به گزارش مشرق، متن کامل خاطره "مجيد قائمي حيدري" ديپلمات آزاده ايراني ربوده شده توسط نظاميان آمريکايي در کنسولگري جمهوري اسلامي ايران در اربيل عراق که با عنوان "رؤيايي که رنگ واقعيت گرفت" منتشر شده، بدين شرح است:
از زمان آزاديام انتظار اين روز را ميکشيدم. به من گفته بودند که اين ديدار خصوصي است و تنها ميتوانم با همسرم به ملاقات رهبر عزيز بروم. دخترم از اين موضوع رنجيده بود و ميگفت: «من هميشه آرزو داشتم و دارم که رهبر را از نزديک ملاقات کنم، حال که چنين فرصتي براي ديدار پيدا شده چرا از دست بدهم و در خانه بمانم؟ من هم ميآيم، اگر اجازه ديدار ندادند پشت درب مينشينم تا شما برگرديد. فردا صبح دخترمان را همراه خود برديم و لطف خدا سبب شد که او هم به محضر حضرت آقا مشرف شود. دخترم نامهاي را که خطاب به رئيسجمهور آمريکا نوشته بود و در مجلهاي هم چاپ شده بود، به دست آقا داد و ايشان هم پس از مطالعه و تحسين مطالب نامه با دستخط خود جملهاي در بالاي برگه نوشتند و آرزوي موفقيت براي دخترم نمودند. اين عمل خاطرهاي دل انگيز براي من وخانوادهام به جا گذاشت.
زماني که وارد شديم وقت نماز بود. در صف نماز نشستيم و منتظر شديم که آقا براي اقامه نماز وارد شوند. وقتي ايشان وارد شدند در بدو ورودشان با نگاهي محبتآميز تمام سختيهاي دوران اسارت را بر ما التيام بخشيدند. بعدها که با همسرم هم صحبت کردم، همين نکته را اشاره کرد که با وجود سختيهاي بسياري که کشيده بود، با ديدن آقا تمام آن سختيها فراموش شد.
پس از اينکه توفيق اقامه نماز به امامت حضرت آقا را پيدا کرديم، به اتاق ملاقات رفتيم و ايشان تکتک با همه به ويژه با خانوادهها احوالپرسي کردند و اين براي خود من بسيار روحيه بخش بود که آقا خيلي خودماني و ساده و بي آلايش و مثل يک پدر که از فرزندان خودش احوالپرسي ميکند با همه احوالپرسي کردند.
نکته مهمي که آقا در اين ديدار فرمودند اين بود که مسئولان براي ديپلماتها ارزش قائل شوند و مظلوميت آنها را رسانهاي کنند. به نظر من بايد نشان داد که چطور آمريکاييهاي مدعي حقوق بشر به خودشان اجازه دادند به يک مرکز ديپلماتيک حمله کرده و پنج ديپلمات را ربوده و سي ماه در بدترين شرايط نگه دارند؟ البته فکر ميکنم فرمايش آقا مغفول مانده است.
حضرت آقا در اين ديدار خطاب به ما فرمودند: شما قسمتي از اين سختي را کشيديد و آن هم درد و رنج اسارت بود، اما قسمت اعظم سختي بر دوش خانوادههاي شما بود و آن هم ملال دوري شما و بلاتکليفي آنها بوده است؛ بعد در ادامه عنوان کردند: اين مظلوميت و درد و رنج خانوادهها بايد رسانهاي شود و براي جهانيان تبيين شود.
از زمان آزاديام انتظار اين روز را ميکشيدم. به من گفته بودند که اين ديدار خصوصي است و تنها ميتوانم با همسرم به ملاقات رهبر عزيز بروم. دخترم از اين موضوع رنجيده بود و ميگفت: «من هميشه آرزو داشتم و دارم که رهبر را از نزديک ملاقات کنم، حال که چنين فرصتي براي ديدار پيدا شده چرا از دست بدهم و در خانه بمانم؟ من هم ميآيم، اگر اجازه ديدار ندادند پشت درب مينشينم تا شما برگرديد. فردا صبح دخترمان را همراه خود برديم و لطف خدا سبب شد که او هم به محضر حضرت آقا مشرف شود. دخترم نامهاي را که خطاب به رئيسجمهور آمريکا نوشته بود و در مجلهاي هم چاپ شده بود، به دست آقا داد و ايشان هم پس از مطالعه و تحسين مطالب نامه با دستخط خود جملهاي در بالاي برگه نوشتند و آرزوي موفقيت براي دخترم نمودند. اين عمل خاطرهاي دل انگيز براي من وخانوادهام به جا گذاشت.
زماني که وارد شديم وقت نماز بود. در صف نماز نشستيم و منتظر شديم که آقا براي اقامه نماز وارد شوند. وقتي ايشان وارد شدند در بدو ورودشان با نگاهي محبتآميز تمام سختيهاي دوران اسارت را بر ما التيام بخشيدند. بعدها که با همسرم هم صحبت کردم، همين نکته را اشاره کرد که با وجود سختيهاي بسياري که کشيده بود، با ديدن آقا تمام آن سختيها فراموش شد.
پس از اينکه توفيق اقامه نماز به امامت حضرت آقا را پيدا کرديم، به اتاق ملاقات رفتيم و ايشان تکتک با همه به ويژه با خانوادهها احوالپرسي کردند و اين براي خود من بسيار روحيه بخش بود که آقا خيلي خودماني و ساده و بي آلايش و مثل يک پدر که از فرزندان خودش احوالپرسي ميکند با همه احوالپرسي کردند.
نکته مهمي که آقا در اين ديدار فرمودند اين بود که مسئولان براي ديپلماتها ارزش قائل شوند و مظلوميت آنها را رسانهاي کنند. به نظر من بايد نشان داد که چطور آمريکاييهاي مدعي حقوق بشر به خودشان اجازه دادند به يک مرکز ديپلماتيک حمله کرده و پنج ديپلمات را ربوده و سي ماه در بدترين شرايط نگه دارند؟ البته فکر ميکنم فرمايش آقا مغفول مانده است.
حضرت آقا در اين ديدار خطاب به ما فرمودند: شما قسمتي از اين سختي را کشيديد و آن هم درد و رنج اسارت بود، اما قسمت اعظم سختي بر دوش خانوادههاي شما بود و آن هم ملال دوري شما و بلاتکليفي آنها بوده است؛ بعد در ادامه عنوان کردند: اين مظلوميت و درد و رنج خانوادهها بايد رسانهاي شود و براي جهانيان تبيين شود.

با آقا به کربلا رفتيم!
زماني که در اسارت بودم، خواب ديدم که آقا اينجا پيش ما آمده بودند تا حال ما را بپرسند که من در جواب گفتم: اينجا امنيت ندارد، چرا اينجا آمديد؟ ايشان فرمودند: تا زماني که با من هستيد نگران نباشيد و ما با آقا بدون اينکه به مانعي بربخوريم به سمت کربلا حرکت کرديم و من تعبيرم از اين خواب اين بود که اگر تکيهگاهمان ولايت باشد تمام مشکلات حل خواهد شد و جاي هيچ نگراني نيست.
من با آرامش و اطمينان خاصي دوران اسارت را ميگذراندم، چرا که احساس ميکردم همهچيز درست ميشود و مدتي طول نکشيد که خبر آزادي را به ما دادند. در زنداني که ما بوديم، افراد شاخصي از لبنان، مصر، سودان، افغانستان و برخي کشورهاي عربي نيز در آنجا بودند که همه اميدشان جمهوري اسلامي و رهبري انقلاب بود و هر وقت که ما را ميديدند براي سلامتي آقا دعا ميکردند و نسبت به امام (ره) ارادت خاصي داشتند.

