به گزارش مشرق، محمود حبیبی کسبی شاعر آیینی کشور به تازگی به سفارش فرهنگسرای امید شعر تازهای با موضوع حوادث این روزهای غزه سروده است که در ادامه تقدیم میشود.
جهان آبستن ذبحی عظیم است ای جهان داران!
کمین کردند شرح سینه ما را کمان داران
جهان آبستن رودیست از خون، خون بسیاران
جهان ما فلسطین است، آری مشهدِ یاران
جهان غزّهست و غزّه کودکی در خون خود غلتان
جهان مردهست و جان مردهست و آن جان جهان پنهان
جهان افتاده در پای سران وحشت و ذلّت
به چنگال یهوداهای خالی از یهودیت
الا خیل یهوداهای اسخریوطیِ موذی
نبرد و دردتان با ما، نه دیروزی نه امروزی
شما بودید، با قابیل تیغ کین به ما هِشتید
و بذر گندمی گندیده را در خاک ما کِشتید
شما بودید، با ترفند، پور نوح آلودید
و در کشتی میان خیل حیوانات هم بودید
شما بودید، در آورد قربانگاه، طردِ طرد
که ابراهیم با سنگ برائت رَمیتان میکرد
شما بودید، در بزم تفرعن ساحری کردید
و موسی را رها کردید و میل سامری کردید
شما بودید، خود را در جثیمانی نشان دادید
شما عیسی بن مریم را به دست رومیان دادید
شما بودید، آری ای یهوداهای سرگردادن
شما بودید با دستان و با پاهای سرگردان
الا خیل یهوداهای اسخریوطیِ موذی
نبرد و دردتان با ما، نه دیروزی نه امروزی
شما که کینتان از ما به خیبر باز میگردد
بننشینید اگر، جنگی دگر آغاز میگردد
درِ خیبر به دستان علی بن ابی طالب
درِ غزّه به دست ما، شود دین خدا غالب
اگر از غزّه بیرون میروید، ای قوم! بسم الله
وگرنه، غزوة غزّهست با روح رسول الله
جهان آبستن ذبحی عظیم است ای جهان داران!
کمین کردند شرح سینه ما را کمان داران
جهان آبستن رودیست از خون، خون بسیاران
جهان ما فلسطین است، آری مشهدِ یاران
جهان غزّهست و غزّه کودکی در خون خود غلتان
جهان مردهست و جان مردهست و آن جان جهان پنهان
جهان افتاده در پای سران وحشت و ذلّت
به چنگال یهوداهای خالی از یهودیت
الا خیل یهوداهای اسخریوطیِ موذی
نبرد و دردتان با ما، نه دیروزی نه امروزی
شما بودید، با قابیل تیغ کین به ما هِشتید
و بذر گندمی گندیده را در خاک ما کِشتید
شما بودید، با ترفند، پور نوح آلودید
و در کشتی میان خیل حیوانات هم بودید
شما بودید، در آورد قربانگاه، طردِ طرد
که ابراهیم با سنگ برائت رَمیتان میکرد
شما بودید، در بزم تفرعن ساحری کردید
و موسی را رها کردید و میل سامری کردید
شما بودید، خود را در جثیمانی نشان دادید
شما عیسی بن مریم را به دست رومیان دادید
شما بودید، آری ای یهوداهای سرگردادن
شما بودید با دستان و با پاهای سرگردان
الا خیل یهوداهای اسخریوطیِ موذی
نبرد و دردتان با ما، نه دیروزی نه امروزی
شما که کینتان از ما به خیبر باز میگردد
بننشینید اگر، جنگی دگر آغاز میگردد
درِ خیبر به دستان علی بن ابی طالب
درِ غزّه به دست ما، شود دین خدا غالب
اگر از غزّه بیرون میروید، ای قوم! بسم الله
وگرنه، غزوة غزّهست با روح رسول الله