گروه فرهنگی مشرق - اخیرا آلبومی با عنوان «من و استاد» در بازار موسیقی منتشر شده است؛ آلبومی که در آن خواننده ای جوان به نام امیرحسین فدایی که در توصیف او می توان واژه جویای نام را به کار برد در کنار حسین خواجه امیری یا همان ایرج خودمان به هنرنمایی پرداخته است! اینکه می گوییم خواننده ای جویای نام از این جهت است که شاید اگر این آلبوم به عنوان اثر مستقل فدایی به بازار عرضه می شد کمترین جلب توجهی نمی کرد اما فدایی در یک پلتیک آشکار با دعوت از ایرج و استفاده از صدای او در کنار صدای خودش کاری کرده که به واسطه نام ایرج هم که شده آلبومش فروش برود.
با این حال حاشیه سازی فدایی برای در کانون توجه قرار دادن آلبومش به همین جا ختم نشده و ایشان در یک استفاده ابزاری تمام عیار، یکی از قطعات قدیمی و به شدت خالتور ایرج یعنی «گنج قارون» را با تغییر ترانه بازخوانی کرده و آن را در دل آلبومش قرار داده؛ البته که در این بازخوانی ایرج هم کنار او قرار گرفته است و قطعه هم با رضایت او بازخوانی شده اما نکته مهم درباره این قطعه آن است که چطور می شود آهنگ مشهور یک فیلمفارسی کاملا آبگوشتی به نام «گنج قارون» ساخته سیامک یاسمی، بازخوانی شده و در دل آلبومی قرار می گیرد که از وزارت ارشادی که علی جنتی وزیرش است مجوز انتشار می گیرد؟!
آیا مشکل ما با نمادهای سینما و موسیقی دوران پهلوی فقط تاریخ تولید آثار بوده که حالا می توان قطعه ای متعلق به آن روزگار را با بازتولید در دوران جدید به مخاطب عرضه کرد؟ اگر این طور است پس بد نیست بازخوانی ترانه های ویگن، مهوش، دلکش و سوسن هم در دستور کار قرار گیرد! نمی دانیم در وزارت ارشاد دولت اعتدال چه می گذرد اما بی تعارف می گوییم صدور مجوز بازخوانی چنین قطعاتی به کار جهادی در حوزه فرهنگ هیچ ربطی ندارد!
به لس آنجلس بروید و تا دلتان می خواهد از گنج قارون بخوانید
اعتراضات گروهی از مخاطبان به چنین بدعتهایی سبب ساز آن شده که مجوز کنسرتی که فدایی بنا بود در کیش برگزار کند لغو شود و جالب اینکه این لغو مجوز کنسرت باعث شده که فدایی به اعتراض نسبت به آن بپردازد و به گلایه از شرایط موجود بپردازد. صدالبته که استناد ایشان به مجوزی است که برای قطعه «گنج قارون» از ارشاد گرفته اند و به واسطه این مجوز خود را محق می دانند که حتی برای اجرای زنده چنین قطعه ای هم مجوز بگیرد! صددرصد تساهل و تسامح وزارت ارشاد باعث شده امثال فدایی به صراحت بازخوانی ترانه های طاغوت را حق خود بدانند اما کسی نیست به این جناب فدایی بگوید برادر عزیز شما که این قدر علاقمند به اجرای ترانه های خالتور روزگار گذشته هستید چرا برای ادامه فعالیت لوس آنجلس را انتخاب نمی کنید که مهد همفکران شماست! شما می توانید آنجا به راحتی در کنار چهره هایی که نبض موسیقی روزگار پهلوی در دستشان بود فعالیت کنید و تا دلتان بخواهد از «گنج قارون» و «آمنه» و «زلیخا» بخوانید!
با این حال حاشیه سازی فدایی برای در کانون توجه قرار دادن آلبومش به همین جا ختم نشده و ایشان در یک استفاده ابزاری تمام عیار، یکی از قطعات قدیمی و به شدت خالتور ایرج یعنی «گنج قارون» را با تغییر ترانه بازخوانی کرده و آن را در دل آلبومش قرار داده؛ البته که در این بازخوانی ایرج هم کنار او قرار گرفته است و قطعه هم با رضایت او بازخوانی شده اما نکته مهم درباره این قطعه آن است که چطور می شود آهنگ مشهور یک فیلمفارسی کاملا آبگوشتی به نام «گنج قارون» ساخته سیامک یاسمی، بازخوانی شده و در دل آلبومی قرار می گیرد که از وزارت ارشادی که علی جنتی وزیرش است مجوز انتشار می گیرد؟!
آیا مشکل ما با نمادهای سینما و موسیقی دوران پهلوی فقط تاریخ تولید آثار بوده که حالا می توان قطعه ای متعلق به آن روزگار را با بازتولید در دوران جدید به مخاطب عرضه کرد؟ اگر این طور است پس بد نیست بازخوانی ترانه های ویگن، مهوش، دلکش و سوسن هم در دستور کار قرار گیرد! نمی دانیم در وزارت ارشاد دولت اعتدال چه می گذرد اما بی تعارف می گوییم صدور مجوز بازخوانی چنین قطعاتی به کار جهادی در حوزه فرهنگ هیچ ربطی ندارد!
به لس آنجلس بروید و تا دلتان می خواهد از گنج قارون بخوانید
اعتراضات گروهی از مخاطبان به چنین بدعتهایی سبب ساز آن شده که مجوز کنسرتی که فدایی بنا بود در کیش برگزار کند لغو شود و جالب اینکه این لغو مجوز کنسرت باعث شده که فدایی به اعتراض نسبت به آن بپردازد و به گلایه از شرایط موجود بپردازد. صدالبته که استناد ایشان به مجوزی است که برای قطعه «گنج قارون» از ارشاد گرفته اند و به واسطه این مجوز خود را محق می دانند که حتی برای اجرای زنده چنین قطعه ای هم مجوز بگیرد! صددرصد تساهل و تسامح وزارت ارشاد باعث شده امثال فدایی به صراحت بازخوانی ترانه های طاغوت را حق خود بدانند اما کسی نیست به این جناب فدایی بگوید برادر عزیز شما که این قدر علاقمند به اجرای ترانه های خالتور روزگار گذشته هستید چرا برای ادامه فعالیت لوس آنجلس را انتخاب نمی کنید که مهد همفکران شماست! شما می توانید آنجا به راحتی در کنار چهره هایی که نبض موسیقی روزگار پهلوی در دستشان بود فعالیت کنید و تا دلتان بخواهد از «گنج قارون» و «آمنه» و «زلیخا» بخوانید!