متأسفانه به نظر می رسد در دایره های نظارتی و مسئولِ وزارت ارشاد کشورمان، حساسیت لازم نسبت به ترفندها و حربه ها و محورهایِ مختلف عملیاتی دشمن در عرصه جنگ نرم وجود ندارد و این امر عملاً بستر مناسبی برای حضور و فعالیت جریان تهاجم فرهنگی در قلمروها و موضوعات مختلف در حوزه نشر و توزیع کتاب فراهم آورده است.

گروه فرهنگی مشرق - این یک واقعیت انکارناپذیر است که همه دولت ها (اعم از لیبرال و نئولیبرال یا سوسیالیست و ناسیونال-سوسیالیست) از طرق مختلف به اِعمال سیاست در قلمرو فرهنگ می پردازند و به شیوه های محسوس و نامحسوس عرصه فرهنگ (در قلمرو مطبوعات، نشر و توزیع کتاب، تولید و اکران فیلم ها سینمایی و...) را در کشورهای خود مدیریت می کنند. مبنای این دولت ها در سیاستگذاری فرهنگی، رعایت چارچوب ها و موازین و ارزش ها و باورهای هویتی و فرهنگی و اقتضائات برآمده از منافع و ساختار امنیت ملی شان می باشد.

رژیم های سکولاریستِ لیبرال-نئولیبرال، سوسیالیست و مارکسیست و دیگر انواع رژیم های اومانیست براساس ارزش ها و مؤلفه های ایدئولوژیک خودشان (که البته برای ما قابل پذیرش نیست) به سیاستگذاری و نظارت و دخالت و مدیریت فرهنگی می پردازند. آنها هرچند می کوشند تا اِعمال مدیریت و سیاستگذاری و کنترل های سلبی و ایجابی شان در امور فرهنگی را انکار نمایند، اما حقیقت این است که در مسیر اغراض و ایدئولوژی های خود به این کار اقدام می ورزند.

جولان عباس میلانی و علی میرفطروس و تلاش برای تطهیر رضاشا

برای ما که از منظر تفکر اسلامی و اسلام فقاهتی به مقوله فرهنگ می نگریم، ضرورت حضور ارشادی و سلبی و ایجابی متولیان نظام اسلامی در امور فرهنگی (که با اعتقادات و اخلاقیات و دفاع از کیان اسلام و نظام اسلامی و جامعه مسلمین ارتباط مستقیم دارد) مشخصاً. مستقیماً از متن آموزه های اسلامی نشأت می گیرد و در زمره تکالیف شرعی و قانونی و اخلاقیِ دولت اسلامی است. به عبارت دیگر اگر لیبرال ها و نئولیبرال ها به اقتضاء منافع و اغراض سیاسی-اقتصادی و باورهای ایدئولوژیک سکولاریستی شان است که به سیاستگذاری و دخالت در امور فرهنگی می پردازند. برای نظام اسلامی علاوه بر اقتضائات ناشی از امنیت ملی و مصالح اجتماعی و سیاسی و اموری از این دست، تکلیف مشخص شرعی برای حضور ارشادی دولت اسلامی در امور فرهنگی وجود دارد. حضوری که نافیِ مسئولیت مبنی بر امر به معروف و نهی از منکر آحاد مؤمنین در جامعه اسلامی برای پاسداری از حریم ارزش های فرهنگی نمی باشد.

یکی از قلمروهایی که باید چشمان تیزبین دولت اسلامی و سرپنجه تدبیر مسئولین فرهنگی نظام اسلامی معطوف به آن باشد، عرضه نشر و توزیع کتاب است. به خصوص که ملت ایران و نظام اسلامی اکنون در متن یک تهاجم فرهنگی فوق‌گسترده و جنگ نرم تمام عیار قرار دارد. یکی از اهداف دشمن در جنگ نرم علیه انقلاب اسلامی، تضعیف باورها و اعتقادات دینی و ارکان هویتی مردم ما است. یکی دیگر از قلمروهایی که مهاجمین فرهنگی به نحوی جدی بر آن متمرکز هستند، تطهیر چهره ها و عملکرد رژیم پهلوی و اربابان استعماری آن و تحریف حقایق تاریخی از طریق القاء تحلیل های غلط به منظور بسترسازی برای اغراض و تمنیّات رژیم های استکباری است.

تحریف واقعیات تاریخی به گونه ای که به تطهیر چهره ها و عملکرد استعمار غرب مدرن و رژیم دست‌نشانده آن (رژیم پهلوی) بپردازد یکی از محورهای اصلی فعالیت مهاجمین فرهنگی است که از طریق انتشار کتب و درج مقالات و شیوه های دیگر بدان می پردازند.

جولان عباس میلانی و علی میرفطروس و تلاش برای تطهیر رضاشا

متأسفانه به نظر می رسد که در دایره های نظارتی و مسئولِ وزارت ارشاد کشورمان، حساسیت لازم نسبت به ترفندها و حربه ها و محورهایِ مختلف عملیاتی دشمن در عرصه جنگ نرم وجود ندارد و این امر عملاً بستر مناسبی برای حضور و فعالیت جریان تهاجم فرهنگی در قلمروها و موضوعات مختلف در حوزه نشر و توزیع کتاب فراهم آورده است. برای مثال و به عنوان یک نمونه (متأسفانه نمونه های نامناسب متعدد دیگر در قلمرو رمان و داستان، تاریخ، اندیشه سیاسی و... به وفور دیده می شود) به انتشار و توزیع کتابی تحت عنوان «ایران در گذر روزگاران» اشاره می کنیم که شنیده ها حاکی از آن است که ناشر کتاب در حال اقدام برای چاپ دوم آن می باشد.

* جولان فاجعه بار معاندان اسلام و انقلاب و نظام اسلامی با مجوز وزارت ارشاد

کتاب «ایران در گذر روزگاران» مجموعه چند مصاحبه با چهره هایی است که برخی از آنها در زمره معاندترین دشمنان دین اسلام و انقلاب اسلامی و امام خمینی(ره) و نظام جمهوری اسلامی هستند و در مصاحبه های منتشر شده در کتاب ایران در گذر روزگاران (که با مجوز رسمی وزارت ارشاد دولت یازدهم منتشر گردیده است) نیز کم و بیش در موضع عناد و دروغ پردازی و تحریف گری خود قرار داشته و به طریقه مألوف خود در جهت تطهیر رژیم پهلوی و قهرمان سازی از رضاشاه و محمدرضاشاه و محمدعلی فروغی فراماسون گام برداشته اند.

کتاب ایران در گذر روزگاران مجموعه ای از چند مصاحبه است که مسعود لقمان با عباس میلانی و علی میرفطروس و ماشاءالله آجودانی و داریوش آشوری و مرتضی ماتب فر و عبدالمجید ارفعی و جلال خالقی مطلق انجام داده است. در این گفتارها می کوشیم تا درباره شخصیت و افکار و عملکرد برخی شخصیت های مطرح شده در این کتاب (که مسعود لقمان با آنها مصاحبه کرده است) و نیز محتوای سخنان آن به بررسی تحلیلی بنشینیم. چرا که معتقدیم انتشار آثاری از این دست و مطرح کردن چهره های معاند دین ستیز هتاکی مثل علی میرفطروس (که آثار مکتوب او در سال های پس از پیروزی انقلاب مجوز انتشار نداشته است) و فراهم کردن فضا و شرایط برای درج و نشر و ترویج آراء آنها با استفاده از مجوز رسمی وزارت ارشاد اسلامی، حکایت از غفلت تلخ و فاجعه باری دارد که متولیان امر بررسی کتاب در وزارت ارشاد بدان مبتلا شده اند.

جولان عباس میلانی و علی میرفطروس و تلاش برای تطهیر رضاشا

علی میرفطروس، فردی دین ستیز است که عناد ویژه ای با اسلام دارد و در آثار مختلف خود به هتاکی نسبت به پیامبر گرامی اسلام(ص) و ائمه معصومین(ع) پرداخته است و به راستی باید او را سلمان رشدی دوم و هتاک تراز اول نامید.

وضع در خصوص برخی چهره های دیگر مطرح شده در این کتاب نیز چندان بهتر نیست. ذیلاً می کوشیم تا درباره برخی چهره ها و محتوای سخنان و مدعاهای آنها در مصاحبه های این کتاب به بررسی بپردازیم.

* عباس میلانی، مارکسیستی که مجیزگوی رژیم پهلوی شد

یکی از چهره هایی که در این کتاب با او مصاحبه شده و به نشر آراء او پرداخته شده است، عباس میلانی است. عباس میلانی در سال های دهه 1350 شمسی به جرم فعالیت های مارکسیستی به زندان افتاد. او فارغ التحصیل علوم سیاسی از یکی از دانشگاه های آمریکا بود. میلانی پس از آزادی از زندان رژیم شاه تا مدتی باورهای مارکسیستی خد را حفظ کرد و در سال های 1358 و 1359 به ترجمه و انتشار آثاری از «آنتونیو گرامشی» (نئومارکسیست ایتالیایی) پرداخت. سیطره عبدالکریم سروش و دنباله های نئولیبرالیست پنهان کار او بر روند «انقلاب فرهنگی» (و در واقع خفه و عقیم کردن انقلاب فرهنگی از درون توسط آنها) و ساختار وزارت علوم در سال های دهه 1360 موجب شد که فضایی برای تدریس و ترویج آراء سکولاریستی برای عباس میلانی و «حسین بشیریه» و «چنگیز پهلوان» و چند چهره ضدانقلاب دیگر فراهم آید. این گونه بود که میلانی تا سال 1366 به تدریس در رشته علوم سیاسی در دانشگاه های ایران پرداخت و پس از آن ایران را ترک کرد.

جولان عباس میلانی و علی میرفطروس و تلاش برای تطهیر رضاشا


عباس میلانی در آمریکا جذب محافل راست گرا و کنسرواتیست های مروج نئولیبرالیسم اقتصادی هیأت حاکمه آمریکا قرار گرفت و با پوست اندازی، از قالب مارکسیستی پیشین خارج گردیده و به یک نئولیبرالیست مجین گو و مدافع رژیم پهلوی بدل گردید. پیوند عباس میلانی با محافل اولترا راست گرا و اندیشکده های نئولیبرالیست وابسته به حزب جمهوری خواه آمریکا، او را به چهره ای قابل اعتماد برای استراتژیست های وابسته به انحصارات امپریالیستی بدل کرد. اینگونه بود که عباس میلانی به عنوان «مدیر گروه مطالعات ایرانی» دانشگاه استنفورد آمریکا برگزیده شد و نقش فعالی در حمایت مالی و تبلیغاتی و سیاسی از روشنفکران سکولاریست معاند نظام اسلامی و فواریان فتنه سبز بر عهده گرفت. میلانی با نگارش آثاری چون: «معمای هویدا»، «نام آوران ایران»، «نگاهی به شاه» کوشید تا ضمن تطهیر چهره پلید مجموعه ای از کارگزاران ایرانیِ وابسته به استعمار سرمایه داری مدرن و وابستگان به لژهای ماسونی و تطهیر شاه و هویدا و دیگر عوامل سرکوب و اختناق خونین و سیاه رژیم ستمشاهی؛ به مبارزه گسترده فرهنگی-سیاسی علیه انقلاب و نظام اسلامی نیز بپردازد. عباس میلانی در مقام یک تئوریسین نئولیبرالیست کارگزار هیأت حاکمه آمریکا که عناد و دشمنی ویژه ای با دین اسلام و روحانیت شیعه و شخص امام خمینی(ره) و انقلاب اسلامی و نظام جمهوری اسلامی دارد، با همکاری مستمر با صدای آمریکا، رادیو فردا، تلویزیون بی.بی.سی آشکارا و صریح زبان به هتاکی و دشمنی نسبت به امام راحل و انقلاب اسلامی و نظام و سپاه پاسداران و حزب الله گشوده است و همچنان به ایفای این نقش خود ادامه می دهد.

*تمجید کتاب از رضاشاه

عباس میلانی در کتاب «ایران در گذر روزگاران» زبان به تمجید از رضاشاه گشوده است و دوران سلطنت رضاشاه را «دوران بازیابی هویت ایرانی» نامیده است. میلانی در ادامه با ترسیم چهره ای فاجعه بار از ایران اواخر قاجاریه از رضاشاه و رژیم او به عنوان منجی ایران سخن می گوید.

در این که ایران در دهه پس از مشروطه و در حین جنگ جهانی اول اوضاع آشفته ای داشته است هیچ تردیدی نیست، اما نکته ای که میلانی به آن اشاره نمی کند این است که علت اصلی وضعیت بحرانیِ ایران در دهه پایانی قرن سیزدهم هجری شمسی عمدتاً حضور و دخالت استعمار انگلیس و دسیسه چینی های روشنفکران ماسونی و مدرنیست بوده است.

نکته مهم تر این که دوران رضا شاه را به هیچ وجه نمی توان دوره بازیابی هویت گم شده ایرانی (آنگونه که میلانی مدعی می شود دانست) زیرا رضاشاه و روشنفکرانِ همدست او با محوریت دادن به ایدئولوژی «ناسیونالیسم باستان گرا» (که دست پخت تئوریسین های نژادپرست اروپایی و ایدئولوگ های استعمارگر انگلیسی برای تعمیق بیش از پیش مردم ایران و ره‌آورد جیمز موریه و سرهار فورد جونز و فریزر و اردشیر ریپورنزجی برای ایران بود) در واقع به دنبال تخریب هویت اصیل مردم ایران بودند. تلقی استعمار انگلیس و روشنفکران ناسیونالیست باستان گرا و شووینیستِ دست پرورده لژهای ماسونی این بود که از ناسیونالیسم باستان گرا به عنوان محملی ایدئولوژیک برای ترویج غرب زدگی شبه مدرن، تخریب هویت ملی ما است و نه بازیابی آن. و نکته تلخ تأسف بار این است که سه دهه پس از انقلاب بزرگ و بی نظیر ملت ایران علیه سلطه غرب زدگی شبه مدرن، اکنون با مجوز رسمی وزارت ارشاد در یازدهمین دولت برآمده پس از انقلاب اسلامی اینگونه ترویج می شود که رضاشاه و رژیم او در پی بازیابی هویت ایرانی بوده اند. آیا به راستی چه کسی در مقابل گناهِ تحریف حقایق مسلم و مهم و گمراه کردنِ ذهن و جان جوانان ایرانی مسئول است؟

شهریار زرشناس

ادامه دارد...

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 44
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 5
  • سلام ۱۱:۰۵ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۱
    0 0
    بعد از این که در جنگ جهانی اول 11میلیون نفر از ایرانیان را بوسیله اشغال کشو و قحطی ساختگی غر ب و وبای وارداتی بوسیله غرب انجام دادند ,کشتند و بردند و نابود کردند- اولین بار در تاریخ ایران پادشاه نیز بوسیله بیگانگان به مردم تحمیل شد و این عنصربی اراده و خاندان و بادمجون دوره قابپی هاش هرگز مفهوم این اجنبی پرستی نفهمیدند و نخواهند فهمید- این عتصر بی اراده در جنگی که فرمانده کل کشور بود بر خلاف اصول شرافت سربازی کشوررا با ترس و لرز رها کرد به کسانی که اشغال بودند و فرار کرد این در شرایطی بود که مردم هر سرزمین برای نجات کشور خودشان با مقاومت در مقابل متفقین و متحدین به فکر نجات کشور بودند این عنصر بی اراده در داخل نیز به نیابت از غربی ها مثل صدام به رجال کشی دست زد و اساس وحدت مملکت را که هسته اصلی مردم بودند نابود کرد - دجاله های نامرد مرد نما می خواهند از این عنصر دست نشانده اجنبی برای مردم ایران مثلا بیگانه پذیری را نهادینه کنند - بایستی بدونند سه گروه تا ابد در این مملکت جایی نداشته و نخواهند داشت 1- طرفداران اجنبی (بیگانگان) 2- طرفداران تجزیه این کشور 3- طرفداران ترور و تروریست جماعت
  • ۱۱:۱۰ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۱
    0 0
    مقاله رو نخونده عرض کنم می تونه این موضوعات و رودن پیش آماده ،بستن این حضرات با گروههای تکفیری و سلفی مانند داعش در منطقه باشه برای رسیدن به قدرت .از پیامهای مهون داعش ها و تحرکات اخیر این مومیایی ها! این طور بر میاد یک خبرهای کاملا سری وجود داره. نباید شکی داشته باشیم. چون ما در عراق به راحتی مشاهده کردیم بازمونده اون نجاست یعنی صدام خیلی خوب در این تعامل موجودیت خودشون رو نشون دادند و در سوریه هم که این مورد به وضوح مشخص بود و در کشورهای دیگر هم این متن و حاشیه وجود داشت پس نتیجه می گیریم که بحتمل این نانجیبهای وطن فروش احتمال داره برای به قدرت رسیدن مملکت از دم تیغ بگذرونند یاد اون بختیار کثافت می افتم که یک روز تهران را به بمیاران شیمیایی تهدید کرد و از صدام خواسته بود اینکار را انجام بده . و ماجرای دیگه .. مشرق ممنون خوب داری جو می ری.... فاش کن این وطن فروشهای نجاست را.. اجرت پیش امام زمان محفوظ
  • ۱۲:۳۴ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۱
    0 0
    این خبیث (میلانی ) پای ثابت برنامه های صدای آمریکاست و کینه توزانه ترین مواضع را نسبت به اسلام و انقلاب تحت عنوان مباحث کارشناسی بلغور می کنه . واقعا گشادترین کلاه تمام اعصار را ذیل مباحث روشنفکری ،تساهل ومدارا و.... سرمون رفته .
  • ۱۲:۵۴ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۱
    0 0
    شنیده ام این کتاب از بازار جمع شده است.
  • ریاستی ۱۳:۰۶ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۱
    0 0
    نجاست رو هم میشه طاهر کرد؟!!!
  • سپیدانی ۱۳:۱۱ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۱
    0 0
    صبر کنید منتظر بدتر از این هم باشید چون همه چیز با رابطه برخی با برخی جلو میرود
  • ۱۳:۱۵ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۱
    0 0
    گشادترین کلاه در تمام اعصار تاریخ را به نام روشنفکری ،تساهل و مدارا سر این ملت مظلوم گذاشتند و دارند..... نمیشه گفت.. نمیشه حیف
  • اهوازی ۱۳:۱۹ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۱
    0 0
    سلطان مملکت از زمان قاجارها و بعد از شکست های مفتضحانه ی فتحعلی شاه قاجار دست نشانده ی بیگانگان شد.در یکی از ننگ نامه های گلستان و ترکمانچای آمده است که روسیه از سلطنت ولایت عهدهای قجر حمایت میکند.از اینجا بود که انگلیس خبیث هم شروع به جلب هوادار و سرسپرده کرد.
  • دشمن ۱۴:۵۸ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۱
    0 0
    رضا شاه رو شما بزرگش کردید از بس علیه اون حرف زدید
  • پلیس سابق ۱۵:۰۰ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۱
    0 0
    این وادادگی رو کی اورد به ایران ؟ همین رضا قلدر دیگه. برای انگلیسی ها موش بود برای ما شیر
  • ۱۵:۰۰ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۱
    0 0
    بر رضا و محمد رضا و غلامرضا پهلوی لعنت
  • رضایی ۱۵:۰۱ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۱
    0 0
    چرا از باقی ماجرا نمی گویید از فساد و بی بندوباری این افراد و ....
  • ۱۵:۰۱ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۱
    0 0
    گوشات مشکل داره برو دکتر
  • ۱۵:۰۱ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۱
    0 0
    تازه امده بیرون.. جمع بشه؟ پخخخخخخخخخخخخخخخخخخخ
  • ۱۵:۰۲ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۱
    0 0
    جمع شده یعنی زیاد شده
  • دشمن ۱۵:۱۷ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۱
    0 0
    رضا شاه رو شما بزرگش کردید از بس علیه اون حرف زدید
  • بدان ۱۵:۲۰ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۱
    0 0
    احمدشاه در خرداد ۱۳۰۰ با کمک رضاخان موفق به عزل سیدضیاء شد و سپس قوام‌السلطنه را به ریاست الوزرایی منصوب کرد. متعاقباً کابینه‌های قوام، مشیرالدوله، کابینه دوم قوام، مستوفی‌الممالک و کابینه آخر مشیرالدوله از سوی احمدشاه روی کار آمدند. شاه سفری کوتاه هم به اروپا داشت و به ایران بازگشت، ولی با سقوط کابینه مشیرالدوله در آبان ۱۳۰۲ مجبور شد به‌رغم میل قلبی‌اش، رضاخان سردارسپه را که در همه این مدت وزیر جنگ بود، به نخست‌وزیری انتخاب کند و فوراً در همان آبان ۱۳۰۲ ایران را به مقصد فرانسه ترک کرد. این سفر در واقع آغازی بر تبعید احمدشاه بود. احمدشاه فروردین ۱۳۰۳ رضاخان را از ریاست الوزرایی عزل کرد، ولی با حمایت نکردن مجلس مجبور شد بار دیگر رضاخان را نخست‌وزیر کند. در شهریور و مهر ۱۳۰۳ شورش خزعل در خوزستان رخ داد. رضاخان در جریان ماجرای شورش خزعل احمدشاه را به حمایت از خزعل متهم کرد. به هر روی در نهم آبان ۱۳۰۴ سرانجام با رای مجلس شورای ملی احمدشاه از پادشاهی خلع و سلسله قاجاریه منقرض اعلام شد. مجلس موسسان که متعاقباً گشایش یافت رضاخان را با نام رضاشاه پهلوی پادشاه ایران اعلام کرد. احمدشاه این اقدام مجلس را مغایر قانون اساسی و غیرمشروع دانست، اما در عمل نتوانست اقدامی برای مقابله با خلع خود انجام دهد. احمدشاه در نهم اسفند ۱۳۰۸ در پاریس درگذشت
  • ازدواج های رضا قلدر ۱۵:۲۳ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۱
    0 0
    در سال 1300 شمسی رضاخان تصمیم به ازدواج مجدد می‌گیرد. این بار همسر سوم وی ملكه توران (قمرالملوك) دختر عیسی خان مجدالسلطنه امیرسلیمانی و نوه مهدیقلی خان مجدالدوله از رجال دربار قاجار بود. رضاخان در این سال كه مسئولیت وزارت جنگ را به عهده داشت با این ازدواج با خانواده قاجار پیوند خورد. رضاخان برای اینكه همسرانش از هم دور باشند و حسادتهای زنانه باعث بروز مشكلات ویژه‌ای برایش نشود، خانه‌ای جدید در حوالی چهارراه پهلوی برای ملكه توران احداث نمود.
  • سید ۱۵:۲۵ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۱
    0 0
    حالا چرا اینها رو در کنار امام زاده ها دفن کردند مثلا رضا شاه در شهرری حرم حضرت عبدالعظیم یا احمد شاه در پاریس مرد اما در کربلا دفنش کردند
  • ۱۵:۲۶ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۱
    0 0
    رضا شاه مرد بروید دنبال کارتان
  • داعی ۱۵:۲۶ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۱
    0 0
    یکی از سیاست های مهمی که رضاشاه به شدت در جهت عملی کردن اون تلاش کرد سیاست تخته قاپو یا یکجا نشین کردن عشایر بود، سیاستی که زیان های غیر قابل جبرانی به دنبال داشت. در واقع رضاشاه این کارو کرد که قدرت بالقوه عشایر ایرانی رو که همواره خطر جدی برای دولت به شمار می آمدند کم کنه. با این کار که البته به راحتی هم انجام نشد و مقاومت های زیادی را به همراه داشت، عشایر نه در منطقه کوچ خود بلکه در مکانی بسیار دورتر و نامأنوس تر از محل زندگی اسکان داده شدند. به عبارتی وارد زندگی شهرنشینی شدند. به این ترتیب هم جمعیت شهرها افزایش یافت و بتبع آن مشکلات خاص شهرنشینی به وجود آمد و هم این یکجانشین شدن عشایر از نظر اقتصادی و تولید محصولات دامی و لبنی که بخش عمده آن توسط عشایر تولید میشد، خسارات فراوانی به دنبال داشت.
  • امید بهزادی ۱۵:۲۶ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۱
    0 0
    شکی نیست رضا خان کارهایی برای کشور انجام داد ودرمقابل خیانت ها و جنایتهای زیادی هم کردازجمله کشف حجاب وکشتار مردم به خاطر اعتقاداتشان و مخالفت علنی با اسلام و ...به نظر من ضرورتی نداشت که در کنار حرم حضرت عبدالعظیم (ع) ، قبر رضا شاه هم باقی بماند
  • انگلیسی اصل ۱۵:۲۷ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۱
    0 0
    تاریخ ایران پر از نام پادشاهان و مردانیه که اسموشون یا به دلیل خوبیشون تو تاریخ مونده یا به خاطر بدی و بی لیاقتیشون. اصلا مثل اینکه ما ایرانی ها عادت داریم وقتی می خوایم از یکی خوبی بگیم اونو تا آسمون هفتم بالا میبریم، وقتی هم که می خوایم بدی کسی رو بگیم میفرستیمش آخرین طبقه جهنم! متاسفانه این طور نگاه کردن به وقایع و اشخاص در تاریخ ایران، یکی از آسیب های جدیه که تاریخ، به خصوص تاریخ معاصر ما رو تهدید می کنه
  • یک نفر ۱۵:۲۸ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۱
    0 0
    نکات منفی عملکرد رضاشاه فقط به نادیده گرفتن هویت دینی مردم ایران نبود، رضاخان هم مانند بقیه پادشاهان و به اقتضای روحیه شاهنشاهی آدم بسیار مستبد و خودکامه ای بود و در این باره قصه های زیادی نقل شده که خودتون برید بخونید، فقط اینو بدونید که هروقت هرچی می خواسته باید براش آماده می شد و هرکاری میگفته باید انجام میشده.
  • زهرا محمدی ۱۵:۲۹ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۱
    0 0
    رضا شاه مانند شاهان بی لیاقت قاجار حرمسرای عریض و طویل نداشت و یا مانند آنها یا بسیاری دیگر از فرمانروایان ایران به دنبال خوش گذرانی و تن پروری نبوده ولی شهوت و عطش عجیبی نسبت به ملک و زمین داشت، به گونه ای که همواره به دنبال اضافه کردن سیاهه ملک و زمین هایش بود. طبق آمارهای دولت پهلوی، حدود 10 در صد از کل زمین های ایران را به نام خود داشت! حتی گاهی می دیدی که کل یک روستا به نام رضاشاه بود! جالبه بدونید که بیشتر این زمین ها از مردم بینوا به زور گرفته می شد، و وای به حال کسی که در مقابل خواست رضاشاه برای واگذار کردن زمینش به شاه پهلوی مقاومت میکرده. فکر کنم حالا می تونید قضاوت درستی از کارنامه رضاشاه داشته باشید
  • ساسانی ۱۵:۳۰ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۱
    0 0
    تاکید شدید رضاشاه بر هویت ملی ایرانی منهای، اصالت اسلامی آن بود که برای مردم مسلمان ایران قابل تحمل نبود. اقدامات رضاخان هر روز در جهت زدودن رنگ و بوی اسلام از فرهنگ و هویت ایرانی پیش می رفت. با دستور رضا شاه در برگزاری مراسم مذهبی محدودیت هایی اعمال می شد
  • تاریخ خون ۱۵:۳۱ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۱
    0 0
    اسم رضاخان میرپنج بعد از این که در راس یک قشون 2500 نفری در سحرگاه سوم اسفند 1299 وارد تهران شد و به راحتی پایتختو اشغال کرد سرزبون ها افتاد، اگرچه قبل از اون هم رضاخان آدم گمنامی نبود، خیلی از شورش های اون دوره به دست او سرکوب شده بود و در اون موقع فرمانده نیروهای نظامی تهران بود. بلافاصله بعد از کودتا و نخست وزیری سید ضیا، رضاخان مقام سردار سپهی گرفت و اندکی بعد وزارت جنگ را از آن خود کرد. حدود دوسال و نیم با وجود جابجایی هایی که در هیئت حاکمه ایران انجام شد او همچنان این مقام را حفظ کرد و با استفاده از نفوذی که داشت تقریبا به مرد همه کاره ایران تبدیل شد، او در سال 1302 نخست وزیر ایران شد و دو سال بعد در 21 آذر 1304 با تصویب مجلس موسسان به مقام پادشاهی ایران رسید
  • ۱۵:۳۴ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۱
    0 0
    آفرین
  • ۱۵:۳۵ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۱
    0 0
    احمد شاه رو خود انگلستان و فرانسه بردند کنار تا این یابو را سوار کنن
  • یزدی ۱۵:۳۶ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۱
    0 0
    خوبه با تاریخ و دقیق گفتی البته فکر کنم سال پادشاهی پهلوی را اشتباه گفتی
  • ۱۵:۳۶ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۱
    0 0
    عوام فریب بودند
  • ۱۵:۳۶ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۱
    0 0
    اینها چاره ای نداشتند چون گماشته بودند مثل شاهان الان قطر و بحرین و امارات و..
  • قاسمی حسن ۱۵:۳۷ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۱
    0 0
    ظاهر سازی قاجار را قبول دارم اما پهلوی که اصلا مسمان عامل نبود و هیچ چیز را قبول نداشت چرا اوردنش حرم
  • ۱۵:۳۸ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۱
    0 0
    اگر بد بود چرا برش داشتند محمدرضا را آوردن
  • ۱۵:۳۹ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۱
    0 0
    انگلستان 200 سال است که حاکم شده در منطقه
  • ۱۵:۴۴ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۱
    0 0
    ای ناقلا تو هم تلوزیون های معاند تماشا میکنی ها!
  • آبدانان ۱۵:۴۶ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۱
    0 0
    در ساعت چها ر روز 3 شهریور سال 1320، سفیران کشور انگلیس و شوروی طی یادداشت‌های جداگانه‌ای، اعلام کردند که ارتش‌های کشورهای متبوعشان وارد خاک ایران شده‌اند. رضا شاه دچار هراس شد و برای حفظ ظاهر ، ستاد جنگی تشکیل داد. این ستاد در روز 4 شهریور، اولین و آخرین اعلامیه‌ جنگی خود را که در آن از مردم! خواسته شده بود در مقابل قوای متجاوز ایستادگی کنند ، منتشر کرد. روز 5 شهریور ماه، دولت منصور استعفا کرد و فروغی با پشت‌گرمی و هدایت انگلیسی‌ها مأمور تشکیل کابینه شد. روز 6 شهریور دولت به عنوان پیروی از نیات صلح‌جویانه اعلیحضرت !‌دستور ترک مقاومت نیروهای نظامی را صادر کرد. گفتنی است که پیش از صدور این دستور، فرماندهان نظامی واحدهای خود را ترک کرده و به تهران گریخته بودند. به این ترتیب، پادگان‌ها از سربازان و نظامیان خالی شد و بسیاری از سلاح‌ها به دست ایلات و عشایر افتاد و سربازان پیاده و پراکنده و گرسنه و تشنه، راهی شهر و دیار خود شدند. این سرانجام ارتشی بود که رضا خان به وجود آورد و ایجاد آن، بخش‌های هنگفتی از در‌آمد کشور را بلعید. از این روز تا 25 شهریور ، ـ یعنی قبل از ورود متفقین به تهران ـ وقایع ریز و درشت دیگری به وقوع پیوست تا آن که رضا خان با توصیه و الزام سفارت انگلیس، از سلطنت کناره‌گیری کرد و متن استعفانامه‌اش را محمدعلی فروغی نوشت و به جای او خواند. رضا خان در مسیر خروج از ایران در اصفهان همه اموال منقول و غیر منقول خود را که طی بیست سال ،‌به زور و تهدید از صاحبان آنها گرفته بود، به فرزند و جانشین خود بخشید و روز 5 مهر ماه وارد بندرعباس شد، و به اتفاق خانواده خود، به وسیله یک کشتی باری، آب‌های ایران را ترک کرد. اما به جای هند، انگلیسی‌ها ، او و همراهانش را به افریقای جنوبی بردند و در جزیره «موریس» پیاده کردند.
  • ۲۰:۵۱ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۱
    1 0
    نظر بقیه هم بگذار :))
  • مهندس اسفندیاری ۰۲:۴۷ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۳
    0 0
    خدا از ظلمهای رضا شاه نگذره.. با ظلم حتی کارهای بزرگ کردن هم هنری نیست
  • افشین تهران ۰۳:۲۶ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۳
    0 0
    مشرق نظر منو حلیم کردی خوردی !!!!با جان کری و رضا شاه هم پیاله شدی که هر مطلبی را هاپولی میکنی یا دستهای دیگری در پشت پرده هست که شما نمیتوانید نظرات را دریافت کنید.!!!!!!!!!!!!!!
  • ۰۷:۰۹ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۳
    0 0
    چه ربطی داشت؟
  • ۰۷:۱۱ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۳
    0 1
    میدونستیم داری کتاب تاریخ ابتدایی رو از رو میخونی؟
  • ۱۱:۳۵ - ۱۳۹۳/۰۴/۱۳
    0 1
    مدتهاست خاندان پهلوی که ثروت هنگفتی را از ملت مظلوم ایران را با خود برده اند تلاش می کنند با انحای مختلف به تطهیر این خاندان بپردازند این چیز تازه ای نیست این نویسندگان هم با دریافت مبلغ کلانی برای این خاندان قلم فرسایی می کنند اما این خاندان رسوا هیچ گاه برای مردم ایران تطهر نخواهند شد. اینگونه اقدامات هشداری است برای شخص رییس جمهور و کسانی که به نام او تمام تلاش خود را صرف تخریب دولت قبلی می کنند و خود هیچ گونه انتقادی را برنمی تابند.
  • کازلی ۰۰:۱۳ - ۱۳۹۴/۰۶/۱۸
    0 0
    کمی دقت، کمی انصاف، کمی تساهل، کمی بردباری و.......

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس