به گزارش مشرق، جوان نوشت: مراسم اختتاميه بيست و نهمين جشنواره فيلم فجر از آن دست مراسمهايي بود که اگر توسط يک تشکل سينمايي خارج از وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامي برگزار ميشد، به رسم معمول قطعاً مورد انتقاد وزارت ارشاد قرار ميگرفت و قاعدتاً با اعلاميهاي که به آيه استرجاع زينت داده شده بود، استقبال ميشد، همانطور که در قضيه جشن خانه سينما جواد شمقدري در برابر اظهار نظر فرهادي- جايزه بگير ارشد جشنواره خودش- چنين کرد و حالا قاعدتاً چنين نميکند اما صورت مسئلهاي که از زمان انتخابات رياست جمهوري و شوهاي تبليغاتي و اهانتآميز دستاندرکاران سينما در آن، همواره به ذهن متبادر ميشود، آن است که سينماي ايران به چه سمتي ميرود و سرمايهگذاريهاي وزارت ارشاد متوجه توسعه هنري کدام تفکر است؟
چوب را که برداري گربه دزده...
يک بار ديگر ماجرا از آنجا شروع شد که جواد شمقدري براي ايراد سخن به پشت تريبون رفت و سپس بعد از چند گزارش آماري دو گروه را به عنوان مانع اصلي توسعه کمي و کيفي سينما برشمرد. اول گروهي که تب دارند و ميخواهند با تحجر خودشان حال سينما هم بد شود و دوم آنها که در سينما خانه ساختهاند و قرار است سينما حياط خلوتشان بشود.
از اينجا به بعد هم اعتراض هر دو طيف که نمايندگانشان در جلسه حاضر بودند شروع شد و اين اعتراضها با سر و صدا و هو کردنهاي تماشاگرنماهاي جامانده از استاديوم آزادي تشديد گرديد و اين نشان داد که چوب را کهبرداري گربه دزده فرارکه نميکند، چنگ ودندان هم نشان ميدهد چرا که چوبت احتمالاً به دردخور نبوده است.
جريانسازي با بچههاي خودمان
شمقدري و تيم سينمايي ارشاد ادعا دارند که توانستهاند در راستاي اهداف انقلاب اسلامي جريانسازي کنند و شايد به عنوان شاهد مثال بتوان به نمايش فيلمهايي مانند «33 روز» جمالشورجه يا «پاياننامه» که توسط برادر معاون سينمايي ساخته شده يا حتي نمايش اثر جنگي فرخنژاد که محصول چندين سال قبل بوده و برگزاري چند جلسه نقد براي هاليوود اشاره کرد.
يعني با يک برگشت ساده به دوران موسوم به دولت دوم خرداد و اينکه پس از اين واقعه سياسي چگونه در مدت کوتاهي سيلي از آثار سينمايي متناسب با تفکرات سياسي رايج دولتمردان آن زمان ساخته شد و مقايسه آن با دو سال اخير که جشنواره از رفع توقيف آثار توقيف شده پيشين رونق گرفته يا نماد سينماي ارزشي در ژانر اخراجيها منحصر شد و غير اينها کمتر اثري با رويکرد ارزشي و مشخصاً ديدگاه سياسي انقلاب اسلامي و اصولگرايي توفيق هنري و اکراني يافته است، ميتوان نتيجه گرفت که جريانسازي در اين دوران واقعيت دارد يا خير؟
پول دادن براي بيگانه خوانده شدن
يکي از نمادوارههاي اختتاميه فيلم فجر امسال، حاشيهها يا به تعبيري اظهار نظرهايي بود که از سوي برندگان صاحب سيمرغ ايراد ميگرديد و نشان داد که رويکرد وزارت ارشاد در جذب منتقدان خود کاملاً شکست خورده است و بهرغم زيباييها و ارزشهاي فيلم «جدايي نادرازسيمين» نميتوان انتظار داشت که با اين ترکيب داورهايي که «فرهادي» و «کيميايي» را عصاره فضايل سينماي ايران ميدانند و به عبارت ديگر، اگر سينماي از انقلاب گذرکرده و از جنگ خونين بال درآمده ما عصاره فضايلش «جدايي نادر و سيمين» و ادامه «قيصر» باشد، بايد در کل راهي که رفتهايم تجديد نظر کنيم.
به تعبير ديگر، سيمرغ وزارت ارشاد و ماشين ايرانخودرو و سايپا که هر دو از جيب دولت و بيتالمال است به علاوه اين همه هزينه تبليغات و سالن و مطبوعات و... جشنواره صرف برجسته کردن آثار افرادي شده که عملاً براي حفظ ظاهر هم اين ارشاد واين معاونت را تأييد نميکنند و در همان زماني که هدايا و عطاياي ارشاد و دولت را دريافت ميکنند، ارشاد و دولت را غيرسينمايي ميخوانند. در همين مراسم کذايي بود که مهدي هاشمي بهترين بازيگر مرد روي تاتامي اهداي جوايز رفت و در واکنش به سخنراني شمقدري با صداي بلند و مکرر اظهار داشت: سينما مال ماست و بعد هم به خاطر اينکه نشان دهد دقيقاً منظورش چه بوده جوايزش را به همان خانه سينمايي هديه کرد که آقاي معاون آن را مانع توسعه سينما خوانده بود و در پايان هديه ايرانخودرو را آسوده سوار شد و رفت.
وزارت ارشاد بايد پاسخگو باشد که چرا فرهادي، حضور در جشنواره برلين را به جشنواره فجر ترجيح داده است؟
چرا مهرجويي براي سومينبار براي گرفتن جوايزش به جلسات وزارت ارشاد نيامده است؟
براي او جشنواره بياهميت است يا جشنوارهدار؟
چرا کيميايي داوريهاي اين دوره هيئت داوران را تنها داوري مستقل جشنوارههاي فجر ميداند و به عبارتي ديگر روي 28 دوره فيلم فجر خط بطلان و خطا ميکشد؟
چرا حامد بهداد در جلسهاي که اين همه به صراحت و کنايه به نظام و ارشاد اهانت شده، بازهم فکر ميکند آزادي وجود ندارد؟ و باز هم بايد بياييم و بررسي کنيم که چرا جشنواره فجر امسال مانند رسانههاي بيگانه دو بار تريبون دفاع از يک مجرم امنيتي محکوم در قوه قضائيه شد؟
چرا سه نفر از داوران حاضر نميشوند مطابق معمول همه جشنوارهها به بالاي سن بيايند و حضوري هم تصميمات خودشان را تأييد کنند و اين سؤال که در دايره پيشکسوتان عرصه سينما فلان آقاي تهيهکننده فيلمفارسي که گاهي مجري برنامه اختتاميه است و گاهي شرکتکننده و گاهي منتقد و امسال داور جشنواره است، چه از جان سينماي ايران ميخواهد؟
چرا حداقل مانند صدا و سيما که افراد جلوي دوربين را مجاب ميکند که با سر و وضع مرتبي حاضر شوند در جشنوارههاي ارشاد بايد تن و بدنمان بلرزد که الان ميخواهد خانم... يا خانم... بيايد جايزهاش را از فلان مسئول رسمي مملکت بگيرد و تصويرش هم در تلويزيون ملي کشور پخش شود؟ مگر اين جا سالن مد است يا اين جشنواره، جشنواره هاليوود؟ آيا واقعاً شرکت در چنين جشنواره هيچ پروتکلي ندارد؟
آيا مجري بايد به يک بازيگري که سه سال است جايزه ارشاد را ميگيرد تذکر دهد که آقاي محترم! شأن هزار و چند نفر هنرمند و ميليونها مخاطب اين برنامه را نگه دار و آدامست را از دهانت بيرون بياور؟!
چشمانتان را بر اين نشانهها نبنديد
وزير ارشاد در اقدامي بيسابقه در جلسه پاياني مهمترين رويداد سال سينماي کشور شرکت نکرد، سه نفر از داوران جشنواره هم مانند آقاي وزير.
در طول جشنواره دو مرتبه از يک مجرم محکوم سياسي دفاع شد. همان آقايي که چند ماه پيش به خاطر اظهار نظرش عليه نظام و دولت، درگيري لفظي بين ارشاد و خانه سينما ايجاد شد، بهترين و مرغوبترين جوايز را برد و باز همين آدم هم شرکت در يک جشنواره خارجي را به حضور در اين جشنواره ترجيح داد. حال بايد برگزارکنندگان جشنواره را با سعه صدر و دموکراسي باز بدانيم يا جايزه بگيرها را ناآگاه به منافع ملي؟!
چند نفر از شاخصترين جايزهبگيرها هم اساساً به جلسه نيامدند. براي اولين بار در اين جلسات سمتهاي دولتي حاضر در ميانه سخنراني را عدهاي هوچي هو کردند و بالاخره عصاره سينماي ايران در يک سال اخير، فيلمي معرفي شد از کارگرداني که همه کارهايش و سطح عملکردياش حتي براي همفکرانش هم مشخص است.
آيا زمان آن نيست ايمان بياوريم به آنکه راهي اشتباه را پي گرفتهايم و ممکن است سال آينده حسرت امسالمان را بخوريم؟