انتشار فيلم توهين و ناسزا گويي به فائزه هاشمي در جوار حرم حضرت عبدالعظيم(ع) در فضاي مجازي در يکي دو روز گذشته دريچه جديدي براي تهاجم به بسيج و جبهه مدافعان انقلاب اسلامي باز کرده است.
اين اقدام، نابخردانه و عاري از هرگونه تقوا است و در اين ميان جز فتنه گران و رسانههاي معاند کسي از آن بهرهاي نخواهد برد. غلط بودن اين اقدام نه تنها از اين بابت که توهين، ناسزا و تهمت به انساني بر فرض دشمن اسلام و مسلمين غلط است بلکه شان و حرمت کلام کسي که خود را متصل به انقلاب ميداند نيز خارج از استفاده از چنين القابي است. در واقع با اين کار و سپس انتشار آن، جمع زيادي از ملت با بصيرت ايران اسلامي و بسيجيان مدافع انقلاب مظلوم واقع و اشتباه دو سه نفر توسط رسانههاي بيگانه به پاي آنها هم گذاشته شده.
اما نکته اساسي، ريشههاي اصلي اين واکنش اجتماعي است که اعتراضهاي متعدد مشابه را در قبال موسوي، کروبي، خاتمي و حتي شخص هاشمي البته عمدتاً بدون بهکارگيري چنين تعابير و الفاظي در مجامع مردمي موجب شده است.
به نظر ميرسد رعايت نکردن عدالت در برخورد با قانون شکناني مانند خانم هاشمي که بارها چه در کلام و چه در عمل، بي پروا و بي ادبانه به محورهاي نظام حمله برده، يکي از همين دلايل اصلي است و قوه قضائيه بايد در اين زمينه پاسخ گو باشد که چرا با نبود تساوي قضايي بين فتنه گران، منجر به چنين رفتارهايي در جامعه ميشود.
اما اين قبيل برخوردهاي تند در يک نگاه جامعهشناسانه نه حقوقي بلکه يک اتفاق کاملاً طبيعي است. در تمام دنيا رابطه يک نظام با مردم و مشتاقان آن نظام در يک قالب حقوقي و منطقي تعريف شده. طرفداري يک ملت از يک حکومت در تمام دنيا ناشي از مناسبات سياسي، اقتصادي و در يک کلام مناسبات منطقي است. اما آنچه که تا کنون اکثر تحليل گران سياسي بينالمللي را از ارائه يک تحليل نزديک به واقعيت و يا يک پيش بيني دقيق ناتوان ساخته، شناخت نداشتن از رابطه مردم و نظام در انقلاب اسلامي است.
در واقع، نبود درک رابطه ولايت مدارانه يک ملت با ولي امر در نظام شيعي نقطه شکست اکثر تحليلهاي بينالمللي از رخدادهاي ايران است. درک اينکه در يک کشور رابطه يک ملت با حاکم خود رابطهاي است که در عين عقلانيت، سرشار از محبت است، کمي براي تحليلگران غربي مشکل است. از اين رو، رسانههاي غربي در تحليلهاي اغلب کمّي خود، کيفيت رابطهي جوان بسيجي ايراني را که در مقابل مقام ولايت اشک ميريزد، نميتوانند تحليل کنند و يا مشت در خاک شلمچه کردن و به ياد خونهايي را که 20 سال پيش ريخته شده، نميتوانند در ذهنهاي مادي خويش تجزيه و تحليل کنند. رابطهي بسيج و بسيجي با ولايت فقيه رابطهاي بر اساس محبت است. به قول حسين قدياني باباي ماست خامنهاي!
از اين منظر، رفتار خشن و اين چنيني را ميتوان واکنشي به تهاجم عليه تمام آرمانها و علايق يک ملت دانست که در عين حال که غير منطقي و غلط است، طبيعي است. برخورد پليس با فردي که توهين و حمله به خانوادهاش را تحمل نکرده و فرد مهاجم را ضرب و شتم کرده، کاملاً قانوني است اما در عين حال، اين رفتار داراي نوعي حمايت افکار عمومي نيز هست. خانم فائزه هاشمي آن روز که بي پروا شديدترين توهينها را به ارکان اين نظام ميکرد و هر چه در توان داشت براي ضربه زدن به نظام اسلامي و رکن اساسي آن بکار گرفته بود، بايد فکر اين را هم ميکرد که اگر به پدر کسي توهيني کردي انتظار توضيح منطقي انتظاري خلاف قاعدهي اجتماعي خيابان است. جواب توهين به خانواده مردم مشت است نه استدلال!
فائزه هاشمي روز 25 خرداد در حاشيه تجمع غيرقانوني 25 خرداد بدترين اهانتها را عليه ساختارهاي رسمي کشور و رهبري مطرح کرد. در روز 30 خرداد پس از نمازجمعه رهبر انقلاب با اعضاي خانواده خود با آشوبگران همراه شد، در روز قدس، 13 ابان، 16 آذر و حتي هتاکي روز عاشورا همسو با ضدانقلاب، منافقين و بهاييها به خيابان آمد و عليه نظام اسلامي شعار داد. دهها اقدام آشکار و پنهان ديگر از فائزه در طول اين مدت کمتر از دو سال ثبت شده است. آيا به جوش آمدن خون مردم از اين رفتارها و واکنش نشان ندادن تبعيضآميز دستگاههاي مسئول در برخورد با او، نميتواند طبيعي باشد. از آنجا که ممکن است بعضي اين نوشته را بد تفسير کنند، مجدداً تاکيد ميشود، الفاظي که عليه فائزه استفاده شده مردود و غيرقابل دفاع است اما واکنش اعتراضآميز به او ديگران که رفتار مشابه او داشته و با آنها برخورد قانوني نشده، واکنش طبيعي جامعه است.