
پدر شهید قرنی میرزا آقاخان قرنی از مدیران مخابرات آن روزگار تهران بود و به هنگام طفولیت ولیخان، او را به شیراز اعزام کرد؛ محمدولیخان دوره ابتدایی را در دبستان «گلبهار» شیراز گذراند؛ پس از انتقال به تهران هنگام بازگشت، آقاخان در آباده بیمار شد و در همان جا از دنیا رفت.
به دنبال آن مادر محمدولی خان مجبور شد یک سال در اصفهان بماند؛ ولی خان سال 1304 در دبیرستان امیرکبیر و سپس دبیرستان نظام تهران تحصیلات را پی گرفت و به سال 1308 دیپلم نظامی خود را از دبیرستان نظام گرفت. محمدولی خان حسب مدارک و رتبهبندی موجود دانشآموزی درسخوان و منظم بوده است. در یک سند باقیمانده از پایان دوره هفتم تحصیلی مدرسه نظام و تصدیقنامه دوره تحصیلات متوسطه در تاریخ اول مهر 1309 که با امضای کفیل وزیر فرهنگ است با معدل 15 و 95 صدم در بین 35 نفر رتبه دوم را کسب کرد.
محمدولی خان، تاریخ اول مهرماه 1309 به عضویت ارتش درآمد و در مدرسه کل نظام که همان دانشکده افسری بود به تحصیل در رشته صاحب منصبی نظام توپخانه پرداخت. قرنی در تاریخ اول فروردین 1311 به درجه ستوان دومی نائل آمد و در نخستین روز فروردین 1314 ستوانیکم شد؛ پس از چهار سال دیگر در تاریخ اول فروردین 1318 به درجه سروانی مفتخر و در سال 1322 نیز رتبه سرگردی ارتقاء یافت.
معاون دوم اداره سررشتهداری ارتش دیگر سمتی بود که قرنی در سالهای نهضت آغاز ملی شدن صنعت نفت برعهده داشت؛ در سال 1331 از طرف شخص دکتر مصدق به فرماندهی تیپ مستقل رشت منصوب و به هنگام کودتای 28 مرداد 1332 سرتیپ قرنی فرماندهی تیپ مستقل رشت را برعهده داشته است.
سرتیپ قرنی که از زمان وقوع کودتای 28 مرداد 1332 در تیپ مستقل در رشت خدمت میکرد، پس از کودتای 28 مرداد، وی مانند شماری از افسران که علیه مصدق فعالیت کرده بودند ترفیع نیافت، ولی در مهر 1332 به ریاست اداره دوم ستاد ارتش منصوب شد.
***
از سال 1333 در طرز تفکر تیمسار قرنی تغییر آشکاری به وجود آمد؛ گرایش محسوسی به افسران ناسیونالیست و ضدرژیم شاهنشاهی پیدا کرد؛ زیرا فساد و سرکوب بعد از کودتا و ناتوانی دولت در انجام اصلاحات او را نگران ساخته بود، مشکلات موجود را ناشی از ادامه نفوذ طبقه بالای کشور، چون سرلشکر فضلالله زاهدی و اردشیر زاهدی، منوچهر اقبال تیمور بختیار و سرلشکر علویمقدم میدانست.
قرنی از اینکه وضع کشور در نهایت به یک رژیم سلطنتی دیکتاتوری تبدیل خواهد شد نگران بود و راهحل آن را «ایجاد یک دولت توانا برای پایان دادن به حاکمیت طبقه سنتی بالا و وادار ساختن شاه به قبول نظام پادشاهی مشروطه و انجام اصلاحات گسترده» میدانست. او بر این باور بود که میتوان با سپری کردن یک دوره حکومت استبدادی پایههای حکومت چند حزبی را پیریزی کرد و شاه را وادار به سلطنت و نه حکومت کرد؛ افکار او در این زمان را میتوان به ملیگرایان مترقی همچون ترکهای جوان در ترکیه و جمال عبدالناصر در مصر دانست. این نکته را نباید از یاد برد که افکار او را ملیگرایان اسم و رسمدار و به عبارت دیگر مصدقیها در یک خط ارزیابی کرد. گفته میشود وی با چهرههای سیاسی چون علی امینی، ابوالحسن ابتهاج و حسن ارسنجانی همفکر بود و از آنان تأثیر میگرفت. گازیوروسکی این گروه را «ملیگرایان مستقل» نام داده است و میافزاید: «آنچه آنان را از مصدقیها تمایز میبخشد تمایل به کار در درون محدوده رژیم شاه خصلت غیر ایدئولوژیک آنان و پایگاه مردمی محدودشان بود».
مانع اصلی او در راهی که در پیش گرفته بود، افرادی چون تیمور بختیار رئیس ساواک و سرلشکر ناصر علویمقدم (رئیس شهربانی) بود؛ با این حال قرنی در میان برخی از مقامات نظامی و امنیتی هواخواهانی داشت به علاوه در میان افسران درجات متوسط و افسران جز نیز دوستانی داشت؛ اگر فعالیتهای سیاسی او به موفقیت نزدیک میشد از او حمایت میکردند.
***
فعالیتهای سیاسی قرنی و دوستانش در اسفند 1336 با مسافرت اسفندیار بزرگمهر از طریق بیروت به یونان و ملاقات او با وزیر خارجه آمریکا ویلیام رونتری وارد مرحله حساسی شد؛ این مسافرت به منظور ایجاد یک کانال مستقیم ارتباط با مقامات بلندپایه امریکا بود؛ ساواک او را تحت نظر گرفت و از ملاقات محرمانه او و رونتری مطلع شد؛ بزرگمهر پس از بازگشت به ایران بازداشت و ساواک به مدت چند روز از او بازجویی کرد و سپس آزاد شد و تحت مراقبت شدید قرار گرفت.
این موضوع شاه را متقاعد ساخت که قرنی و یارانش برای او تهدید جدی به شمار میروند. بنابراین قرنی و چند تن از همدستان وی را زیرنظر گرفت و در اواخر اسفند 1336 بازداشت شد و به دنبال آن 12 تن از دوستانش دستگیر و شماری مورد بازجویی قرار گرفتند.
***
شهید قرنی که از تیرماه 1337 تا دی 1339 را در زندان سپری کرد، با 6 ماه عفو تقلیل آزاد شد، در این میان علاوه بر مراقبتهای ویژه اطلاعات داخلی، مأمورانی به منزل وی نفوذ میکردند تا در جریان ادامه فعالیتهای سرلشکر اخراجی ارتش شاه قرار گیرند که در این راستا پیشنهاداتی هم به شهید قرنی داده میشد. یکی از پیشنهادها این بود که سیدضیاءالدین طباطبایی در ملاقات با سرلشکر قرنی حامل پیغامی از محمدرضا شاه بود، اما قرنی میگوید: «در حال حاضر و با وضع موجود به هیچ وجه حاضر به قبول پست سیاسی بسیار مهم نیستم».
***
با آغاز نهضت امام خمینی(ره) و شکلگیری قیام 15 خرداد 1342، این بار قرنی راه جدید خود را پیدا کرد و دور جدید فاصله گرفتن از باورهای سیاسی گذشتهاش را از طریق نزدیک شدن به اندیشههای امام خمینی (ره) آغاز کرد. بیسبب نیست که در این زمان ساواک مجدداً به بازکاوی مشخصات و آدرسهای جدید قرنی میپردازد و نتیجه این بازکاوی آشکار میشود که وی با امام خمینی (ره) و آیتالله میلانی ارتباط نزدیک برقرار کرده است. ارتباط سرلشکر قرنی با امام خمینی(ره) و نیروهای نزدیک به جنبش اسلامگرایانه در سال 1342 حساسیت ساواک و رژیم پهلوی را برانگیخت و سه سال زندان را برای عالیترین افسر اطلاعاتی ایران را به همراه داشت.
قرنی در دوران محکومیت هیچ وقت علیه دوستانش اقرار نکرد، از سویی دیگر با توطئه افسران ارشد ارتش شاه مواجه شد؛ در ادامه مدیریت ساواک تهران که در برابر مأموریت مراقبت دائمی از منزل قرنی دچار مشکل شده بود ترجیح داد که به نوعی بار این عملیات را از روی دوش خود بردارد.
***
در مرداد سال 1357 که قرنی در فقر و تنگدستی به سر میبرد، تحبیب در بالاترین سطوح هم فایدهای نداشت؛ به خصوص آنکه محمدرضا پهلوی خود نیز وارد عمل شد و یار دیرین خود فردوست را با پیشنهاد هدیهای با رقم هنگفت به دیدار قرنی فرستاد اما قرنی کریمانه آنها را رد کرد و بر تمایلات دینی و اسلامیاش تأکید کرد.
***
بعد از پیروزی انقلاب اسلامی ایران سرلشکر محمدولی قرنی که عضو شورای انقلاب اسلامی نیز بود با سمت رئیس ستاد ارتش در صبح روز 24 بهمن ماه 1357 به همراه عدهای از مأموران مسلح کمیته انقلاب به محل ستاد ارتش واقع چهارراه قصر رفت و در محل کار خود مستقر شد.
از اقدامات شهید قرنی میتوان به انحلال لشکر گارد جاویدان و شاهنشاهی، قطع ارتباط با رژیم صهیونیستی تا رسیدگی به امور سربازان، اخراجیها، بازنشستگان و تجهیزات ارتش اشاره کرد. شهید قرنی در ادامه فعالیتهایش با مخالفتهایی روبرو شد که حمایت امام خمینی(ره) از ارتش و قرنی را به دنبال داشت.
***
در جریان درگیری توطئه ضدانقلابها در کردستان، سپهبد قرنی با قاطعیت در دفاع از نظام جمهوری اسلامی برخورد کرد. این قاطعیت که بعدها کاملاً مورد تأیید سران انقلاب قرار گرفت، موجب شد که در ششم فروردین 1358 روزنامهها اعلام کنند به دستور مهندس بازرگان، نخستوزیر دولت موقت، محمدولی قرنی از کار برکنار شود و ناصر فربد جایگزین او شود.
این درحالی است که شهید قرنی بعد نوشتن استعفای خود، آن را نزد امام راحل(ره) برد؛ امام استعفای او را گرفتند و گفتند: «خیر، شما بفرمایید سرکارتان»؛ بعدها مشخص شد که مهدی بازرگان بدون هماهنگی با امام خمینی(ره) اقدام به برکناری سپهبد قرنی کرده بود.
به هرحال مهمترین علت برکناری قرنی قاطعیتی بود که وی در قبال توطئه ضدانقلابیون در کردستان از خود نشان داد. گروههای فعال سیاسی دائماً تلاش میکردند تا قاطعیت قرنی را در دفاع از نظام جمهوری اسلامی، به ویژه مبارزه با تجزیه طلبان کردستان، سرکوب و خشونت قلمداد کنند. در این زمان، از سوی گروههای مختلف سیاسی، قرنی به عنوان یکی از چهرههای نظامی حکومت شاه مطرح شده و سوابقش با بزرگنمایی و سیاهنمایی هرچه شدیدتر در بیانیهها و مطبوعات منعکس میشد.