کد خبر 42865
تاریخ انتشار: ۱۰ اردیبهشت ۱۳۹۰ - ۰۹:۵۸

سال ها پيش و در نبود مجموعه هاي طنز در تلويزيون، مديران شبکه سوم به صرافت توليد مجموعه هاي روتين شبانه در اين رابطه افتادند که اوج آن را در سال هاي مياني دهه 1370 و ابتدايي دهه 1380بود . <BR> <BR>

به گزارش مشرق، ايرنا نوشت: مجموعه هاي ياد شده در ابتدا به دليل تازگي فرم و محتوا به شدت مورد توجه قرار گرفته و در برخي موارد به پديده اي اجتماعي تبديل شدند. به عنوان مثال مي توان به شخصيت هاي مريم و رامين در 'جنگ 77' و 'ببخشيد شما؟' و خشايار مستوفي در سري نخست 'زير آسمان شهر' اشاره کرد. کارهاي ياد شده اغلب فرم آيتمي داشته و کمتر در قالبي دنباله دار جاي مي گرفتند.
اما پس از مدتي مخاطبان اين دسته از آثار را پس زده و خواهان داستان هاي جذاب تري شدند که در اين دگرديسي به مجموعه هايي مانند 'شب هاي برره' و 'چارخونه' تغيير شکل دادند. اما اين مجموعه ها نيز به دليل ضعف هاي شديد محتوايي و بي توجهي به فيلمنامه همچنان در سطح مانده و مخاطبان بالقوه بسياري را از دست دادند.
اين عدم موفقيت شبکه پربيننده سوم را به سوي ملودرام هاي خانوادگي 90 قسمتي چون ترانه مادري و دلنوازان سوق داد که با اقبال عموم نيز روبه رو شدند.
اکنون شبکه يادشده پس از مدت ها به سوي يک طنز شبانه با تمام خصوصيات منحصر به فرد خود رفته و خواهان جذب مخاطب انبوه در خلا مجموعه هاي جذاب پس از تعطيلات نوروزي است. 'چهارچرخ' ساخته جواد مزدآبادي که تله فيلم هاي طنزآميزي هم در کارنامه خود دارد، درباره مرد ميانسالي به نام ذبيح است که به شکل بيمارگونه اي عاشق خودرو بوده و مي خواهد با پس انداز خود پرايد دوستش را خريداري کند.
اين داستان ساده و پيش پا افتاده شباهت فراواني با نمونه هاي مشابه پيش از خود داشته و به تکرار آنها براي حصول نتيجه پرداخته است. داشتن دو دختر دم بخت، همسر غرغروي آشناي مجموعه هاي طنز شبانه در کنار شخصيت هاي بانمکي چون دايي خانواده همگي با کمترين خلاقيت ممکن در جاي خود قرار گرفته و 'چهارچرخ' را پديد آورده اند.
در قسمت هاي نخست کار قاعدتا مي بايست شخصيت ها معرفي شده و بيننده با آنها آشنا شود. اما عملا اين کار در اينجا صورت نگرفته و در رابطه با شغل شخصيت مرکزي داستان -ذبيح- تنها به چند صحنه کوتاه بسنده شده است.
دخترهاي او نيز دستکمي از پدر نداشته و اساسا فاقد هويت مشخصي هستند. جالب اينکه نسرين و مريم از دو طيف دانشجو و خانه دار انتخاب شده اند اما تفاوت اندکي با يکديگر از جنبه هاي گوناگون داشته و به هيچ وجه شاخصه هاي نسل جديد را در خود ندارند.
در ارتباط با شخصيت هاي ديگر ماجرا -فضلي و رضا- نيز اين اتفاق به گونه اي ديگر رخ داده است. رضا در شب خواستگاري نخست خود را منتقد فيلم معرفي کرده و شوخي هاي نسبتا بامزه اي را شکل داده است اما در ادامه به دامان کليشه ها بازگشته و اثري از نوآوري هاي اوليه در آن به چشم نمي خورد.
هر چند که به نظر مي رسد انتخاب شغل منتقد سينما براي رضا بيشتر شبيه به تسويه حساب هاي شخصي نويسنده با اين گروه بوده وگرنه ضرورت چنداني در رابطه با اين شغل در اين مجموعه طنز احساس نمي شده است!.
تيپ آشناي زن غرغرو با جيغ هاي بنفش را که رضا عطاران در مجموعه هاي شبانه طنز باب کرده در اينجا نيز ادامه يافته و زن ذبيح آن را به کليشه اي ترين وجه امتداد بخشيده است. براي نمونه به بخش گم شدن پول ها و داد و فريادهاي همسر ذبيح در برابر نگراني و پريشاني همسرش توجه کنيد تا دريابيد با چه شخصيت عجيب و غريبي روبه رو هستيد.
در اين ميان تنها شخصيت دايي به واسطه ظرافت هاي به کار رفته در آن جذاب و دوست داشتني از کار درآمده و نوعي کمدي مبتني بر کلام را عرضه کرده که اتفاقا خريداران زيادي هم ميان بينندگان تلويزيوني دارد. شوخي هاي او با ذبيح در هر دو شب خواستگاري بسيار خوب نوشته شده و در اجرا نيز موفق از آب درآمده است. به عنوان مثال مي توان به شوخي اش با ذبيح در رابطه با جهيزيه دخترانش اشاره کرد.
مجموعه هاي طنز شبانه اساسا بازيگر محور بوده و به دلايل گوناگون از جمله ضعف در فيلمنامه، به بازيگران آزادي عمل زيادي داده شده تا آنها با بداهه پردازي هاي خويش کار را پيش ببرند. 'چهارچرخ' نيز در اين رابطه از اين قانون نانوشته تخطي نکرده و با انتخاب بازيگران پرکار در اين گونه آثار بقاي خود را تضمين کرده است.
حميد لولايي که با شخصيت خشايار مستوفي در 'زير آسمان شهر' به شهرتي غيرقابل تصور رسيده بود، انتخابي کاملا کليشه اي براي نقش ذبيح بوده که تفاوت چنداني در بازي اش نيز به چشم نمي خورد.
براي اثبات اين امر اين شخصيت را در کنار صدري مجموعه خوش نشين ها قرار دهيد تا بازي هاي مشابه او کاملا به چشم بيايد.لرزش دست و واکنش هاي هيستريک که ديگر به مولفه هاي بازيگري او تبديل شده از فرط تکرار به مرز انفجار رسيده که تماشاي آن براي بيننده تلويزيوني امري طاقت فرساست!.
ديگر بازيگران نيز در چنبره تکرار گرفتار شده و تنها به کپي برداري از خويش مشغولند. بهنوش بختياري، مريم اميرجلالي، اصغر سمسارزاده و شهرام قائدي بدون کمترين خلاقيتي به ايفاي نقش هاي خود پرداخته اند. در اين بين تماشاي بازي بازيگر با استعدادي مثل شهرام قائدي که نقش هاي خوب کمي هم نداشته، به شدت غم انگيز بوده و خبر از هدر رفتن استعدادي درخشان را مي دهد.
جواد مزدآبادي که تاکنون کارهاي زيادي را در قاب کوچک ساخته، توانايي زيادي در توليد کار کمدي نداشته و با توجه به توليد همزمان کارش بايد فکري به حال کيفيت نسبتا پايين کارش کرده و آن را از اين وضعيت بحراني خارج سازد.
از: محمد جليلوند

 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس