها ميچرخد و مولا علي(ع) نيز دارد برايش حرفهاي عاشقانه ميزند، از چشمهايش ميگويد و . . . شما اصلاً به چه اجازهاي از اندک دانستههاي ناقص خود بدين نتيجه رسيدهايد که ميتوان اينان را معمولي ديد و عشقشان را مجازي و زميني همانند همه دانست؟ اگر پول ميخواهيد برويد کارهاي ديگري کنيد. شما که الحمدلله پارتيتان در حد اعلاست. چرا حرمت اهل بيت عصمت و طهارت(ع) را ميشکنيد؟ چرا نمايش مذهبي، محملي شده است براي پول درآوردن و بودجه گرفتن و هزينه کردن و معروف شدن و هزار و يک مسئله مادي ديگر. چرا مذهب را سکوي پرتاب خود قرار ميدهيد؟ آن تماشاگران حق داشتند که اعتراض کنند و تالار را ترک نمايند. الحمدلله مسئولان هم هيچ اظهارنظري نکردند و آب از آب هم تکان نخورد و کماکان اجرا ادامه دارد! بايد گفت هيچ اظهارنظري نميتوانستند بکنند. گذشته از اينها اين نمايش پر از تناقض است. در جايي از نمايش، حضرت عزرائيل ميآيد و به مولا(ع) ميگويد آمدهام اجازه بگيرم براي قبض روح حضرت زهرا(س). مولا ميگويد: "تو کارت چيست؟" يعني چه؟ اگر مولا عزرائيل را ميبيند و با او حرف ميزند و اگر نميبيند ديگر چرا از او سئوال ميکند و . . . پس ميداند کارش چيست. يا در جايي حضرت امالبنين(س) با حضرت فاطمه زهرا(س) روبهرو ميشود شايد بتوان در درام اين کار را انجام داد يعني فاصلههاي تاريخي را برداشت اما باز همان حرفها زده ميشود. نويسنده و کارگردان به اصطلاح ميزنند به صحراي کربلا. حضرت زهرا(س) ميگويد از بچههاي من و حسينم مراقبت کن. امالبنين(س) ميگويد عباس دلش ميخواست تو مادرش باشي و حضرت فاطمه(س) ميگويد عباس پسرم و در ادامه از مشک خالي و . . . ميگويند. اين دوستان حرفهاي تکراري و کليشهاي را تنها با رنگ و لعاب امروزي نشان ميدهند و ادعا دارند که نگاه نويي کردهاند. آيا هر کاري که نام ائمه(ع) را بر خود داشته باشد لاجرم نمايشي مذهبي و ديني است؟
کار نيکان را قياس به خود گرفتن کار نويي است؟ آن هم چه نيکاني! معصومين عليهماالسلام! در جايي ابوبکر و عمر و . . . دارد با هم حرف ميزنند. اگر با يکديگر صحبت ميکنند پس چرا تماشاگران را خطاب قرار ميدهند انگار که بر سر منبر هستند. آن هم با صداي بلند منوتون.
دوستان بازيگر آخر چقدر تکرار؟ اولاً ابوبکر جزء ياران حضرت رسول(ص) بود. دوماً اگر کسي يا فردي ميخواهد مردم را مجاب کند به قبول مسئلهاي غيرمعمول پس بايد بهگونهاي نرم و در عين حال تأثيرگذار حرف بزند نه با تحکم و با عصبانيت. ثالثاً اي کاش کمي در خصوص شخصيت فکر ميکرديد. آنجا عربستان است، آنها عربند، حرکاتشان، رفتارشان و نگاهشان بايد درست انتخاب شود. آقاي سرچاهي با اينکه مدتي است روي صحنههاي تئاتر تهران نبوده اما هيچ تغييري نکرده، همان بيان، همان صدا و همان رفتارها بدون تغييري در پرداخت شخصيت. ايشان معمولاً يکجور بازي ميکنند. ديگران نيز به همين منوال. شايد تنها کسي که نسبتاً درست بازي کرد رحيم نوروزي بود و در ابتداي کار علي فرحناک!
کارگردان نشانههايي براي ارتباط با امروز نيز در کار گنجانده است. ويلن سِل که ديگر در کارهاي مذهبي جزء لاينفک اجراها شده است از زمان نمايش پل تا سالهاي شن تا نمايش اخير دژاکام، يک دامن ستاره و . . . اين ويلن سل جايگاه خاص دارد که ديگر کليشهاي شده است. سئوال اينجاست اگر آن را حذف کنيم چه اتفاقي ميافتد؟ تنها به خاطر زيباييشناسي از آن استفاده ميکنيم و يا ارتباط با امروز.
متن شعاري است و شاعرانه. آيا اگر حرفهاي مثلاً حضرت عزرائيل را شخصيت ديگري ميگفت فرقي هم ميکرد. اين شاعرانگي که بدون ارتباط فيالنفسه و دراماتيک با موضوع و ايضاً شخصيتهاست ديگر در کارهاي مذهبي و ديني اين چنيني تکراري و کليشهاي شده است. مشتي شعر و قطعه ادبي همين. بايد دانست به صرف زيبايي نميشود از اشعار و . . . به جاي ديالوگ استفاده کرد و يا هر وسيلهاي را روي صحنه آورد. اينها بايد ارتباطي ماهوي و دراماتيک با اجرا و اثر داشته باشند. از سويي در ابتداي کار نوشتهاي روي پرده ميآيد بدين مضمون؛ (اينها يک گروه نمايشي هستند که برداشت خود را از فاطمه زهرا(س) و مسائل زمان ايشان ارائه ميدهند). اين نوشته کافي است تا ارتباط با امروز شکل بگيرد؟ البته اين نوشته بيشتر، براي ايجاد مفر بود تا اگر اعتراضها و ايرادهايي بر کار گرفته شود مانند اعتراض آن تماشاگران، گروه بگويد ما که از اول گفتيم برداشت خودمان را ارائه دادهايم. اما بايد گفت چه کسي به شما اجازه داده است که برداشتهاي غلط و نادرست خود از ائمه(ع) را به صحنه بکشيد و به ذهن تماشاچي القا کنيد؟
حضرت فاطمه(س) آن قدر ابعاد شخصيتي گستردهاي دارند که ميتوان به آنها پرداخت، ابعادي که تاکنون به آن پرداخته نشده است. حالا از اين همه، شما دوستان نويسنده و کارگردان خواستهايد نگاهي امروزي به ايشان بيندازيد و رفتار و سکنات و کردار آنان را قياس از خود گرفتهايد! گفتهايد چه اشکالي دارد آنان هم مثل ما بودند انسانهاي معمولي، پس عشقشان، زندگيشان و اعمالشان هم مانند ما بوده است! اما از اين نکته غافل بودهايد که در حد دانايي خودتان از اين بزرگواران حرف زدهايد نه آن طور که هست و بايد و اين سطحينگري به تنهايي به شما اجازه نميدهد هر آنچه را که ميخواهيد و فکر ميکنيد به صحنه بکشيد و هر آنچه را که خود انجام ميدهيد به خاندان عصمت و طهارت(ع) نسبت دهيد. يکي از ابعاد شخصيتي حضرت فاطمه(س) اين است که هيچ گاه براي خود دعا نميکردند و هماره براي مردم و همسايگان دعا ميکردند، سه روز روزهشان را با آب افطار کردند و افطارشان را به فقير دادند. در جنگها با حضرت رسول(ص) به تيمار و پرستاري مجروحان همت ميگماشتند. اديب و مفسر قرآن بودند و . . . بايد گفت تا زماني که کساني در خصوص نمايشهاي ديني ميتوانند حرفي براي گفتن داشته باشند و به دليل همين ارتباطات و گروهبازيها کنار گذاشته شدهاند، نمايش ديني و مذهبي ما به جايي نخواهد رسيد و خداي ناکرده روزي را خواهيم ديد که مقام ائمه هدي(ع) تا مرتبه آدمهاي امروزي و معمولي پايين آورده شده و اين خواست دستهاي پنهان است که ميخواهند ارتباط معنوي افراد جامعه را با بزرگان به سطح نازل برسانند. زماني که اين بزرگان تا حد آدمهاي معمولي پايين آورده شدند ديگر چه نيازي است به تمسک به آنان و راه و روش و انديشهها و آرا و ديانت و عفت و عصمت و . . . آن بزرگواران. اين گونه آنان زميني شده و از جايگاه رفيع خود به سطح ميآيند.
پس از اين زمينهسازيها برخي به سادگي خواهند گفت؛ ميبينيد! آنان هم مانند ما به دنيا آمدهاند، زندگي کردهاند، عاشق شدهاند، ازدواج کردهاند، بچهدار شدهاند و بعد از دنيا رفتهاند. چرا آن قدر آنان را بزرگ ميکنيد؟ چرا اصلاً بايد در تمام شئون زندگيمان از افرادي که 1400 سال پيش زندگي کردهاند تبعيت کنيم و از اين دست حرفها! البته با ظاهر نمايش مذهبي و در اين ميان مسئولين تئاتر هم کاملاً منفعل هستند.حال ميبينيد که چگونه به همين سادگي و از طريق ظاهري ديني و ظاهرسازيهاي ديني و مذهبي در قالب نمايشهاي ديني تهاجم فرهنگي، فکري، مذهبي و . . . صورت ميپذيرد و آب از آب هم تکان نميخورد حتي زماني که تمام تماشاگران يک نمايش لب به اعتراض ميگشايند مسئولين تئاتر در همه ردهها و زمينهها چون دستشان در دست يکديگر است و به اصطلاح نان به هم قرض ميدهند صدايشان که در نميآيد هيچ، سعي دارند يک طوري موضوع را ماستمالي کنند و از آن بگذرند.با اين اوصاف بايد حرکتي جدي و اساسي نموده و براي اين مدعيان هنر تئاتر بالاخص نمايشهاي ديني و مذهبي، فکري بکنيم تا نسل جوان و جامعه تحت تأثير اين افکار مسموم قرار نگيرند.
افکاري که خواسته يا ناخواسته در راستاي اهداف دشمنان اين مرز و بوم و دشمنان دين اسلام و مذهب تشيع و ايران اسلامي است. بايد اين فرمايش حضرت امام راحل را آويزه گوش قرار دهيم که هر چه داريم از اسلام است و اهل بيت عصمت و طهارت و ائمه هدي عليهماالسلام. پس تا دير نشده بايد فکري اصولي و اساسي و ريشهاي بکنيم چرا که اگر دير بجنبيم خواهيم ديد که چه زود دير شده است! بايد گفت اکنون هم خيلي دير است. بايد هر چه سريعتر روبهروي اين جريانات فکري منحرف ايستاد.
پيشنهاد ميکنم اجراي نمايشهاي ديني و مذهبي کلاً از نظارت و يد قدرت مرکز هنرهاي نمايشي، معاونت هنري، بنياد رودکي و انجمن هنرهاي نمايشي، دفتر تئاتر ديني و . . . خارج شده و تحت نظارت مستقيم وزارت ارشاد درآيد تا چه به لحاظ اجرايي و چه نظارتي، ديگر شاهد اين گونه مسائل نباشيم. انشاءالله.