کد خبر 327345
تاریخ انتشار: ۲۳ تیر ۱۳۹۳ - ۱۴:۳۶

رهبري معظم انقلاب آمدند در مقابل حمله به خوابگاه موضع گرفتند. و منجر به آن راهپيمايي شد. در راهپيمايي 23 تير کسي که همه پيشنهاد مي‎کردند سخنراني کند آقاي خاتمي بود. من فکر مي‎کنم شايد اگر بخواهيم يکي از اشتباهات سياسي‎مان را بررسي بکنيم، اين بود که آقاي خاتمي نرفت آنجا صحبت کند.

به گزارش مشرق، محمد علي ابطحي، رئيس دفتر سيد محمد خاتمي در سال اتفاقات کوي دانشگاه تهران بود و به دليل جايگاه و نزديکياي که به رئيسجمهور وقت داشت از نزديک در جريان بسياري از تحولات بود. متن زير گفتوگويي است درباره اتفاقات و پيامدهاي غائله کوي دانشگاه تهران که در سال 90 انجام شده است. بخشهايي از اين گفتوگو در مستند مصاف که ضميمه اهدايي اين شماره هفتهنامه است، منتشر شده اما بخشهاي ديگر آن براي اولينبار در هفتهنامه پنجره منتشر ميشود و البته خوانندگان محترم بعد از مطالعه کامل پرونده 18 تير قضاوتي جامع درباره اين ديدگاهها خواهند داشت.

  براي بررسي حوادث 18 تير بايد دو حادثه را بررسي کرد. يکي بحث قتل‎‎هاي زنجيره‎اي و ديگري بحث قانون مطبوعات؛ چون آن اتفاقي که عليالظاهر باعث شد کوي دانشگاه متشنج شود، انتشار نامه‎اي از آقاي سعيد امامي ناظر به قانون مطبوعات بود. با توجه به اين موارد به‎نظر شما ريشههاي شکلگيري واقعه 18 تير را بايد در چه حوادثي جستجو کرد؟ آيا شما وقايع 18 تير را در اين ساحت تحليل مي‎کنيد يا اتفاقات ديگري را در وقوع آن حوادث دخيل ميدانيد ؟

من معتقدم حادثه 18 تير را نمي‎شود محدود کرد به تيتر يک روزنامه که از قضا روال طبيعي آن روزنامه همين مدل نوشتن و تيتر زدن بود و مخاطبانش هم مخاطبان محدودي بودند. واقعه 18 تير يک بستر داشت و آن را بايد به‎طور کامل ديد تا بتوان نتيجهاي واقعي گرفت. من فکر مي‎کنم توقع جامعه اين است که تحليل‎هاي ما کامل‎تر باشد. من معتقدم جريان 18 تير جرياني بود که براساس سوء مديريت اتفاق افتاد. اين نبود که مثلا حالا يک کسي يک جريان سياسي در آن موقع بخواهد چنين اتفاقي رخ دهد چون جريان سياسي که - فرض کنيد جريان اصلاح‎طلب- خودش در حکومت بود، خواهان اين فضاي متشنج نبود. 18 تير مي‎رفت که اساسا يک نوع تحول را در کل نظام ايجاد بکند.

 اين مشخص است که نمي‎تواند مورد موافقت جرياني که خودش در مقام رياست‎جمهوري و حاکميت است، قرار داشته باشد. در جريان 18 تير فضا‎هايي که از قبل آماده شده بود، نبايد فراموش شود. مسئله قتل‎‎هاي زنجيره‎اي، در جامعه يک شوک بود و اين شوک در بدنه جامعه نفوذ کرده بود. نکته ديگر اينکه جامعه خودش را بعد از آمدن آقاي خاتمي آماده تغييراتي کرده بود. يعني احساس مي‎کرد بايد تغييراتي جدي در سطوح مختلف ايجاد بشود و به‎دليل مخالفت‎‎هايي که در بدنه سيستم ـمثلاـ قضايي و پارلماني آن موقع کشور وجود داشت، آن تغييرات ايجاد نشده بود.

نکته سوم اينکه جريانهاي افراطي هم در کشور شکل گرفته بودند؛ جريانهايي که در قتل‎‎هاي زنجيره‎اي نقش پررنگي داشتند. افراطي‎گري‎‎هايي که در آن موقع در جريان منتسب به دوم خرداد شکل گرفته بود، با اينکه علي‎رغم ميل آقاي خاتمي هم بود، کمي فضاي جامعه را ملتهب کرد.
من معتقدم آن موقع تعطيل کردن روزنامه‎اي که تنها صداي جرياني بود که 20 ميليون راي آورده بود، اشتباه بود. اين کار بنزيني بود که روي جريان دانشجويي ريخته شد و بلافاصله اين فضا تکرار شد. هم‎چنين من فکر مي‎کنم آن موقع چون آقاي خاتمي پيروز انتخابات شده بود، اشخاصي دنبال انتقام‎گيري بودند. مديريت، به مديريت خشونت منجر شد. خشونت، خشونت آفريد و اين فضا همين جور مدام جلو رفت تا اتفاقات تاسفآور بعد از 18 تير شکل گرفت. يعني در حقيقت اين نوع خشونت‎‎هاي کوي دانشگاه مي‎تواند به‎عنوان انتقامي از مدني شدن جامعه هم برآورد شود. اين اتفاقات در کشور رخ داد و بهترين ظرفيت براي افراطي‎گري‎‎هاي دو طرف فراهم شد که متاسفانه همه اين‎‎ها دست به دست هم داد و اتفاقات 18 تير به‎وجود آمد.

  من دقيقا تفاوتي ميان اين جريان افراطي که شما آن را در درون جريان اصلاحات تعريف مي‎کنيد و ميگوييد که موردنظر خود آقاي خاتمي هم نبود و جريان اصلاحات واقعي نميبينم، در ادامه تحليل مي‎توانيد تمييزي بين اين دو بدهيد؟ احساس مي‎کنم هر اتفاقي که مي‎افتد ما اين دوگانه را در درون اصلاحات داريم. يعني عده‎اي ـحالا فرض مي‎کنيم از روي حسن نيتـ خيلي زود مي‎خواهند تغييرات ايجاد بشود. خيلي زود مي‎خواهند رفتار حاکميت به‎سمت مدني شدن پيش برود درحالي‎که جريان ديگري در اصلاحات شايد عقيده‎اش بر اين باشد که اصلاحات در ساختار قدرت جمهوري اسلامي نهادينه بشود.

 بله، من فکر مي‎کنم اين دوگانه وجود داشت و من هم هيچ‎وقت بلد نيستم پشت ذهن آدم‎‎ها را بخوانم  و بفهمم کي سوءنيت دارد؟ کي حسن نيت دارد؟ جرياني اعتقاد داشت که بايد عده‎اي افراطي وجود داشته باشند که راه را باز کنند تا جريان سالم و غيرافراطي اصلاح‎طلب که آقاي خاتمي سمبلش بود، بتوانند کارشان را انجام بدهند.

در حقيقت آن‎‎ها خودشان را بهنوعي قرباني اين فضا مي‎دانستند. البته اين افراطي‎‎ها در دو سوي ماجرا وجود داشتند، درحالي‎که منش اصلاحات اين بود که اصلاح را در درون حاکميت قرار دهد و اختلاف‎ نظر آقاي خاتمي هم هميشه اين‎گونه بود. من به‎عنوان يک شاهد دوران آقاي خاتمي مي‎توانم اين را واقعا شهادت بدهم که آقاي خاتمي ميزان ملاقات‎هايش، گفت‎وگوهايش، مباني‎اش، مشاوره‎هايش با آن جريان افراطي اصلاح‎طلبي، هميشه مرز داشت. البته در آن مرز هم به‎عنوان آدمي که به حقوق مدني اعتقاد دارد، بنايش اين نبود که حتما بايد با آن‎‎ها مبارزه کند يا جلوي آن‎‎ها را بگيرد.

من فکر مي‎کنم عين همين موضوع هم در جريان مقابل که بخش جدي‎اي از قدرت در اختيارش بود، وجود داشت. يعني راديو و تلويزيون، سيستم قضايي، بخش‎‎هاي ديگري از پارلمان حتي کل پارلمان. طبيعتا دو نظريه ميان آن‎‎ها وجود داشت. يک نظريه، نظريه کساني بود که معتقد بودند خيمه انقلاب وسعت پيدا کرده و بايد با همين همراهي همه در چارچوب آن جا‎هايي که اصولي است، کار بکنند. يک نظريه هم به اين چنين فضايي اعتقادي نداشت و معتقد بود که به امنيت کشور آسيب مي‎رسد و درصدد بود تا حتما انتقام آن را بگيرد.

  در اين فضا نگاه رهبري به دولت آقاي خاتمي ناظر بر نگاه اول بود؟ يعني از اينکه خيمه انقلاب گسترش پيدا کرده شادمان باشيم؟ يا اينکه...

جايگاه رهبري اصلا جايگاه ورود به اين اختلافات نيست. در چنين فضايي مطبوعات رکن اصلي است. روشنفکران و نويسندگان و همچنين مطبوعات، ارکان اصلي تحقق يک جامعه مدني هستند. من فکر مي‎کنم وقتي کسي مي‎رود سراغ کشتن نويسنده‎اي که در آن زمان چندان شناختهشده نيست يا مي‎رود سراغ مطبوعات، معنايش اين است که آن ارکان، يعني تحقق جامعه مدني را نشانه گرفته اند.

در حقيقت جريان افراطي درون جريان راست اين کار‎ها را مديريت کردند. افراطي‎‎ها در قضاياي مختلف به همديگر پاس مي‎دهند و نتيجه‎اش 18 تير بود. مي‎شود آدم از اين‎سو بيايد به مسئله نگاه بکند، اگر با تسامح برخورد مي شد و روال طبيعي جامعه ادامه مييافت و آن حمله شبانه وحشتناک به خوابگاه شکل نمي‎گرفت، طبيعتا آن فضا‎ها ايجاد نمي‎شد و شايد شرايط طبيعي جامعه مثل خيلي اتفاقات ديگر مي‎گذشت. من معتقدم آن نوع برخورد خشونت‎آميز فضا را در اختيار افراطيون دو طرف قرار داد.

  برخي معتقدند آنقدر قانون مطبوعات براي جريان اصلاحات مهم شد که حاضر شد اين‎چنين هزينه‎اي را به نظام تحميل کند. در اين راستا گفته مي‎شود که به هر حال آن نامه داراي طبقهبندي بود و معلوم بود هر روزنامه که اين نامه را انتشار بدهد، بسته خواهد شد. يعني به‎نظر مي‎رسد خود مسئولين آن روز روزنامه سلام هم مي‎دانستند که نامه را که زدند عصر يا فردا توقيف خواهند شد. فکر مي‎کنم وزارت اطلاعات هم شکايتش را پس گرفت. خود آقاي خاتمي پشت اين جريان بود که تا تشنج‎‎ها سريع تمام بشود.اگر وزارت اطلاعات پس گرفت. چرا باز ادامه پيدا کرد؟

فضاي آن موقع، فضايي نبود که اين نوع اتفاقات، منجر به توقف يک جريان شود. من معتقدم اين مخالفت با قانون مطبوعاتي که در مجلس پنجم داشت شکل مي‎گرفت، نوعي مخالفت با دولت بود؛ براي محدود کردن مطبوعات در شرايطي که جامعه دارد شعار تحقق جامعه مدني مي‎دهد.
 از اين طرف هم فردي را داريم که بنا به اظهارات خود سيستم قضايي متهم به قتل روشنفکران است که اين را هم مي توان در جهت زدن جريان اصلاحات تحليل کرد که در آن فضا مثلا يکسري نويسنده‎‎هاي دست چندم را بکشند. در چنين شرايطي تصويب قانون مطبوعات، فکر مي‎کنم يک نوع لشکرکشي بود. آن فضا، فضايي نبود که انتشار يک نامه منجر به تعطيلي يک روزنامه بشود.

  گفته مي‎شود بخشي از وزارت کشور در دولت آقاي خاتمي، در دميدن در اين آتش اثر داشت؛ به‎خصوص خود آقاي تاج‎زاده و آقاي نوري. مثلا سردار نظري در دادگاه‎هاي که برگزار شد هميشه بر اين نکته تاکيد داشتند که وزارت کشور سيستم‎‎هاي مخابراتي آشوبگر‎ها را تامين ميکرد؛ ايشان ميگفت وزارت کشور سيستم‎‎هاي مخابراتي ما را شنود مي‎کرد و به آن‎‎ها اطلاع ميداد و ما هر عکسالعملي که نشان مي‎داديم، مي‎ديديم که طرف مقابل انگار دست ما را خوانده. آيا اين تحليل‎‎ها براساس واقعيت است؟ آيا واقعا اين گروه افراطي در وزارت کشور دولت آقاي خاتمي وجود داشت که بخواهد در اين آتش بدمد؟

من فکر مي‎کنم که دولت در اين اتفاقات تا قبل از فراگير شدن جريان دانشجويي، به برخورد با دانشجو‎ها معتقد نبود. شايد دو تفکر بود. دولت به برخورد در خوابگاه معتقد نبود. اصلا اختلافات از اينجا نشأت گرفت. دولت به آن اتفاقاتي که در خوابگاه رخ داد و به زد و خورد منجر شد و خشن شدن ارتباطات در جامعه و رفتن به خوابگاه، اعتقاد نداشت. اين‎‎ها را من ترديد ندارم. به يک اعتراض مدني دانشجويي هم اعتقاد نداشت.

يادم است بعداز ظهر 18 يا 19 تير بود که اتفاقات خوابگاه رخ داد. وزراي کشور، علوم، بهداشت و يک عده از مشاوران امنيتي رئيس‎جمهور رفتند توي خوابگاه که از دانشجو‎ها استمالت بکنند و همان جا ماجرا را تمام بکنند. يک نگاه ديگر اين بود که ما بايد سرکوب بکنيم و اساسا اين روش و روش‎‎هاي مسالمت‎آميز جواب نمي‎دهد. آن‎‎ها هم در اختيار دولت نبود. اين دو نگاه وجود داشت که آن حملات به خوابگاه اتفاق افتاد. آقاي نظري بيشتر شکايت داشتند که چرا وقتي آنجا سه، چهار رده بالاتر از من هم وجود داشتند، مرا محکوم کردند؟ و مثلا چون من از همه بي‎پشتوانه‎تر بودم، سراغ من آمدند. در آن فضا حمله کردن به خوابگاه و برخورد با دانشجو‎ها فضايي بود که به‎صورت طبيعي مي‎توانست خيلي بازتاب داشته باشد. من فکر مي‎کنم بايد شرايط را تصور کنيم. بعد از انتخابات بود، دانشجو‎ها فضاي متفاوتي پيدا کرده بودند، مطبوعات محروم بود، دعوا و درگيري داخلي داشت جدي مي‎شد و ما نبايد آن درگيري را به خشونت مي‎کشانديم.

يک نگاه معتقد بود بايد به خوابگاه حمله بشود، برخورد‎هاي خشن انجام بشود، زماني که دانشجو‎ها فقط اعتراض داشتند به آن‎‎ها حمله بشود، يک نگاه هم مي گفت بايد همان ابتداي ماجرا که اين نگاه عملي شد، همان ابتداي ماجرا بايد حمله کرد، آرام کرد و سکوت ايجاد کرد و نگذاشت اين فضا گسترش پيدا کند. نتيجه‎ اين دو نگاه و برخوردشان، اين شد که دامنه‎ اتفاق گسترش پيدا کرد. تمام تلاش دولت در آن روز‎ها اين بود که اين دامنه گسترش پيدا نکند. اين را هم مي‎دانم که رهبري مرتب آن روز‎ها با رئيس‎جمهور صحبت مي‎کردند، خسته نباشيد مي‎گفتند و حتي به منزل آقاي خاتمي زنگ مي‎زدند. در فضايي دوستانه دنبال پايان دادن به اين قضايا بودند تا اينکه گستره‎ اين اتفاق از دانشگاه‎‎ها بيرون رفت.

حالا اينکه چرا بيرون رفت، تحليل‎‎هاي مختلفي وجود دارد. يک تحليل اين است که ضد‎انقلاب فعال شد و حلقه‎‎هاي مختلف را وصل کرد. يک تحليل هم مي‎گويد آن جرياني که دوست نداشت جامعه به شکل مدني پيش رود، به حوادث دامن زد تا بتواند همان جا ماجراي اصلاح‎طلبي و جامعه مدني را ختم بکند.

در اين دو فضا وقتي که مسئله از حدود اعتراضات دانشگاهي فراتر رفت، آقاي خاتمي آمد مصاحبه کرد و جلوي آن موضع گرفت.

آن‎‎ها تصورشان اين بود که وقتي در حمايت از اصلاحات دارند اين کار را مي‎کنند، دولت از آنها حمايت خواهد کرد اما موضع‎گيري آقاي خاتمي وقتي که عليه اين جريان صحبت کرد، مانع گسترش شد.

من يادم است در هيئت دولت بوديم، گزارش‎‎هايي آوردند که ترمينال جنوب آتش گرفته، بانکي در يکي از نقاط جنوبي تهران آتش گرفته، اين طرف آتش گرفته، آن طرف آتش گرفته... يعني يک تشنج سراسري بود و ديگر ربطي به اعتراض دانشجويي به‎خاطر حمله به خوابگاه نداشت.

ديگر هيچ کس نمي‎توانست اين را به آن ربط دهد. شايد تا به امروز، هر وقت آقاي خاتمي مورد نقد جريانهاي افراطي يا جريانهاي دانشجويي قرار مي‎گيرد، علتش همان مصاحبه است. درحالي‎که آن مصاحبه، زماني بود که اتفاقات کوي دانشگاه و اعتراضات دانشجويي تبديل شد به يک حرکت تخريبي سراسري. خب، آن موقع رئيس‎جمهور آمد، مصاحبه کرد و دولت هم در طول اين مدت تلاشش اين بود که بگويد جريان دانشجويي اعتراض مسالمت‎آميز دارد، اينها اعتراضشان را بکنند. هيئتي تشکيل شد براي پيگيري اينکه در خوابگاه چه اتفاقي افتاده است. رهبري معظم انقلاب آمدند در مقابل حمله به خوابگاه موضع گرفتند. و منجر به آن راهپيمايي شد. در راهپيمايي 23 تير کسي که همه پيشنهاد مي‎کردند سخنراني کند آقاي خاتمي بود. من فکر مي‎کنم شايد اگر بخواهيم يکي از اشتباهات سياسي‎مان را بررسي بکنيم، اين بود که آقاي خاتمي نرفت آنجا صحبت کند.

  خودشان تمايل داشتند نروند يا بازهم مشورت با آن گروه دوم مانع شد؟

بالاخره نرفت ديگر، نهايتا نمي‎دانم دليلش چه بود. من وقتي حالا تحليل مي‎کنم، اين را هم از اشتباهاتمان مي‎دانم. اگر آقاي خاتمي خودش سخنران آن روز بود شايد خيلي چيزها عوض ميشد


منبع: هفته نامه پنجره

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس