به گزارش مشرق، محمود شيرازي در الف نوشت: سخني که اکنون به شدت، به دقت در آن و بکار بستن آن محتاجيم.
هر کس اکنون، اندک نگاهي به صحنه سياسي، اخلاقي جامعه داشته باشد، بويژه در فضاي سايت هاي خبري ، رسانه ها چه انقلابي داخل و چه ضد انقلاب خارج از کشور، چه راست ، چه چپ و... بياندازد، ناخودآگاه خود را درگير با نوعي فضاي خشونت رسانهاي، اتهام افکني، دروغ، نسبت هاي بي اساس و... مي بيند، فضايي که گاهي متاسفانه از جانب برخي افراد و گروه هاي منتسب به اصول گرايي نيز دامن زده مي شود و گويي بعضا در ايراد تهمت به اين و آن از هم سبقت مي جويند!
آنچه که جبران و اصلاح کار افراطي ها را دشوارتر مي کند، آن است که ايشان بخاطر جهل شان به جايگاه و حقايق امور گاهي با نيت اصلاح، امور را از جايگاه خود خارج نموده و وضع تعادلي را بهم مي ريزند، و چون خود را هم برحق مي دانند با سرعت هرچه تمامتر پيش رفته و خيلي اوقات «حدود الله» نيز از خطر آنان در امان نمي ماند.
مثال و نمونه براي اين موارد فراوان است، ولي چون بنابر اختصار است ، بيشتر به اصل مطلب مي پردازم.
آنچه که بنده را به نوشتن اين تحليل واداشت، احساس خطري است که از ناحيه طيفي خاص که مدتي است در «حاشيه دولت» و در صفوف اصولگرايان نفوذ نمودهاند، نسبت به اصول و مباني انقلاب اسلامي ايران حس نمودم.
اين طيف فکري در سالهاي اخير بارها با طرح مباحثي در خصوص «ورود زنان به استاديومهاي ورزشي، دوستي با ملت اسرائيل، حجاب، موسيقي، اسلام ايراني و مکتب ايراني و... » تعارض و فاصلة خود را با نظرات مراجع عظام تقليد و « فقه سنتي» و جواهري به عنوان سرچشمه و آبشخور نظام جمهوري اسلامي ايران از منظر امام خميني (ره)، نشان داده است.
خطر آن است که، اين طيف با همراهي گروهي از نيروهاي فعال و انقلابي اصولگرا و برخي از چهرههاي روحاني خوش سابقه در مرحله اول ابتدا به تضعيف و حذف «آقاي هاشمي رفسنجاني» و جريان فکري متاثر از ايشان در بين حوزويان و نخبگان و روشنفکران پرداخته وسپس در لواي دفاع از ارزشها و مهدويت و... همانطور که اخيرا يکي از سرداران سپاه نيز تلويحا درتحليل خود بدان اشاره داشته، به سراغ طرفداران جناح فقاهتي و سنتي بيايد!
مسئله اين است، که اگر چنين جرياني پيش بيايد ، از آنجا که اين مجموعه با ديدگاههاي خاص روشنفکري، هنري و ملي گرايي منحرف خود به نوعي در کنار پوشش دفاع ارزشها، پز روشنفکري را نيز به همراه دارند، تقابل و درگيري با آن ها براي جناح سنتي و فقاهتي بسيار سخت و نفس گير خواهد بود، چرا که اين طيف در سالهاي اخير توانسته با فريب و نيرنگ درميان طبقات فقيرو متوسط جامعه نيز جايگاهي براي خود باز کند!
همان طور که بسياري از شخصيتهاي برجسته روحاني و اصولگرا نيز بر آن صحه گذاشتهاند، رعايت انصاف و عدم افراط و تفريط نسبت به شخصيت آيت ا... هاشمي رفسنجاني است.
نقاط ضعف و کاستيهاي ايشان از دوران سازندگي و پس از آن تا جريان فتنة ?? و تا کنون را، بايستي در کنار خدمات ارزنده ايشان، پيش و پس از انقلاب و دوران جنگ و دولت پس از آن، با هم بررسي و تحليل نمود، که البته انتقادات بجا و مستند به خانوادة ايشان نيز، شايسته است توسط نهادهاي ذيصلاح با قاطعيت رسيدگي شود. اما پرسش اساسي آنجاست که کدام عقل سليم در اين وانفساي تبديل «جذب حداکثري» به « دفع حداکثري» حکم مي کند که انقلاب و روحانيت بدون دليل کافي از پتانسيل ارزشمندومتنفذي همچون هاشمي رفسنجاني محروم شود و با تحويل ايشان به (کارخانه دشمن سازي) از ايشان دشمني (بلا نسبت مانند اقاي منتظري) بسازيم!
نگاهي به تاريخچه گروه ها و فرقه هاي تندرو و مطلق گرا مثل وهابيت نشان مي دهد در ابتدا ايشان مورد طرد و لعن بزرگان و عقلاي جهان اسلام و قوم خود قرار گرفته اند، اما پس از مدتي به مرور با بکار بردن فراوان حربه هاي تزوير، تطميع، تهديد و تکفير و شمشير و با حمايت استعمارگران جاي خود را باز کرده و اکنون مدعي ساير فرق مسلمان در سرتاسر عالم هستند.
مسئله اينجاست، آنگاه که کار بدست تندروان بي محابا ، مي افتد چون جاهل به حکم و موضوع هستند ، مغرضانه و يا ناخود اگاه با تضييع حدود الله وپايمال کردن حق الناس؛ غبار فتنه را ضخيم تر کرده وآب به آسياب دشمنان قسم خورده انقلاب در داخل و خارج مي ريزند و گاه با غالب شدن فضاي فتنه و پنهان شدن حق ، صد عاقل نيز، نمي توانند سنگ هاي فرو افتاده به چاه را درآورند. ما چه بخواهيم و چه نخواهيم و چه برخي را خوش بيايد و يا نيايد درعين وارد بودن انتقادات جدي به آقاي هاشمي و برخي از اطرافيان ايشان، هنوز هاشمي رفسنجاني جزو نمايندگان روشنفکر و قوي و متنفذ جناح سنتي و فقاهتي در بدنة نظام جمهوري اسلامي است و مويد اين مطلب اعتماد و نزديکي ايشان به امام خميني (ره) و مقام معظم رهبري در دوران پيش و پس از انقلاب و انتخاب مکرر ايشان به عنوان نايب رييسي و رياست بالاترين نهاد رسمي روحاني در نظام جمهوري اسلامي ايران است. طبعا بايد در تضييع چنين ظرفيت و پتانسيلي محتاط و دقيق عمل نمود.
نتيجة اين که با در نظر گرفتن شرايط و توصيه هاي اکيد مقام معظم رهبري، تخريب آقاي هاشمي هرگز به مصلحت نظام و انقلاب نيست، اگر چه متقابلا نيز از چنين شخصيت با سابقه اي شفافيت و صراحت بيشتري و محکمتري در محکوميت نوضدانقلابان حلقه به گوش صهيونيسم انتظار ميرود.
اکنون سخن در رياست و يا عدم رياست ايشان بر مجلس خبرگان رهبري نيست، چرا که در اين خصوص نمايندگان آگاه و فهيم مردم به وظيفه شرعي و قانوني خود عمل خواهند نمود و انتخاب آنها براي ديگران حجت خواهد بود، بلکه سخن در بازپس گيري ميدان سياست از تندروها و افراطي هاي جناح هاي مختلف است، که با هتاکيها و پرده دري هاي خود عقلا و اهل تدبير را به انزوا کشانده اند، وخوف آن است که در صورت تداوم اين روند تخريب و حرمت شکني و تشديد شکاف ها در اجتماع، در آينده نزديک ديگر مرجع، ملجاء و شخصيت قابل تکيه و سالمي نمانده باشد، تا در لحظه نياز و خطر، به داد کشور رسيده و بتواند وحدت را به جامعه بازگرداند.
?-نهج البلاغه-حکمت ها/???