
به گزارش مشرق به نقل از برنا، انتشارات افراز يکي از ناشران ايراني است که در حوزههاي ادبيات نمايشي، تئاتر، سينما، ادبيات داستاني و روانشناسي فعاليت دارد. مديريت اين انتشارات از سال ???? برعهده اعظم کيانافراز، پژوهشگر و نويسندهاست.
انتشارات افراز، در مراسم ارديبهشت تئاتر ايران بهعنوان ناشر برتر سال 1387 در حوزه? تئاتر و ادبيات نمايشي انتخاب شد. اين ناشر موفق از مشکلات حوزه نشر با ما سخن ميگويد.
وضعيت نشر را چگونه ارزيابي ميکنيد؟ علت مشکلات موجود در حوزه نشر را چه ميدانيد؟ و فکر ميکنيد اين مسائل چگونه حل ميشود؟
مراحل توليد کتاب، پيچيده و سخت است از حروف چيني تا صفحهآرايي، ويراستاري و چاپ همه يک فن به حساب ميآيد و ناشران بايد در تمامي اين زمينهها تخصص لازم را داشته باشند. نبايد فراموش کرد که در امر توليد کتاب بايد به مخاطب احترام گذاشت و شرايطي را فراهم کرد تا او از کيفيت کتاب لذت ببرد.
اما با گذر از تمامي اين مراحل و پس از چاپ کتاب، مشکل اصلي که پخش کتاب است، برسرراه ناشر قرار ميگيرد. فکر ميکنم مهمترين مشکل و مسئله ناشر، توزيع و فروش کتاب است، دلايلي بسياري دست به دست هم ميدهند تا اين شرايط پيش روي ناشر قرار گيرد. براي تبليغ و معرفي کتاب، امکانات بسيار محدودي وجود دارد و اين اقدام تنها به خبرگزاريها و برخي نشريات محدود ميشود.
من معتقدم ابتکار و خلاقيت بايد در شکل معرفي و تبليغ کتاب به وجود آيد و اين اتفاق خود به خود به فروش کتاب هم کمک ميکند. کتابي که در بهترين شکل خود به لحاظ کيفيت چاپ و منتشر ميشود، هنگامي که به بازار فروش راه پيدا ميکند، حکم يک کالا را دارد. کتاب در واقع کالايي فرهنگي است، کالايي که ما بايد بتوانيم تواناييمان را در افزايش کيفيت فروش و ارائه آن بالا ببريم. بحث تبليغات تنها بخشي از مشکل کتاب است. اما مسئله اساسيتر اين است که جامعه ما کتاب را به عنوان يک کالاي ضروري بپذيرد و در سبد خريد کالاهاي روزمره او جاي گيرد. زماني که اين اتفاق رخ دهد مسلما وضعيت فروش و پخش نيز بهتر خواهد شد و فکر ميکنم هنگامي ما شاهد ايجاد چنين ضرورتي هستيم که در عرصه تبليغات تحولي صورت گيرد.
با مرتفع شدن اين مشکلات نحوه برخورد شرکتهاي پخشي با ناشران تغيير خواهد کد. در بيشتر مواقع مجموعههاي توزيع چکهاي طولاني مدت به ناشر ميدهند و اين مسائل حول محور کتابهايي دور ميزند که در بهترين شرايط، با کيفيت مناسب از سوي ناشر شناخته شده چاپ ميشود، ناشران تازه کار و کتابهاي شناخته نشده وضعيت بدتري را پيش روي دارند.
تاسيس فضايي براي برپايي نمايشگاههايي که از آن به عنوان فروشگاه دائمي کتاب استفاده شود. ايجاد غرفههاي فروش کتاب در مراکز پر رفت و آمد نظير پارکها، برگزاري نمايشگاههاي متعدد، مستقل و تخصصي با اجارههاي مناسب، به ناشر کمک ميکند تا با مخاطب خود به صورت مستقل ارتباط برقرار کند. برگزاري نمايشگاه کتاب استاني يکي از قدمهايي است که در راستاي ياري رساندن به ناشر تاکنون برداشته شده است. اين حرکت به آشنايي ناشر با ذائقه مخاطب، کشف نويسندگان جديد، معرفي و فروش کتاب کمک ميکند.
در بحث نشر به مشکل توزيع اشاره کرديد که بايد مرتفع شود چه راهکارهاي پيشنهادي براي حل اين مسئله داريد؟
فکر مي کنم اگر هم زمان با برگزاري نمايشگاههاي استاني در هر فصل در تهران نيز نمايشگاهي برپا شود، نتايج مثبتي دربر خواهد داشت. فکر ميکنم بهتراست وزارت فرهنگ وارشاد اسلامي، شهرداري و اتحاديه ناشران دست به دست يکديگر دهند و با استفاده از امکانات موجود به ناشربراي فروش کتابهايش کمک کنند. به عنوان مثال احداث شهر کتابها در نقاط مختلف شهر تاکنون تاثير قابل توجهي در رشد رقم فروش کتاب داشته است. و چرا نبايد به تعداد داروخانهها و سوپرمارکتها در ايران کتاب فروشي وجود داشته باشد؟ من به طرح وزارت ارشاد مبني برامکان فروش کتاب در مراکز غيرتجاري خوشبينانه نگاه ميکنم، چرا که مبلغ اجاره و خريد واحد مسکوني کمتر از واحد تجاري است. اين طرح در واقع اقدامي در راستاي حضور کتاب فروشيها در سراسر شهرهاي ايران است.
به علت عدم فرهنگ سازي و نياز اقتصادي مردم کتاب جزو نيازهاي اوليه مردم نيست؟ همچنين با توجه به افزايش قيمت کتاب براي جلوگيري از افت فروش کتاب چه بايد کرد و متضرر شدن ناشر چه بايد کرد؟
مشکل اصلي که باعث ايجاد اين مسئله شده، تيراژ پايين است. يعني اگر تيراژ ما بالا ميرفت، باعث ميشد قيمت کتاب کاهش پيدا کند و البته افزايش قيمت کتاب در مقايسه با ساير کالاها رقم منصفانهاي است. کتاب با توجه به هزينه و انرژي صرف شده گران نيست. اگر تمامي مباحثي که در اوايل صحبت به آن اشاره کردم، از تبليغات گرفته تا برگزاري نمايشگاههاي دائمي به مرحله اجرا نزديک شود، تيراژ ناشر بالا ميرود. من وقتي بتوانم در مکانهاي مختلف فرهنگي کتاب خود را ارائه دهم، زودتر به نقدينگي ميرسم، و تيراژ را بالا ميبرم، تيراژ که بالاميرود، قيمت کتاب پايين ميآيد. همه اين مسائل به صورت يک زنجيره به يکديگر متصلاند.
به نظر شما تشکيلات فرهنگي چه سياست گذاريهايي را بايد در پي بگيرد که کودکان از سن پايين به مطالعه کتاب عادت کنند و آن رو جزو جدا نشدني زندگي خود به حساب آورند؟
خوشبختانه من احساس ميکنم، فضايي که در آن از کتاب به عنوان يک نياز سخن به ميان ميآيد در حال شکلگيري است. در برنامههاي تلويزيون بارها ديدهام که در کارتونها پشت شخصيت داستان، کتابخانهاي به چشم ميخورد، يا از کتاب زياد صحبت ميشود. مادران امروز با مادران ديروز متفاوتند. شايد نسل قبل از اين اين اندازه دغدغه خريد کتاب را براي کودکش نداشت. اما من به عنوان کسي که مسووليت ديگري در بخش مديريت يکي از شهرکتابها برعهده دارم، بارها و بارها ميبينم که شايد مادري نتواند رمان مورد علاقه خودش را بخرد، اما براي بچهاش حتما کتاب داستان و شعر را ميخرد. جامعه ما در سالهاي اخير در زمينه اهميت و مطالعه کتاب راه پيشرفت را پيش روي خود دارد. حتي در نسل جوان امروز شوق خواندن و آگاهي جامعه بالا رفته و اين باعث خوشحالي است و بسياري از نهاد بايد از اين جريان حمايت کنند.
ما ايرانيها از سالهاي دور قصهگويي و نقل داستان را در تاريخ سرزمينمان داشتهايم وبا توجه به سطح ادبيات گذشتگانمان، اگر ميزان مطالعه در جامعه افزايش يابد، نه تنها در بحث فروش و توزيع که در بالاتر رفتن کيفيت آثار ادبي نقش موثري دارد.