مشرق - همانگونه که مقام معظم رهبری(دامه برکاته) در سخنرانی اخیرشان اشاره فرمودند؛ یکی از مهمترین شیوههای مورد استفاده استعمار، اعم از استعمار قدیم و استعمار فرانو، باوراندن محتوم بودن و تغییر ناپذیری سرنوشت ملتهای تحت سلطه، برای تداوم سیاست زیردست بودن و له شدن مردم کشورهای تحت سلطه است، از همینرو باید مباحث هستهای و سایر اتهامات مورد ادعای غرب در مورد ایران را نیز فقط بهانهای برای حفظ این موقعیت از سوی غرب دانست، چرا که بررسی تاریخ استعماری و رفتار نژاد پرستانه غرب نشان داده که سلطهگران نه تنها ماهیت ضداستکباری و ظلم ستیز اسلام را برنمیتابند، بلکه بهشدت با هویت مستقل انقلاب اسلامی و رشد و پیشرفت ملت ایران نیز مخالفند.
به عنوان مثال؛ سفر غیر منتظره سران 3 کشور وقت پیروز در جنگ جهانی دوم به ایران و برخورد متکبرانه آنها که در آن زمان بدون اطلاع و حضور شاه مملکت، بیانیه موسوم به بیانیه تهران را صادر کردند، برخورد سخیف مستشاران نظامی آمریکا با فرماندهان و مسئولین ارتش در زمان طاغوت، وضع قانون کاپیتولاسیون بر علیه ملت ایران در گذشته نه چندان دور و انگشتنگاری از مسافران ایرانی مراجعه کننده به اروپا و آمریکا و وارد ساختن اتهامات ناروا و نسبتهای توهین آمیز کنونی مسئولین و رسانههای غرب به ملت و دولت ایران، تنها نمونههایی از رفتارهای خصمانه و ریشهداری است که همگی دلالت بر نگاه تحقیرآمیز غرب نسبت به مردم ایران دارد.
نگرش نظام سلطه مبنی بر حفظ این موقعیت در شرایطی از سوی سران استکبار تعقیب میشود، که قرآن کریم صریحاً تغییر سرنوشت ملتها را به مشروط به اراده خود آنها و مقابله با ظالمین و ستمگران دانسته و در آیات مختلف از جمله؛ آیه11سوره رعد میفرماید: «همانا سرنوشت هیچ قومی تغییر نخواهد کرد مگر آنکه سرنوشت خود را تغییر دهند».
این آیه و آیات مشابه آن بیانگر آن استکه مردم ایران باید در ادامه راه روشن انقلاب اسلامی ضمن تفاوت قائل شدن بین رفتار دولتها و ملتهای مختلف دنیا، با سرعت بخشیدن به روند دستیابی به سه مؤلفه اصلی قدرت ملی یعنی؛ فرهنگ، علم و اقتصاد که همواره مورد تأکید رهبر معظم انقلاب بوده، توانمندیهای خود را به اثبات رسانده و بدون توجه و تأثیرپذیری از اقدامات و رفتارهای رذیلانه غرب، راه را برای ایجاد هرگونه مانع جدی و جدید در مسیر حرکت پرشتاب پیشرقت همهجانبه ایران اسلامی، مسدود نمایند.
بیشک حرکت در این جهت کار چندان سادهای نیست و به صبر و استقامت و همچنین علم و دانش و نیز منابعی مانند؛ مواد اولیه و سایر ابزار و امکانات مادی نیاز دارد، اما تردیدی وجود ندارد که این منابع بدون در نظر گرفتن عوامل فرهنگی و معنوی از جمله؛ ایمان، تقوا، اخلاص، وجدانکاری، خودباوری و مدیریت جهادی نمیتوانند کارایی چندانی داشته باشند و این نکته از چنان اهمیتی برخوردار است که در حال حاضر دشمنان نظام اسلامی تمام توان خود را بر حذف آنها در کشور ما متمرکز ساختهاند.
برای دستیابی به این منظور دنیای غرب تلاش میکند تا با در حاشیه قرار دادن مشکلات فراوان تمدن غربی و کتمان و پنهانسازی نقاط ضعف نظام سرمایهداری و متقابلاً برجستهسازی توأمان کاستیها و مشکلات دروغین و بعضاً واقعی در ایران، به هر شکل ممکن از جمله؛ با استفاده از امواج ماهواره و ارائه متون و تصاویر رؤیایی و جذاب و در عینحال غیر واقعی از مدینه فاضله مورد ادعای خود، فکر و ذهن نسل جوان کشور را در اسارت خویش قرار داده و آنان را شیفته و فریفته ظواهر دنیای غرب سازد.
ایجاد شبه و تردید نسبت به ارزشها و باورهای دینی و تلقین ناکارآمدی نظام اسلامی، مرعوب ساختن افراد سست ایمان و ایجاد یأس و نومیدی در اقشار مختلف جامعه، بدبین کردن مردم نسبت به مسئولین، فراگیر جلوه دادن فساد اداری و رفتار و عملکرد غلط برخی مدیران و از سوی دیگر عادی جلوه دادن تخلفات و ناهنجاریهای اجتماعی، سیاه نمایی شرایط و بزرگ جلوه دادن مشکلات کشور، کوچک و کم اهمیت جلوه دادن دستاوردهای انقلاب، انحراف افکار عمومی به سمت مسائل حاشیهای و دامن زدن به اختلاف سلیقهها، تلقین ناتوانی کشور برای تداوم پیشرفتها، ترویج بیبندوباری، عوض کردن جای دوست و دشمن، اشتباه و ناموفق معرفی کردن سیاست خارجی ایران در قبال کشورهای دوست و همسایه و صدها مورد مشابه دیگر، همه و همه در راستای همان رفتارهای متناقضی است که سالهاست در مورد ایران بهکار بردهاند.
بروز همین رفتارهای خصمانه و متناقض از سوی سران نظام سرمایهداری است که سوألات فراوان و مختلفی مانند؛ آنچه در ذیل به آن اشاره شده را در مورد ماهیت نظام استکباری غرب، در ذهن انسانهای آزاده و بیدار جهان و بهخصوص مردم بصیر و آگاه ایران اسلامی ایجاد نموده است.
1- چگونه میشود باور کرد که چاپ ونشر رایگان یا ارزان انبوه نشریات و محصولات فرهنگی و تأسیس و راهاندازی صدها ایستگاههای ماهوارهای، ساخت هزاران فیلم و سریال و تولید و پخش برنامههای متنوع رادیو تلویزیونی با صرف میلیاردها دلار هزینههای از سوی غربیها، در پی سلطه فرهنگی نیست و فقط برای جلب رضایت روحی و روانی مردم ایران و سایر ملل صورت میگیرد، در حالیکه سالهاست همان کشورها با تمام توان، ملت و دولت ایران را تحت فشار سیاسی و تحریم اقتصادی قرار داده و با قطع ارتباط شبکههای ماهوارهای صدا و سیما، حتی اجازه شنیده شدن صدای انقلاب اسلامی ایران را از مردم سایر نقاط جهان سلب کردهاند؟
2- چگونه میتوان باور کرد که رفتار غربیها با ملت و دولت ایران اسلامی از سر خیرخواهی انجام میشود در شرایطی که در گذشته استفاده از ظرفیت انرژی هستهای را برای رژیم دستنشانده شاه مجاز میدانستند و هماکنون نیز برخورداری از آن را برای سایر کشورهای ذینفوذ و صاحب قدرت یا حکومتهای تحت سیطره خود مشروع میدانند، اما برای جمهوری اسلامی غیرمجاز و نامشروع میشمرند؟
3- چگونه میتوان پذیرفت که به تعبیر آنها انبوه سلاحهای اتمی رژیم اشغالگر قدس و سایر کشورهای منطقه، امنیت جهان را با خطر مواجه نمیسازد، اما آنچه که ایران ندارد و فقط در حد ادعا از سوی آنها مطرح شده، جهان را تهدید میکند؟
4- چگونه باید قبول کرد که تسلیح مردم فلسطین و گروه ظلم ستیزی مانند حزب الله لبنان که از سرزمینهای خود دفاع میکنند یا کشوری مانند؛ ایران که طی بیش از صد سال گذشته آغازگر هیچ جنگی نبوده، منطقه را متشنج خواهد کرد، در حالیکه از نظر آنها تسلیح گروههای تروریستی گوشه و کنار دنیا به انواع تجهیزات پیشرفته و تبدیل سایر کشورها و حکومتهای متزلزل و دست نشانده به انبار انواع سلاح و مهمات و یا فروش سلاح به رژیم گذشته ایران، صلح و ثبات را به همراه خواهد داشت؟
5- چرا ایران باید قبول کند که دشمنان قسم خورده انقلاب اسلامی هرگاه اراده کردند، بتوانند به بهانه یافتن آثار ادعایی تسلیحات هستهای از تمام مراکز نظامی و غیر نظامی کشور بازدید و به عبارت بهتر، جاسوسی کنند در حالیکه تابهحال سابقه نداشته که حتی یکبار مراکز هستهای قدرتهای بزرگ یا رژیم مفلوک اشغالگر قدس مورد بازدید دیگران قرار گرفته باشد؟
6- چگونه میتوان ژست حقوق بشری غربیها را قبول کرد در حالیکه که به زعم آنها اعدام و تصاحب اموال گروههای مبارز و مخالف دولت در مصر، مغایرتی با آزادی اندیشه و حقوق بشر ندارد و دولت این کشور مورد تشویق مالی دولتهای غربی هم قرار میگیرد، در حالیکه از سوی همین گروه، ایجاد محدودیت در فعالیتهای سیاسی و مقابله با کسانی که با توسل به قوه قهریه و در همدستی آشکارا با نظام سلطه، امنیت کشور ایران را مورد هجمه قرار دادهاند، نقض حقوق بشر معرفی میشود؟
7- چرا باید حضور هدفمند و مداخلهگرانه بیگانهای مانند؛ آمریکا را از آنسوی جهان در منطقه پذیرفت، اما مراوده و همکاری ایران با کشورهای همسایه برای ایجاد وحدت بین مسلمین و مقابله با نظام سلطه و حفظ ثبات و گسترش امنیت در منطقه را بیفایده و یا دخالت در امور سایر کشورها معرفی کرد؟
8- چه عامل یا عواملی سبب میشود که برای غربیها خواستهی اکثریت مردم ستمدیده بحرین و عربستان در حذف نظام دیکتاتوری موجود در این کشورها، اهمیت خود را از دست میدهد و خواسته نامشروع اقلیتی مزدور، تروریست و خشونتطلب مانند؛ منافقین و سایر گروههای ضد انقلاب در ایران، اینقدر اهمیت پیدا میکند؟
9- چه چیزی باعث میشود که مدعیان دروغین دموکراسی، سخنی از ضرورت انتخابات در کشورهای دیکتاتور منطقه به زبان نیاورند و از برگزاری انتخابات مردم فلسطین برای تعیین سرنوشت خود احتراز کنند و یا حتی در جایی مانند کریمه و سایر مناطق اوکراین به نتایج همهپرسی که همواره از آن به عنوان نشانه دموکراسی نام میبرند تن ندهند، در حالیکه مدام سنگ حقوق بشر و دموکراسی در ایران را به سینه میزنند؟
10- چرا باید رفتارهای تبعیض آمیز و نژادپرستانه غربیها در مورد سایرین را نادیده انگاشت و به ادعای خیرخواهی و بشردوستی آنها اعتماد کرد، در حالیکه طی دو دهه اخیر بار دیگر حریم مسلمانان در قلب اروپای به ظاهر متمدن را مورد تعرض قرار دادند و هزاران مسلمان بوسنیایی را به قتل رساندند و هم اکنون نیز به تحریک خود آنها، مسلمانان سوریه، عراق، افغانستان، میانمار و دیگر کشورهای آفریقایی را گروه گروه به قتل میرسانند و زنده زنده در آتش میسوزانند، بدون آنکه کمترین نگرانی برای آنان ایجاد شود؟
11- چرا باید ادعای حقوق بشری غرب و عدالت و حق طلبی سازمان مللِ تحت نفوذ غرب را قبول کرد، در حالیکه بعد از مناقشه شبه جزیره بالکان در جریان یک توافق پنهانی، خاک کشور مسلمان بوسنی و هرزگوین در مقابل چشمان اروپای مدعی حقوق بشر، تجزیه و به شکل کاملاً ناعادلانه فقط حدود30% از آن به اکثریت مطلق مسلمانان اختصاص یافت و بیش از 60% دیگر در اختیار غیر مسلمانان قرار گرفت؟
12- چگونه باید خیرخواهی غربیها را پذیرفت، درحالیکه برای پیوستن مجدد کشورهایی مانند دو آلمان به یکدیگر و ایجاد اروپای متحد از هیچ کوششی فروگذار نکردهاند و جذب و جلب حکومتهای وابسته به شرق را در دستور کار خود قرار دادهاند و متقابلاً برای ایجاد سهولت در کنترل سایر حکومتها، به شکل مذبوحانه و غیر رسمی کشورهای اسلامی مانند؛ بوسنی هرزگوین و سودان را به دو بخش تقسیم نموده و همچنان در حال توطئه چینی برای تجزیه و کوچک کردن سایر کشورهای جهان بهویژه کشورهای اسلامی مانند؛ ترکیه، عراق، سوریه، لیبی و حتی کشور همپیمان خود یعنی عربستان و یا کشور قدرتمندی مانند؛ ایران هستند؟
13- چگونه میتوان ادعای پرچمداری حقوق بشر را از کشوری مانند آمریکا که خصلت وحشیگری و درندهخویی خود را با ساخت صدها و بلکه هزاران فیلم وسترن و یا سایر فیلمهای خشن هالیودی مستندسازی کردهاند را پذیرفت، در حالیکه سنگبنای پیدایش آن با تصرف سرزمین سرخپوستان بومی آن بخش از کره خاکی که امروز بهعنوان آمریکا شناخته میشود، شکل گرفته است و برای گسترش سلطه خود صدها پایگاه نظامی و دهها بازداشتگاه مانند؛ ابوغریب و گونتانامو را در خارج از مرزهای خود ایجاد کرده و به خود اجازه داده تا از بمب اتمی بر علیه نسل بشر استفاده نماید؟
14- چگونه میتوان ادعای آزادی اندیشه و رعایت حقوق بشر در غرب را باور کرد در حالیکه کشوری مانند؛ آمریکا بیشترین تعداد زندان و زندانی در سطح جهان را به خود اختصاص داده یا در کشوری مانند؛ انگلیس سخن گفتن در مخالفت با فساد خاندان سلطنتی جرم شمرده میشود؟
15- چگونه می توان ادعای پرچمداری حقوق بشر را از آنها پذیرفت در شرایطی که دولتهای غربی در قبال رفتارهای وحشیانه و نژاد پرستانه مردمشان نسبت به میهمانان و مهاجرین خارجی یا اقلیتهای مذهبی واکنشی نشان نمیدهند، با داشتن چادر مخالفت کرده و افراد چادری را از حقوق اجتماعی محروم میکنند و مخالفان و حتی محققین در زمینه هلوکاست را به شدت مجازات میکنند؟
16- چرا باید چشم و گوش بسته همه سیاستهای استکباری سازمانهای بینالمللی وابسته به غرب را پذیرفت در حالیکه اولاً جوامع غربی برای برونرفت از مشکلات بیشمار اخلاقی و اجتماعی خود، بیش از دیگران به کمک نیاز دارند و ثانیاً با اینکه بروز هر رفتار و عملی را برای خود مجاز میدانند، آنچه را مغایر منافع خود میدانند، به دیگران توصیه میکنند.
17- به عنوان مثال؛ چرا باید سفارشات بانک جهانی برای استقراض وامهای هدفمند که وابستگی بیشتر را به همراه دارد یا توصیههای کارشناسان سازمان بهداشت جهانی مبنی بر ضرورت تنظیم خانواده و ایجاد محدودیت در تعداد فرزند در کشورهایی مانند ایران را پذیرفت، در حالیکه آمریکا به جای اخذ وام خارجی، از پرداخت دیون خود اجتناب میکند و اروپاییها برای ازدیاد نسل خود به هر روشی متوسل شده و با ارائه تسهیلات ویژه به شهروندان و حتی ترغیب مردان خارجی برای ازدواج با دختران اروپایی، در این جهت گام برمیدارند؟
18- چرا باید ادعای غرب مبنی بر جدی بودن در مقابله با تولید و قاچاق مواد مخدر و تسلیحات نظامی یا قاچاق انسان را قبول کرد، در حالیکه به محض اشغال افغانستان، تولید گسترده مواد مخدر را ترویج دادند، بخش عمده درآمد سرمایه داران غربی از محل فروش سلاح به کشورهای جهان سوم تأمین میشود و هماکنون فروش اعضای بدن انسان و بردهداری نوین در اروپا و آمریکا نهادینه شده است؟
همه این موارد و دهها سوأل مشابه آن نشان میدهد که امروزه برای نظام سلطه دیگر سیاست سرزمین سوخته که تمام امکانات و منابع آن از دست رفته، کارآیی خود را از دست داده و بهجای آن و در امتداد دکترین ترومن که «فرهنگ آمریکایی را به بوته ریختهگری که باید فرهنگ سایر کشورها در آن ذوب شود، تشبیه نموده است»، راهبردهای دیگری مانند؛ جنگ شناختی و شهروندپروری در سایر کشورها و در نهایت دستیابی به منافع جدید با استفاده از ابزار و روشهای نوین و با صرف کمترین هزینه و حتیالمقدور بدون مشارکت مستقیم در جنگهای فرامرزی جایگزین شده است.
درست به همین دلیل است که باید خوداتکایی و خودباوری برای رشد و پیشرفت همهجانبه کشور در رأس امور مردم و مسئولین کشور قرار گیرد و نباید فراموش کنیم که پیشرفت در همه کشورهای موفق جهان یک نقطه آغازین داشته و اگر دیگران توانستند، ما نیز میتوانیم با اتکاء به داشتههای فراوان مادی و معنوی خود، به مراتب با سرعت بالاتر و سهولت بیشتر و کیفیت برتر در این مسیر گام برداریم.
طبیعی است که با توجه به شرایط و موقعیت کشور، نباید برای دستیابی به این هدف الزاماً همان روش و راهی را دنبال کرد که دیگران طی کردهاند، بلکه کسب موفقیت در مورد کشور ما که از مدتها قبل برنامه پیشرفت خود را آغاز کرده، تابع اصول و ارزشهای خاص خود میباشد، چرا که در اینجا همه چیز حتی کسب سود شخصی میتواند قربهالیالله و برای رضای خدا صورت گیرد و با این رویکرد است که میتوان اطمینان یافت که نظام ظالمانه و تکقطبی موجود به رهبری آمریکا و همپالگیهای او فرو ریخته و سران نظام سلطه و سرمایهداری آرزوهای خود برای ضربه زدن به ایران اسلامی را با خود به گور خواهد برد.
به عنوان مثال؛ سفر غیر منتظره سران 3 کشور وقت پیروز در جنگ جهانی دوم به ایران و برخورد متکبرانه آنها که در آن زمان بدون اطلاع و حضور شاه مملکت، بیانیه موسوم به بیانیه تهران را صادر کردند، برخورد سخیف مستشاران نظامی آمریکا با فرماندهان و مسئولین ارتش در زمان طاغوت، وضع قانون کاپیتولاسیون بر علیه ملت ایران در گذشته نه چندان دور و انگشتنگاری از مسافران ایرانی مراجعه کننده به اروپا و آمریکا و وارد ساختن اتهامات ناروا و نسبتهای توهین آمیز کنونی مسئولین و رسانههای غرب به ملت و دولت ایران، تنها نمونههایی از رفتارهای خصمانه و ریشهداری است که همگی دلالت بر نگاه تحقیرآمیز غرب نسبت به مردم ایران دارد.
نگرش نظام سلطه مبنی بر حفظ این موقعیت در شرایطی از سوی سران استکبار تعقیب میشود، که قرآن کریم صریحاً تغییر سرنوشت ملتها را به مشروط به اراده خود آنها و مقابله با ظالمین و ستمگران دانسته و در آیات مختلف از جمله؛ آیه11سوره رعد میفرماید: «همانا سرنوشت هیچ قومی تغییر نخواهد کرد مگر آنکه سرنوشت خود را تغییر دهند».
این آیه و آیات مشابه آن بیانگر آن استکه مردم ایران باید در ادامه راه روشن انقلاب اسلامی ضمن تفاوت قائل شدن بین رفتار دولتها و ملتهای مختلف دنیا، با سرعت بخشیدن به روند دستیابی به سه مؤلفه اصلی قدرت ملی یعنی؛ فرهنگ، علم و اقتصاد که همواره مورد تأکید رهبر معظم انقلاب بوده، توانمندیهای خود را به اثبات رسانده و بدون توجه و تأثیرپذیری از اقدامات و رفتارهای رذیلانه غرب، راه را برای ایجاد هرگونه مانع جدی و جدید در مسیر حرکت پرشتاب پیشرقت همهجانبه ایران اسلامی، مسدود نمایند.
بیشک حرکت در این جهت کار چندان سادهای نیست و به صبر و استقامت و همچنین علم و دانش و نیز منابعی مانند؛ مواد اولیه و سایر ابزار و امکانات مادی نیاز دارد، اما تردیدی وجود ندارد که این منابع بدون در نظر گرفتن عوامل فرهنگی و معنوی از جمله؛ ایمان، تقوا، اخلاص، وجدانکاری، خودباوری و مدیریت جهادی نمیتوانند کارایی چندانی داشته باشند و این نکته از چنان اهمیتی برخوردار است که در حال حاضر دشمنان نظام اسلامی تمام توان خود را بر حذف آنها در کشور ما متمرکز ساختهاند.
برای دستیابی به این منظور دنیای غرب تلاش میکند تا با در حاشیه قرار دادن مشکلات فراوان تمدن غربی و کتمان و پنهانسازی نقاط ضعف نظام سرمایهداری و متقابلاً برجستهسازی توأمان کاستیها و مشکلات دروغین و بعضاً واقعی در ایران، به هر شکل ممکن از جمله؛ با استفاده از امواج ماهواره و ارائه متون و تصاویر رؤیایی و جذاب و در عینحال غیر واقعی از مدینه فاضله مورد ادعای خود، فکر و ذهن نسل جوان کشور را در اسارت خویش قرار داده و آنان را شیفته و فریفته ظواهر دنیای غرب سازد.
ایجاد شبه و تردید نسبت به ارزشها و باورهای دینی و تلقین ناکارآمدی نظام اسلامی، مرعوب ساختن افراد سست ایمان و ایجاد یأس و نومیدی در اقشار مختلف جامعه، بدبین کردن مردم نسبت به مسئولین، فراگیر جلوه دادن فساد اداری و رفتار و عملکرد غلط برخی مدیران و از سوی دیگر عادی جلوه دادن تخلفات و ناهنجاریهای اجتماعی، سیاه نمایی شرایط و بزرگ جلوه دادن مشکلات کشور، کوچک و کم اهمیت جلوه دادن دستاوردهای انقلاب، انحراف افکار عمومی به سمت مسائل حاشیهای و دامن زدن به اختلاف سلیقهها، تلقین ناتوانی کشور برای تداوم پیشرفتها، ترویج بیبندوباری، عوض کردن جای دوست و دشمن، اشتباه و ناموفق معرفی کردن سیاست خارجی ایران در قبال کشورهای دوست و همسایه و صدها مورد مشابه دیگر، همه و همه در راستای همان رفتارهای متناقضی است که سالهاست در مورد ایران بهکار بردهاند.
بروز همین رفتارهای خصمانه و متناقض از سوی سران نظام سرمایهداری است که سوألات فراوان و مختلفی مانند؛ آنچه در ذیل به آن اشاره شده را در مورد ماهیت نظام استکباری غرب، در ذهن انسانهای آزاده و بیدار جهان و بهخصوص مردم بصیر و آگاه ایران اسلامی ایجاد نموده است.
1- چگونه میشود باور کرد که چاپ ونشر رایگان یا ارزان انبوه نشریات و محصولات فرهنگی و تأسیس و راهاندازی صدها ایستگاههای ماهوارهای، ساخت هزاران فیلم و سریال و تولید و پخش برنامههای متنوع رادیو تلویزیونی با صرف میلیاردها دلار هزینههای از سوی غربیها، در پی سلطه فرهنگی نیست و فقط برای جلب رضایت روحی و روانی مردم ایران و سایر ملل صورت میگیرد، در حالیکه سالهاست همان کشورها با تمام توان، ملت و دولت ایران را تحت فشار سیاسی و تحریم اقتصادی قرار داده و با قطع ارتباط شبکههای ماهوارهای صدا و سیما، حتی اجازه شنیده شدن صدای انقلاب اسلامی ایران را از مردم سایر نقاط جهان سلب کردهاند؟
2- چگونه میتوان باور کرد که رفتار غربیها با ملت و دولت ایران اسلامی از سر خیرخواهی انجام میشود در شرایطی که در گذشته استفاده از ظرفیت انرژی هستهای را برای رژیم دستنشانده شاه مجاز میدانستند و هماکنون نیز برخورداری از آن را برای سایر کشورهای ذینفوذ و صاحب قدرت یا حکومتهای تحت سیطره خود مشروع میدانند، اما برای جمهوری اسلامی غیرمجاز و نامشروع میشمرند؟
3- چگونه میتوان پذیرفت که به تعبیر آنها انبوه سلاحهای اتمی رژیم اشغالگر قدس و سایر کشورهای منطقه، امنیت جهان را با خطر مواجه نمیسازد، اما آنچه که ایران ندارد و فقط در حد ادعا از سوی آنها مطرح شده، جهان را تهدید میکند؟
4- چگونه باید قبول کرد که تسلیح مردم فلسطین و گروه ظلم ستیزی مانند حزب الله لبنان که از سرزمینهای خود دفاع میکنند یا کشوری مانند؛ ایران که طی بیش از صد سال گذشته آغازگر هیچ جنگی نبوده، منطقه را متشنج خواهد کرد، در حالیکه از نظر آنها تسلیح گروههای تروریستی گوشه و کنار دنیا به انواع تجهیزات پیشرفته و تبدیل سایر کشورها و حکومتهای متزلزل و دست نشانده به انبار انواع سلاح و مهمات و یا فروش سلاح به رژیم گذشته ایران، صلح و ثبات را به همراه خواهد داشت؟
5- چرا ایران باید قبول کند که دشمنان قسم خورده انقلاب اسلامی هرگاه اراده کردند، بتوانند به بهانه یافتن آثار ادعایی تسلیحات هستهای از تمام مراکز نظامی و غیر نظامی کشور بازدید و به عبارت بهتر، جاسوسی کنند در حالیکه تابهحال سابقه نداشته که حتی یکبار مراکز هستهای قدرتهای بزرگ یا رژیم مفلوک اشغالگر قدس مورد بازدید دیگران قرار گرفته باشد؟
6- چگونه میتوان ژست حقوق بشری غربیها را قبول کرد در حالیکه که به زعم آنها اعدام و تصاحب اموال گروههای مبارز و مخالف دولت در مصر، مغایرتی با آزادی اندیشه و حقوق بشر ندارد و دولت این کشور مورد تشویق مالی دولتهای غربی هم قرار میگیرد، در حالیکه از سوی همین گروه، ایجاد محدودیت در فعالیتهای سیاسی و مقابله با کسانی که با توسل به قوه قهریه و در همدستی آشکارا با نظام سلطه، امنیت کشور ایران را مورد هجمه قرار دادهاند، نقض حقوق بشر معرفی میشود؟
7- چرا باید حضور هدفمند و مداخلهگرانه بیگانهای مانند؛ آمریکا را از آنسوی جهان در منطقه پذیرفت، اما مراوده و همکاری ایران با کشورهای همسایه برای ایجاد وحدت بین مسلمین و مقابله با نظام سلطه و حفظ ثبات و گسترش امنیت در منطقه را بیفایده و یا دخالت در امور سایر کشورها معرفی کرد؟
8- چه عامل یا عواملی سبب میشود که برای غربیها خواستهی اکثریت مردم ستمدیده بحرین و عربستان در حذف نظام دیکتاتوری موجود در این کشورها، اهمیت خود را از دست میدهد و خواسته نامشروع اقلیتی مزدور، تروریست و خشونتطلب مانند؛ منافقین و سایر گروههای ضد انقلاب در ایران، اینقدر اهمیت پیدا میکند؟
9- چه چیزی باعث میشود که مدعیان دروغین دموکراسی، سخنی از ضرورت انتخابات در کشورهای دیکتاتور منطقه به زبان نیاورند و از برگزاری انتخابات مردم فلسطین برای تعیین سرنوشت خود احتراز کنند و یا حتی در جایی مانند کریمه و سایر مناطق اوکراین به نتایج همهپرسی که همواره از آن به عنوان نشانه دموکراسی نام میبرند تن ندهند، در حالیکه مدام سنگ حقوق بشر و دموکراسی در ایران را به سینه میزنند؟
10- چرا باید رفتارهای تبعیض آمیز و نژادپرستانه غربیها در مورد سایرین را نادیده انگاشت و به ادعای خیرخواهی و بشردوستی آنها اعتماد کرد، در حالیکه طی دو دهه اخیر بار دیگر حریم مسلمانان در قلب اروپای به ظاهر متمدن را مورد تعرض قرار دادند و هزاران مسلمان بوسنیایی را به قتل رساندند و هم اکنون نیز به تحریک خود آنها، مسلمانان سوریه، عراق، افغانستان، میانمار و دیگر کشورهای آفریقایی را گروه گروه به قتل میرسانند و زنده زنده در آتش میسوزانند، بدون آنکه کمترین نگرانی برای آنان ایجاد شود؟
11- چرا باید ادعای حقوق بشری غرب و عدالت و حق طلبی سازمان مللِ تحت نفوذ غرب را قبول کرد، در حالیکه بعد از مناقشه شبه جزیره بالکان در جریان یک توافق پنهانی، خاک کشور مسلمان بوسنی و هرزگوین در مقابل چشمان اروپای مدعی حقوق بشر، تجزیه و به شکل کاملاً ناعادلانه فقط حدود30% از آن به اکثریت مطلق مسلمانان اختصاص یافت و بیش از 60% دیگر در اختیار غیر مسلمانان قرار گرفت؟
12- چگونه باید خیرخواهی غربیها را پذیرفت، درحالیکه برای پیوستن مجدد کشورهایی مانند دو آلمان به یکدیگر و ایجاد اروپای متحد از هیچ کوششی فروگذار نکردهاند و جذب و جلب حکومتهای وابسته به شرق را در دستور کار خود قرار دادهاند و متقابلاً برای ایجاد سهولت در کنترل سایر حکومتها، به شکل مذبوحانه و غیر رسمی کشورهای اسلامی مانند؛ بوسنی هرزگوین و سودان را به دو بخش تقسیم نموده و همچنان در حال توطئه چینی برای تجزیه و کوچک کردن سایر کشورهای جهان بهویژه کشورهای اسلامی مانند؛ ترکیه، عراق، سوریه، لیبی و حتی کشور همپیمان خود یعنی عربستان و یا کشور قدرتمندی مانند؛ ایران هستند؟
13- چگونه میتوان ادعای پرچمداری حقوق بشر را از کشوری مانند آمریکا که خصلت وحشیگری و درندهخویی خود را با ساخت صدها و بلکه هزاران فیلم وسترن و یا سایر فیلمهای خشن هالیودی مستندسازی کردهاند را پذیرفت، در حالیکه سنگبنای پیدایش آن با تصرف سرزمین سرخپوستان بومی آن بخش از کره خاکی که امروز بهعنوان آمریکا شناخته میشود، شکل گرفته است و برای گسترش سلطه خود صدها پایگاه نظامی و دهها بازداشتگاه مانند؛ ابوغریب و گونتانامو را در خارج از مرزهای خود ایجاد کرده و به خود اجازه داده تا از بمب اتمی بر علیه نسل بشر استفاده نماید؟
14- چگونه میتوان ادعای آزادی اندیشه و رعایت حقوق بشر در غرب را باور کرد در حالیکه کشوری مانند؛ آمریکا بیشترین تعداد زندان و زندانی در سطح جهان را به خود اختصاص داده یا در کشوری مانند؛ انگلیس سخن گفتن در مخالفت با فساد خاندان سلطنتی جرم شمرده میشود؟
15- چگونه می توان ادعای پرچمداری حقوق بشر را از آنها پذیرفت در شرایطی که دولتهای غربی در قبال رفتارهای وحشیانه و نژاد پرستانه مردمشان نسبت به میهمانان و مهاجرین خارجی یا اقلیتهای مذهبی واکنشی نشان نمیدهند، با داشتن چادر مخالفت کرده و افراد چادری را از حقوق اجتماعی محروم میکنند و مخالفان و حتی محققین در زمینه هلوکاست را به شدت مجازات میکنند؟
16- چرا باید چشم و گوش بسته همه سیاستهای استکباری سازمانهای بینالمللی وابسته به غرب را پذیرفت در حالیکه اولاً جوامع غربی برای برونرفت از مشکلات بیشمار اخلاقی و اجتماعی خود، بیش از دیگران به کمک نیاز دارند و ثانیاً با اینکه بروز هر رفتار و عملی را برای خود مجاز میدانند، آنچه را مغایر منافع خود میدانند، به دیگران توصیه میکنند.
17- به عنوان مثال؛ چرا باید سفارشات بانک جهانی برای استقراض وامهای هدفمند که وابستگی بیشتر را به همراه دارد یا توصیههای کارشناسان سازمان بهداشت جهانی مبنی بر ضرورت تنظیم خانواده و ایجاد محدودیت در تعداد فرزند در کشورهایی مانند ایران را پذیرفت، در حالیکه آمریکا به جای اخذ وام خارجی، از پرداخت دیون خود اجتناب میکند و اروپاییها برای ازدیاد نسل خود به هر روشی متوسل شده و با ارائه تسهیلات ویژه به شهروندان و حتی ترغیب مردان خارجی برای ازدواج با دختران اروپایی، در این جهت گام برمیدارند؟
18- چرا باید ادعای غرب مبنی بر جدی بودن در مقابله با تولید و قاچاق مواد مخدر و تسلیحات نظامی یا قاچاق انسان را قبول کرد، در حالیکه به محض اشغال افغانستان، تولید گسترده مواد مخدر را ترویج دادند، بخش عمده درآمد سرمایه داران غربی از محل فروش سلاح به کشورهای جهان سوم تأمین میشود و هماکنون فروش اعضای بدن انسان و بردهداری نوین در اروپا و آمریکا نهادینه شده است؟
همه این موارد و دهها سوأل مشابه آن نشان میدهد که امروزه برای نظام سلطه دیگر سیاست سرزمین سوخته که تمام امکانات و منابع آن از دست رفته، کارآیی خود را از دست داده و بهجای آن و در امتداد دکترین ترومن که «فرهنگ آمریکایی را به بوته ریختهگری که باید فرهنگ سایر کشورها در آن ذوب شود، تشبیه نموده است»، راهبردهای دیگری مانند؛ جنگ شناختی و شهروندپروری در سایر کشورها و در نهایت دستیابی به منافع جدید با استفاده از ابزار و روشهای نوین و با صرف کمترین هزینه و حتیالمقدور بدون مشارکت مستقیم در جنگهای فرامرزی جایگزین شده است.
درست به همین دلیل است که باید خوداتکایی و خودباوری برای رشد و پیشرفت همهجانبه کشور در رأس امور مردم و مسئولین کشور قرار گیرد و نباید فراموش کنیم که پیشرفت در همه کشورهای موفق جهان یک نقطه آغازین داشته و اگر دیگران توانستند، ما نیز میتوانیم با اتکاء به داشتههای فراوان مادی و معنوی خود، به مراتب با سرعت بالاتر و سهولت بیشتر و کیفیت برتر در این مسیر گام برداریم.
طبیعی است که با توجه به شرایط و موقعیت کشور، نباید برای دستیابی به این هدف الزاماً همان روش و راهی را دنبال کرد که دیگران طی کردهاند، بلکه کسب موفقیت در مورد کشور ما که از مدتها قبل برنامه پیشرفت خود را آغاز کرده، تابع اصول و ارزشهای خاص خود میباشد، چرا که در اینجا همه چیز حتی کسب سود شخصی میتواند قربهالیالله و برای رضای خدا صورت گیرد و با این رویکرد است که میتوان اطمینان یافت که نظام ظالمانه و تکقطبی موجود به رهبری آمریکا و همپالگیهای او فرو ریخته و سران نظام سلطه و سرمایهداری آرزوهای خود برای ضربه زدن به ایران اسلامی را با خود به گور خواهد برد.
احمدرضا هدایتی
کارشناس ارشد مدیریت
کارشناس ارشد مدیریت