کد خبر 36693
تاریخ انتشار: ۱۰ فروردین ۱۳۹۰ - ۱۴:۲۹

از 25 بهمن 1389 علايم شکل گيري يک پديده مهم امنيتي در کشور آشکار شده که توجه ويژه اي مي طلبد. اين پديده اي است که آن را مي توان به تعبير دقيق «انتقال هسته توليد ناآرامي به بيرون کشور» خواند.

به گزارش وبلاگستان مشرق، مهدي محمدي در يکي از مطالب اخير وبلاگ "عقل سرخ" نوشت: از 25 بهمن 1389 علايم شکل گيري يک پديده مهم امنيتي در کشور آشکار شده که توجه ويژه اي مي طلبد. اين پديده اي است که آن را مي توان به تعبير دقيق «انتقال هسته توليد ناآرامي به بيرون کشور» خواند. اين پروژه در محافل پنهان بيروني اداره کنندجريان فتنه کليد خورده و با برنامه ريزي مرحله بندي شده در حال اجراست. سران داخلي فتنه هم با آن هماهنگ شده اند. اين تحليل تلاش مي کند جزييات اين پروژه را با استناد به اطلاعات حتي المقدور آشکار بررسي کند.

ناآرامي روز 25 بهمن 1389 نقطه آغاز اين پروژه جديد است. اين ناآرامي چند ويژگي مهم داشته است:

1- ويژگي اول اين پروژه اين است که طرف خارجي مي داند براي توليد ناآرامي در داخل کشور به موسوي و کروبي نياز مبرم دارد و بدون نقش آفريني آن ها قادر نيست جمعيت آلوده تهران را به خيابان کشاند. طرف خارجي اين بار به دليل نياز حاد منطقه اي، خود پيش قدم شد و پيشنهاد صدور بيانيه تجمع در 25 بهمن را توسط دو تن از اعضاي حلقه جرس به موسوي و کروبي داد.

2- ويژگي دوم اين است که طرف خارجي تصور مي کند ترس از دستگاه امنيتي نظام در دل يک گروه حداکثر چند هزار نفره از جمعيت آلوده تهران ريخته و تا زمان احياي مجدد اين ترس آنها فرصت دارند تا با استفاده از اين وضعيت، موج جديدي از آشوب هاي نيمه سخت در ايران را احيا و مزمن کنند.

3- ويژگي سوم اين است که طرف خارجي از حدود يک هفته قبل از 25 بهمن يک عمليات رسانه اي بسيار سنگين روي جمعيت آلوده تهران انجام داد و سعي کرد به آن ها القا کند اگر از تحولات منطقه الگو بگيرند و استقامت کنند، راه به نتيجه رسيدن آنها کوتاه و آسان خواهد شد. اين عمليات که با پشتيباني صريح و مستقيم مقام هاي دولت آمريکا بود زمينه هاي 25 بهمن را فراهم آورد. طي اين عمليات، از جمله به اين افراد القا شد که نظام از تحولات کشورهاي مصر و تونس اين درس را آموخته است که نبايد نسبت به معترضان خشونت بيش از حد اعمال کند؛ چرا که اين کار ممکن است به جاي خاموش کردن اعتراضات به شعله ورتر شدن آن بينجامد.

4- و ويژگي آخر اين بود که طرف خارجي نشان داد، انتظار خود از آشوب خياباني در ايران را به «هدف گذاري هاي صرفاً رسانه اي» تقليل داده و فعلا از جريان سبز کاري جز «روشن نگهداشتن آتش اعتراضات» از طريق «ايجاد سالانه چند روز ناآرامي، در چند خيابان تهران و به مدت چند ساعت» ندارد. هدف براي غربي ها فعلااين است که اولابا ناآرام کردن ايران، انگيزه هاي انقلابيون خاورميانه را تضعيف و روند تحولات ضدآمريکايي در منطقه را کند کنند و ثانياً با امنيتي کردن فضا، اعتراضات را ادامه دار کرده و نظام را از کنترل آن ناتوان جلوه بدهند.

به عبارت ديگر مي توان گفت فعلابراي آمريکايي ها «اثر رواني»، ايجاد ناآرامي در ايران از «اثر واقعي» آن مهم تر است، ضمن اينکه مي دانند اپوزيسيون در ايران مطلقاً در موقعيتي نيست که بتواند هدف گذاري هايي مانند «ايجاد تجمع هاي بزرگ» يا «براندازي» يا حتي «پيروزي در يک انتخابات» را برآورده کند. اگرچه غربي ها در اثر آدرس هاي اشتباهي که از داخل دريافت کرده اند، اميدوار هستند که تورم ناشي از طرح هدفمندي به تدريج فشار بيشتري به مردم وارد کند و انگيزه هايي جديد براي اعتراضات گسترده تر فراهم آورد، اما فعلااين برآورد وجود دارد که اين هدف گذاري در کوتاه مدت قابل تحقق نيست.

پس از 25 بهمن

پس از 25 بهمن چند اتفاق افتاد که بسيار کليدي بود:

1- نخست نکته اين بود که طرف خارجي نسبت به اينکه توانسته است به فاصله حدوداً يک سال از 22خرداد 1389 (آخرين باري که سبزها توانستند خودي بنمايانند) جمعيتي تقريباً چند هزار نفره را به خيابان بياورد، نظام را مجبور به برخورد و امنيتي کردن فضا بکند و چند کشته روي دست نظام بگذارد، عميقاً خوشحال بود و ابراز شادماني مي کرد. اين شادماني در محافل پنهان جريان فتنه در داخل هم وجود داشته است.

2- بعد از 25 بهمن اين اميدواري براي غربي ها بوجود آمد که مي توانند با تداوم الگويي که در بالاتوصيف شد، ناآرامي هاي خياباني را در ايران مزمن کنند. به همين دليل بود که اپوزيسيون خارج از ايران الگوي هر هفته يک تجمع را مطرح کرد.

3- اما اولين نکته منفي از ديد برنامه ريزان خارجي فتنه زماني بروز کرد که نظام توانست با استفاده از فضاي بوجود آمده بعد از 25 بهمن، يک اجماع تقريباً کامل از خواص عليه موسوي و کروبي بوجود بياورد. بعد از 25 بهمن براي اولين بار مطالبه برخورد با موسوي و کروبي از سطح مردم به سطح خواص منتقل شد و به ويژه با موضع گيري مجلس در روز 26 بهمن و همچنين مصاحبه هاي پي درپي چهره هاي همراه فتنه عليه موسوي و کروبي در روزهاي بعد از آن عمق پيدا کرد. اين فضا از ديد طرف خارجي بسيار خطرناک بوده است. چرا که اولاً آنها تداوم شکاف درخواص را لازمه حيات اجتماعي فتنه مي دانند. ثانياً عقيده دارند اگر فتنه، تکيه گاه خود درون نظام را از دست بدهد آن وقت برخورد با موسوي وکروبي براي نظام بسيار آسان خواهد شد.

4- نکته منفي بعدي براي طرف خارجي اينکه نظام بعد از25 بهمن عملاً موسوي و کروبي را بازداشت کرد (منتها درخانه)، بي آنکه کوچک ترين هزينه اجتماعي بدهد. بسيارمهم است توجه کنيم که از ديد طرف خارجي نقش موسوي وکروبي براي تداوم ناآرامي ها درايران جايگزين ناپذير است و اگر اين دو به هرنحوي مهار شوند، ايجاد جايگزين داخل وخارج از ايران براي آنها بسيار دشوارخواهد بود.

پروژه انتقال به بيرون

دراينجا بود که پروژه «انتقال هسته توليد نآارامي به بيرون کشور» کليد خورد. درواقع طرف غربي به اين نتيجه رسيد که نظام پس از 22 بهمن اولاً توانسته يک اجماع وسيع درسطح خواص ايجاد کند مبني اينکه آنچه در روز 25بهمن رخ داد و از آن به بعد رخ خواهد داد ديگر يک فتنه نيست بلکه رويارويي آشکار ضد انقلاب با انقلاب است، پس طبعاً کسي مخالف شدت عمل در سرکوب آن نيست، ثانياً غربي ها به وضوح ديدند که حصر يا درواقع زنداني شدن موسوي وکروبي هيچ واکنش اجتماعي قابل ذکري درپي نداشت و در واقع جامعه دچار نوعي حالت بي اعتنايي حاد نسبت به سرنوشت موسوي وکروبي شده است. اين وضعيت دورنماي موقعيتي را پيش روي طرف غربي قرارداد که درآن موسوي و کروبي به طور کامل توسط نظام حذف شده باشند و بلافاصله اين نگراني را در ذهن طراحان بيروني فتنه بوجود آورد که آيا در اين صورت همه آنچه را که سعي کرده اند در دوسال گذشته درايران به وجود بياورند يکباره از دست نخواهند داد؟

پاسخي که طراحان بيروني فتنه با محوريت «سازمان اطلاعات نفاق» به اين سوال داده اند، کليد خوردن پروژه جديدي است. آنها بنا را بر اين مي گذارند که موسوي و کروبي به زودي کاملاً حذف شده يا خاصيت خود را از دست مي دهند و بعد اين سوال را مطرح مي کنند: تحت شرايط مفروض چگونه مي توان ناآرامي هاي خياباني در تهران را که تا حالابه اراده اين دو نفر بوده، تداوم بخشيد؟

پروژه «انتقال هسته توليد بحران» تلاشي است از جانب سرويس هاي غربي براي تدارک يک ساز و کار موازي يا جايگزين براي توليد آشوب، به جاي موسوي و کروبي که صرف نظر از اين که آن ها در داخل چه وضعيتي دارند به کار خود ادامه مي دهد. اين پروژه که درست از روز 26 بهمن با صدور اولين بيانيه «شوراي هماهنگي راه سبز اميد» کليد خورد، به وضوح نشان مي دهد يک پروژه از پيش طراحي شده براي وضعيتي که موسوي وکروبي دستگير شوند، وجود داشته است.

ارکان اين پروژه چنين است:

1- هدف

1-1 -هدف پروژه اين است که ساز و کاري خارجي براي توليد ناآرامي در داخل ايران وجود بياورد. حتي اگر موسوي و کروبي به طور کامل حذف يا مهار شدند، بتواند با فراخوان جمعيت آلوده درتهران ويکي دو شهر ديگر ناآرامي هاي نوبه اي درايران را مزمن کرده و به پيش ببرد.

1-2 هدف دوم، هسته جديد توليد ناآرامي درايران به طورکامل به جايي منتقل شود که خارج از دسترس نظام باشد و امکان برخورد امنيتي با آن منتفي شود.

2-روش

به لحاظ روشي ملزوماتي براي اين پروژه فراهم شده است:

2-1 اولاً اين ساز و کار جايگزين بايد دقيقاً از همان مشروعيتي در ذهن جمعيت آلوده برخوردار باشد که موسوي وکروبي برخوردار بودند. درواقع اين ساز و کار جايگزين بايد درموقعيتي باشد که بتواند به جاي موسوي و کروبي حرف بزند، بيانيه بدهد، تصميم بگيرد و حتي مانيفست بنويسد و مخاطبان آن در داخل ايران در ذهن خود هيچ شبهه اي نسبت به اين که، اين هسته نماينده تام و تمام موسوي و کروبي است نداشته باشند.

2-2 اين هسته بايد مورد تاييد صريح موسوي و کروبي باشد. به نظر مي رسد حصرکامل اين مشکل را براي اين جريان ايجاد کرده که به موسوي وکروبي دسترسي ندارد تا يک اظهارنظر صريح از آنها دراين مورد بگيرد. اين احتمال وجود دارد که هدف تلاش هاي بستگان درجه اول موسوي و کروبي براي ديدار با آنها پرکردن اين خلااز طريق گرفتن يک دست نوشته،نقل قول يا چيزي شبيه به آن درتاييد شوراي هماهنگي راه سبز اميد باشد.

2-3 رهبران اين هسته جايگزين بايد منسوبان و نزديکان موسوي وکروبي باشند. انتخاب مجتبي واحدي و اردشير امير ارجمند براي اين کار دقيقاً به اين دليل صورت گرفته است که اين دو نفر قبل از حصر موسوي و کروبي درواقع تغذيه کنندگان اصلي و کليدي آنها بوده اند و فرض طراحان پروژه به اين دليل بوده که از مشروعيت نسبي براي ايفاي نقش بديل موسوي و کروبي را دارند.

3-4 درعين حال اطرافيان پروژه عقيده دارند اين هسته بايد دائماً پي گير وضعيت موسوي و کروبي باشد، خود را با آنها مرتبط نشان دهد، درباره وضعيت آنها به اصطلاح اطلاع رساني کند و تلاش کند تا دستگيري آن ها را به عاملي براي تحريک و به خيابان کشاندن مردم بدل نمايد.

3-وظايف

مطالعه مجموعه اطلاعات نشان مي دهد اين هسته وظايف زير را برعهده خواهد داشت:

3-1 اولين و مهم ترين وظيفه اين هسته اين است که اجازه خروج کشور از وضعيت امنيتي را ندهد. به اين منظور اعلام پي درپي زمان هايي براي تجمع و يافتن بهانه ها و توجيه هاي جديد براي آن، مهم ترين وظيفه شوراي هماهنگي راه سبز اميد است.

3-2 وظيفه دوم اين هسته اين که ، امکاناتي براي تجميع مجموعه اخبار، اطلاعات، تصاوير و ويديوهاي دريافتي از داخل بوجود بياورد. مديريت سايت کلمه به عنوان ارگان اين هسته به همين منظور به طور کامل به بيرون از ايران منتقل شده است.

3-3 سومين و يکي از مهم ترين وظايف اين هسته، اين است که با کنار گذاشتن مجموعه ملاحظاتي که رهبران داخلي جنبش براي ارتباط گيري با خارجي ها، جلب حمايت آنها و درخواست از آنها براي فشار آوردن به نظام داشتند. به راحتي و بدون پرده پوشي، با مقام ها و محافل بين المللي ارتباط بگيرد و از آن ها بخواهد همه امکانات خود را براي کمک به جنبش داخل ايران بسيج کنند. مي توان حدس زد سرويس اسرائيل به عنوان تغذيه کننده «ستاد اطلاعات نفاق»، عقيده دارد اين روش براي جلب موافقت جامعه بين المللي با اعمال تحريم هاي بيشتر عليه ايران با بهانه هاي حقوق بشري، کارايي بسيار زيادي دارد. چرا که اين بار درخواست کنندگان تحريم در واقع نمايندگان رسمي جنبش سبز ايران هستند.

3-4 وظيفه چهارم اين است که باز هم با کنار گذاشتن همه ملاحظاتي که رهبران داخلي داشتند، با همه گروه هاي ضد انقلاب شروع به همکاري کند. ظاهراً آمريکايي ها عقيده دارند که شکل گيري و جان گرفتن شوراي هماهنگي راه سبز اميد کمکي موثر به پروژه تشکيل اپوزيسيون واحد عليه نظام جمهوري اسلامي از طريق متحد کردن همه گروه هاي اپوزيسيون است که سال ها دنبال آن بودند.

3-5- و آخرين وظيفه، ظاهرا راديکال کردن فتنه تا سرحدامکان و سوق دادن نيرو و ظرفيت هاي آن به سمت مقابله صريح با رهبري و اصل نظام است. به همين دليل است که در روز اول اسفند درخواست شوراي هماهنگي اين بود که رهبري سيبل حملات باشد و اسنادي از ايستگاه منطقه اي سيا نشان مي دهد. مقام هاي آمريکايي از اينکه شعارهايي درباره شبيه سازي ايران و برخي ديکتاتوري هاي منطقه در روز 25 اسفند شنيده شد، بسيار خوشحال هستند.

4- آسيب ها

تحليل اطلاعات موجود در مجموعه منابع نشان مي دهد، پروژه انتقال هسته توليد بحران به بيرون از کشور، اکنون دچار آسيب هايي است که جريان طراحي کننده آن کم و بيش به آن توجه دارد و مي خواهد راه هايي براي علاج آن بيابد. فهرستي از اين موارد چنين است:

4-1- نخستين نکته اين است که تجربه 30 سال گذشته نشان داده، هر حرکتي عليه نظام که به طور کامل به بيرون کشور منتقل شده به تدريج در داخل مرده است؛ چرا که هيچ حرکتي در بيرون از ديد مردم ايران نمي تواند يک مشروعيت با دوام داشته باشد و هرگز هم نداشته است.

4-2- آسيب دوم، اين حرکت فقط ضدانقلاب، کينه دار از انقلاب و امام را پاي کار مي آورد و براي نظام فرصتي فراهم مي کند تا آن ها را شناسايي و به تدريج در تجمعات خياباني دستگير کند. از اين رو مزمن شدن فراخوان هاي خياباني داراي اين آسيب براي سرويس هاي مديريت کننده پروژه فتنه زا بيرون است که به دليل ثابت بودن سرجمع کساني که به خيابان مي آيند و با دستگيري و برخوردهايي که انجام مي شود به تدريج از تعداد آنها کاسته خواهد شد.

4-3- آسيب آخر، اين حرکت بي شک خواص داخل نظام را به سمت دفاع صريح از آن، مرزبندي صريح تر با جريان فتنه يا در بهترين حالت ممکن سکوت و انفعال مي کشاند و هزينه حمايت از اين جريان را تاحدغير قابل تحملي بالامي برد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس