گروه فرهنگي مشــرق - شبکه چهار سيما به عنوان اولين فيلم از سري فيلم هاي نوروزي خود، سينمايي «نوعِ چهارم» محصول سال 2009 سينماي هاليوود را براي روز اول فروردين به روي آنتن فرستاد. داستان فيلم از اين قرار است که: «روانپزشک جواني با نام «ابيگل تيلور» در شهري کوچک به نام نُوم(1) در منطقه آلاسکا مطب مشاوره اي را اداره مي نمايد. وي چند ماهي است که شوهرش «ويليام» را در جريان يک حمله مسلحانه به منزلشان از دست داده و اکنون با دو فرزندش زندگي مي کند. ابيگل چند مراجعه کننده دارد که همگي به ظاهر توهمّات مشترکي دارند و آن ديدن يک جغد سفيد است در برخي مواقع که دچار حمله عصبي مي شوند. اين شباهت باعث مشکوک شدن ابيگل شده است، در نتيجه او تصميم مي گيرد آنها را هيپنوتيزم کرده و با رفتن به ناخودآگاهشان از حقيقت ماجرا باخبر شود. اما هربار که او بيمارانش را به حالت خلسه مي برد، دچار حمله-هاي عصبي بسيار شديدي مي شوند که کنترلشان در آن حالت بسيار مشکل مي گردد. حتي يک شب يکي از بيماران ابيگل پس از پايان جلسه هيبنوتيزم و بازگشت به خانه، از حالت طبيعي خارج شده و تحت تأثير وحشتي غير قابل تصوّر، همسر و فرزندانش را به قتل رسانده و سپس خودکشي مي کند.
همچنين ابيگل در يکي از نوارهايي که از صداي خود، در حال صحبت در مورد يکي از بيمارانش ضبط کرده بوده، ناگهان صداهاي ناآشنا و جيغ مانندي را مي شنود که تابحال آنها را نشنيده بوده و اطمينان هم دارد که اين صداها به او تعلق ندارد، اما به هيچ وجه هم به خاطر نمي آورد در ميان صحبت هايش اتفاقي افتاده باشد که صداي آن بر روي نوار ضبط شده باشد. با کمک گرفتن از يک متخصص زبان هاي باستاني به نام «دکتر دوسامي»، ابيگل درمي يابد صداي ناشناس، با زبان سومري هاي باستان، کلماتي مانند «دنيا» و «نابودي» را ادا مي کند.
اين وضعيت زماني وخيم تر مي شود که يکي ديگر از بيماران ابيگل در حين هيبنوتيزم چنان دچار تشنّج و تحريکات عصبي مي شود که از لحاظ جسمي آسيب ها و صدمات زيادي مي بيند. در همين جلسه است که ابيگل به همراه دکتر دوسامي با شنيدن صداي ناآشنا که به زبان سومري تکلم مي کند، اطمينان مي يابند موجوداتي از جنس فضايي ها وارد زندگي آنها شده اند و اتفاقاتي هم که در اين مدت رخ داده، در اثر ملاقات انسان ها با آنهاست. اما از آنجا که پس از اين ملاقات ها، حافظه افراد توسط آن موجودات پاک مي شود، آنها از منشاء ترس و وحشت خود بي خبرند و تنها با رفتن به حالت ناخودآگاه است که با حقيقت مواجه مي شوند. در اينجا ابيگل چنين عنوان مي کند که ممکن است در برخورد با موجودات فضايي، آنان در حال تجربه کردن نوع چهارم ارتباط باشند. توضيح مطلب اينکه چنين گفته شده در برخورد با موجودات فضايي، نوع اولِ ارتباط ديدن سفينه هاي آنهاست، نوع دوم شنيدن صدايشان و نوع سوم ديدن خودشان. به اعتقاد ابيگل نوع چهارم ارتباط با موجودات فضايي، آدم ربايي فضايي است، بدين معنا که برخي از انسان ها توسط موجودات فضايي ربوده شده و ديگر خبري از آنها به دست نمي آيد.
کم کم پليس نسبت به اتفاقاتي که در طي مراحل درمان براي بيماران مي افتد حساس شده تصميم به بازداشت ابيگل مي گيرد، اما در نهايت با وساطت يکي از همکارانش، به حبس خانگي او راضي مي شود. در همان شب، دختر ابيگل يعني «اَشلي» ناپديد مي شود و او در صحبت با پليس اصرار دارد که موجودات فضايي دخترش را ربوده اند. مأمورِ پليسي که براي مراقبت از ابيگل در مقابل منزل او نگهباني مي دهد نيز اين مطلب را که يک شيء عجيب بر بالاي خانه وي توقف کرده و او و بچه هايش را از خانه بيرون کشيده تأييد مي کند. اما باز مسئولين اداره پليس گفته هاي آنها را باور نمي کنند.
ابيگل براي کشف راز ماجرا از همکارش دکتر «ايبل کامپوس» مي خواهد وي را هيبنوتيزم کند تا او در ناخودآگاه خودش ببيند چه اتفاقي افتاده است. با رفتن به حالت خلسه خود او نيز مانند بيمارانش دچار حملات و تشنّجات شديد مي شود و همان صداهاي عجيب و غريب به زبان سومري به گوش مي رسند. البته اينبار صداها با وضوح بيشتري شروع به سخن گفتن کرده جملاتي مانند «من اِرادم رو تحميل مي کنم» و يا «من هستم، حقيقت همچنان منم، برتر از شما» را بيان مي کند. با خروج از حالت خلسه به علت آسيب هاي ناشي از تشنّج، ابيگل در بيمارستان بستري مي شود. در همين زمان رئيس پليس بر بالين او حاضر شده و چنين عنوان مي کند که همسرش به قتل نرسيده، بلکه در شب مذکور خودکشي کرده است. اما نکته عجيب اين است که نه ابيگل و نه فرزندانش اين واقعه را به ياد ندارند، بلکه تصور آنها به قتل رسيدن ويليام توسط چند فرد مسلّح مي باشد. در نتيجه مي توان گفت اين اتفاق نيز به علت مشاهده موجودات فضايي توسط شوهر ابيگل و ترس بيش از حد او که منجر به خودکشي شده رخ داده است.»
«نوعِ چهارم» فيلمي است که بنا بر ادعاي سازندگانش کاملاً بر اساس حوادثي واقعي ساخته شده که در دهه هشتاد ميلادي در شهر «نوم» اتفاق افتاده است. در جاي جاي داستان هم براي نزديک شدن فضاي سينمايي به واقعيت، تصاويري از مصاحبه با دکتر ابيگلِ واقعي و يا برخي بيماران او نشان داده شده و حتي در مواردي، براي هر چه بيشتر باورپذير شدن داستان، اين صحنه ها در کنار قاب هاي تصويرِ سينمايي قرار مي گيرند. در سکانس پاياني فيلم پس از نمايش صحنه هايي از مصاحبه با دکتر ابيگل، بازيگر نقش اول و همچنين کارگردان، مخاطبِ فيلم را به باور کردن آنچه در فيلم ديده دعوت مي نمايند. بر روي تيتراژ پاياني هم صداي افراد مختلفي که ديدن بشقاب پرنده يا اشياء ناشناخته اي را در آسمان گزارش مي کنند پخش مي-شود.
مباحث مربوط به بشقاب هاي پرنده و به تبع آن آدم هاي فضايي از سال هاي پس از جنگ جهاني دوم، يعني اواخر دهه چهل ميلادي براي اولين بار در آمريکا مطرح شد. از آن زمان به بعد تا به امروز در نقاط مختلف جهان و حتي کشور خودمان ايران، ادعاهاي زيادي از سوي افراد مختلف در خصوص ديدن بشقاب پرنده و يا حتي سرنشينان فضايي آن مطرح شده است. برخي حتي پارا فراتر گذارده معتقدند در جريان سقوط برخي از اين بشقاب پرنده ها، سرنشينان آن، که البته کشته شده بوده اند، به دست دانشمندان افتاده اند و اکنون در برخي پايگاه هاي مخفيِ نظامي از آنها نگاهداري مي شود. در خصوص درستي يا نادرستي اين ادعاها و اينکه به طور کلي موجوداتي داراي شعور و آگاهي، چه در گذشته و چه در زمان حال از فضا به زمين آمده اند يا خير، و يا به طور کلي درباره امکان چنين مسأله اي، تاکنون بحث هاي بسياري شده که پرداختن به آنها و رسيدن به نتيجه اي قطعي در اين خصوص، از حوصله مطلب ما خارج است. اما آنچه در اين مجال قصد پرداختن به آنرا داريم برخي مسائل مطرح شده در سينمايي «نوع چهارم» و سنجش ميزان تناسب يا عدم تناسب آن با چارچوب ها و افق هاي مورد انتظار از رسانه ملي است.
«اريک فون دانيکِن»(2) نويسنده سوئيسي در سال 1968 ميلادي کتاب خود با نام «ارابه خدايان»(3) را پس از اينکه مدت ها با ممنوعيت چاپ مواجه بود منتشر ساخت. وي در اين کتاب ادعاهايي را مبني بر ارتباط انسان ها در دوران باستان با موجودات فضايي مطرح مي کند. به اعتقاد وي برخي از نقوش و سنگ نبشته-هايي که از هزاران سال پيش برجا مانده است، اثبات کننده اين مطلب است که پيشينيان ما در اثر ارتباطشان با انسان هاي فضايي به پيشرفت هاي قابل توجهي در زمينه علم و فناوري دست يافته بوده اند. وي به عنوان شواهد ادعايش به تمدن ماياها در آمريکاي جنوبي و يا مصر باستان اشاره مي کند، همچنين برخي از نوشته-هاي کتب و اساطير فرهنگ هاي مختلف نيز توسط او مورد اشاره قرار مي گيرند. به اعتقاد وي انسان هاي فضايي، با زمينيان آن دوران ارتباط مسالمت آميزي برقرار نموده بوده اند و با آنها رفت و آمد داشته اند، بسياري از کشفيات و پيشرفت هاي علمي آنان نيز مرهون همين ارتباط با اين موجودات متکامل بوده است. به همين دليل است که در برخي نقاشي هاي بدست آمده از آن دوران، تصاويري که تداعي کننده شکل سفينه هاي فضايي و اتاق کنترل آنهاست به چشم مي خورد.
وي در ادامه به تشريح اين مطلب مي پردازد که آنچه در افسانه ها و اساطير فرهنگ هاي مختلف در خصوص خدايان و موجودات برتر آمده است، در واقع ريشه در همين ارتباط بين انسان ها با موجودات فضايي دارد که در طي قرون متمادي رنگ افسانه و اسطوره به خود گرفته است. به عنوان مثال آنچه در اساطير يونان به عنوان ارابه اي که خدايان بر آن سوار شده و در آسمان ها حرکت مي کنند گفته شده، اشاره به سفينه هايي دارد که موجودات فضايي به وسيله آنها به زمين رفت و آمد داشته اند.
البته اين اشاره تنها به خدايان اساطيري محدود نمي شود، بلکه در برخي قسمت هاي کتاب، حتي آيات کتب آسماني مانند تورات نيز با توجه به موجودات فضايي تفسير مي شود. برخي معجزات پيامبران به عنوان انفجارات اتمي و يا آتش و دود حاصل از پرواز سفينه هاي فضايي معرفي شده و حتي گاهي در مورد جايگاه خداوند در آسمان ها نيز از همين تعابير استفاده گرديده است. البته بايد به اين نکته نيز توجه داشت که بعضاً علاوه بر خود نويسنده، مترجمان اثر نيز حاشيه هايي را در تکميل نظرات بيان شده در اين کتاب اضافه نموده-اند که همين اعتقادات را تأييد و تحکيم مي نمايد.
اين جريان در سال هاي بعد به روند رو به رشد خود ادامه داد. در سال 1974 يک روزنامه نگار فرانسوي با نام «کلود واريلهون»(4) که امروزه با نام «رائيل» شناخته مي شود، مذهبي به نام «رائيليسم» را پايه گذاري نمود که به «دين اشياء پرنده ناشناخته»(5) نيز ناميده شده است. آموزه هاي اين مذهب نوظهور چنين ادعا مي کند که حيات زميني، آفريده و مخلوق گونه اي از موجودات برتر فضايي است که به آنها نام «الوهيم»(6) را مي دهد. رائيل چنين مي گويد که روزي سفينه اي از فضا به زمين آمده و سرنشينان فضايي آن به او مأموريت داده اند پيامشان را به مردمان زمين برساند. او معتقد است در حدود چهل پيامبر از سوي الوهيم ها براي دعوت به زمين آمده اند و در کتابش با عنوان «فرا زميني ها مرا به سياره خود بردند»، ادعا مي کند در سياره الوهيم ها که سرزميني است بدون جنگ و سختي و بيماري، وي با بودا، حضرت موسي (ع)، حضرت عيسي (ع) و حتي حضرت محمد(ص) ملاقات کرده است. از جمله اعتقادات پيروان فرقه رائيليسم، آزادي کامل جنسي از هر نوع است و در آموزه هاي رائيلي به افراد توصيه مي شود بدون در نظر گرفتن هرگونه محدوديتي، از تمتعات و جنبه هاي جنسيِ وجود خود بهرمند شوند. ارتباطات نامشروعي که بين شخص رائيل با برخي از زنان پيرو مکتبش که در دو گروه «دخترانِ رائيل» و «انجمن فرشتگان»(7) سازماندهي شده اند، و هيچ اِبائي هم از اذعان به وجود اينگونه روابط nv بين اعضاي اين فرقه، براي ديگران ندارند، به خوبي مؤيد عمق اين انحرافات در پيروان آن است.
برخي از سمبل هاي فرقه رائيليسم که به وضوح تعلق آن به مکاتب عرفانيِ کابالايي- يهودي را نشان مي دهد
در اينجا ذکر اين نکته نيز لازم است که در سال هاي اخير، شبيه چنين تفکراتي در بين برخي مدعيان فرقه ها و مسلک هاي عرفاني نوظهور در ايران نيز ديده مي شود. به عنوان مثال يکي از اين مدعيان در محفلي با بيان اينکه به سفينه امام زمان (عج) رفت و آمد دارد، براي مريدانش به توصيف آن مي پردازد که سفينه-ايست بسيار مجلل و پيشرفته که وسايل راحتي مانند مبل هاي بسيار گران قيمت و اعلا در آن وجود دارد.
با توجه به جزئياتي که در «نوع چهارم» ديده مي شودو برخي از آنها مورد اشاره قرار گرفت، بايد گفت اين فيلم سينمايي در واقع تبليغي است تمام و عيار براي فرقه هاي اينچنيني و تفکراتي که با عمري نزديک به نيم قرن، در جهت معنويت زدايي از آموزه ها و ارزش هاي مذهبي مردم دنيا تلاش مي کنند.
در قسمتي از فيلم، زماني که ابيگل براي درک معناي صداهاي ضبط شده در نوار به سراغ دکتر دوسامي مي رود، وي با نشان دادن نقش هايي از سنگ نبشته هاي انسان هاي باستاني، احتمال حضور موجودات فضايي و دست داشتنشان در اتفاقاتي که براي ابيگل و بيمارانش مي افتد را مطرح مي کند. از سوي ديگر تکلم موجودات فضايي به زبان سومري در نوار نيز خود تأييد ديگري بر نظريات امثال دانيکن و رائيل مي باشد.
همه آنچه تاکنون در خصوص سينمايي نوع چهارم و ارتباط آن با حوزه تفکري جهان غرب گفته شد، صرفنظر از اين است که علاوه بر مسائل فکري و اعتقادي، کشورهاي غربي و استعماري و در رأس آنها ايالات متحده آمريکا، چه سوء استفاده هاي سياسي، رسانه اي و يا حتي جاسوسي اي مي توانند از القاي باور بشقاب پرنده هاي فضايي و سرنشينان آن در اذهان جهانيان بنمايند، با اين حساب جا دارد متوليان امر فرهنگ کشور از جمله مسئولين رسانه ملي، با پخش فيلم هايي از اين دست آن هم در چنين مناسبت هاي پربيننده اي، به چنين باورهاي پر حاشيه و مخاطره آميزي دامن نزنند.
در اين خصوص کمي دقت نظر و توجه کافي است تا در انتخاب و يا آماده سازي فيلمي همچون «نوع چهارم» جهت پخش از رسانه ملّي کشور جمهوري اسلامي ايران با نگاه ترديد نگريسته شود. اين ترديد زماني بيشتر مي شود که چنين فيلمي به عنوان اولين فيلم نوروزي شبکه چهار سيما برگزيده مي شود. حال آنکه فضاي حاکم بر فيلم، با توجه به تعلّقش به گونه سينمايي وحشت، داراي فضايي سرد و تاريک و آزار دهنده براي مخاطب عام مي باشد.
از ديگر موارد موجود در فيلم که انتخاب و پخش آن از صدا و سيما، بخصوص در زمان تعطيلات نوروزي را انتخاب نامناسبي جلوه مي دهد، القاي ترس و وحشت به بيننده، آن هم از نوع حقيقي و با تکيه بر مستندات و مشاهدات واقعي است که تنها حدود سه دهه از اتفاق افتادن آن مي گذرد. در اينجا بيننده اين سينمايي مي تواند (و يا به نعبير بهتر بايد!) با باور اين مسأله، هر لحظه انتظار وقوع آنرا بکشد و اينکه اتفاقات اين فيلم، به ناگاه بر سر او نيز بيايد. اتفاقات دلخراشي که تعداد آنها در فيلم کم هم نيست، مانند کشتار تمامي اعضاي يک خانواده از توسط پدر، ناپديد شدن دختر بچه اي نابينا و گريه هاي يک مادر بسيار ناراحت و رنجور در مقابل دوربين، به خاطر ناپديد شدن دختر خردسالش. حال سوال اينجاست که القاي ترس و دلهره آن هم به اين شکل در روان مخاطب، در کداميک از افق هاي آرماني ترسيم شده براي رسانه ملّي جا مي گيرد!؟
البته دست اندرکاران برنامه «سينما 4»، مانند روال معمولشان در برنامه هاي پيشين، قبل از شروع فيلم، در قالب يک نريشن ده الي پانزده دقيقه اي، توضيحاتي در مورد آن ارائه نمودند. اما متأسفانه اين توضيحات از حد ارائه کارنامه کاريِ کارگردانِ فيلم يعني «اولاتوند اوسانسومي» و بازيگر نقش اول آن «ميلا يوويچ» فراتر نرفت، که البته اين توضيحات هيچ تأثيري نه در دريافت بهتر مخاطب از فيلم داشت و نه فايده قابل توجه ديگري بر آن مترتب بود، بلکه تنها ملغمه اي اطلاعاتي سطحي و عوامانه بود که قطعاً با شروع فيلم، همگي از ذهن مخاطب محو مي گردد.
اغراق نيست اگر بگوئيم کمترين انتظار از مسئولين شبکه 4 سيما اين است که در زمان انتخاب چنين فيلمي براي پخش در عيد نوروز، حداقل با ارائه برخي توضيحات علمي و کارشناسي در خصوص لايه هاي عميق تر فيلم، مشکلات پخش آنرا تا حد ممکن کمتر سازند. هر چند اندک اطلاعي از بنيان هاي فکري و عقايدي که اين سينمايي و امثال آنرا توليد و روانه بازار مي سازند، کافي است تا حتي فکر پخش چنين کاري از آنتن صدا و سيماي جمهوري اسلامي ايران (دانشگاه عموميِ مدّ نظر حضرت امام(ره) و مقام معظم رهبري) را از سرها به در سازد!
-------------
پي نوشت:
(1) Nome
(2) Eric von daniken
(3) Chariots of the Gods
(4) Claude Maurice Marcel Vorilhon
(5) UFO Religion
(6)Elohim به معني موجودي است که از آسمان آمده.
(7) Order of Angels & Rael’s Girls