کد خبر 4219
تاریخ انتشار: ۳۰ مرداد ۱۳۸۹ - ۱۳:۲۸

من اولين کسي بودم که خبر را دادم و گفتم چند دقيقه بعد در اخبار اعلام مي‌شود. من اين نامه و تصميم رهبري در آن مقطع را يکي از افتخارات خودم در مجلس هفتم مي‌دانم.

ساعت حدودشش، شش‌ونيم بود که يکي از همراهان ما آمد و در گوشم گفت: «آقاي حجازي تلفني با شما کار دارد.» من رفتم پشت در و تلفن همراه ايشان را گرفتم. گفتند: «آقا با پيشنهاد شما موافقت کردند و دستورات لازم را هم به شوراي نگهبان دادند. خبر را براي صداوسيما هم فرستاده‌ايم که در ساعت هفت پخش مي‌شود.»
به گزارش مشرق، غلامعلي حداد عادل در گفت‌وگو با نشريه پاسدار اسلام ، به بيان چگونگي تاييد صلاحيت مصطفي معين در انتخابات رياست جمهوري سال 84 پرداخت که در پي مي آيد:
دوره مجلس هفتم بنده معمولا ماهي يک بار خدمت مقام معظم رهبري مي‌رسيدم و در باب مسائل مجلس و مسائل کشور نظر ايشان را جويا مي‌شدم. مشورت مي‌کرديم و ايشان راهنمايي مي‌کردند. اين ملاقات‌ها معمولا روزهاي دوشنبه انجام مي‌شد، چون آقا در روزهاي ديگر کارهاي ثابتي دارند. روز يک‌شنبه قبل از آن، در منزل بودم و ديدم در ساعت هفت بعدازظهر اسامي کانديداهاي رياست‌جمهوري از سوي شوراي نگهبان اعلام شد که در آن آقاي دکتر معين صلاحيت‌شان رد شده بود.
با توجه به شناختي که از جريان دوم خرداد و اوضاع کشور و جريانات مختلف داخلي و خارجي داشتم، اين رد صلاحيت را به مصلحت ندانستم. به ذهنم سپردم که راجع به اين موضوع با آقا صحبت کنم. آقاي حجازي هم تشريف داشتند و صحبت‌ها را يادداشت مي‌کردند. من خدمت آقا عرض کردم: «اين اعلام‌نظر شوراي نگهبان مي‌تواند منشا مشکلاتي بشود.»
ايشان گفتند: «اين چيزهايي که مي‌گوييد جاي بررسي دارد.» فکر نوشتن نامه همان جا به ذهنم رسيد و گفتم: «من نامه‌اي خطاب به شما مي‌نويسم و در آن از شما استدعا مي‌کنم از شوراي نگهبان بخواهيد که در اين موضوع تجديدنظر کنند.» گفتند: «حالا ببينم چه مي‌شود.» نفرمودند که اين را بکن، ولي مخالفت هم نکردند. وقت نماز شد و خداحافظي کرديم و من بلند شدم که بروم. خلوت بود و کسي آنجا نبود. بيرون دفتر، آقا مجتبي را ديدم. پرسيدند: «کجا مي‌رويد؟» گفتم: «به دفترم مي‌روم.» گفتند: «براي ناهار پيش ما بمانيد.» من با ايشان هم راجع‌ به موضوع صحبت زيادي نکردم. ناهار را که خورديم، حدود ساعت دو، دو ونيم بود. پرسيدم: «آقا مجتبي! در اينجا کاغذ پيدا مي‌شود؟» کاغذي را پيدا کرد که آرم هم نداشت و فقط بسمه‌تعالي بالاي آن بود. گفتم‌: «چيزي مي‌نويسم و مي‌گذارم اينجا باشد.» و نامه‌اي را بدون پيش‌نويس و در هفت، هشت سطر نوشتم و در آن ذکر کردم و در صورت صلاحديد به شوراي نگهبان توصيه فرماييد که با توسيع دايره نامزدهاي انتخابات رياست‌جمهوري موافقت شود.
به آقاي حجازي زنگ زدم و گفتم: «موضوع را خدمت آقا مطرح کردم و نامه‌اي را هم نوشتم و همين الان مي‌فرستم دفتر شما يا آقا اين کار را مصلحت مي‌دانند و مي‌پذيرند که هوالمطلوب و مصلحت نمي‌دانند اما حسن کار اين است که اگر آقا مصحلت بدانند ديگر ضرورتي نيست که مرا پيدا کنيد و بگوييد نامه را بفرست. من چند سطر نوشته و اينجا گذاشته‌ام.» گفتند: «باشد.» نامه را گذاشتم و به دفترم رفتم. حول‌وحوش 22 بهمن بود و عصر آن روز وزير ارشاد وقت، آقاي مسجدجامعي از من دعوت کرده بود در جلسه‌اي که براي تقدير از شهداي اقليت‌‌هاي مذهبي در تالار وحدت برگزار شده بود، شرکت و سخنراني کنم. من هم رفتم. در تالار، کنار آقاي مسجد جامعي نشسته بودم. ساعت حدودشش، شش‌ونيم بود که يکي از همراهان ما آمد و در گوشم گفت: «آقاي حجازي تلفني با شما کار دارد.» من رفتم پشت در و تلفن همراه ايشان را گرفتم. گفتند: «آقا با پيشنهاد شما موافقت کردند و دستورات لازم را هم به شوراي نگهبان دادند. خبر را براي صداوسيما هم فرستاده‌ايم که در ساعت هفت پخش مي‌شود.»
بي‌نهايت خوشحال شدم، مخصوصا به اين دليل که اين کار بسيار با سرعت انجام شد، يعني هنوز 24‌ساعت از اعلام‌نظر شوراي نگهبان نگذشته، نظر رهبري اعلام شد. چند دقيقه بعد که مراسم تمام شد و من به تالار برگشتم، خبرنگاران آمدند و راجع به رد صلاحيت‌ها نظرم را پرسيدند و من اولين کسي بودم که خبر را دادم و گفتم چند دقيقه بعد در اخبار اعلام مي‌شود. من اين نامه و تصميم رهبري در آن مقطع را يکي از افتخارات خودم در مجلس هفتم مي‌دانم.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس