گروه سیاسی مشرق؛ نیمه اول دهه هفتاد، مثل بسیاری دیگر از ادوار، قطعهای از تاریخ ایران معاصر است که در جایِ خود حاوی شکستها و پیروزیهایی است، اما نمیشود به اعتبار آنکه سن و سال افراد بالا برود، تاریخ را بهگونهای روایت کرد که گویی سالهای سازندگی، «گل و بلبل»ترین دوره پس از پیروزی انقلاب اسلامی بوده است و هر چه بعد از آن رخداده، عدول و انحراف از آسایش و آرامش ملی.
تصور این است که رئیس محترم مجمع تشخیص مصلحت در هنگام ادای این جمله که «سانسورچی ها بدانند، دل مردم با حقیقت است» یا دوره تصدی خود بر مناصب ارشد حکومتی را فراموش کردهاند یا در حال نقد کردن، خودشان نیز هستند. مثلا آقای عباس عبدی، سردبیرِ وقت روزنامه سلام حتما میتواند گواهی دهد که در خیابان و به چه نحوی در دوره مذکور و به چه دلیلی بازداشت شده؟ حجتالاسلام سیدهادی خامنهای چرا سخنی نمیگوید و ماجرای بستهشدن روزنام جهان اسلام را روایت نمیکند؟ مسوولان وقت وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی، آیا هیچ ناگفتهای درباره نحوه برخوردهای فرهنگی-مطبوعاتی صورتگرفته، در دوره مذکور ندارند و هر از گاهی فرج سرکوهیِ خارجنشین باید به صدا دربیاید و آن قطعه تاریخ را از زاویه خودش بازخوانی کند؟
چه کسی قرار بود اولین رئیسجمهور مادامالعمر ایران شود؟ چند معاون رئیسجمهور و وزیر و مشاور عالیرتبه درباره این ضرورت، سخنرانی کردند؟ کدام روزنامهها که امروز «بِرّ» و «خبر»ی از خود و صاحبانشان هم نیست، هر روز در تجلیل از این ایده، تحلیل و تفسیر منتشر میکردند؟ چند ده همایش و مراسم تمجید از خدمات سردار سازندگی در ایران برگزار شد؟ هزینه سرودهای ساختهشده و پوسترها و بنرهایش را چه کسانی تامین کردند؟ آیا منتقدی میتوانست از درِ ورودی جامجمی که صدارتش با برادرِ رئیسجمهور وقت بود، عبور کند و حرفش را بزند؟ و حتی بعدها، چرا هیچ برنامه انتقادی مهمی در صدا و سیما درباره دولت پخش نشد؟
طرفداران کدام گروه سیاسی در آن دوران و طی مدتزمان کوتاهی توانستند چندین روزنامه، هفتهنامه و ماهنامه راهاندازی کنند و با «بهمن»، «زن» و حتی «نگاه نو» به کارزارهای انتخابات مجلس پنجم و ریاستجمهوری هفتم وارد شوند؟ ناشر کتابی که بخشی از اهالی فرهنگ را بهایی و فراماسونر و ... خوانده بود، اکنون در میهمانی افطاری چه کسی حضور دارد؟ برخی از نویسندگان معلومالحالی که در دوره دومخرداد، بازداشت، محاکمه و زندانی شدند (و اکنون در خارج از ایران از برخیها هواداری میکنند)، علیه کدام شخصیت نظام، فعالیت میکردند که دادگاهی شدند؟
«هیچکس با سانسور سود نمیبرد»، اما واقعیت آن است که فقط در این دوره نبوده است که «مردم نجیبانه و صبورانه انتخاباتی انجام دهند که دنیا را متحیّر کرد و نگاه آنان را به مردم ایران تغییر داد» و پنج سال پیش هم که چنین اتفاقی افتاد، نهتنها مشمول چنین تعاریفی قرار نگرفت، بلکه برخی نخبگان آنرا نپذیرفتند و متاسفانه رئیس محترم مجمع تشخیص مصلحت نظام نیز در همان سَمت قرار داشت. اینچه تصوری است که اگر رای انتخابات، تضمینکننده نظر ما بود، خوب و خوش و فرخنده است و مخالف سانسور و اگر برخلافِ آن، نه!
***
حتما برخیها سانسورچی هستند، اما آنها مجریان خُرد بازیهای کلانتری هستند و هنگامی که راوی اول شخص بسیاری از ماجراها، تاریخ را منقطع و ناکامل روایت میکند، گناه چندانی بر گردن سانسورچیها نیست.
*الف-فرشاد مهدیپور
مثلا آقای عباس عبدی، سردبیرِ وقت روزنامه سلام حتما میتواند گواهی دهد که در خیابان و به چه نحوی در دوره مذکور و به چه دلیلی بازداشت شده؟ حجتالاسلام سیدهادی خامنهای چرا سخنی نمیگوید و ماجرای بستهشدن روزنام جهان اسلام را روایت نمیکند؟