گروه فرهنگي مشــرق - شبکه اول سيما در ادامه برنامه هاي نوروزي خود فيلم سينمايي منطقه سبز Green Zone محصول 2010 امريکا را به روي آنتن فرستاد. ميلر يک افسر وطن پرست و جان برکف تفنگ داران دريايي امريکاست. او و نيروهايش وارد بغداد مي شوند تا مناطق مربوط به کارخانجات سلاح هاي کشتار جمعي را بررسي کنند. بر اساس اطلاعاتي که در اختيار ميلر و نيروهايش قرار گرفته است کارخانه هاي بسياري در عراق براي توليد سلاح هاي کشتار جمعي مورد استفاده قرار ميگرفته است. ميلر پس از بازديد از چند منطقه متوجه ميشود اطلاعات آنها مخدوش تر از آن است که بتواند مورد اعتماد قرار گيرد. مارتين براون يک مقام امنيتي امريکايي مستقر در عراق وقتي اعتراض ميلر به فرمانده اش را درباره اطلاعات نادرست ميبيند به او اعلام ميکند که هيچ سلاح کشتار جمعي در عراق وجود ندارد. براون از ميلر ميخواهد در صورتي که از پشت پرده اين ماجرا سر نخي پيدا کرد سريعا با او تماس بگيرد. فريد يک جوان عراقي است که از حضور امريکايي ها در کشورش خشنود است او به ميلر کمک ميکند تا رد يک ژنرال تحت تعقيب عراقي به نام الراوي را دنبال کند. جستجوي ميلر براي يافتن الراوي حساسيت پاندستون مسؤول واحد اطلاعات پنتاگون را برميانگيزد. ظاهرا پاندستون (رابط اطلاعاتي پنتاگون) از موضوعي مطلع است که ميلر (سرباز امريکايي) و براون ( نماينده سيا) از آن بي اطلاعند و با اين وجود تلاش دارند حقيقت را کشف کنند. غير از ميلر و نماينده سيا شخص ديگري به نام دِين به دنبال حقيقت است. دين خبرنگار وال استريت ژورنال است که همانند مديران نشريه به شدت در پي کشف حقيقت و انعکاس آن به افکار عمومي است. ميلر موفق ميشود الراوي را ملاقات کند. الراوي حقيقت را براي او افشا ميکند. او ميگويد که چندي قبل با پاندستون در اردن ملاقات کرده است و به او گفته که بعد از سال 91 هيچ سلاح کشتار جمعي در عراق باقي نمانده است. ميلر در مي يابد پاندستون رابط اطلاعاتي پنتاگون برخلاف اظهارات الراوي اطلاعات غلطي را در اختيار دولت و ارتش امريکا قرار داده است تا بهانه حمله به عراق فراهم باشد. ميلر با همکاري خبرنگار دين همه اطلاعاتي را که جمع آوري کرده به صورت يک بمب خبري همزمان به نشريات و رسانه هاي برتر دنيا ارسال ميکند تا همگان بويژه افکار عمومي امريکا از حقيقت آگاه شوند.
توهم فيلم ضدامريکايي هاليوودي در ذهن مديران رسانه ملي
هرچند هرساله از سوي کارگردانها و توليدکنندگان مستقل امريکايي فيلم هاي مستند و تا حدودي نمايشي قابل توجهي در انتقاد از عملکرد دولت و نظام حاکم در امريکا توليد ميشود، ولي نبايد اين خط مستقل و ضعيف رسانه اي را با فيلمهايي که از سوي کارگردانها و کمپانيهاي شناخته شده صهيونيستي براي سرپوشي هوشمندانه برخي مسائل مهم و جهت دهي به افکار عمومي توليد ميشود اشتباه گرفت. مديران رسانه ملي هرچند فيلمهاي ضد امريکايي ارزشمندي همچون « فريب اوباما» و « توطئه 13» را در کارنامه خود دارند ولي به تفاوت ظريف اين دو خط رسانه اي بي توجهند. فيلم سينمايي منطقه سبز توسط کارگرداني ساخته شده است که در آثار پيشين اش، گرايش ضداسلامي خود و همچنين وفاداري اش را به مجموعه نظامي-صنعتي در امريکا و سياستهاي جنگ طلبانه اين مجموعه در قبال کشورهايي چون عراق، به وضوح به اثبات رسانده است. پائول گرين گراس کارگردان منطقه سبز در سال 2006 فيلم سينمايي شبه مستند يونايتد 93 را کارگرداني کرده است. يونايتد 93 به صراحت حملات يازده سپتامبر را نتيجه عمل برخي مسلمانان معتقد به آيات قرآن معرفي ميکند و براي از ميان برداشتن اين خطر جهاني راه جنگ و مقابله بمثل را پيشنهاد مينمايد. فيلم منطقه سبز هرچند در نگاه اول يک فيلم انتقادي از دروغ گويي در خصوص سلاح هاي کشتار جمعي عراق به نظر ميرسد ولي در واقع بطن سياستهاي جنگ طلبانه امريکا را تأييد ميکند.
مردم عراق به شکرانه حضور امريکايي ها بر آنها سجده ميکنند!
اين عنوان اصلي ترين پيام فيلم منطقه سبز است که در تمامي بخشهاي آن قابل لمس مي باشد. فيلم به مخاطب خود ميگويد هرچند ممکن است در خصوص سلاح هاي کشتار جمعي اغراق يا دروغي اتفاق افتاده باشد ولي آنچه مهم است اين است که مردم عراق حالا ديگر آزاد شدند. شايد آنچه که سربازان امريکايي براي آن به عراق آمدند (سلاح هاي کشتار جمعي) وجود نداشته باشد ولي هدف مهمتري تحقق يافته است و آن آزادي يک ملت و يک سرزمين از دست يک نظام ديکتاتور و ظالم براي هميشه است. در بدو ورود ميلر و همرزمانش به بغداد مردم عراق به آنها خوشآمدگويي ميکنند و با حرکاتي شبيه به سجده در مقابل سربازان امريکايي سپاسگزاري و قدرشناسي خود را از حضور آنها نشان ميدهند. در سکانسهايي بسياري مخاطب ميبيند که مردم عراق به برکت حضور امريکايي ها بعد از مدتها سختي و گرسنگي توانسته اند به انبارهاي مخفي صدام دسترسي پيدا کنند و مايحتاج اوليه زندگي خود را از آنجا بردارند. بسياري از ديگر سکانسهاي فيلم نيز مردم عراق را عقب مانده فرهنگي و نيازمند آموزش براي زندگي در دنياي جديد نشان ميدهد. گويي صدام سالها اين مردم را در فقر فرهنگي نگه داشته است و آنها بديهيات يک زندگي مدني جديد را نميدانند و حالا به برکت حضور امريکايي ها بايد آموزش ببينند. اين انگاره را در سکانسهايي که سران عراق دور هم جمع شده اند تا درباره آينده کشورشان گفتگو کنند به خوبي ميتوان تشخيص داد. جمعي که به نظر ميرسد بايد فرهيختگان عراق باشند با صداي بلند شبيه به فرياد با هم سخن ميگويند و به يکديگر اجازه حرف زدن نميدهند. در نهايت نيز همه آنها با عصبانيت سالن گفتگو را ترک ميکنند. در نسخه پخش شده فيلم از شبکه اول سيما تمامي اين صحنه ها بدون جرح و تعديلي وجود داشت.
مشروعيت بخشي به رسانه هاي امريکا بخصوص وال استريت ژورنال
سه گروه در منطقه سبز به دنبال حقيقت و درستي هستند. نماينده امنيتي سيا، سربازان وفادار و ميهن پرستي چون ميلر و خبرنگاران و رسانه اي امريکايي. خانم دين خبرنگار نشريه وال استريت ژورنال است. او صادقانه به دنبال انعکاس حقيقت در نشريه مطبوع خود است. خبر سلاح هاي کشتار جمعي نيز که در اين روزنامه منتشر شده است در واقع يک فريب از سوي پاندستون بوده است نه سوداگري خود روزنامه. پاندستون به روزنامه قول ميدهد که مصاحبه اي با منبع خود الراوي ترتيب دهد ولي پس از انتشار خبر از قول خود سرباز ميزند.
وال استريت ژورنال با تيراژ بيش از دو ميليون نسخه در روز پر تيراژترين روزنامه بين المللي امريکاست که حوادث سياسي و اقتصادي را در سطح بين المللي به طرز هوشمندانه اي رصد کرده و جهت ميدهد. اين روزنامه که پيشتر در تملک خاندان بانکرافت قرار داشت در حال حاضر توسط گروه بورس بازرگاني شيکاگو (CME) که اعضا و مالکان صهيونيست فراواني در آن حضور دارند اداره ميشود. اين نشريه در پيش از حمله به عراق، در طول آن و پس از حمله نقش کليدي در جهت دهي افکار عمومي و حتي افکار سياستمداران مناطق مختلف جهان در راستاي توجيه حضور نظامي امريکا در عراق و در اختيار گرفتن منابع نفتي اين کشور ايفا کرد. اما در شبکه اول جمهوري اسلامي ايران اين روزنامه و خبرنگار آن به عنوان رسانه اي درست کار، صادق و جوياي حقيقت معرفي ميشوند که بي صبرانه و مجدانه در پي آن اند که حقايق مربوط به سلاح هاي کشتار جمعي در عراق را به گوش جهانيان برسانند.
حمايت از پروژه دنباله دار ويک ليکس
داستان افشاي تکاندهنده اطلاعات توسط يک فرد ناشناس امنيتي يا نظامي، دستمايه اي است که در فيلم هاي ده سال گذشته هاليوود به کرات به چشم ميخورد. هرچند بسياري از اين فيلمها همچون Nothing but the truthو Burn After Reading در ابتدا وجهه انتقادي به خود ميگيرند اما در عرصه اجتماعي زمينه رواني لازم براي باور به پديده هاي همچون افشاگري هاي ويکي ليکس را فراهم ميآورند. کارکرد اين سناريوي چند ساله در سينماي هاليوود اين نتيجه گيري را باورپذير ميسازد که فيلمهايي از اين دست ساخته شده اند تا زمينه رواني لازم براي عملياتهاي جنگ رواني همچون افشاگري هاي مشکوک ويکي ليکس را فراهم آورند. منطقهنيز در کارکرد فرهنگي رسانه اي خود به اين سناريو تعلق دارد و با تصوير سازي ساده لوحانه از سيستمهاي پيچيده امنيتي نظامي و همچنين ارائه وجهه اي معصومانه و مستقل از رسانه هاي چند مليتي اين توهم را باور پذير ميسازد که ممکن است روي اسرار پشت پرده جريانهاي بين المللي توسط فردي حقيقت جو و گمنام افشا شوند. متأسفانه مديران مسؤول تهيه فيلمهاي خارجي در رسانه ملي بدون در نظر داشتن عوارض جانبي پخش اينگونه آثار و بدون شناسايي سناريوهاي عمليات رواني جاري در فيلمهاي روز هاليوود خواسته يا ناخواسته به چنين سناريوهايي مدد ميرسانند.