عباس فابریک که روز اول با دلهره و تردید پا به منطقه گذاشته بود، در طول چند سال رفت و آمد به جبهه آرام آرام از لاک محافظه‌کارانه اولیه بیرون می‎آید. روح عریان و بی‌ریا و البته مستعد او در این کوره انسان‌سازی پخته و آبدیده می‌شود طوری که چند سال بعد پسر 15 ساله‌اش که در ابتدا به بهانه شاگردی پدر راهی جبهه شده بود، به شهادت می‌رسد.

گروه جهاد و مقاومت مشرق - «...حالا نوبت من است که نطق بکنم: برادر! ما عمرمان را تهِ گاراژهای خیابان خاوران با دود و روغن سوخته، سیاه کرده‌ایم. اگر نتوانیم این را دوباره بیاندازیم توی جاده، همان بهتر که الان دستور بدهید برود اوراق! خلاصه‌اش کنم، کار کوچکی از ما درخواست کردی؛ ولی خب انجامش می‎‌دهیم تا بگوییم بهمان برنخورده!... شما نمی‌دانی به من چه می‌گویند و لقبم چیست. من معروفم به عباس گلگیرساز دست‌طلا! بنزِ خاوران! نه بنز خاورها، بنز خاوران!»
فابریک دست طلا در خط مقدم
«عباس دست طلا» مجموعه‌ای داستانی از خاطرات دوران جنگ یک استادکارِ گلگیرساز از ناحیه خاوران تهران است که برای تعمیر خودروها، راهی جبهه می‌شود. راوی در نهایت صداقت، خاطرات خود را روایت می‌کند و اصراری ندارد که از خودش، شخصیتی شجاع ارائه کند. این گلگیرساز و گاراژدارِ جنوب شهری هرچند مقید به قیودات دینی است و نسبت به آنها تعصب دارد اما در عین حال پنهان نمی‌کند که برای رفتن به جبهه، مردد بوده است: «به یکی از گلگیرسازها می‌گویم یعنی جبهه همین پشت است؟ اگر ما را آورده‌اند خط مقدم چرا صدای توپ و تانک نمی‌آید؟! شانه بالا می‌اندازد که یعنی حال پاسخ ندارم. مقابل در مدرسه می‌ایستیم.خدای من! یعنی فاصله من با آنان که پشت دیوار می‌جنگند و شهید می‌شوند چقدر است؟ یعنی فریبم دادند و آورده‌اند اینجا که جانم را بگیرند؟!» باقری اعتراف می‌کند که با چنین روحیه‌ای وارد جبهه شده است.
بساط‌تان را که دیدم

گفتم اینها آمده‌اند یللی تللی!

نکته جالب توجه آنکه باقری بعد از اعزام اول، خاکِ جبهه دامنش را می‌گیرد و در ادامه تا پایان جنگ، این اعزام‌ها ادامه می‌یابد. او در هر بار رفتن، تعدادی از تعمیرکارها و هم‌صنف‎‌های خود را به خط می‌کند و با تهیه لوازم پشتیبانی و لجستیکی راهی جبهه می‌شود. روحیه لوطی‌گری و در عین حال تعهد و صداقتش موجب شده بود تا فرماندهان، حسابی خاص روی او باز کنند: «سید بعد از نماز رو به من گفت: واقعا آن ماشین درست می‌شود؟! بعد هم ادامه داد: راستش را بخواهی بساط‌تان را که دیدم گفتم اینها آمده‌اند یللی تللی! این کاره نیستند. حاجی  اینجا میدان خراسان نیست ها!... قُرص می‌گویم: آسید! عباس‌علی است و قولش. شما امکانات ندارید که! نامه بزن بروم تهران و یک اطاق نوِ خاور بیاورم. توی گاراژ لنگه‌اش را دارم. شش ماه پیش خریده‌ام. امروز اگر بخواهید بخرید خیلی گران‌تر است. یک ساعت بعد نامه توی دستم است. سوار کامیون می‌شویم و به طرف تهران راه می‌افتیم.»

ماشین به این عظمت را خوابانده‌ای که چه؟!

نکته قابل توجه دیگر کتاب، بیان برخی خاطراتِ کمتر گفته شده از دوران جنگ است. هرچند در آن روزها حماسه و معنویت در میان جامعه موج می‌زند با این حال باز هم افرادی بودند که خارج از این فضا قرار داشته باشند. راوی از ذکر این دست خاطرات نیز غافل نشده است: «تقی مکانیک به اتوبوس‌هایی که پارک شده اشاره می‌کند که بعضی راننده‌ها برای اینکه نروند و ماشین‌شان بخوابد، می‌گویند موتور ما ایراد دارد! کنار اتوبوس‌ها می‌روم و از راننده‌ها عیب‌شان را می‌پرسم. کنار هم ماشینی می‌رسم فریاد می‌زنم آتقی! فیلترش را باز کن... آتقی! سرسیلندرش را باز کن... تقی مکانیک هم گوش می‌کند. قطعه‌ای را باز می‌کند. می‌بینم که سالم است. فریاد می‌زنم ایرادی ندارد. صدای اعتراض راننده را می‌شنوم. قرص می‌گویم بچه‌های ما توی جبهه جان می‌دهند و دست و پایشان قطع می‌شود، نیرو لازم دارند آن وقت ماشین به این عظمت را خوابانده‌ای اینجا که چه؟!»

عباس فابریک که روز اول با دلهره و تردید پا به منطقه گذاشته بود، در طول چند سال رفت و آمد به جبهه آرام آرام از لاک محافظه‌کارانه اولیه بیرون می‎آید. روح عریان و بی‌ریا و البته مستعد او در این کوره انسان‌سازی پخته و آبدیده می‌شود طوری که چند سال بعد پسر 15 ساله‌اش که در ابتدا به بهانه شاگردی پدر راهی جبهه شده بود، به شهادت می‌رسد. فابریک دست طلا حالا دیگر پدر شهید هم هست. رهبر معظم انقلاب در خصوص این کتاب فرموده‌اند: «کتاب این آقای حاج عباس دست طلا را که مفصل و با جزئیات [گفته] خواندم. خیلی خوب بود انصافاً؛ مخصوصاً کتاب ایشان؛ هم مطلب در آن زیاد بود، هم آثار صفا و صداقت در آن کاملاً محسوس بود و انسان می‌دید. خداوند ان‌شاءالله فرزند شهید ایشان را با پیغمبر محشور کند و خودشان را هم محفوظ بدارد.» «عباس دست طلا» به قلم محبوبه معراجی‌پور به قیمت شش هزار تومان و توسط انتشارات فاتحان روانه بازار نشر شده است.
*کیهان

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس