کد خبر 373804
تاریخ انتشار: ۳ دی ۱۳۹۳ - ۰۸:۵۱

«امروزی بودن» که به نوعی به عنوان فرهنگ والا و برتر به جامعه معرفی می شود زندگی فرهنگی مردم را تحت تأثیر قرار می دهد بدون اینکه سوال شود آیا این فرهنگ، واقعا امر فرهنگی است؟

به گزارش مشرق، «امروزی بودن» یکی از مهمترین شاخص های زندگی مردم در فرهنگ معاصر است که این مفهوم در نوع مصرف و چگونگی زیست شهروندی بازتولید معنایی می شود. به همین جهت «امروزی زیستن» نیز یکی از مهمترین دغدغه های مردم برای نوع رفتار و عادات خود و حتی تربیت فرزندان شان می شود. فارغ از اینکه «امروزی بودن» نتیجه انتخاب چه کسی یا گروهی برای مردم است، فرهنگ جمعی سعی بر تنظیم عادت واره هایش با آن دارد.[1] حال سوالی که پیش می آید اینست که «امروزی بودن» در جامعه ایران چگونه بازتولید شده، توسط چه گروهی تعیین می شود و توسط چه کسانی دنبال می شود؟

«امروزی بودن» که به نوعی به عنوان فرهنگ والا و برتر به جامعه معرفی می شود زندگی فرهنگی مردم را تحت تأثیر قرار می دهد بدون اینکه سوال شود آیا این فرهنگ، واقعا امر فرهنگی است؟ البته به نظر می رسد یکی از مهمترین خصوصیات جامعه توده[2]، عدم فکر یا سوال در مورد مصرفی است که فکر می کند به انتخاب خود در آن قرار دارد. فرهنگ عامه پسند[3] که تولید جامعه توده است همان فرهنگ روزمره مردم در مصرف گرایی و خوش گذرانی است. این فرهنگ، توزیع شده بوسیله رسانه های توده[4] است که از آن بعنوان صنعت فرهنگ نام می برند. (هورکهایمر/ آدورنو،6:1380-65) اساسا این نوع فرهنگ به سمت پر کردن اوقات فراغت و سود بازار تمایل دارد. مردم برای آن چیزی پول می دهند که از آن لذت می برند و به آن نیاز دارند. البته این لذت و نیاز به خودی خود وجود ندارد بلکه همین نیاز هم تعریف می شود.

بازار تعیین می کند که نیاز مردم به چه کالای فرهنگی است و برخلاف آنچه که گفته می شود بازار فاعلی ندارد، اتفاقا سرمایه داران بزرگ همان کسانی اند که تعیین می کنند «امروزی بودن» یعنی شلوار لی پاره پاره پوشیدن. این در حالی است که جامعه توده تا قبل از این نسبت به این پوشش نظری کاملا متضاد داشت ولی وقتی سوداگران ثروت با ابزار رسانه و تبلیغات کالایی را برای مردم «امروزی» جلوه می دهند پس این مردم نیستند که انتخاب می کنند بلکه مردم در یک قفس آهنین انتخاب می شوند که فقط مدل خاص سرمایه داران را انتخاب کنند حتی اگر این مدل، هزار شکل متفاوت داشته باشد بازهم همه اسیر انتخاب سرمایه دار اند[5].

چرا مردم شلوار لی پاره می‌پوشند؟

برای «امروزی بودن» عادت واره هایی در سبک زندگی مردم معمول می شود که به عنوان ارزش برتر هیچ وقت مورد سؤال قرار نمی گیرد. موهای سیخ، شلوار لی پاره، گوشی آیفون، تیشرت های با مارک خاص، ساعت مارک دار، ساپورت پوشی، رفت و آمد در پاساژ ها، صحبت کردن با واژه های لاتین و بسیاری از رفتارهای دیگر که همه را می توان در بالاشهر نشین ها دید. در حال حاضر، بالاشهر نشینی به یک فرهنگ خاص تبدیل شده که مورد الگوبرداری خام از سوی دیگر خرده فرهنگ های جامعه ایران و خصوصا جوانان قرار می گیرد. هر وقت سخن از خواست مردم، تمایلات مردم، سلیقه مردم و انتخاب مردم می شود، به طور ناخودآگاه در پس ذهن مردم همان فرهنگ بالاشهرنشینی مد نظر قرار می گیرد به صورتی که شاهد سلطه گفتمانی پرقدرتی از سوی این فرهنگ بر دیگر فرهنگ های جامعه ایران هستیم.

این سلطه گفتمانی که متضاد با اهداف انقلاب اسلامی ایران و جریان فرهنگ متدینین است یک شبه ایجاد نشده. شاید تبار آن به عهد قاجار و پهلوی برگردد اما قطعا با وقوع انقلاب اسلامی در آن تردیدهایی ایجاد شد که متأسفانه با گذر از گفتمان های دهه 70 و 80 شمسی شاهد تحمیل خواسته های این گفتمان حتی بر دولت ها نیز بودیم. پدیده های اجتماعی همچون مدل های پوششی نامتعارف زنان و مردان جوان، توجه بیش از اندازه به خواننده رپ در مجلس ترحیم او، نامگذاری ازدواج سفید بر هم خانگی های بدون ازدواج، دامن زدن به اعتراض هایی در خصوص قوانین قضای اسلامی و مخالفت با آموزه هایی همچون امربه معروف و نهی از منکر از جمله خواسته های فرهنگ بالاشهرنشین است که به عنوان خواسته مردم به مردم و حکومت تحمیل می شود و البته از سوی گروه هایی در خارج از کشور نیز دنبال می شود.

دیگر فرهنگ ها و جوانان جامعه نیز سعی بر مطابقت با این گفتمان را دارند تا در دسته «امروزی بودن» ها قرار گیرند. امروزه شاهد تضادهای بسیاری در رفتارهای برخی جوانان جامعه ایران هستیم، رفتارهایی که تعلق خاطر ایشان را به دو گفتمان متضاد نشان می دهد و در عین حال تضادی از سوی خود جوان درک نمی شود. مثلا انتخاب مدل موی گروه های رپ و شیطان پرست از سوی جوان مسلمانی که با زبان روزه در راهپیمایی روز قدس شرکت می کند!!

چرا مردم شلوار لی پاره می‌پوشند؟

این تضاد گفتمانی در سبک زندگی و پوشش نیز تسری می یابد و مسئله بدحجابی و بدپوششی را در کشور رقم زده است. در حالی که جوان مسلمان ایرانی به هیچ وجه قصد سوئی در انتخاب نوع پوشش خود ندارد اما در سیطره گفتمانی بالاشهرنشین ها که آنها نیز در سیطره گفتمانی تمدن غرب قرار دارند، رفتار می کند. بالاشهر نشین ها به مثابه رهبران افکار عمومی در حال ترجمه چگونه زیست «امروزی بودن» با تمایلات تمدن غربی بوده و به دنبال آن جریان ساز فرهنگی در جامعه خود هستند. این جایگاه به خاطر توانایی ایشان در بهره برداری از رسانه ها و «قدرت گفتن[6]» رقم خورده است.

به نظر می رسد هر خرده فرهنگی که دسترسی اش به رسانه یا جرأت اش در مطالبه گری خواسته هایش بیشتر باشد، فارغ از کمیت اندک آن بیشتر دیده می شود و به طور خودکار بقیه مردم به مصرف پیام های آن بخش خاص می پردازند، خصوصا اگر ایشان از طبقه اقتصادی بالاتر باشد که به طور نسبی طبقه تحصیلاتی و اجتماعی بالاتری هم خواهد داشت. بالاشهر نشین ها را شاید بتوان متناظر با مترفین[7] در ادبیات قرآنی دانست که سرگرمى به نعمت آن چنان ایشان را مشغول كرده كه از ما وراى نعمت غافل گشته است.(علامه طباطبایی، ج19، ص214)

برای جلوگیری از گسترش این برهم خوردگی فرهنگی و تضادهای رفتاری در جامعه ایران، دو راهکار مهم در کنار فرآیند تربیت و تبلیغ دینی قابل پیگیری است. اول، آموزش و تربیت آگاهی ناشی از تفکر و تعقل از دوران کودکی و نوجوانی؛ مقام معظم رهبری چنین ضرورتی را برای معلمان و فرهنگیان تبیین کرده اند: « کار دوّم که از این مهم‌تر است، یاد دادن تفکّر است. کودک ما فرابگیرد که فکر کند - فکر صحیح، فکر منطقى - و براى فکر کردن درست راهنمایى بشود؛ سطحى‌نگرى، سطحى‌آموزى در مسائل زندگى یک جامعه را زمین‌گیر می‌کند، در بلندمدّت بدبخت می‌کند؛ باید فکر کردن را در جامعه نهادینه کرد. لذا شما ببینید که ما مثلاً از شهید مطهّرى که نام مى‌آوریم، فقط به علم شهید مطهّرى اهمّیّت نمی‌دهیم، به تفکّر شهید مطهّرى اهمّیّت می‌دهیم. اگر کسى داراى تفکّر بود، این روحیّه موجب می‌شود که او بتواند مسائل مهمّ علم را هم کشف کند. اگر جوان ما، عالم ما، دانشمند ما متفکّر بار آمده باشد، از آن ذخیرة دانشى که در اختیار او است، ده‌ها و صدها مسئلة جدید مطرح می‌کند و پاسخ می‌گیرد. پس استفادة از علم با تفکّر ممکن است.»(بیانات در دیدار معلمان و فرهنگیان، 17اردیبهشت1393)

دوم، آموزش فراگیر سواد رسانه ای[8] برای بهره برداری بهینه از رسانه و ایفای نقش در دنیای ارتباطات. سواد رسانه ای سبب می شود مخاطبان رسانه ها توانایی فهم پیام و مقصود فرستنده را درک کرده و براحتی تحت سیطره قدرت پیام رسانه ای قرار نگیرند. همچنین ایفای نقش در رسانه های اجتماعی جدید سبب برهم خوردن جریان یکطرفه مصرف تفکرات «بالاشهرنشین ها» شده و امکان ظهور تفکر نقاد در برابر عادت واره های «امروزی بودن» را بوجود می آورد. در نتیجه اساسا معنای «امروزی بودن» در تفکر و تمایل جامعه مورد بازنگری قرار خواهد گرفت.

منبع: فرهنگ نیوز

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 16
  • در انتظار بررسی: 2
  • غیر قابل انتشار: 1
  • ۰۹:۱۱ - ۱۳۹۳/۱۰/۰۳
    2 2
    چون بسیحی ها بدشون میاد
  • عباس ۰۹:۳۰ - ۱۳۹۳/۱۰/۰۳
    1 2
    چون فکر می کنن، نه! اصلا فکر نمی کنن، چون از شبکه های ماهواره ای مد رو می بینن و عقلشون هم که تو چشمشونه
  • محسن ۰۹:۵۶ - ۱۳۹۳/۱۰/۰۳
    0 2
    چون صفا میکنند احساس شادی چون سرگرمی ندارنند چون لذت داره عجب
  • محمد ۱۰:۰۰ - ۱۳۹۳/۱۰/۰۳
    1 0
    سلام
  • ۱۰:۳۹ - ۱۳۹۳/۱۰/۰۳
    0 1
    چون بدبختند. بدبخت فرهنگی.
  • ۱۰:۴۲ - ۱۳۹۳/۱۰/۰۳
    2 0
    اکثر مغازه ها فقط همین لباسا را دارن.......
  • ۱۰:۵۹ - ۱۳۹۳/۱۰/۰۳
    1 0
    چون بدبختند. بدبخت فرهنگی.
  • ۱۱:۴۵ - ۱۳۹۳/۱۰/۰۳
    1 0
    به خاطر اینکه ایرانیها قرنها است دچار عقده حقارت نسبت به خارجی ها هستند و سعی می کنند خود را شبیه حخارجیها در بیاورند. چرا که همیشه خود را پست می دانند اما آنچه خارجی است را نشانه یک ملت برتر و سلیقه برتر می دانند و خیال می کنند اگر مثل خارجی ها رفتار رفتار کنند برتر خواهند بود!! به قول دکتر شریعتی در خود آگاهی و استحمار: "چقدر ما را تحقیر کردند ! در تصورمان نمی گنجد که عرضه انجام کار کوچکی را داشته باشیم ! این قدر نسبت به شخصیت خودمان بی ایمانیم و کوچکیم و مسلما نسل و آدمی که خودش ، خودش را کوچک شمارد «کوچک» هم هست. برای اینکه بتوانی دیگری را به صورت برده خودت تسلیم کنی ، اول باید تحقیرش کنی ! به نحوی که خودش با ور کند از نژاد و خواندان پست است ! آن وقت است که می آید به بردگی تو و پناه می آورد به اربابی تو ! مگر با ما جهان سومی ها شرقی ها مسلمانان چه کردند؟ اول مذهبمان ، ادبیاتمان ، فکرمان ، گذشته ی مان ، تاریخ مان و اصلا نژادمان و همه چیزمان را چنان تحقیر کردند که ما نشستیم خودمان ، خودمان را مسخره کردیم و در عوض خودشان را آنقدر برتر و عزیز تر و بالاتر نشان دادند که به ما باوراندند تا اینکه ادای آنها را در بیاوریم شبیه آنها راه برویم و حرف بزنیم. بچه وقتی مادرش میراندش ، دعوا و تحقیرش می کند برای اینکه از حمله مادر در امان بماند به خود مادر پناه میبرد. ملت برتر یا آدم برتر برای اینکه ،ملت یا آدمی را به تسلط خویش بکشد تحقیرش می کند که او برای اینکه از مسیر تهمت ها و تحقیر ها فرار کند ، به دامان خود او پناه می برد و خودش را به شکل او در می آورد ، این است که بعضی چیز ها برای فرنگی ها یک کالای مصرفی است ! اما برای ما یک کالای مصرفی نیست یک چیز سمبلیک است ! پانزده درصد تمام اروپایی ها از سمفونی کلاسیک لذت می برند ، اما ایرانی ها ، همه ی شان لذت می برند چرا ؟ برای اینکه آن سمبل یک ذوق برتر است یک فرنگی به سادگی می گوید دوست ندارم ، اما یک شرقی ناچارا می شنود و باید "به به" هم بگوید . این ها همه به خاطر این است که ایمان به خویش را از دست داده ایم ."
  • ع غ ۱۱:۴۹ - ۱۳۹۳/۱۰/۰۳
    0 1
    مخلص تمام بسیجی ها
  • ۱۲:۲۶ - ۱۳۹۳/۱۰/۰۳
    0 0
    برای اینکه بی عقلی خودشون ثابت کنن وقتی می گن تقلید در احکام دین، می گن مگه ما میمونیم وقتی پای تقلید از اون ور آبی یا میشه میمون نیستن خرن
  • مجید ۱۳:۲۶ - ۱۳۹۳/۱۰/۰۳
    0 0
    خریت نتنها بر علف خورد است بلکه بر حمق و نفهمیدن است
  • یکی ۱۴:۳۱ - ۱۳۹۳/۱۰/۰۳
    0 0
    زیبا بود
  • ۱۶:۵۸ - ۱۳۹۳/۱۰/۰۳
    0 0
    چون احمق اند. همین ها که الان شلوار خشتک پاره می پوشند وقتی بچه بودند بچه های بی بضاعت که سر زانو شلوارشون وصله شده بود رو مسخره می کردند اما الان با افتخار شلوار خشتک پاره می پوشند. این دلیلی به جز حماقت نداره.
  • ۲۲:۲۱ - ۱۳۹۳/۱۰/۰۳
    0 0
    چون بدبختند. بدبخت فرهنگی.
  • ۲۲:۲۷ - ۱۳۹۳/۱۰/۰۳
    0 0
    چون فکرشان آزاد نیست! چون بر سرشان کوبیده شده است که آدم یعنی کسی که قیافه غربی دارد! چون ارزشی برای خود قائل نیستند!
  • ۲۳:۲۰ - ۱۳۹۳/۱۰/۰۳
    1 0
    چه ربطس به بسیجی ها داره ؟؟؟

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس