به گزارش مشرق؛"مکس بلومنتال" در مقاله اي که در پايگاه اينترنتني تام ديسپچ (tomdispatch) منتشر شده، به بررسي اسلام هراسي و توسعه آن توسط صهيونيسم جهاني در آمريکا پرداخته است. متن اين مقاله به شرح زير است:
نگاهي از درون به گروه دسيسه گران مرموز ، وبلاگ نويسان عوام فريب، شبه دانشگاهيان و روشنفکران، نئوفاشيست هاي اروپايي، ساکنان خشن شهرک هاي صهيونيستي و نامزدهاي بالقوه انتخاباتي جمهوري خواه که در پشت صحنه اين صنعت قرار دارند.
بيش از 9 سال پس از 11 سپتامبر، رفتار جنون آميز نسبت به مسلمانان در زندگي آمريکايي همچنان اين کشور را در چنگال خود گرفته است. در چنين فضايي شاهد طغيان حملات و آتش زدن مساجد و تلاش براي جلوگيري از احداث مساجد بوده ايم. همچنين جامعه مسلمانان آمريکا که اکثر آنان افراد ميانه رويي هستند، بسترساز حرکت هاي تروريستي قلمداد شده است. لهيب زبانه هاي اين آتش تا "نيويورک سيتي" رسيده و اين در حالي است که راي دهندگان در "اوکلاهما" با اکثريت بالايي ممنوعيت اجراي "شريعت" در دادگاههاي آمريکا را تاييد کردند (حال آنکه هيچ چشم اندازي براي اجراي شريعت در دادگاهها وجود نداشت). ترکش هاي سياسي اين (پويش) اسلام هراسي به "باراک اوباما" رييس جمهوري آمريکا نيز اصابت کرد. چرا که از هر پنج آمريکايي يک نفر به نجواي شايعات نادرست مبني بر ديانت اسلامي اوباما گوش جان سپرده است. اين مبارزه اسلام هراسي احتمالا بر ديدگاه کلي نسبت به مسلمانان نيز اثر گذاشته است؛ يک نظرسنجي موسسه "پيو ريسرچ سنتر" در اوت 2010 نشان داد که ميزان مطلوب بودن مسلمانان در بين آمريکايي ها از سال 2005 تا کنون 11 درصد سقوط کرده است.
ممکن است به نظر برسد زمان بروز اين تشنج و اضطراب تعصبهاي ضد مسلمانان که چندين سال پس از ضربه 11 سپتامبر سربرآورده است ، عجيب و همچنين به طور شگفت آوري غير خودجوش و تصنعي است. اما بياييد بيشتر تامل کنيم: اين مساله (تعصب هاي ضد مسلمانان) نتيجه مبارزه سازمان يافته و درازمدت گروه متشکل و منسجمي از فعالان و عوامل راستگرا است که اول بار اندک زماني پس از حملات 11 سپتامبر بر مساله اسلام هراسي متمرکز شدند. اما در دوران اوباما به قدرت لازم براي اسلام هراسي دست يافتند. در آن زمان بود که نيروهاي محافظه کار که در سال 2008 از قدرت کنار زده شدند ، درصدد برآمدند تا رنجش هاي فرهنگي را به دستاوردهاي سياسي و حزبي تبديل کنند و در اين راه موفقيت خوبي هم کسب کردند.
اين شبکه تمرکز خود را به طور عقده اي وار بر گسترش فرضي نفوذ مسلمانان در آمريکا قرار داد. گستردگي اين شبکه فراتر از قاره ها است به طوري که فعالان "حزب چاي"*(tea party) در آمريکا تا راست هاي افراطي اروپا را در بر مي گيرد. اينها صهيونيستهاي افراطي راستگرا، مسيحيان انجيلي و اراذل و اوباش فوتبالي انگليس را گرد هم مي آورند. اين شبکه بازتاب دهنده احساسات به شدت طرفدار اسراييل است به طوري که چهره هاي اصلي آن ، کشور يهودي (اسراييل) را به عنوان يک سرزمين نبرد در خط اول مبارزه جهاني با تروريسم ، تکريم و ستايش مي کنند و از آمريکا و قدرتهاي اروپايي مي خواهند که از شيوه هاي سرکوب شديد اسراييلي تقليد کنند.
اسلام هراسي اخير در آمريکا (با تاکيد قوي بر "هراس") به هيچ وجه اتفاقي نيست. سالها پيش از آنکه پياده نظام "حزب چاي" براي اعتراضات خشمگينانه در بيرون محل پيشنهادي احداث ساختمان مرکز يک جامعه اسلامي در "منهتن" گرد بيايند، نمايندگان لابي اسراييل و تشکيلات يهودي – آمريکايي ، مبارزه اي را عليه فعالان طرفدار فلسطين آغاز کردند که زمينه اي براي ظهور و بروز رويدادهاي بعدي بود. آن مبارزه با سرعت – و شايد به طور قابل پيش بيني – به يک رشته مبارزات و حملات عليه مساجد و مدارس اسلامي تبديل شد که اين حملات به نوبه خود مجموعه اي از مبارزان و فعالان مشکوک و پرانرژي را به صفوف شبکه مزبور جذب کرد.
عناصر محافظه کار درون لابي طرفدار اسراييل علاوه بر تامين انرژي اوليه حملات اسلام هراسانه ، سرمايه مالي مورد نياز سازمان اين شبکه را نيز تهيه کردند و آن را قادر ساختند که بر بحث هاي ملي تاثير بگذارد.
منابع مالي براي ترويج اسلام هراسي
"اوبري چرنيک" يک کارگشاي نه چندان شناخته شده در زمينه امنيت نرم افزار در ناحيه "لس آنجلس" است که از طريق يک شرکت مشاوره امنيتي که محترمانه "مرکز ملي بحران و هماهنگي تداوم" ناميده شده است، فعاليت مي کند. گفته مي شود چرنيک که از افراد مورد اعتماد سابق "موسسه سياست هاي خاورنزديک واشنگتن" است ، 750 ميليون دلار مي ارزد.
موسسه مزبور به عنوان يک مرکز پژوهشي براي "کميته روابط عمومي آمريکا و اسراييل" (AIPAC) که از گروههاي اصلي لابي اسراييل است، فعاليت کرده است. ثروت چرنيک با دارايي و ثروت "برادران کوچ" مقايسه مي شود؛ غولهاي صنعت استخراج معادن که اعتبار لازم براي گروههاي مرتبط با حزب چاي مانند گروه "آمريکايي هاي طرفدار سعادت" را تامين مي کنند.
ثروت چرنيک البته در مقايسه با امپراطوري مالي "حيم سابان" چهره رسانه اي بانفوذ اسراييلي – آمريکايي کوچک به نظر مي رسد. سابان يکي از کمک کنندگان خصوصي بزرگ به حزب دموکرات است و بتازگي با کمک 9 ميليون دلاري جمع آوري شده براي گروه "دوستان نيروهاي دفاعي اسراييل" هماوردي و برابري کرد. چرنيک اما با تزريق پول خود به مجموعه اي کوچک اما بانفوذ از گروهها و افراد با دستور کاري محدود، تاثير قابل ملاحظه اي داشته است.
چريک از طريق "بنياد فيربروک" – يک نهاد خصوصي که او و همسرش آن را اداره مي کنند – کمک هاي مالي در اختيار گروههايي از قبيل "اتحاديه ضد افترا" (ADL) و "CAMERA" نهاد ناظر رسانه اي راستگراي طرفدار اسراييل، و همچنين ساکنان خشن شهرک هاي اسراييلي در اراضي فلسطين و نيز چهره هاي شبه دانشگاهي مانند "رابرت اسپنسر" قرار داده است. اسپنسر تا حد زيادي مسوول ترويج تئوري هاي توطئه درخصوص غلبه متعصبان اسلامي بر غرب است. اين گروهها در کنار هم هيستري (رفتار جنون آميز و هيجاني) درخصوص مسلمانان را در جوامع مياني آمريکا گسترش مي دهند. اين در حالي است که مهاجراني از خاورميانه بتازگي در اين جوامع ساکن و مستقر شده اند. و در حالي که رقيبان پيشتاز انتخاباتي احتمالي جمهوري خواه از "مايک هوکابي" گرفته تا "سارا پيلين" مباحث خود را مطرح و کليشه هاي خود را طوطي وار تکرار مي کردند، اين گروهها با خوشحالي نظاره گر بودند.
شايد تنها مساله اي که از جذبه رو به گسترش اسلام هراسي شگفت انگيزتر باشد ، اين است که تنها چند سال پيش اين پديده به تعداد معدودي محوطه هاي دانشگاهي و يک منطقه مرکزي (و فقيرنشين) شهر محدود بود و يک هوس زودگذر به نظر مي آمد که بزودي فضاي سياسي آمريکا را ترک خواهد کرد.
تولد يک شبکه
اين حملات اسلام هراسانه در دوره اوج اعتبار و نفوذ "جرج دبليو بوش" آغاز شد؛ زماني که نومحافظه کارها و متحدان آنان در اوج قدرت قرار داشتند. در سال 2003 سه سال پس از شکست تلاش "بيل کلينتون" براي حل وفصل مساله اسراييل – فلسطين و بلافاصله پس از اشغال عراق ، شبکه اي از گروههاي يهودي شامل گروههايي مانند "ADL" ، "جامعه يهوديان آمريکا" و "AIPAC" ، دور هم جمع شدند تا آنچه را افزايش ناگهاني فعاليت هاي طرفداران فلسطين در دانشگاههاي سراسر آمريکا مي دانستند، مورد بررسي قرار دهند و به آن بپردازند. آن گردهمايي به تولد "پروژه داوود" (David Project) منجر شد؛ يک گروه طرفداري در سطح دانشگاهها که "چارلز جاکوبز" رهبري آن را بر عهده دارد. جاکوبز از بنيانگذاران "CAMERA" يکي از چندين گروه تحت حمايت مالي چرنيک، بوده است. طبق يک يادداشت شرکت مشاوره اي "مک کينزي اند کمپاني" در همان زمان، جاکوبز با کمک کارشناسان خبره روابط عمومي طرحي را به منظور"بازپس گيري فضاي دانشگاهها با تاثيرگذاري بر افکار عمومي از طريق سخنراني، اينترنت، و ائتلاف ها " تهيه کرد.
جاکوبز در سال 2004 پس از مشورت با "مارتين کرامر" يکي از همقطاران خود در "موسسه سياست هاي خاورنزديک واشنگتن" – گروه تحقيقي طرفدار اسراييل که چرنيک به عنوان يکي از افراد مورد اطمينان آن خدمت کرده بود – يک فيلم مستند به نام "دور از شان کلمبيا" (Columbia Unbecoming) تهيه کرد. اين فيلم مملو بود از ادعاهاي دانشجويان يهودي در "دانشگاه کلمبيا" که مدعي شده بودند استادهاي عرب آنان را مورد توهين و ارعاب قرار داده اند. اين فيلم "بخش زبان ها و فرهنگ هاي خاورميانه اي و آسيايي" دانشکده شهر نيويورک را به مثابه مرکز يهودي ستيزي به تصوير کشيد. اين دانشجويان در شکايتهاي خود به طور مشخص بر يک چهره متمرکز شدند: "جوزف مسعد" استاد فلسطيني رشته مطالعات خاورميانه. فيلم مزبور اين شخص را به عنوان "يکي از خطرناک ترين روشنفکران در دانشگاه" معرفي کرد. همچنين اين شخص در کتاب "استادان: 101 دانشگاهي خطرناک آمريکا" نوشته "ديويد هورويتز" فعال نومحافظه کار مورد حمايت مالي چرنيک، به عنوان يکي از تبهکارهاي مهم معرفي شده است.
هنگامي که مناقشه بر سر ديدگاههاي مسعد شدت گرفت، "آنتوني واينر" نماينده دموکرات نيويورک در کنگره آمريکا که يکبار خود را نماينده شاخه "سازمان صهيونيستي آمريکا" (ZOA) در حزب دموکرات توصيف کرده بود، از "لي بولينگر" رييس دانشگاه کلمبيا خواستار اخراج اين استاد شد.
اما در پايان مشخص شد هيچکدام از اتهام ها وصله اي نبوده که به مسعد بچسبد. در واقع، مدارک و شهادتهاي مطرح شده در فيلم پروژه داوود يا بي اعتبار از آب در آمد يا هرگز به اثبات نرسيد. مسعد نيزدر سال 2009 پس از آنکه جايزه "ليونل تريلينگ" دانشگاه کلمبيا را به دليل عملکرد خوب در تحقيقات دانشگاهي کسب کرد، به استخدام دانشگاه در آمد.
اما کرامر که توانايي خود را در زمينه ارعاب استادان دانشگاه و حتي مديران قدرتمند دانشگاه به اثبات رسانده بود، مدعي يک پيروزي شد و خطاب به رسانه ها لاف زد :" اين يک نقطه عطف است. " در حالي که پروژه داوود بعد از آن در دانشگاههاي سراسر آمريکا انجمن هاي ملي رواج داد، مدير آن در مسير ديگري گام نهاد؛ در ابتدا در سال 2004 به خيابانهاي "بوستون" رفت تا با احداث "مرکز فرهنگي جامعه اسلامي بوستون" مخالفت کند.
هجوم رسانه اي در مخالفت با احداث "مرکز فرهنگي جامعه اسلامي بوستون"
جامعه اسلامي بوستون به مدت نزديک به 15 سال درصدد ساخت اين مرکز در قلب محله "روکزبوري" بزرگترين محله سياهپوست نشين شهر بود تا از اين طريق به جمعيت قابل ملاحظه مسلمانان اين منطقه خدمت کند. ساخت اين مسجد با توجه به تاييد "توماس منينو" شهردار و نمايندگان برجسته ماساچوست در کنگره، تقريبا عملي انجام شده به نظر مي رسد تا اينکه روزنامه "بوستون هرالد" متعلق به "روبرت مرداک" و شبکه "فاکس نيوز" محلي او وارد کارزار شدند. "جف جاکوبي" ستون نويس "بوستون گلوب" نيز با يک رشته گزارشها وارد معرکه شد. او در اين گزارشها مدعي شد که طرح هاي اين مرکز مدرکي حاکي از توطئه عربستان سعودي براي تقويت نفوذ اسلام راديکال در آمريکا و حتي احتمالا آموزش سلولهاي تروريستي زيرزميني است.
در اين مرحله بود که پروژه داوود وارد عمل شد و عناصر جامعه محلي طرفدار اسراييل در منطقه بوستون را گرد هم آورد تا راهبردهايي براي ويران کردن اين پروژه (مرکز فرهنگي جامعه اسلامي بوستون) جست و جو کنند. طبق نامه هاي الکترونيکي که وکيل هاي "جامعه اسلامي" در دادخواهي عليه پروژه داوود به دست آوردند، سازمان دهندگان اين برنامه ضد مسلمانان تصميم گرفتند مبارزه اي را به مدت سالها با دادخواستهاي مزاحم به همراه طرح ادعاهايي مبني بر اينکه اين مرکز کمک هاي مالي خارجي "از جنبش وهابي هاي عربستان يا اخوان المسلمين" دريافت کرده است، آغاز کنند و پيش ببرند.
در واکنش، ائتلافي از يهوديان ليبرال تلاش هاي بين مذهبي را با هدف پايان دادن به مناقشه اي که از هيچ و پوچ ايجاد شده و در حال تباه کردن روابط بين جامعه يهوديان و مسلمانان اين شهر بود، آغاز کرد. اما جاکوبز (رهبر پروژه داوود) کوتاه نمي آمد. او در سال 2007 در کنيسه اي در حومه بوستون گفت:" ما امروز بيش از هر زمان ديگر نسبت به نفوذ عربستان در مسجدهاي محلي نگران هستيم."
جامعه اسلامي بوستون پس از پرداخت ميليون ها دلار بابت هزينه هاي حقوقي و تحمل جوسازي ها و شايعه پراکني هاي بي شمار سرانجام در سال 2008 احداث مرکز اجتماعات خود را به اتمام رساند . اين در حالي بود که هشدارهاي تيره و تار "پروژه داوود" کاملا بي مورد بود– و البته هيچ جاي شگفتي هم نيست – .
توسعه شبکه اسلام هراسي
اين دومين مبارزه که تجربه اي ناموفق بود بيش از آنکه ناظر به موفقيت و امنيت ملي باشد، معطوف به جنبش سازي بود. اين مبارزه محلي يک طرح کلي و موثر براي ايجاد هيستري عليه احداث مراکز اسلامي و مساجد در سراسر آمريکا ايجاد کرد و در همين حال چندين شخصيت را برانگيخت تا يک شبکه ضد مسلمانان را تشکيل بدهند و در سالهاي آينده توجه و موفقيت کسب کنند.
تعطيلي "آکادمي بين المللي خليل جبران" بوسيله اسلام هراسي
اين چهره ها در سال 2007 متحد شدند و جنبش اوليه اي شکل دادند که مبارزه اي جديد را آغاز کرد و اين بار "آکادمي بين المللي خليل جبران" – يک مدرسه ابتدايي عربي انگليسي در بروکلين نيويورک – را هدف قرار دادند. فعالان اين ائتلاف که گروه فشار موردي خود را "مدرسه را متوقف کنيد" نام نهادند، شامل دسته اي از افراد متعصب و افراطي سابقا ناشناخته بودند که اصلا هم به فکر پنهان کردن ديدگاههاي افراطي خود در خصوص دين اسلام و مسلمانان در آمريکا نبودند. هدف اعلام شده آنان به چالش کشيدن تاسيس مدرسه مزبور بر اساس مغايرت آن با جدايي کليسا و دولت طبق قانون اساسي آمريکا بود. اما هدف واقعي اين ائتلاف شفاف بود: تحت فشار قرار دادن مسوولان شهر براي اتخاذ موضعي خصمانه در قبال جامعه مسلمانان.
اين فعالان تمرکز کارخود را بر "دبي المنتصر" رييس اين مدرسه که از معلمان باسابقه يمني تبار بود قرار دادند و بدون پايه و اساس ، او را يک "جهادگرا" و نيز تکذيب کننده 11 سپتامبر لقب دادند. آنان همچنين اين فرد را به ماست مالي کردن نسل کشي عليه يهوديان متهم کردند. اين تعبيري بود که "پاملا گيلر" وبلاگ نويس راست افراطي که در همان اوقات جلب توجه کرد، مورد استفاده قرار داد. "دانيل پايپس" يک دانشگاهي نومحافظه کار که در گذشته در مبارزات عليه "جوزف مسعد " و مرکز اسلامي بوستون فعال بود ( و گروه تحقيقاتي او موسوم به "مجمع خاورميانه" طرفدار حزب ليکود 150 هزار دلار از چرنيک دريافت کرده است) ادعا کرد که طرح اين مدرسه نبايد اجرا شود زيرا "آموزش زبان عربي بطور اجتناب ناپذير سرشار از بار عربي گرايي و اسلام گرايي است. " در حالي که اين مبارزه به شور و هيجان رسيد، المنتصر گزارش کرد که اعضاي اين ائتلاف در واقع هر جا که مي رفت او را مانند سايه تعقيب مي کنند.
با توجه به آنچه "ساموئل فريدمن" استاد روزنامه نگاري دانشگاه کلمبيا و گزارشگر سابق "نيويورک تايمز" ، "سابقه روشن خانم المنتصر در خصوص فعاليت هاي بين مذاهب و همکاري با پليس نيويورک و اتحاديه ضدبدنامي پس از 11 سپتامبر" ناميد، حمله به خانم المنتصر تقريبا باورنکردني به نظر مي رسيد تا اينکه حمله کنندگان به او تصويري از يک تي شرت توليد شده توسط AWAAM دست يافتند که روي آن نوشته شده بود "انتفاضه نيويورک" . AWAAM يک سازمان فمينيستي عربي محلي است. بعدها کاشف به عمل آمد که سازمان مزبور گاهي اوقات از دفتر مشترکي با يک انجمن يمني – آمريکايي که المنتصر از اعضاي هيات مديره آن بود، استفاده مي کرده است. هرچند اين ارتباط نوعي کش و قوس و زيراب زدن بود اما خط حمله اي را که ائتلاف "مدرسه را متوقف کنيد" به دنبال آن بود، ايجاد و تقويت کرد.
مخالفان مدرسه مزبور که اينک راهي براي پيوند دادن موضوع احساسي مناقشه اسراييل – فلسطين با مبارزه اي که پيشتر در نيويورک متمرکز بود يافته بودند، در مرحله بعد تريبوني در روزنامه "نيويورک پست" متعلق به مرداک پيدا کردند. "چاک بنت" و "جنا وينتر" گزارشگران اين روزنامه مدعي شدند که تي شرت المنتصر "فراخواني براي قيامي به سبک غزه در "بيگ اپل" (نيويورک) بوده است. " در حالي که المنتصر تلاش مي کرد به خبرنگاران نيويورک پست توضيح دهد که او تروريسم را مردود مي داند، "اتحاديه ضد بدنامي" (ADL) ناگهان وارد مناقشه شد. "اورن سيگال" سخنگوي اين اتحاديه به روزنامه نيويورک پست گفت:" اين تي شرت بازتاب دهنده جنبشي است که بطور فزاينده خشونت عليه اسراييلي ها را ستايش مي کند . اين مساله نگران کننده است. "
پيش از آنکه موشک هاي "قسام" از مدرسه المنتصر شليک شوند، "مايکل بلومبرگ" شهردار نيويورک در برابر فشارهاي فزاينده تسليم شد و تهديد به تعطيلي مدرسه کرد و المنتصر به اين دليل استعفا کرد. يک مدير يهودي مدرسه که زبان عربي نمي دانست جانشين المنتصر شد. المنتصر بعدها دادخواستي عليه مقامات شهر به دليل نقض حق آزادي بيان او تقديم دادگاه کرد. "کميسيون فرصتهاي برابر کار" در سال 2010 حکم داد که اداره آموزش نيويورک با اخراج المنتصر "در برابر اين پيش داوري که ايجاد مدريه بايد از بين برود، تسليم شده است. " کميسيون مزبور همچنين از اداره آموزش نيويورک خواست که 300 هزار دلار غرامت به المنتصر پرداخت کند. اين کميسيون همچنين نتيجه گيري کرد که روزنامه نيويورک پست به طور گمراه کننده از المنتصر نقل قول کرده است.
جنبش شکوفا شده ضد مسلمانان هر چند نتوانست جلوي تاسيس آکادمي خليل جبران را بگيرد اما موفق شد رهبران شهر را وادار کند که در برابر اراده آن سر خم کنند. اين جنبش که اکنون آموخته بود چگونه رهبران شهر را به تسليم شدن در برابر اراده خود وادار کند، سپس در جستجوي اهداف مهمتر و بزرگتر حرکت کرد. چنانکه روزنامه نيويورک تايمز در همان زمان گزارش داد که "مبارزه عليه مدرسه مزبور تنها کشمکشي اوليه در يک نبرد فراگيرتر ملي بود. " پايپس به نيويورک تايمر گفت:" اين جنگي است که واقعا تازه آغاز شده است."
از نقشه کلاهبرداي تا کودتاي شهرت
پايپس نمي توانست بيش از اين با دقت به هدف بزند. در اواخر سال 2009 ، اسلام هراسان بار ديگر با سرعت وارد عمل شدند و آن هنگامي بود که "ابتکار کوردوبا" يک گروه غير انتفاعي مسلمان به رياست "فيصل عبدالرئوف" اعلام کرد که قصد دارد يک محل اجتماعات در مرکز شهر نيويورک احداث کند. عبدالرئوف يک مسلمان صوفي ميانه رو است که به طور منظم به خارج سفر مي کرد و به تقاضاي وزارت خارجه آمريکا ، نماينده آمريکا بود. ابتکار کوردوبا با کمک سرمايه گذارها به فاصله دو چهارراه از منطقه "گراند زيرو" در منهتن فضايي خريداري کرد که قرار بود در برگيرنده محوطه نمازخانه به عنوان بخشي از يک مرکز بزرگ اجتماعات باشد که درهايش به روي همه در آن منطقه باز باشد.
هيچکدام از اين حقايق براي "پاميلا گيلر" اهميت نداشت. گيلر به لطف تذکرات مداوم به وبلاگش مساله طرح احداث کوردوبا را به يک مساله ملي تبديل کرد و موجب شد که محافظه کارها درخواست هاي پرحرارتي براي محافظت از "زمين مقدس" 11 سپتامبر در برابر شريعت مطرح کنند. (اين حقيقت که "مسجد" خارج از ديد منطقه گراند زيرو بود و اين منطقه در واقع مملو بود از اماکني از قبيل کلوب هاي مستهجن و مغازه هاي اغذيه فروشي اصلا مهم نبود.) فعاليت گيلر عليه احداث مرکز اجتماعات کوردوبا (Cordoba House) موجب شد که اين وبلاگ نويس 52 ساله توجه و شهرتي را که طلب مي کرد به دست آورد از جمله روزنامه نيويورک تايمز و البته شبکه فاکس نيوز به او پرداختند و اخبارش را پوشش دادند.
گزارشگران رسانه هاي اصلي تمايل داشتند که توجه خود را به نمايش هاي عجيب گيلر معطوف کنند. او به عنوان مثال يک فيلم ويدئويي از خودش در وبلاگ قرار داد که با مايوي دو تکه در ساحل "فورت لورديل" تن به آب مي زد و درباره "حزب الله نازي" رجز خواني مي کرد. فراخوان او براي تحريم شرکت مواد غذايي "کمپل سوپ" به دليل عرضه نمونه هاي "حلال" (شرعي) محصولات اين شرکت موجب جلب توجه فراواني به او شد همچنانکه تبليغ او درباره قصه حسين کرد مبني بر اينکه باراک اوباما فرزند نامشروع "مالکولم ايکس" است ، موجب جلب توجه او شد.
گيلر هرگز در کسوت خبرنگاري درآمد مناسبي براي گذران زندگي نداشته است. او تحت حمايت ميليون ها دلار در يک توافق طلاق و پول بيمه عمر شوهر سابقش قرار داشت. او (شوهر گيلر) در سال 2008 يک سال پس از آنکه به کلاهبرداري 3/1 ميليون دلاري متهم شد، درگذشت. گيلر که ثروت مستقل و زمان کافي در اختيار داشت در زمينه بهره برداري از هنرپيشگي رسانه اي خود براي برانگيختن شبکه سازمان يافته سياسي اسلام هراس ها، براي تشديد مبارزه آنها واقعا توانايي خود را نشان داد. او همچنين از اتحاد نزديک با اسلام هراس هاي برجسته اروپايي سود برد.
اسلامي شدن آمريکا را متوقف کنيد!
يکي از متحدان گيلر "اندرو گريور" فعال دانمارکي بود که گروه موسوم به "اسلامي شدن اروپا را متوقف کنيد" را تشکيل داد و اين شعار صريح را براي آن انتخاب کرد:"نژادپرستي پايين ترين شکل حماقت انسان است اما اسلام هراسي بالاترين مرحله شعور است. " گروه گريور الهام بخش تشکيل گروه گيلر در آمريکا بود به نام "اسلامي شدن آمريکا را متوقف کنيد" که گيلر آن را به همراه دوستش "رابرت اسپنسر" تشکيل داد. اسپنسر يک شبه دانشگاهي است که کتابهاي پرفروشش توهين آميزش از جمله "حقيقت محمد بنيانگزار نابردبارترين دين دنيا" موجب شد که "رابرت گرين" مشاور پيشين "ريچارد نيکسون" و فعال مسلمان، او را "رهبر اصلي رشته دانشگاهي جديد حمله به اسلام " بنامد. (به نوشته سايت "پوليتيکو" چرنيک از طريق "مرکز آزادي" متعلق به "ديويد هروويتز" حدود يک ميليون دلار به گروه اسپنسر موسوم به "ديده بان جهاد" کمک کرده است. )
لفاظي هاي اين افراد که منابع کاملي براي چهره هاي سياسي جمهوري خواه به دنبال موضوع داغ بعدي به شمار مي رفت، راه خود را به درون سخنراني هاي "نيوت گينگريچ" و "سارا پيلين" پيدا کرد. و اين در حالي بود که اين افراد مبارزه عليه مرکز اجتماعات کوردوبا را وارد مرکز توجه ملي مي کردند. گينگريچ بزودي مرکز اجتماعات کوردوبا را به يک علامت نازي ها در کنار "موزه يادبود هولوکاست" تشبيه کرد و پيلين اين مرکز را "دشنه اي در قلب کشور" ناميد. در همين حال نامزدهاي حزب چاي از قبيل "ايلاريو پانتانو" جمهوري خواه مخالفت خود را با "کوردوبا هاوس" به محور اصلي مبارزات انتخابات ميان دوره اي کنگره تبديل کردند که صدها مايل دورتر از گراند زيرو انجام مي شد. پانتانو از نيروهاي قديمي جنگ عراق است که دو غير نظامي عراقي را به ضرب 60 گلوله به قتل رساند. مبارزه گيلر عليه "مسجد در گراند زيرو" ياري غيرمنتظره و لفافه اي از مشروعيت از سوي رهبران يهودي ريشه دار مانند "آبراهام فاکس من" مدير ملي "اتحاديه ضد بدنامي" به دست آورد. او در گفتگو با نيويورک تايمز گفت:" نجات يافتگان هولوکاست مستحق احساسات غيرمنطقي هستند. " فاکس من ضمن تشبيه اعضاي داغدار خانواده هاي قربانيان 11 سپتامبر به بازماندگان هولوکاست تاکيد کرد:" درد و رنج اين افراد آنان را مستحق مواضعي مي کند که از ديد ديگران غيرمنطقي يا تعصب آميز هستند. "
بزودي "ديويد هريس" مدير "کميته يهوديان آمريکا" (سازمان تحت حمايت مالي چرنيک" اين درخواست را مطرح کرد که رهبران مرکز کوردوبا پيش از آغاز احداث اين مرکز وادار شوند که "نگرش واقعي" خود را درباره گروههاي مبارز فلسطيني افشا کنند. خاخام "ماروين هاير" از "مرکز سيمون ويسنتال لس آنجلس" (يک گروه يهودي مهم ديگر) تاکيد کرد که تصميم کوردوبا براي ساختن مرکز اجتماعات اسلامي نزديک "يک گورستان" علامت "بي شعوري" کوردوبا خواهد بود. اين در حالي بود که سازمان متبوع اين خاخام يهودي اخيرا مجوز شهرداري بيت المقدس را براي احداث "موزه بردباري" که قرار است "مرکز کرامت انسان" ناميده شود در بالاي گورستان "ماميلا" به دست آورد. گورستان ماميلا يک قبرستان مسلمانان است که شامل هزاران سنگ قبر با قدمت هزار و 200 سال است.
الهام از اسراييل در اسلام هراسي
مداخله افرادي مانند گريورز آشکار مي کرد که شبکه اسلام هراسي در آمريکا نشان دهنده امتداد خشم و بيزاري نهفته در اروپا در آن سوي اقيانوس است. در اروپا راست افراطي در سراسر قاره پيروزي هايي در انتخابات پارلماني به دست مي آورد که اين پيروزي ها تا حدي به دليل متوسل شدن به احساسات نهفته ضد مسلمانان راي دهندگان در جوامع روستايي و کارگري بود. ميزان همکاري ها بين اسلام هراس هاي آمريکا و اروپا همچنان رشد يافته است به طوري که گيلر ، اسپنسر و حتي گينگريچ در يک راهپيمايي عليه کوردوبا هاوس در کنار "گرت ويلدرز" نماينده پارلمان هلند و چهره شناخته شده ضد مسلمانان قرار گرفتند. در همين حال گيلر بيانيه هايي در حمايت از "اتحاديه دفاعي انگليس" (EDL) که دسته اي از نئو نازي هاي واپسگرا و اعضاي سابق "حزب ملي انگليس" حزب مختص سفيدپوستان که مسلمانان را در خيابان هاي شهرهايي مانند "بيرمنگام" و لندن ارعاب مي کنند، صادر مي کرد. به علاوه مبارزه اسلام هراسانه فراآتلانتيک به درون اسراييل نيز کشيده شده است؛ کشوري که به نماد مبارزه اين شبکه عليه تهديد مسلمانان تبديل شده است؛ چنانکه گيلر در گفتگو با نيويورک تايمز گفت :" اسراييل راهنماي بسيار خوبي است. زيرا در جنگ بين انسان متمدن و انسان وحشي شما طرف انسان متمدن را مي گيريد. "
اعضاي اتحاديه دفاعي انگليس (EDL) بطور منظم در راهپيمايي هاي خود پرچم اسراييل را به دست مي گيرند. همچنين ويلدرز مدعي است که ديدگاههاي خود را در باره مسلمانان زماني که در دهه 1980 در يک مزرعه اسراييلي کار مي کرد شکل داده است. به گفته ويلدرز ، او از آن زمان تا کنون بيش از 40 بار به اسراييل سفر کرده است تا با متحدان سياسي راست گراي خود مانند "آريه الداد" عضو پارلمان اسراييل و رهبر جناح راست افراطي حزب اتحاد ملي ديدن کند. او خواستار انتقال اجباري فلسطينيان ساکن اسراييل و کرانه باختري اشغالي به اردن و مصر شده است. به عنوان مثال ، ويلدرز در تاريخ 5 دسامبر براي يک ديدار "دوستانه" با "آويگدور ليبرمن" وزير خارجه اسراييل به اين کشور سفر کرد سپس در يک کنفرانس مطبوعاتي اعلام کرد که اسراييل بايد کرانه باختري را به خاک خود ضميمه کند و يک کشور فلسطيني در خاک اردن تشکيل دهد.
اسلام هراسي اسرائيلي ها در نبرد آخرالزمان
در ديدگاه آخرالزماني برخورد تمدن ها که شبکه جهاني ضد مسلمانان درصدد برانگيختن آن بوده است، شهرکهاي کوچک يهودي مسلح مانند شهرک "يتزار" واقع بر تپه هاي بالاي شهر فلسطيني اشغال شده "نابلس"، به معناي قلعه هاي خط مقدم هستند. در داخل دانشکده دولتي "yeshiva" شهرک يتزار خاخامي به نام "اسحاق شابيرا" به دانشجويان ياد داده است که در هنگام بررسي کشتن غيريهودي ها چه قوانيني را بايد به کار برد. شبيرا افکار و ديدگاههاي خود را در کتاب "تورات هامليچ" (تورات پادشاه) که با تبليغات بسيار به فروش رفته است، بطور خلاصه مطرح کرد. شابيرا با اين ادعا که غيريهوديان ماهيتا غيرترحم آميز هستند؛ با استناد به متون خاخامي اعلام کرد که مي توان غيريهوديان را به منظور مهار کردن گرايش هاي شيطاني آنها به قتل رساند. اين خاخام اعلام کرد که کشتن بچه ها اگر روشن باشد که بعد از بزرگ شدن به ما لطمه خواهند زد ، موجه است و در چنين موقعيتي و نه تنها در جريان نبرد با بزرگسالان، مي توان به آنها صدمه زد.
در سال 2006 پليس اسراييل اين خاخام را براي مدت کوتاهي دستگير کرد، زيرا از طرفداران خود خواسته بود تمام فلسطيني هاي بالاي 13 سال را به قتل برسانند. به نوشته روزنامه اسراييلي "هاآرتص" ، اين خاخام دو سال بعد يک نامه خاخامي را در حمايت از دو يهودي که در روز يادبود هولوکاست دو جوان عرب را با بي رحمي هدف حمله قرار داده بودند، امضا کرد. شابيرا در همان سال به عنوان مظنون کمک کننده به هماهنگي يک حمله راکتي به يک روستاي فلسطيني در نزديکي نابلس متهم شد. هر چند او در اين ارتباط رد اتهام شد، اما نام او بار ديگر در ژانويه 2010 در ارتباط با يک اقدام تروريستي ديگر مطرح شد و در جستجوي خرابکاراني که مسجدي در آن حوالي را آتش زده بودند، به محل سکونت او مي توان رسيد. يکي از پيروان شابيرا که يک مهاجر آمريکايي به نام "جک تيتل" است اعتراف کرده که دو فلسطيني بي گناه را به قتل رسانده و براي قتل "زئيف استرن هل" مورخ ليبرال اسراييلي از طريق بمب ايميلي تلاش کرده است.
ارتباط همه اينها با صنعت پر درآمد اسلام هراسانه در آمريکا چيست؟
در واقع ارتباط زيادي وجود دارد. اوبني چرنيک همه جا حاضر به عنوان مثال، از طريق شرکت هاي غيرانتفاعي و معاف از ماليات مستقر در نيويوک مانند "صندوق مرکزي اسراييل" و "آتريت کوهنيم" دهها هزار دلار براي حمايت از شهرک يتزار و همچنين شهرک نشين هاي موعود باور متعهد به يهودي سازي بيت المقدس شرقي ارسال کرده است. مجله "آروتز شوا" نشريه اينترنتي خبري مهم جنبش شهرک سازي اسراييلي ها گيلر را به عنوان يک ستون نويس مطرح کرده است. "بت گلينسکي" يکي از دوستان گيلر که يک فعال راستگرا وابسته به گروه موسوم به "ائتلاف احترام به گراند زيرو" و بنيانگزار گروه موسوم به "ائتلاف اقدام يهودي" است، يک راهپيمايي بزرگ را در نيويورک در آوريل 2010 براي اعتراض به درخواست دولت اوباما براي تعليق شهرک سازي ها سازماندهي کرد.
يکي از دريافت کنندگان اصلي کمک هاي مالي چرنيک يک گروه ظاهرا غيرسياسي موسوم به "آيش هاتورا" است که مدعي است يهوديان را درباره ميراث آنها آموزش مي دهد. اين گروه که مقر آن در نيويورک و محل فعاليتش باتلاق هاي شهرک هاي شمال کرانه باختري در نزديکي "يتزار" است، آدرس و کارکنان مشترکي با يک گروه غير انتفاعي خارجي مبهم به نام "صندوق کلاريون" دارد. صندوق کلاريون در جريان مبارزات انتخاباتي سال 2008 آمريکا 28 ميليون دي.وي.دي از يک فيلم تبليغاتي به نام "دل مشغولي" به همراه ضمائم روزنامه ها به ساکنان ايالت هايي در سراسر آمريکا عرضه کرد. اين فيلم شرح اطلاعاتي درباره هويت فعالان ضد مسلمانان از جمله "والد شبات" يک "تروريست" خودخوانده "سابق سازمان آزاديبخش فلسطين" بود. از جمله در خور توجه شبات مي توان به اين مورد اشاره کرد:" خطر يک جزميت سکولار مانند نازيسم بسيار کمتر از فاشيم اسلامي امروز است. " اين "تروريست اسلامي سابق" در يک گردهمايي مسيحي در سال 2007 خطاب به جمعيت حاضر گفت که اسلام يک "فرقه شيطاني" است و او به عنوان يک مسيحي انجيلي دوباره متولد شده است. اما روزنامه "جروزالم پست" که يک روزنامه راستگرا است در سال 2008 از اين فرد به عنوان يک حقه باز ياد کرد که ادعاهاي او در مورد تروريسم ساختگي بوده است.
گروههاي اسلام هراسي در جريان مبارزات انتخاباتي سال 2008 تاثير حداقلي نشان دادند اما دو سال بعد پس از آنکه جمهوري خواهان در انتخابات ميان دوره اي کنترل مجلس نمايندگان را بازپس گرفتند اين شبکه به نظر مي رسد که به قدرت لازم دست يافته است. البته عامل تعيين کننده در آن انتخابات، مساله ي اقتصاد بود و احتمالا تا دو سال ديگر آمريکايي ها بار ديگر با توجه به کيفشان (مسائل اقتصادي) راي خواهند داد. اما همين که احداث يک مرکز اجتماعات اسلامي يا تهديد خيالي قوانين شريعت اسلامي از جمله مسائل مطرح در انتخابات بود نشان دهنده نفوذ يک دسته فعالان محلي است و حاکي از آن است که مبارزات هنگامي که يک نامزد انتخابااتي مشخص که از هم اکنون به عنوان يک مسلمان مرموز تصوير شده است براي انتخاب مجدد تلاش کند، پر سروصدا ترين اسلام هراس هاي آمريکا مي توانند در بحبوحه فضاي هيجان زده مبارزات انتخاباتي بار ديگر به يکي سکوي ملي دست يابند.
مبارزات اسلام هراسانه تا کنون فراتر از فعالان راستگراي طرفدار اسراييل، متعصبان سايبري و آگهي نويسان بلندپرواز رفته است. اين مبارزات اکنون متعلق است به نامزدهاي رياست جمهوري اصلي جمهوري خواه ، مجريان برنامه هاي خبري پر بيننده و جمعيت هاي فعالان حزب چاي.
همچنان که اين شور و اشتياق گسترش مي يابد، مبارزان اسلام هراسي در سايه شهرت و آوازه دستاوردهاي خود در اين زمينه احساس لذت مي کنند. گيلر در گفتگو با نيويورک تايمز انديشمندانه گفت:" من اين لحظه را انتخاب نکردم؛ اين لحظه مرا انتخاب کرد. "
......................................................................
* "حزب چاي" يک جنبش سياسي در آمريکا است که از سال 2009 تا کنون سازماندهي اعتراضات محلي و ملي را به عهده داشته است. اين حزب داراي رويکرد پوپوليستي است و عموما به عنوان جرياني محافظه کار و ليبرالي شناخته مي شود. اين جريان حامي کاهش هزينه هاي دولت، ماليات کمتر ، کاهش بدهي ملي و کسري بودجه فدرال است. نام حزب چاي اشاره اي است به "حزب چاي بوستون" اعتراضي از سوي مستعمره نشين هاي مخالف ماليات انگليس بر چاي در سال 1773 .
کد خبر 43826
تاریخ انتشار: ۱۵ اردیبهشت ۱۳۹۰ - ۱۰:۰۴
- ۰ نظر
- چاپ
صهيونيسم جهاني با تبليغات درآمدزاي اسلام هراسي در آمريکا، به صنعت اسلام هراسي دست يافته که بوسيله آن، اسلام و مسلمانان آمريکا را به چالش مي کشد.