به گزارش مشرق، در ستون يادداشت روز کيهان که به قلم حسين شريعتمداري نوشته شده، آمده است:
1- موضوع اين نوشته اگرچه سخنان اخير آقاي اسفنديار رحيم مشايي است، اما روي سخن با ايشان نيست. آقاي مشايي بارها اعلام کرده است که «عدد»ي به شمار نمي آيد- چيزي قريب به همين مضمون- و تاکيد ورزيده است کساني که با او مخالفت مي کنند، در پي مخالفت با رئيس جمهور هستند و او را تنها به اين علت که از نزديکان رئيس جمهور است مورد حمله قرار مي دهند! درباره نيمي از گفته آقاي مشايي، آنجا که خود را «عدد»ي به حساب نمي آورد، نفياً و يا اثباتاً سخني نمي گوييم و آرزو مي کنيم که شکسته نفسي! کرده باشند. اما نيمه ديگر سخن ايشان با واقعيات موجود همخواني نداشته و در تناقض نيز هست، چرا که مخالفان رئيس جمهور، چه برخي از جريانات داخلي و چه گروه هاي ضدانقلاب خارج نشين و دشمنان تابلودار بيروني نه فقط با اظهارات آقاي مشايي مخالف نيستند، بلکه با ذوق زدگي از آن استقبال نيز کرده و مي کنند. براي دشمنان انقلاب چه امتيازي برجسته تر و چه خواسته اي طلايي تر از آن که کسي در جايگاه رئيس دفتر رئيس جمهور کشورمان، آرزوهاي برزمين مانده آنان را بر زبان آورده و به عنوان ديدگاه و بينش و منش جمهوري اسلامي ايران از تريبون نظام جار بزند؟! مخصوصاً آن که اين شخص- متاسفانه- نزديکتر از همه دولتمردان به رئيس جمهور معرفي شده باشد و علاوه بر رياست دفتر ايشان، پست هاي حساس ديگري نظير عضو کميسيون اقتصادي دولت، دبير کميسيون فرهنگي دولت، رياست شوراي هماهنگي مناطق آزاد، قائم مقامي رئيس جمهور در شوراي عالي ايرانيان خارج از کشور و در يک کلمه همه کاره دولت تلقي شود! بنابراين برخلاف ادعاي آقاي مشايي، مخالفان رئيس جمهور از حاميان سينه چاک ايشان هستند و با مواضع و عملکردي که آقاي مشايي بر کام و گام دارند، چرا نبايد مدافع ايشان باشند؟!
و اما، از سوي ديگر، اعتراض کنندگان و منتقدان بينش و منش آقاي مشايي - صرفنظر از عده اي اندک و کم شمار- دوستداران واقعي رئيس جمهور محترم هستند که حضور آقاي مشايي در کنار ايشان را- با دست گسترده اي که در دولت دارد- آفتي خطرناک براي دولت اصولگرا و شخص رياست محترم جمهوري مي دانند و براي اين نگراني خود دلايل منطقي و شواهد مستحکمي نيز دارند.
2- دولت دکتر احمدي نژاد به علت اصرار بر آموزه هاي اسلامي و انقلابي و مخصوصا عدالتخواهي، حمايت از محرومان، علم پروري، پاکدستي، مردم دوستي، شجاعت در برخورد با دشواري ها، مقاومت در برابر باج خواهي قدرت هاي استکباري و ده ها امتياز برجسته- و بعضاً منحصربه فرد- ديگر، از آغاز شکل گيري تاکنون آماج شديدترين و بيشترين کينه توزي هاي نظام سلطه بين الملل و دنباله هاي داخلي آن بوده و هست.
برادر عزيزمان دکتر احمدي نژاد «برآمده از اصولگرايي» است و نه «برپاکننده آن» بنابراين بديهي است که از يک سو مورد حمايت گسترده اصولگرايان- بخوانيد توده هاي عظيم ملت- باشد و از سوي ديگر با دشمني هاي پيوسته دشمنان ملت روبرو باشد که چنين بوده و هست. و اما رئيس جمهور محبوب و فداکارمان مخصوصا با توجه به بار سنگيني که بر دوش دارد و بي اغراق بايد گفت به خوبي از عهده آن برآمده است، به طور طبيعي مصون از لغزش و خطا نيست و دقيقاً در همين نقطه است که مي تواند مورد انتقاد دلسوزانه و خيرخواهانه دوستان اصولگرا نيز باشد. انتقاداتي که انگيزه و مقصود از آن، تصحيح خطا و کمک به رئيس جمهور براي پيمودن بهتر و باصلابت تر راه پيش روي ايشان است. بنابراين، کسي حق ندارد و نمي تواند نقدهاي دوستانه و دلسوزانه را به حساب مخالفت و يا- خداي نخواسته- دشمني با رئيس جمهور تلقي کند. اصلي ترين نشانه اينگونه انتقادها، تاکيد بر امتيازها و دستاوردها، ارائه دلايل مستحکم براي وارد بودن انتقاد و نهايتاً پيشنهاد راه حل است.
اکنون فقط نيم نگاهي به دلايل و شواهدي که مخالفان حضور آقاي مشايي در کنار رئيس جمهور براي ابراز مخالفت خود ارائه مي کنند به وضوح و بدون کمترين ترديدي از دلسوزانه بودن اين انتقادات حکايت مي کند و بر اين واقعيت تلخ و غيرقابل انکار تاکيد دارد که آقاي مشايي با توجه به افکار انحرافي ايشان و دست باز و گسترده اي که در چرخه امور دولت دارد به يک وصله ناجور در ساختار دولت آقاي احمدي نژاد تبديل شده و حذف آن ضامن سلامت دولت است و در مقابل بايد گفت متاسفانه دلايلي که رياست محترم جمهوري براي ضرورت ابقاي آقاي مشايي در کنار خود ارائه مي کند، از استحکام لازم برخوردار نيست. بنابراين اگر جناب آقاي دکتر احمدي نژاد براي سلامت و محبوبيت دولت خويش اهميت قائلند- که به يقين قائلند- نبايد در برکناري آقاي مشايي کمترين ترديدي به خود راه بدهند و انتقاد دلسوزانه دوستان را با کينه توزي کساني که به جاي «نقد» پيوسته «نق» مي زنند، در يک کفه قرار داده و همسان تلقي کنند. اشاره به اين نکته خالي از لطف نيست که ديروز يکي از دوستان به مزاح از قول گروه «نق»زن نوشته بود؛
«اي احمدي نژاد! خدا بگويم تو را چکار کند! اين چه وضعيتي است که براي ما پيش آورده اي؟ در دولت خاتمي هم روزه مي گرفتيم و ساعت 5 بعدازظهر افطار مي کرديم اما در دولت تو، ساعت هشت و نيم بعدازظهر هم به زور مغرب مي شود و افطار مي کنيم!!»
3- اظهارات آقاي رحيم مشايي اگرچه تکرار بي کم و کاست همان ديدگاه هاي شرک آلود و استعمارپسند گروهک هاي حقيري نظير منافقين و سلطنت طلب ها و... است ولي سخن درباره ديدگاه و نظرات آقاي مشايي نيست، چرا که افراد ديگري- از جمله برخي هواداران گروهک هاي يادشده- نيز با همان ديدگاه هاي آقاي مشايي در جامعه حضور دارند و هيچکس هم از حضور آنها کمترين احساس خطري نمي کند. اما، آقاي مشايي در حالي که زبان همان دشمنان را در کام دارد، در جايگاه قائم مقام رئيس جمهور محترم کشورمان ظاهر مي شود و از تريبون رسمي نظام، خواسته هاي 31 سال برزمين مانده و آرزوهاي بربادرفته آمريکا و متحدانش را به عنوان ديدگاه و نظر جمهوري اسلامي ايران بر زبان مي آورد. و سؤال اين است که چه کسي و با کدام توضيح قانوني و يا توجيه منطقي به ايشان چنين اجازه اي داده است؟!
4- شايد اين برداشت را تعجب آور و غيرمنصفانه تلقي کنيد ولي شواهد و قرائن فراواني از صحت آن حکايت مي کند و آن، اين که آقاي اسفنديار رحيم مشايي- انشاءالله بي آن که خود بخواهد يا بداند- به قطعه اي از «پازل فتنه 88» تبديل شده است و آگاهانه يا ناخودآگاه آب به آسياب فتنه گران و دشمنان نظام مي ريزد. و البته در هر دو حالت، نتيجه يکسان است.
آقاي مشايي تاکيد مي کند که «از مکتب اسلام» دريافت هاي متنوعي وجود دارد. اما دريافت ما از حقيقت ايران و حقيقت اسلام، «مکتب ايران» است و ما بايد از اين به بعد مکتب ايران را به دنيا معرفي کنيم!
آيا اصلي ترين مانع قدرت هاي استکباري براي سلطه دوباره بر ايران اسلامي، عبور از «اسلام» نبوده و نيست؟ به نظرات ثبت و ضبط شده و بارها به صراحت اعلام شده دشمنان بيروني و دنباله هاي داخلي آنها از جمله مدعيان اصلاحات مراجعه کنيد. هيچکدام از آنها- حتي اسرائيل- به صراحت از کنار گذاشتن مکتب اسلام سخن نمي گويند- يعني جرأت نمي کنند- تمامي آنها براي عبور از اسلام بهانه هاي به ظاهر معقول! مي تراشند و مخصوصاً بر اين توهم اصرار مي ورزند که از اسلام قرائت هاي متفاوتي وجود دارد و از آنجا که دريافت مطمئن امکان پذير نيست!! بايد به نسخه اي که خود در تدوين آن موثر باشيم مراجعه کنيم!
و اما، چرا به جاي «مکتب اسلام» پاي «مکتب ايران» به ميان کشيده مي شود؟ زيرا مکتب اسلام يعني همان اسلام ناب محمدي(ص) بي در و پيکر و بدون معيار و ملاک نيست که هرکس هرچه خواست را بر آن افزوده و يا از آن بکاهد ولي «مکتب ايران» معيار و ملاک مشخصي ندارد و از داريوش و نادرشاه و آغامحمدخان قاجار تا پهلوي و... در آن جاي دارند. آقاي مشايي بعد از مواجهه با اعتراض صاحبنظران تلاش مي کند نظر انحرافي خود را به گونه اي- البته ناشيانه- تصحيح کند! و از مکتب امام حسين(ع) به عنوان منظور خود ياد مي کند. خب! چرا از ابتدا سخن از امام حسين(ع) به ميان نمي آورد؟! و اظهارات پيشين وي با شعار «جمهوري ايراني» سران فتنه چه تفاوتي دارد؟ و آقاي مشايي پيش از اين هم از سپري شدن دوران اسلام گرايي سخن گفته بود!
5- آقاي مشايي چند سال قبل از «ملت اسرائيل»! سخن گفت و بر دوستي با آنان اصرار ورزيد. و هنگامي که با اعتراض روبرو شد، که ساکنان فلسطين اشغالي، صهيونيست هاي مهاجر هستند و امکان سکونت آنان در سرزمين اشغال شده فلسطين به بهاي آوارگي مردم آن مرز و بوم و قتل عام همه روزه زنان و مردان و کودکان فلسطيني فراهم شده است، اعلام کرد که نظر من! همان نظر امام(ره) است!! اما در جريان همايش اخير بار ديگر با صراحت بيشتري بر نظر پيشين اصرار ورزيده و گفت: «انديشه آقاي احمدي نژاد حذف رژيم صهيونيستي از نقشه جغرافيايي نيست»! ايشان ضمن آن که آشکارا و بي پرده نظر مبارک و منطقي و حقوقي حضرت امام راحل(ره) را نفي مي کند، شعار ديکته شده وزارت خارجه اسرائيل به سران فتنه يعني شعار «نه غزه، نه لبنان، جانم فداي ايران» را نيز تکرار مي کند!
آيا هنوز هم مي توان ادعا کرد که اظهارات مشايي فقط يک «لغزش زبان» و از نوع «سهوالبيان» بوده است؟!... و ده ها نمونه ديگر از اين دست که بيرون از حوصله اين نوشته محدود است و در آينده به آن خواهيم پرداخت.
6- به قول آقاي مشايي «البينه علي المدعي... کسي که ادعا مي کند بايد براي اثبات ادعاي خود دليل بياورد.» براساس همين قاعده عقلي و حقوقي، دلايل فراواني وجود دارد- و به برخي از آنها به عنوان مشتي از خروارها اشاره شد- که نشان مي دهد آقاي مشايي بيرون از حلقه اصولگرايان و وصله اي ناهمگون با دولت آقاي احمدي نژاد است. اکنون کساني که اين تلقي را نمي پذيرند بايد براي اثبات ادعاي خود دليل بياورند. اميد آن که برادر عزيز و رئيس جمهور اصولگرا و فداکارمان، در اين ماجرا انديشه کنند و از رخنه نامحرمان در دولت اصولگرا برحذر باشند.
7- و بالاخره ما نيز معتقديم مسئله مشايي در حدي نيست که به يکي از مسائل پررنگ رسانه اي تبديل شود اما وقتي اظهارات وي و هورا کشيدن دشمنان براي او را مي بينيم، ورود به ماجرا را ضروري تلقي مي کنيم و اين نکته نيز گفتني است که مديران بيروني فتنه و دنباله هاي داخلي آنان نبايد اينگونه انتقادات دلسوزانه را نشانه اختلاف در ميان اصولگرايان تلقي کنند! و مطمئن باشند که اصولگرايان با شناخت دقيق و مستندي که از هويت وابسته و ستون پنجمي فتنه گران دارند، محال است رئيس جمهور محبوب خود را تنها بگذارند.
دشمنان تابلودار بيروني نه فقط با اظهارات آقاي مشايي مخالف نيستند، بلکه با ذوق زدگي از آن استقبال نيز کرده و مي کنند.