کد خبر 35203
تاریخ انتشار: ۲۴ اسفند ۱۳۸۹ - ۱۵:۳۱

حجت‌الاسلام خسروپناه با تأکيد بر پذيرش علم ديني به معناي تأثير دين در روش علم گفت: ادعاي ما اين است که دين، مدلي از روش‌شناسي علم را در اختيار ما مي‌نهد که با اين مدل مي‌توان به علم ديني دست يافت.

به گزارش مشرق به نقل از روابط عمومي پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي، نخستين نشست تخصصي نقش علم کلام در تحول علوم انساني شب گذشته با سخنراني حجج‌اسلام عبدالحسين خسروپناه و هادي صادقي و نقادي حجت‌الاسلام حميدرضا شاکرين و جمعي از صاحبنظران حوزه کلام اسلامي در تالار معرفت در شهر قم برگزار شد.
در ابتداي اين نشست علمي که به همت گروه کلام پژوهشکده دين پژوهي پژوهشگاه و با هدف مفهوم‌شناسي علوم انساني، مفهوم‌شناسي کلام با نگاهي به تحول در علوم انساني، تصوير کلي از نقش علم کلام در علوم انساني و تشريح نقش علم کلام در تحول علوم انساني برگزار گرديد حجت‌الاسلام عبدالحسين خسروپناه، مدير و عضو هيئت علمي گروه فلسفه پژوهشگاه با ارائه سخنراني خود پيرامون چيستي کلام و علوم انساني و تاثيرگذاري کلام بر علوم انساني گفت: علوم انسانى، نامى است که امروزه به يک رشته از معارف بشرى اطلاق مى‌شود. اين رشته همانند علوم طبيعى مي‌خواهد با روش تجربى به مطالعه انسان بپردازد؛ به همين دليل، علوم انسانى، مترادف با انسان‌شناسى تجربى شناخته مي‌شود و به هيچ وجه با انسان‌شناسى به معناى اعم، هم‌معنا نيست.
وي با بيان اينکه انسان‌شناسى تجربى مانند طبيعت‌شناسى تجربى تجربه پذير و تکرارپذير است با ذکر مثالي ادامه داد: براى مثال، در علوم اجتماعى تجربى، ادعاى رابطه ميان دو پديده اجتماعى، کاملا با آزمون پذيرى تجربى اثبات يا ابطال مى‌شود، ولى شايد هميشه نتوان با روش تجربى رابطه تقوا و ايمان را با برکات و رفاه مادى، که در آيه «وَلَوْ أَنَّ أَهْلَ الْقُرَى آمَنُوا وَاتَّقَوا لَفَتَحْنَا عَلَيْهِمْ بَرَکَات مِنَ السَّماءِ» بيان شده است، اثبات کرد، گر چه عقلا و نقلا ثابت و مقبول است.
خسروپناه گفت: موضوع علوم انسانى، انسان کلى و نامعين نيست، بلکه انسان متعارف است؛ انسانى که در دست رس تجربه و آزمون قرار دارد؛ بنابراين، نمي‌توان علوم انسانى را به «علومى که با انسان سروکار دارند» تعريف کرد؛ زيرا فلسفه و عرفان و مذهب و اخلاق و طب و فيزيولوژى نيز با انسان ارتباط دارند.
دانشيار پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي تصريح کرد: به هر حال، اصطلاح علوم انسانى، همانند اصطلاح علوم طبيعى، بحث انگيز است. نويسندگان گوناگون ترجيح داده‌اند اين علوم را، علوم اخلاقى به معناى علم به خُلقيات، علوم مربوط به فرهنگ، علوم مربوط به روح، علوم مربوط به انسان و علوم دستورى يا هنجارى بنامند؛ و گاه علوم انسانى را مترادف علوم روحى، علوم توصيف افکار و نظاير آن گرفته‌اند و عدهاى آن را با علوم اجتماعى و علوم تاريخى هم‌معنا دانسته‌اند. برخى نيز علوم انسانى را مجموعه‌اى از معارف مانند: علم اقتصاد، جامعه شناسى، انسان شناسى، جغرافيا، قوم شناسى، زبان شناسى، تاريخ (تاريخ سياسى، تاريخ علوم، تاريخ فلسفه، تاريخ هنر و نظاير آن)، دانش آموزش و پرورش، سياست شناسى، باستان شناسى، فقه اللغة، شناخت فنون، جنگ‌شناسى و اسطوره‌شناسى تعريف کرده‌اند.
مدير گروه فلسفه پژوهشگاه هم چنين با طرح پرسشي پيرامون اينکه آيا واقعا علوم انساني علم هستند اين چنين گفت: يک پرسش فلسفى در اين جا مطرح است و آن اين که آيا علوم انسانى واقعاً علم‌اند؟ اين پرسش به هيچ وجه از سنخ علوم نيست. در علوم از پرسش‌هاى درجه اول و ناظر به حقايق عينى استفاده مى‌شود و پاسخ آن‌ها نيز با روش‌هاى مخصوص کشف واقعيات خارجى به دست مى‌آيد؛ براى مثال: آيا مى‌توان از نظر جامعه‌شناسى نوع انسان‌هايى را که واسطه تماس قرار مى‌گيرند، يا مدعى سخن گفتن با ارواح مردگان‌اند توصيف کرد و نحوه زندگى حرفه‌اى و اجتماعى‌شان را طبقه‌بندى کرد، يا از جهت تاريخى مى‌توان پيشه نکرومانسى را بررسى کرد. سؤالات ناظر به اعيان يک دست و هم سنخ نيستند؛ برخى از پرسش‌ها توابع و لوازم تئوريک عظيمى دارند که بدون فرض آن تئورى‌ها سؤال بى‌معنا مى‌شود.
اما پرسش‌هاى درجه دوم مسائل مفهومى‌اند که با کمک روش‌هاى مخصوص کشف واقعيات خارجى به دست نمى آيند. اين پرسش که «آيا علوم انسانى واقعاً علم اند؟» پرسشى فلسفى و از سنخ پرسش هاى درجه دوم است و مشکل آن بر سر امور عينى نيست بلکه بر سر آن است که امور عينى را چگونه بايد تحديد و توصيف کرد. فيلسوفان در گفتار عالمان درجه اول پژوهش مى‌کنند و علل آن‌ها را بررسى مى‌کنند.
عضو هيئت علمي گروه فلسفه پژوهشگاه در ادامه ضمن بيان پارامترهاي دخيل در تحول علوم انساني در حوزه علم کلام تشريح کرد: ما ضمن پذيرش ديدگاه علم ديني با رويکردهايي که برخي از انديشمندان در ديدگاه‌هاي قبلي مطرح نمودند، هم چون علم ديني به معناي تأثير انگيزه ديني بر علم، نقش گزاره‌هاي ديني در انتخاب موضوع، تأثير پيش‌فرض‌هاي متافيزيکي بر گزاره‌هاي علم و . . . بر آن هستيم که چون قوام علم به روش‌شناسي آن است، علم ديني را به معناي تأثير دين در روش علم مي‌پذيريم و ادعاي ما اين است که دين، مدلي از روش‌شناسي علم را در اختيار ما مي‌نهد که با اين مدل مي‌توان به علم ديني دست يافت. اين روش که از دين قابل اصطياد است، در عين حال که ديني است، عينيت بين‌الاذهاني نيز دارد، يعني تجربه‌پذير و قابليت پيش‌بيني است. اثبات اين مدعا بر اساس پيشفرض‌هاي سه‌گانه است: پيشفرض‌هاي معرفت‌شناختي، پيشفرض‌هاي دين‌شناختي و پيشفرض‌هاي علم‌شناختي. که در اين قسمت به بيان اين سه دسته پيش‌فرض مي‌پردازيم.
در ادامه اين نشست حجت‌الاسلام و المسلمين هادي صادقي و حجت الاسلام و المسلمين حميدرضا شاکرين نيز هر يک جداگانه نسبت و مناسبات علم کلام را در حوزه علوم انساني مطرح و به نقد اين نظريه پرداختند.
نخستين نشست تخصصي نقش علم کلام در تحول علوم انساني شب سه‌شنبه 23 اسفند ساعت 19 تا 22 با حضور نخبگان و صاحبنظران در حوزه کلام و فلسفه و تني چند ازاصحاب رسانه و مطبوعات در تالار معرفت پژوهشگاه فرهنگ و انديشه اسلامي در شهر مقدس قم برگزار شد.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس