به گزارش وبلاگستان مشرق، نويسنده وبلاگ "راننده" در يکي از مطالب اخير وبلاگ خود با اشاره به سريال هاي نوروزي سيما نوشت: يکي از سريالهاي پربيننده و البته حاشيه ساز ايام عيد سريال پايتخت بود که هم در زمان پخش و هم بعد از اتمام آن ،بازتابهاي مختلفي در جامعه داشته و تحليلها و نقدهاي موافق و مخالف فراواني درباره آن ارائه شده است.
همانطور که از خود سريال مشخص بود و همچنين کارگردان آن نيز اذعان نموده است، هدف اصلي اين سريال ارائه يک تصوير نامناسب از زندگي در تهران براي جلوگيري از رشد مهاجرت شهرستانيها به تهران بود.
ابتدا به محاسن و نکات مثبت سريال اشاره خواهيم کرد.براي اين سريال 3 نکته مثبت برداشت ميشودکه عبارتند از:
1- تلاش براي نشان دادن واقيعاتي از شهر تهران و آگاهي شهرستانيها از وضعيت پايتخت و نتيجتا جلوگيري از مهاجرتها به تهران(که البته به نظر ميرسد در اين زمينه زياده روي شده،که در بخش معايب،به آن اشاره خواهد شد.)
2- ارائه تصويري زيبا از يک خانواده اصيل و صميمي شهرستاني که داراي همه ويژگيهاي يک خانواده خوب و آرماني است.
3- بازي زيبا و جذاب و طبيعي اکثر بازيگران مجموعه،خصوصا 2 بازيگر اصلي
اما علي رغم اين امتيازات ،انتقادات زيادي نيز به اين مجموعه وارد است که در ادامه خواهد آمد.
1- انتخاب شهر ((علي آباد))به عنوان محور سريال از چند منظر محل سوال است.اولا ظاهرا(علي آباد) از شهرستانها ي استان گلستان بوده و استفاده از موسيقي محلي گلستان نيز شاهدي بر اين مدعاست،ولي در عين حال به بيننده طوري القاء ميشود که اين اتفاقات درباره خانواده اي مازندراني است. لذا علي رغم اينکه تا حدود زيادي گلستان و مازندران قرابت فرهنگي و زباني دارند ولي داراي تفاوتهايي نيز هستند که بايد اين موضوع روشن شود.
ثانيا اصل نام ((علي آباد)) به طور ناخودآگاه يادآور ضرب المثل معروف((فکر کرده علي آباد هم شهريه)) است که ميشود نوعي نگاه تحقيرآميز را از آن برداشت کرد.
2- همانطور که ذکر شد يکي از محاسن اين مجموعه ،نشان دادن واقعياتي از وضعيت پايتخت است که باعث روشنگري و لذا جلوگيري از مهاجرت شهرستاني ها به تهران شود،ولي به نظر ميرسد در راستاي اين هدف، بسيار زياده روي شده است .
يعني تهران سرشار از بدبختي،مشکلات، ،بدبينيها و... بوده وخلاصه نماد همه بديهاست.و اين در حالي است که ميليونها نفر در همين تهران در حال زندگي هستند وقطعا تهران،زيباييها اعم از مادي و معنوي زيادي دارد.لذا به نظر ميرسد در اين زمينه به تهرانيها هم اجحاف شده است(به عنوان نمونه ،حتي نگهبان پير خوابگاه دخترانه نيز فردي بدبين و منفي نگر است که با ديدن يک جوان جلوي خوابگاه بدون هيچ بررسي بلافاصله پليس را خبر ميکند.)
3- علي رغم بازي زيبا و جذاب اکثر بازيگران اين مجموعه ،نکاتي در اين باره قابل ذکر است.
هرچند بازيگر نقش اصلي فيلم يعني نقي و حتي ارسطو تا حدود زيادي در ارائه لهجه فارسي از يک مازندراني ،موفق بوده اند ولي در هر صورت چون اين کار يک تقليد است لذا باعث تمسخر لهجه شده و فقط کلماتي به عنوان تکيه کلام را به دنبال خواهد داشت. و اين در حالي است که اگر يک لهجه توسط صاحبان اصلي آن ارائه شود،دچار اين حاشيه نخواهد شد.
در مورد نقش بابا پنجعلي هم بايد گفت:علي رغم احترام زيادي که براي آقاي خمسه قائل هستيم،متاسفانه در اين نقش به عنوان فردي که جز دوجمله(نهار نخردمي ،بوريم مشهد)ديگر هيچ نشاني از يک مازندراني قديمي و اصيل دنداردو صرفا خنده مخاطب به قيافه و نوع صحبت کردن وي را به دنبال دارد.
4- و آخر اينکه داستان مجموعه هم خيلي تخيلي و غير قابل باور بوده و يک سلسله حوادث يه اين صورت قابل هضم نيست. فقط به نظر ميرسد که قرار است حوادث جوري کنار هم قرار بگيرند تا 13 روز تعطيلات، مردم سرگرم باشند ولو اينکه قابل باور هم نباشد.
در پايان ضمن تشکراز دست اندرکاران اين سريال ،بايد گفت که صدا وسيما نيز در قبال انتقادات مطرح شده،خيلي غيرحرفه اي عمل کرده و صرفا با نمايش مصاحبه هايي گزينشي سعي کرد اين انتقادات را نديده بگيرد تا جايي که حتي يک مصاحبه هم عليه اين مجموع رويت نشد.