
به گزارش مشرق به نقل از فارس، تغيير فرمول هميشگي نيازمند پرداخت غرامت است، اين که سالها سريال طنز نوروزي با يک فرمول خاص ساخته شده و البته مورد توجه مخاطب هم قرار گرفته، اتفاقي است که کماکان تکرار ميشود. بازيگران کليشهاي، تکرار مکررات، قصهاي در حاشيه، بامزهگي بازيگراني که سالهاست خودشان را تکرار ميکنند و اما هنوز محبوب مخاطب عام سيما هستند و...
سريال «موج و صخره» که دومين تجربه جدي مجيد صالحي در بحث سريالسازي است، با فرمول جديدي آمد تا طنز تلويزيوني را با رنگ و لعابي متفاوت به گذشته در نوروز 90 ارائه کند، اتفاقي که حرکت بر لبه تيغ محسوب ميشد، صالحي هم ميتوانست با حضور علي صادقي و البته با يک قصه سردستي تماشاگران را معطوف خود کند و از همان شيوههاي مرسوم گذشته و با مزهگري صادقي در کنار خودش مخاطبي بيش از امروز کسب کند.
سريال «موج و صخره» گرچه داراي نقاط ضعف و قوت متفاوتي است که هر کدام جاي بحث دارد اما به گمان خيليها يک حرکت نو محسوب ميشود چرا که با تغيير الفبا ميتوانست مذاق مخاطبان را نيز تغيير دهد.
اولين نکتهاي که در اين مجموعه تلويزيوني نوروزي جاي بحث دارد انتخاب يک گروه متفاوت نسبت به گذشته در ساخت اين دست آثار است.
حضور مجيد صالحي و علي صادقي در کنار نيما شاهرخشاهي، زيبا برومند، الهام حميدي و... که تاکنون بازي در مجموعهاي با اين شکل و شمايل را تجربه نکردهاند نشان از آن داشت که قرار نيست يک طنز کلامي، مبتني بر بداههگويي و بازيهاي تکراري چند بازيگر از قبل امتحان پس داده را مجددا در اين مجموعه تجربه کنيم.
«موج و صخره» با اين ترکيب جديد اگرچه دست به يک ريسک زد اما جواب داد. پازل بازيگران اين مجموعه خيلي زود کامل شد و تماشاگر حضور مجيد صالحي را در نقش «چاوش» در مقابل زيبا برومند در نقش صدف باور کرد، اگرچه زيبا برومند بالاجبار ميبايست جنس ديگري از بازي را در مقابل مجيد صالحي تجربه کند اما خيلي زود اين توازن برقرار شد و او در مقابل صالحي قاب درستي را تشکيل داد.
اگرچه بازي دو نقش اول اين کار دست مجيد صالحي را براي کارگرداني بهتر اين مجموعه بسته، اما حضور او براي ايجاد موفقيتهاي جالب و مفرح در يک سريال تلويزيوني غنيمت محسوب ميشود.
علي صادقي را به شکل و شمايل جديد ميبينيم او هرگز بازي معروف گذشته خود را تکرار نميکند، صادقي بسيار کنترل شده و براي پيشبرد داستان در خدمت سريال است و قرار نيست مثل گذشته تافتهاي جدا بافته باشد. الهام حميدي که سالها با نقشهاي جدي در آثار مختلف تاريخي و ملودرامهاي سيما چيره شده، در سريال موج و صخره در نقش «پري» تواناييهاي خود را در نمايش يک کاراکتر در موقعيتهاي کميک به رخ ميکشد. حميدي در چهارچوبي که به او فرصت داده شده است به خوبي از پس اين کاراکتر برآمده و به موازات قصه چاوش و صدف، به خوبي قصه خود را جلو ميبرد.
نيما شاهرخشاهي اگرچه ايفاگر نقشي است که پرداخت درست و حسابي ندارد (تا اينجاي کار) اما شخصيت پيام را آبرومندانه جلو ميبرد (البته فينال اين شخصيت و طراحي آن در پايان خيلي مهم است).
رضا ناجي و محمدرضا داوودنژاد نيز دو بازيگر کشف شده اين مجموعه براي اين دست آثار محسوب ميشوند. (تاکيد ميکنم اين دست آثار) اگرچه يک طنز و کمدي خاص در بازي اين دو بازيگر هميشه و در آثار گذشته نيز وجود داشت و احتمالا با نگارنده هم عقيده هستيد همان طنز زيرپوستي در تجربههاي قبلي، عامل انتخاب اين دو بازيگر براي حضور در اين سريال محسوب ميشود اما به اعتقاد خيليها اين دو نيز در سريال «موج و صخره» تجربهاي جديد بودند و حضوري متفاوت را تجربه کردند.
سريال موج و صخره جزء محدود سريالهاي پرلوکيشن سالهاي اخير محسوب ميشود که از حضور در لوکيشني مثل جزيره کيش بيشترين استفاده را برده است، اگرچه گاهي اين تغير لوکيشنها به شکل اغراقگونهاي در معرفي جزيره، پيشرفت قصه را تحتالشعاع قرار ميدهد اما بايد سريالي را که پس از سالها از فضاي آپارتمان، دفتر مجله، شرکت و خلاصه لوکيشنهاي ثابت و خاص مرسوم بيرون زده و به لحاظ استاتيک تصويري به دنبال فضاي جديد بوده را ستود.
سريال هرگز به دنبال به زور خنداندن مخاطبش نرفته و بازيگران طناز هميشگي (مجيد صالحي و علي صادقي) در خدمت قصه هستند، جدا از موفقيتهاي کميک حرفي در دل داستان وجود دارد که ميتواند جزء نقاط قوت نوشته امير عباس پيام محسوب شود.
در پايان اگرچه به اعتقاد نگارنده، سريال موج و صخره يک تجربه نو محسوب ميشود و سازندگان آن در اين ساختار جديد، خود را براي پرداخت غرامت نيز آماده کردهاند، اما بايد گفت اين مجموعه شريف توانست نظر مخاطب شبکه تهران را در نوروز 90 به خود جلب کند. اگرچه ميتوانست با معطوف کردن کارگردان به پشت دوربين و پرداخت بهتر و محکمتر کاراکترهايي که گاهي به زور براي آنها شناسنامهاي ثبت ميشود، اثري موفقتر از آب درآيد. قطعا اگر مجيد صالحي بازيگري طناز در حد و اندازههاي خودش را براي نقش چاووش انتخاب ميکرد ميتواسنت با وسواس بيشتري پشت دوربين سريالش قرار بگيرد اتفاقي که با سه در چهار افتاد.
صالحي ميتوانست از اين تعدد لوکيشن براي طراحي ميزاشنهاي زيباتر سود ببرد اتفاقي که قطعا به فرصت و تمرکز بيشتري نيازمند بود. سريالهايي که در آثار مناسبي به خصوص نوروز کمتر يافت ميشود.
-----------------------------------------------
نويسنده: احمدرضا عليزاده