
به گزارش مشرق به نقل از ايپنا، انتخاب مربيان تيم ملي بزرگسالان و تيم فوتبال اميد موجي از سوال را جلوي چشم مردم قرار داده است! تا جايي که با تعجب به يکديگر نگاه ميکنند و از هم ميپرسند که اين پرسش در واقع بزرگترين پرسش جامعه فوتبال طي سالهاي اخير است اما همين پرسش چنان آرام و زمزمهدار گفته ميشود که تو گويي اصلا پرسيده نميشود و دليل اين عدم پرسش هم فقط اين است:
ميگويند کيروش در اين رابطه برنامه گرفته و از روي برنامهها نفراتش را انتخاب کرده است!
وقتي کيروش انتخاب کند جامعه فوتبال با ترديد انتقاداتش را مطرح ميکند چراکه اينبار تصميمساز نه يک غيرفوتبالي يا يک مربي درجه 2، 3 بلکه يک فوتبالي که جزء مربيان درجه اول جهان است بوده است!
در واقع اگر اين انتخابها توسط کسي به غير از کوئيروش گرفته شده بود الان کارشناسها، منتقدان و جامعه فوتبال ايران را روي سرشان گذاشته بودند چراکه منصوريان تنها يک تجربه سرمربيگري دارد که در پاس همدان بوده است و آن هم ناموفق بوده و پس از آن فقط چند ماهي دستيار قطبي بود و بس!
نمازي که دستيار کيروش شده آخرين مربي تصميمساز در استيلآذيني است که پيش از همه ديگران به دسته اول سقوط کرده است!
اکبر محمدي سرمربي نوجوانان هم که کارنامهاش حتي به اندازه 2 مربي ذکر شده بالا نيست!
پس بايد چه گفت؟
اولين گمانهزني اين است:
کيروش تصميم نگرفته است! بلکه برايش تصميم گرفتهاند چراکه اين انتخابها بشدت شبيه به انتخابهاي ماههاي گذشته است. آنجا که منصوريان و محمدي انتخابهاي فدراسيون بودند و هنوز هم هستند!
دومين گمانهزني اين است:
کيروش فقط مربياني ميخواهد که از خود هيچ ايدئولوژي نداشته باشند و تنها و تنها مجري برنامهها و نظرات کوئيروش باشند!
به اينجاي کار که ميرسيم براي انتقاد کردن دچار ترديد شديدي ميشويم! چراکه اجراي ايدههاي کيروش اصلا غلط نيست!
در واقع اگر قرار بود مربيان ايراني ما ايدههاي خودشان را اجرا کنند که به هيچوجه نيازي به کوئيروش و امثالهم نداشتيم!
در واقع اگر مربي صاحب ايدئولوژي (و مدعي) به رأس امور ميگذاشتيم که ديگر آن مربي مجري ايدههاي کيروش نميشد و عملا کيروش و داناييها و دانستههاي او را از دست ميداديم!
در چنين فضايي چه بايد گفت؟ باز ميرسيم به پرسش ابتدايي: آيا انتخاب مربيان بيکارنامه غلط بود؟
اگر کارنامه داشتند کيروش را تحويل نميگرفتند اما بيکارنامه بودن هم چندان جالب نيست! هست؟
در اين مقال خودمان هم دست آخر به اين نتيجه نرسيديم که اين کار غلط بوده يا درست بلکه مبحثي پيچيده بود که حداقل ما پاسخي براي آن نيافتيم و مهمترين دليل شکست ما در رسيدن به نتيجه و پاسخ پرسش جامعه شکستهاي پيدرپي مربيان ايراني در رأس تيمهاي ملي بوده است که ما در دفاع از کارنامهدارهايشان (کارنامههاي بهتر در ايران) هم دچار ترديد ميکند! و اجازه دفاع کامل به ما نميدهد! در واقع هستند کساني که ميگويند همين بيکارنامهها بهتر هستند چون مجري صادقي براي برنامهريزيهاي کيروش خواهند شد اما...
قاعدتا کيروش نميتواند براي 4 تيم (بزرگسالان، اميد، جوانان و نوجوانان) به طور کامل انرژي بگذارد و تقسيم بر 4 شود!