
به گزارش مشرق به نقل از فارس، عمليات «والفجر 4» شاهد رشادتهاي شهيد باکري و شهيد خرازيها بود؛ شهيد حسين خرازي در آبان 1362 بعد از اين عمليات پيروزمندانه در بين رزمندگان سخنراني کرد که بعد از 27 سال اين سخنراني منتشر ميشود.
سلام عليکم
بسم الله الرحمن الرحيم. الحمدلله رب العالمين. والصلات و السلام علي سيدنا ابي القاسم محمد(ص) و علي آله الطيبين الطاهرين المعصومين. قال الله الحکيم اعوذ بالله من الشيطان الرجيم من المؤمنين رجال صدقوا ما عاهدوا الله عليه.
با درود و سلام بر امام زمان (عج)، نائب بر حقش حضرت امام و شهداي تاريخ اسلام به ويژه شهداي عمليات «والفجر2»، «والفجر3»، برادر شهيد حجت الاسلام رداني پور، برادران شهيد ديگر و به ويژه شهادت برادر عزيز، مسئول اطلاعات عمليات لشکر امام حسين (ع) سيد مصطفي حسن زاده و برادر مهدي جمشيدي و کليه معلولين و مجروحين اين جنگ تحميلي (براي شادي ارواح همگي شهدا صلوات).
بحمدلله جلسه خيلي خوبي براي بزرگداشت و ختم شهداي عزيز برپا شده و معنويت پرباري در اين جلسه مشاهده ميشود که انگيزههاي قيام امام حسين (ع) را ما در اين جلسه و در اين شهادتها ميگوييم.
«برخي از مؤمنان، بزرگمردان و رادمرداني هستند که به پيماني که با خدا بسته بودند، وفا کردند و بر سر اين وفا و عهد شهيد شدند».
* هدف از خلقت در سخنراني شهيد خرازي
در نظام خلقت هيچ چيز بدون حکمت نيافريده شده و هدف از خلقت «و ما خلقت الجن و الانس، الا ليعبدوا» فقط عبادت، کمال انسانيت و رسيدن به خدا مطرح است و هر پديدهاي در نظام خلقت غايت و آخري دارد و انسان هم يکي از اين پديدههاي خلقت هست که براي آن يک غايت و يک هدفي در نظر گرفته شده است. اگر چه براي اين اهداف، خداوند تبارک و تعالي، براي تحقق دادن آنها سزاوارتر است، ليکن به سبب بعضي از حکمتها و آزمايشها، اين را به دست خليفه روي زمين، يعني انسان نهاد؛ شهدا در اين صحنه و در اين ميدان، بهترين الگوها و بهترين علامتهاي راه و نمونههائي هستند که اين اهداف را در جامعه پياده ميکنند و با شهادت خودشان گواه ميگيرند؛ خدا آنها را بر ما گواه ميگيرد «يتخذ منکم شهداء» و در اين صحنه آزمايش که انسانها در نظام اسلام مطرح است، اين است که صبر داشته باشيم و خداوند ميفرمايد «ام حسبت من تدخل الجنت» آيا شما گمان ميکنيد که بيهوده به بهشت ميرويد در صورتي که اين چنين نيست، اينطور نيست، بهشت عاجين و مخلوط شده با صبر «الجنت حُفَت بمکاره» بهشت خوابيده شده، نهاده شده در بين مشکلات و انساني که ميخواهد به اين بهشت برسد، بايد صبر کند و به مقام صبر و صابري برسد، خداوند در معيت صابران است و صابران در معيت خدا هستند.
* در هر شهيدي خصيصهاي است که ميتواند هدايتگر باشد
هدف بيشتر اين شهادتها تربيت ما انسانهاي خاکي است؛ اگر خوب دقت کنيم در اين شهادتها ميبينيم براي ما تربيتهائي است که بايد بيشتر به آن توجه کنيم؛ در هر شهيدي يک خصيصهاي است، يک اخلاق پسنديدهاي است که اگر ما به آن تأسي کنيم، براي هدايت ما ميتواند رهنمون و هدايتگر باشد و خداوند ما را هم از اين نعمت برخوردار کرده که در جامعه ما شهدائي ميگيرد و ما را به اين شهدا، به مقام اخلاق اين شهدا توجه ميدهد، که ما هم اين چنين باشيم و خداوند در اين خلقت انسانهايي را خلق ميکند، انسانهايي را انتخاب ميکند که بيشتر دوستشان داشته باشد؛ « يحب الذين يقاتلون في سبيل صفاً کانهم بنيان مرصوص» و اين شهدا و اين برگزيدگان همگي و همه در مقام صبر و مجاهدت مشخص ميشوند.
* چه بسيار کساني که پس از شهادت بهشتي مظلوم، تربيت شدند
بالاي هر برّي، برّي است و آن جهاد فيسبيلالله است و سپس شهادت فيسبيلالله؛ جهاد بابي است که به ما حيات ميدهد، به ما زندگي ميدهد و ما را زنده نگه ميدارد و حيات ما در جهاد است؛ اگر ما در شهادت اين 72تن، که در رأس آنها، سالار شهيدان تاريخ اسلام، در زمان حال، حضرت آيت الله بهشتي را ميبينيم، اينها براي ما حکمتها، تربيتها و درسهايي است، قبل از شهادت چقدر به شهيد مظلوم دکتر بهشتي تهمت ميبستند، ايشان را زير سؤال ميبردند، جملات خيلي هرزي به ايشان ميگفتند و نسبتهاي ناروا ميدادند، وليکن بعد از شهادت ايشان مردم به اخلاق، به بزرگ منشي اين مرد، به فضائل اخلاقي و مقام علمي معنوي اين شهيد مظلوم پي بردند و چه بسيار تربيت شدند و چه بسيار راه خوبي را پيش گرفتند.
پس در همه اين شهادتها، يک حکمت و يک هدفي است که ما اگر خوب به آن توجه کنيم، خوب به آن عميق بشويم، ميبينيم که آنها همه براي تربيت بشر، تزکيه بشر، تزکيه انسان و تربيت انسان بوجود آمده و خدا اين کار را انجام ميدهد و خدا انتخاب ميکند، باذن الله.
* «شهيد» اوج رهائي از وابستگيهاست
قرآن کريم ميفرمايد «ولا تحسبنّ الذين قتلوا فيسبيلالله امواتا بل احياء عند ربهم يرزقون» مپنداريد کساني که در راه ما جهاد کردند و شهيد شدند، مردهاند، اينها حيات دارند، با شهادت خودشان به ما حيات ميدهند. ميبينيم که اينطور هم هست، ميبينيم که در جامعه اسلامي که ارزشهاي انساني و اسلامي براي ما اهميت دارد و براي ما معيار است، اين است که اين انسانها آن طور که خدا آنها را برميگزيند، براي ما هم الگو باشد.
درباره شهيد صحبت زياد هست، بزرگان ما، قرآن کريم، احاديث زياد هست در فضيلت مجاهدان و شهدا، حتي در مقام شهيد هست که در روز قيامت پيامبران هم برپا ميشوند و ميايستند به احترام شهدا و شهدا بدون جواب و سؤال ميآيند؛ از جلوي همگي رد ميشوند؛ اولين گروهي هستند که به بهشت خداوندي ميرسند و در آنجا مقيم ميشوند. اينها همگي در اثر پاسداري و جا پاي انبياء گذاشتن و در خط انبياء حرکت کردن و خود را منطبق با قوانين و معيارهايي که آنها براي جامعه ما عرضه داشتند، ميباشد.
فقط اين فضيلت براي آنها است و شهدا چون که حق را تشخيص ميدهند و براي اقامه حق خود را به کشتن ميدهند، اينها شهيدند و به آنها شهيد ميگويند و شهدا الگوهاي انسانيت و انسانهاي وارستهاي هستند که خودشان را از وابستگيها رهانيدهاند و کلمه زيبا براي اين شهدا گفته شده که شهيد اوج رهائي از وابستگيها است.
* شهيد حسن زاده خودش را متخلق به اخلاق الهي کرده بود
ما ميبينيم آقاي شهيد سيدمصطفي حسن زاده يکي از اين افرادي هستند که در اين جرگه قرار گرفتهاند و ما بايد به اين شهيد عزيز، اين شهيد بزرگوار تأسي بکنيم و ببينيم ايشان چرا شهيد شد؛ ايشان چه کرده بود که به اين مقام رسيد؟
من موقعي که آقاي حسنزاده شهيد شد، به چند تا از برادران خوبمان که از نزديکان هم هستيم، گفتم که خوب فکر کنيد، بررسي کنيد که چرا آقاي حسنزاده شهيد شد و چرا خدا ايشان را انتخاب کرد و آن قدري که ميتوانيم جواب بدهيم همين که اين انسان والا خودش را متخلق به اخلاق الهي کرده بود، متصل به صفات الهي کرده بود، خودش را آماده کرده بود، يک انسان صابر و مجاهدي شد که خدا ديد لياقت شايستگي و انتخاب آن در اين جامعه فعلي و در ميان اين برادران اطلاعات عمليات، که شبانه روز در اين کوهها راه ميروند و سنگهاي سخت را زير پاي خودشان نرم کردند و دشمن را شناسائي کردند، آن را گواه ميگيرد و خوب ميتوانند برادران اطلاعات عمليات بفهمند که اين برادر شهيد و عزيز چه خصلتهاي اخلاقي خوبي داشت.
*شهيد حسنزاده به تنهايي يک لشکر بود
شهيد حسن زاده يکي از افراد فداکار، شجاع و مدير ما بود که شهيد شد؛ او به تنهائي يک لشکر بود و ما شايد نسبت به اين برادر ظلم کرده باشيم و در محضر شما برادران عزيز، خداوند تبارک و تعالي و اين شهيد ارجمند که الان حاضر و ناظر بر اعمال و رفتار ما هست، باذن الله طلب بخشش و آمرزش ميکنيم و از آن ميخواهيم که براي ما شفاعت بکند.
از بزرگ مردي و ايثارگري اين برادر همين قدر بس که به تنهائي آمد در اين منطقهاي، که عرض منطقهاي که بايد شناسائي ميکرد، بيش از 60 کيلومتر بود و ما از دشمن هيچ شناسائي نداشتيم، ايشان قبول کرد، رفت و اطلاعات را سازمان داد، تقسيم کرد، محور کرد و شروع به شناسائي کردند و با تجربه و قدمتي هم که در طول جنگ داشت و ما هم آن را ميشناختيم، ايشان شروع به شناسائي کرد و منطقه را آماده کرد، دشمن خدا را شناسائي کرد و چه خوب منطقه را آراست، و از زياد کار کردن و خوب کار کردنش، شهادتش گواه است.
آقاي حسن زاده را ما از عمليات طريق القدس که ايشان فرمانده يکي از گردانهايي بود که با خود ما و گردان شهيد جولايي و گردان آن برادرمان آقاي خاني که از بچههاي مشهد هست زخمي شد در آن علميات، دو سه گرداني که يکي از برادران بودند آقاي احمدي توپخانه، طلبه هم هست، آن عمليات بود، محوري را بايدبراي عمليات ميرفت که پشت دشمن را در چزابه ببندد، آقاي حسن زاده را تقريباً يک روز قبل از عمليات به ما دادند و ما با ايشان صحبت کرديم و مسائل عمليات را با او در ميان گذاشتيم و ايشان از پشت بستان که ميشود شمال بستان، رملها را به طول 17 کيلومتر و به عمق 10 کيلومتر پياده همان روز با نيروها آمد و نزديکهاي مغرب بيش از 7 ساعت راه رفته بود و شب هم بايد 4ـ 3 ساعت ديگر راه ميرفت، رفتند و به چزابه رسيدند، البته رسيدن اين گردانها به چزابه ماجراها و حوادث زيادي دارد.
در اينجا معترفم و خدا را شاهد ميگيرم تحت تأثير زحمات اين برادر شهيد قرار گرفته بودم، رويم نميشد که از ايشان سؤال کنم و حتي در زمان شهادتش، قبل از شهادتش از او بيايم و سؤال کنم.
يک نامهاي برداشتم نوشتم و آن احساساتي که داشتم در نامه آوردم و گفتم خلاصه من را ميبخشيد، انشاءالله ما را حلال کنيد، در سي ام ماه نوشتم، در 29شهريور بود يا30 و متقابلاً اين برادر براي ما يک نامه نوشت که به شما بگويم جداً از قوت ايمان، روح بزرگ و سعه صدري که اين برادر داشت و همه کارها را به شما برادران عزيزي که بيشتر از واحد اطلاعات عمليات هستيد، ميسپارم و نامه اش الان پيش من است.
* شهدا در زمين گمنام و در آسمان با عظمت هستند
به هر جهت اسلام و تاريخ، فداکاري اين شهداي بزرگ را از ياد نخواهد برد، اگر چه اين شهدا، کما اينکه امام هم فرمودند در روي زمين گمنام هستند وليکن در آسمانها اينها کرامت دارند و عظمت. ياد، انسانيت و کارشان در آسمانها و پيش خداست.
بدانيم که ما بايد در اين مصيبتها به خدا رو بياوريم و بگوئيم «انا لله و انا اليه راجعون»، اين آيهاي است که خداوند ميفرمايد «و اذا اصابتهم مصيبه قالوا انا لله و انا اليه راجعون»، اين را همه بايد بگوئيم که اساس ايدئولوژي ما بر اساس همين آيه پايهريزي شده و اساس جنگ ما هم بر همين اساس، يعني ما در جهان مطرح ميکنيم که فرمانده اصلي و قدرت اصلي خداست «انا لله و لا الله الا الله» همان که بگوئيم «قالوا لا اله الا الله»، بايد لا اله الا الله بشويم، نه حتي بگوئيم بشويم و بسازيم.
* اگر در جهاد سستي کنيم ضعيفها قوي ميشوند
سر ِجنگ ما از همين جاست، که بگوئيم طاغوتها نباشند، کافران نباشند، ملحدين نباشند و از همين جا درگيري ما با شيطان بزرگ که آمريکاست شروع ميشود و ما حيات خودمان را فقط در اين جنگ «و عصي تکرحوا شيئاً و هو خير لکم» و جداً همين طور است.
ما يک نمونهاش را که در نهج البلاغه حضرت علي به بررسي گذاشته، ميبينيم که اگر ما در کار اين جهاد سستي کنيم، باعث ميشود که ضعيفها قوي بشوند، اين را هم ميتوانيم منفي تعبير کنيم، هم مثبت؛ هم ميتوانيم بگوئيم که کويتي که الان ميآيد و ميگويد ما مجبوريم به عراق کمک کنيم و رئيس جمهور و اعضاي دولت ما با هم مشورت ميکنند و ميبينند که بهترين موقع است که به اين سفير کويت تو دهني بزنند و درسي بشود براي اين سفير و همانهايي که ميبينيم فرانسه ميخواهد عراق کافري که ريگان را پشتيباني ميکند و احتياط عراق است، ميخواهند هواپيماي سوپر اتاندارد بدهند که تأسيسات نفتي ما را بزنند و امام هم ميبينيم که خوب دقيقاً موضع گيري ميکنند و ميگويند اگر اين هواپيماها به عراق داده بشود، ما ميآئيم چکار ميکنيم، ميآئيم تنگه هرمز را ميبنديم و نفت را بر روي اروپا ميبنديم، امام خيلي پا را فراتر ميگذارند. آن قوه ايمان، اراده و تصميمي که همهاش ناشي از اسلام و ايمان است و اين مطلب را ميگويد که همگي اين تصميمها و اين ارادهها در اثر اين پايمرديها، زحمات و شهادتهايي است که تا به حال براي اسلام داده شده است.
* چتر حفاظتي خدا هميشه بالاي سر ماست
در عمليات پريشبي که در اينجا انجام گرفت و بحمدلله يک معجزهاي انجام گرفت و جداً ما آن چتر حفاظتي خدا و اين لطف هميشگي خدا را و اين فضل دائمي خدا را هميشه بالاي سر خودمان ميبينيم و در زندگي خودمان احساس ميکنيم. پريشب دشمن که احساس خطر کرده و ديده بود که اين ارتفاعات سورن، خيلي مهم است، راهنماي صعب العبور هم زياد در اين ارتفاع دارد و ما هم نيرو نداريم، آمد و از همان ابتدا خودش را آماده کرد، با هليکوپتر و پياده از زمين آمد و ارتفاعات را گرفت و چقدر حساب شده حتي ديدهباني با توپخانه و بيسيم و تلفن سيم کشيده بودند و نيروهاي آمادهاي که از قبل تهيه کرده بودند، آتشهايي که از قبل تهيه کرده بودند آمد و قصد گرفتن اين ارتفاعات صعبالعبور، مهم، حياتي و مؤثر را داشت، مؤثر از اين جهت که اگر اين ارتفاعات دست دشمن ميماند، تمام اين جادههايي که ما کشيده بوديم، اين کارهايي که برادران کرده بودند، چه دايره اطلاعات و مهندسي جادههايي که کشيده شده بود و تمام پادگان مريوان، شهر مريوان، همه زير تير مستقيم عراق قرار ميگرفت و ديگر ما اگر عمليات انجام نميداديم، خيلي سنگينتر و بهتر بود که با همت برادران اطلاعات و عمليات و آن هوشياري و زيرکي که آقاي حسن زاده داشت، همان موقع فهميده بود دشمن ميخواهد روي ارتفاعات بيايد و اين آتشي که دارد روي اينجا ريخته ميشود بدون ديدهباني شده نيست و لذا نفوذ کرده و تا روي ارتفاعات سورن برود و آنجا را کنترل و هدايت کند، در بين راه شناسائي شده و توسط دشمن به شهادت ميرسد؛ بعد ميبينيم که چند تا از برادران اطلاعات که در حال شناسائي بودند با آن افراد دشمن درگير ميشوند و آقاي طاهري چند نفر از آنها را اسير ميگيرد و ميآورد و ما فهميديم که اينها قصد گرفتن اين ارتفاعات را دارند و خوب خودمان را آماده کرديم و به برادر آقايي که توي چاله سبز بود، گفتيم بچههاي طرح عمليات را آماده کند، آن هم هر چه فرمانده گروهان و گردان داشت و يک سري از بچههاي اطلاعات و تخريب را آماده کرد و برادر شمالي از اطلاعات آمد، همين طور و با کمترين سلاح و تجهيزات رفتند و جداً بر انبوه دشمن که بيش از دو گردان - يک گردان در شب بود و يک گردان هم صبح زود آمده بود به ارتفاعات - درگير شده بودند و دشمن را کوبيدند و از روي ارتفاعات پائين ريختند و دو تا اسير ديگر هم گرفتند و باهم الحاق کردند و جداً اين فضل خدا بود، که اگر اين کار انجام نميگرفت و اگر اين سرعت عمل نبود، جداً يک فاجعه ميشد و ما بايد چقدر شهيد ميداديم، تا آن ارتفاعات را دو هفته تسخير کنيم با آن صخرهها و سنگين بودن و صعب العبور بودنش و برادران جداً همت کردند و رفتند و ارتفاع را تأمين کردند. اجرشان با خدا باشد و جداً اين فداکاريها، اين فدايي دادنها و اين جانبازيها، چه از برادراني که از اطلاعات شهيد شدند، که دشمن از غيضش پس از اينکه ايشان به شهادت رسيده بود چند تا تير خلاص هم به آن خالي کرده بود. البته آنها هم بيشترشان به سزاي اين تجاوز خودشان رسيدند.
* عزت ما در شهادتها و جراحتهاست
قرآن ميگويد که اين جنايتکاران را بايد قصاص کرد «و لکم في القصاص حيات» حالا اين منظور 4 تا هروئيني يا 4 نفر منافق نيست؛نه، اين يک آيه عامي است «و لکم في القصاص حيات يا اولي الالباب» ما بايد از اينها قصاص بگيريم و در اين قصاص براي ما حيات است، ما بايد اين آيه را نصب العين خودمان قرار بدهيم و از اين شهادتها و از اين جراحتها و مجروح دادنها نهراسيم که تکامل و حيات ما هم باز هم در همينها هست؛ عزت ما هم در همين شهادتها و جراحتهاست، ما هم به شهادت و هم به اين جراحتها آزمايش ميشويم و مؤمنين در اين مرحله از آزمايش که ميزان و گرايش به حق و صبرشان مشخص ميشوند که چقدر اينها به حق، به خدا جداً وفادارند و گرايش دارند و همه ما در اين منطقه خودشناسي و خداشناسي حتماً و حکماً به ضعفهائي که خودمان داريم، حتماً پي ميبريم و چه خوب است که خودمان را اينجا وارسته کنيم؛ اين اخلاق رذيله -که حالا من خودم را ميگويم- اگر داشته باشيم بر اثر اين برخوردها و اين حوادث انشاءالله بتوانيم در جهت علاجش بر بياييم و از خدا بخواهيم که يک شوق و يک ايماني بدهد، که به آن برسيم. يک صلواتي بفرستيد.
* از اين شهادت ها درس بگيريم
ما از برادران عزيز اطلاعات و ساير برادران ميخواهيم که از اين شهادتها درس بگيريم و انشاءالله خسته نشويم و ببينيم که امام، آن پيرمرد، با آن بشاشيت، با آن سن زيادي هم که از امام عزيزمان رفته، به امام نگاه کنيم و ببينيم که امام اصلاً در رابطه با مسائل خم به ابرو نميآورند و توکلمان به خداست و چون که ايمان به خدا و توکل بر خدا دارند. خداوند يک سکينه و يک آرامش خاصي که ناشي از ايمان است به امام داده و اگر ما بياييم بعضي از آيتاللههاي خودمان را ببينيم که در اين سن هستند، حتي ميخواهند مسائل فقهي و آن فتوا هائي که شايد قبلاً دادهاند و بدهند، دو مرتبه ازشان که سؤال ميکني، اينها روي کتاب نگاه ميکنند و امام ميبينيم بحمدلله در اثر آن ايمان قوي و آن خداشناسي که دارند، جوان مانده و صحبتهايشان را به همان بشاشيت بيان ميکند؛ اين است که ما احساس ضعف، خستگي بر خودمان ندهيم و انشاءالله همين طور که قبلاً به پيش ميرفتيم، حالا خيلي آگاهتر، بيناتر با تجربهتر و با شهادتهايي هم که حالا پيش ميآيد، با درس بهش نگاه کنيم، توجه کنيم و همچنان به پيش برويم.
* از خدا ميخواهيم که به ما صبر، اراده و ايمان بدهد
انشاءالله کار شناسائي اين منطقه را که برادرمان آقاي جعفري هم بهشان مسئوليت داديم و گفتيم که پيگير اين خط عمليات باشند و انشاءالله کارهائي که برادرمان حسن زاده در ارتباط با اطلاعات انجام ميداده، آنها را محکم دنبال بکند و آن سازماني که در ارتباط با اطلاعات هست، آنها را انجام بدهد و برادران همانطور که با شهيد حسن زاده کار ميکردند، با برادرمان آقاي جعفري کار کنند و انشاءالله دنبال کارها باشند، تبعيت خودشان را نشان بدهند که در قرآن هست «فمن يطع الله و الرسول فاولئک مع الذين انعم الله عليهم من النبيين و الصديقين و الشهداء و الصالحين و حسن اولئک رفيقا» کساني که در معيت با خدا و رسول هستند، اطاعت بکنند، آنها حشرشان با يا مرگشان يا حياتشان با خوبان، با شهداست، با صالحين است، با انبياء و با صادقين است و بهترين رفقا را اينها دارند و اينها با اين 4 دسته محشورند و رفيقند و اين آيات صريح قرآن است.
من در اينجا همگي برادران را به خداوند بزرگ ميسپارم و براي همگي شما و خود ما درخواست صبر، جداً اين شهادتها براي ما مشکل است و براي ما که فعلاً در لشکر نوپا هستيم و به افراد با تجربه، قديمي و کارائي زياد، احتياج داريم و جداً همين طور هست، مشکل است و از خدا ميخواهيم که بهمان صبر و قوت تصميم، اراده و ايمان بدهد.
از يکي از برادراني که نوحه خوان هست ميخواهيم که بيايد يک مقدار نوحه بخواند، آقاي صنعتي هم که هست اگر ايشان آماده هستند و انشاءالله آماده هستند بيايند و چند کلمهاي هم صحبت کنند.