این مسئولان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیستند که مسیر فرهنگی مشخصی را نمایان می سازند بلکه این کانون های عمدتا خصوصی فرهنگی اند که عنان این عرصه حیاتی را در دست دارند و لذا در این میان ما با یکی از مهمترین احکام فرهنگی - سیاسی معاصر روبروایم و آن پدیده "سیاست زدایی" است.

گروه فرهنگی مشرق - اگر امروز نگاهی به فعالیت های وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی بیاندازیم هیچ جهت گیری و مانیفست مشخصی را نمی یابیم که نقش راهبردی و استراتژیک در عین حال هدفمندی را پیروی کند،این مسئولان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیستند که مسیر فرهنگی مشخصی را نمایان می سازند بلکه این کانون های عمدتا خصوصی فرهنگی اند که عنان این عرصه حیاتی را در دست دارند و لذا در این میان ما با یکی از مهمترین احکام فرهنگی - سیاسی معاصر روبروایم و آن پدیده  "سیاست زدایی" است.
سیاست زدایی و نگرش فراجناحی ویژگی مهم در نزد مسئولان وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی دولت است،هر چند این دو ویژگی در عرصه اقتصاد سیاسی دولت نیز نمایان است اما مشخصا محل بحث ما عرصه فرهنگ است.


«سیاست زدایی» و «نگرش فراجناحی»، از رویا تا واقعیت


ابتدا باید بدانیم که "سیاست زدایی" چیست و چه کاربردی خواهد داشت؟

از نیمه دوم قرن بیستم راهبرد اصلی و ایدئولوژیک غرب به ویژه پس از ورود به عرصه پست مدرن القای این باور از سوی دولت های نئولیبرال بود که بگویند «ما پیرو هیچ ایدئولوژی و مکتب سیاسی نیستیم.» دلیل این سخن را می توان در تاریخ جنگ دوم جهانی بررسی کرد زمانی که ظهور ایدئولوژی هایی همچون نازیسم، فاشیسم و کمونیسم ؛حیات سیاسی لیبرالیسم را به خطر انداخت.

آن زمان بود که لیبرال های امریکایی و انگلیسی با استعانت از پروپاگاندای رسانه ای و جریان علوم انسانی  سعی نمودند که هر گونه رنگ و بوی ایدئولوژیکی را از چهره ی خود بزدایند.آنها در ظاهر شعار آزادی و دموکراسی سر دادند اما در باطن پیرو احکام لیبرالی، منافع طبقه سرمایه دار را تامین می نمودند. هر گونه جهت گیری سیاسی را ایدئولوژیک و لذا عین دیکتاتوری و ارتجاع می دانستند و آن را تقبیح می نمودند در حالی که خود چهره ایدئولوژیک شان را در پرده ای از تبلیغات رسانه ای و با شعار پوشالی آزادی پنهان می نمودند.
پست مدرنیسم که عرصه التقاط گرایی و تفکیک زدایی بود این امکان را فراهم نمود تا که گرایشات لیبرالی این جریان در بطن شعار زدگی چهره های سلبرتی وارشان مکتوم گردد،این زمان بود که فردریک جیمسون گرایش عمدتا فرهنگی مزبور را منطق فرهنگی سرمایه داری متاخر دانست.


امروز سیاست گذاران فرهنگی کشورمان اینگونه می پندارند که هنر و عرصه فرهنگ آن زمان که فاقد هرگونه گرایش سیاسی گردید،متعالی ست و لذا دولت تنها وظیفه نظارت بر عرصه فرهنگ را دارد،اما باید دانست آن زمان که دولت در عرصه فرهنگ حمایت های عمدتا مالی خود را سلب نماید عرصه برای ورود کانون های خصوصی صاحب سرمایه گسترده خواهد شد،ورود سرمایه داری انحصاری و کانون های فرهنگی خصوصی به عرصه فرهنگ مسلما تنها هدف و خواستار مسئولان فرهنگی ست،اما این مهم را باید در نظر گرفت که نتیجه ورود این کانون ها،خروج فرهنگ انقلابی و اسلامی و در نتیجه اشاعه فرهنگ بورژوازی و سکولار است.
پس در این مقطع ما به یک نتیجه مهم دست خواهیم یافت و آن اینکه سیاست زدایی از عرصه فرهنگ،عین سیاست زدگی ست و این ویژگی مورد توجه فردریک جیمسون نیز بود،بنابراین آن ویژگی فرهنگ که زدوده می شود فرهنگ مبارزه و مقاومت،فرهنگ انقلابی - اسلامی ست و آن گرایشی که غالب خواهد شد فرهنگ مصرف گرایی،جنسیت زدگی و سکولاریسم است و لذا انفعال سیاسی وزارت فرهنگ ارشاد اسلامی فی النفسه یک تحرک سیاسی و استراتژیک است.

مصادیق جزئی آن را سعی نمودیم که در بررسی و نقد برخی از آثار سینمایی تولید شده به اختصار شرح دهیم اما کلیت این پیکره فرهنگی که مشخصا ماهیت آن را نیز تشکیل می دهد ریشه در این سیاست فرهنگی غرب دارد و آن زمان که احکام نئولیبرالی در تمام زمینه ها مورد توجه دولت قرار گیرد در عرصه فرهنگ نیز شاهد نفوذ آن خواهیم بود،نتیجه سیاست های تعدیل ساختاری و کوچک سازی دولت در عرصه اقتصاد تنها گریبان طبقه فاقد سرمایه و متکی بر فروش نیروی کار را می گیرد و نتیجه سیاست زدایی و در نتیجه آرمان زدایی در عرصه فرهنگ نیز تنها گریبان دلباختگان فرهنگ انقلابی را خواهد گرفت.



نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس