به گزارش وبلاگستان مشرق، نويسنده وبلاگ "گلدختر" که هر از چندگاهي پاسخ برخي سوالات رايج را از کتب شهيد مطهري استخراج و در وبلاگ خود منتشر مي کند، در يکي از مطالب اخير خود سوالي را درباره ارث زن و مرد در اسلام مطرح کرده است.
سوال: چرا در اسلام ارث مرد دو برابر زن است؟
پاسخ استاد:
علت اين امر، وضع خاصى است که زن از لحاظ مهريه و نفقه دارد؛ امام صادق(ع) در جواب ابنابىالعوجاء که پرسيد: «چرا زن که از مرد ناتوانتر است بايد يک سهم ببرد و مرد که تواناتر است دو سهم ببرد؟» فرمود: «براى اين است که اسلام سربازى (جهاد) را از عهده زن برداشته و به علاوه مهريه و نفقه را به نفع او بر مرد لازم شمرده است و ... از اين رو سهم زن در ارث از مرد کمتر شده است.»
اسلام مهريه و نفقه را امورى لازم و مؤثر در استحکام زناشويى و تأمين آسايش خانوادگى و ايجاد وحدت ميان زن و شوهر مىداند. از نظر اسلام الغاء نفقه موجب تزلزل اساس خانواده است. زن به طور طبيعي، سختيهاي زيادي در توليد نسل (حاملگي، زايمان، پرورش کودک) متحمل ميشود که مرد از همه آنها آزاد است و ميتواند به راحتي تحصيل ثروت کند. در تمام طول اين دوران، محبت و کمک به زن و تأمين هزينه او از سوي همسرش به شدت مورد نياز زن است. در شرايط عادي نيز، کمتر بودن قدرت بدني زن نسبت به مرد باعث تواناتر و موفقتر بودن مردان در کسب درآمد ميشود و نقش نانآوري مرد، مناسب قدرت جسمي و روحي اوست. در نتيجه مهريه و نفقه لازم است و قهراً از اين نظر تحميلي بر مرد ميشود. اسلام مىخواهد اين تحميل از طريق ارث جبران بشود و براى مرد دو برابر زن، سهم الارث قرار داده است. پس مهريه و نفقه، سهم الارث زن را تنزل داده است.(1)
درنگ:
1. ارثي که مرد ميبرد نيز خرج خانواده و زن و فرزندش ميشود.
2. ارثي که زن ميبرد مال خود اوست و ميتواند هر طور ميخواهد صرف کند.
3. شايد پرسيده شود چرا مهريه و نفقه حذف و در عوض ارث به طور مساوي تقسيم نميشود؟
اولا ارث جبران محبت و علقه ناشي از تامين نفقه را نميکند و اثر معنوي آن را ندارد.
ثانيا ارث مقدار و زمان خاصي ندارد که زن بتواند براي تامين زندگي روي آن حساب کند. به اين معني که شايد براي کسي اصلا ارثگذاري وجود نداشته باشد و يا در سنين پيري ارث به وي برسد و يا مقدار آن بسيار کم باشد. در اين صورت يا ارثي در کار نيست و يا موقع نياز زن به وي نميرسد و يا کافي نيست. ارث با چنين شرايطي نميتواند به تنهايي اتکاي تامين زندگي شود.
ثالثا اگر هم زن بخواهد براي جبران چنين کاستيهايي در ارث، همانند مرد کار کند به دلايلي که استاد يادآور شدند، به اندازه مرد موفق به کسب درآمد نخواهد شد.
نهايتا سيستم پيشنهادي اسلام به سود زن و مطابق با شرايط زيستي زن ومرد است.
4. در برخي شرايط ارثي، ارث زنان از مردان بيشتر است.
پي نوشت:
1. مطهري، مرتضي، نظام حقوق زن در اسلام، ص 234 (با تصرف و تلخيص)
1. در بسياري از فرهنگهاي قديم به دختر ارثي داده نميشد و اگر احياناَ به او ارث مىدادند به فرزندانش ارث نمىدادند. بر خلاف پسر که هم خودش مىتوانست ارث ببرد و هم فرزندان او مىتوانستند وارث مال پدربزرگ بشوند.
2. در بعضى ديگر از قوانين جهان که به زن مانند مرد ارث مىدادند، به صورت سهم قطعى نبود بلکه به مورث حق مىدادند که درباره دختر خود نيز اگر بخواهد وصيت کند.
3. مردان گاهى کسى را پسرخوانده قرار مىدادند که مانند يک پسر حقيقى وارثشان شمرده مىشد. رسم پسرخواندگى در ميان اعراب و ايران و روم قديم موجود بوده است. طبق اين رسم يک پسرخوانده به دليل اينکه پسر است از مزايايى برخوردار بود که دختران نسلى برخوردار نبودند.
4. اعراب جاهليت رسم ديگرى نيز در ارث داشتند و آن رسم «هم پيمانى» بود. دو نفر بيگانه (غير خويشاوند) با يکديگر پيمان مىبستند که «خون من، خون تو و تعرض به من، تعرض به تو و من از تو ارث ببرم و تو از من ارث ببرى» و اين در حالي بود که به دختران خود ارثي نميدادند.
5. از همه اين رسوم بدتر آنکه زن ميت را جزء اموال و دارايى او به حساب مىآوردند و به صورت سهم الارث او را تصاحب مىکردند. پسر ميت مىتوانست به علامت تصاحب، جامهاى بر روى آن زن بيندازد و او را از آن خويش بشمارد. بسته به ميل پسر بود که آن زن را به عقد نکاح خود درآورد و يا او را به زنى به شخص ديگرى بدهد و از مهر او استفاده کند.
6. سعيد نفيسى در «تاريخ اجتماعى ايران از زمان ساسانيان تا انقراض امويان» صفحه 42 مىنويسد: « زن در تمدن ساسانى شخصيت حقوقى نداشته است و پدر و شوهر اختيارات بسيار وسيعى در دارايى وى داشته است. دخترى که به شوى مىرفت ديگر از پدر يا کفيل خود ارث نمىبرد.».
در قوانين قديم اقوام هندى و ژاپنى و رومى و يونانى و ايرانى تبعيضهاى ناروا در مسأله ارث بسيار وجود داشته است که همه در اسلام منسوخ شده و به صورتي عادلانه وضع شده است.