به گزارش مشرق، اوریانا فالاچی، خبرنگار ایتالیایی، شهریور ۱۳۵۸ به دیدار امام خمینی(ره) آمد و در مصاحبه با ایشان این پرسش را مطرح کرد که چرا امام خمینی(ره) با به رفراندوم گذاشتن «جمهوری دموکراتیک اسلامی» و افزودن قید دموکراتیک مخالف هستند.
امام(ره) با علم به این که دموکراتیک لفظ زائدی است، بیان می فرمایند که بالاترین دموکراسی و دموکراسی حقیقی در دل اسلام وجود دارد. این به آن معناست که مردم سالاری و اسلام در چارچوب جمهوری اسلامی، دو چیز متفاوت نیستند که حال به هم وصل شده باشند، بلکه ذاتاً و فی نفسه، بالاترین دموکراسی که از دموکراسی های غربی هم برتر است و هم متمایز، در دل اسلام وجود دارد، از این روست که امام(ره) افزودن قید دموکراتیک را لفظی زائد می دانند؛ همانند آن که کسی می گفت که جمهوری عدل اسلامی را به رفراندوم بگذاریم؛ تردیدی نیست که اسلام ماهیتاً مبتنی بر عدل است و البته عدل(عدل کامل و جامع) نیز متکی بر اسلام است.
به تعبیر شهید مطهری، عدل معیار اسلام است و هر آن چه عدل است اسلام می گوید و سپس آن که هر آنچه اسلام می گوید عدل است.
در پاسخ به این سوال فالاچی که: «حضرت امام! شما چرا از اول روی یک کلمه خط کشیدید و آن "دموکراتیک" است که رویش خط کشیدید و فرمودید: "جمهوری اسلامی" نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر؟ این کلمه (دموکراسی) که انقدر عزیز است، برای ما عزیز است، و شما خطش زدید و در کشور الآن باز در این باره صحبت می کنند.» امام (ره) می فرمایند:
«بله، این مسائلی دارد. یک مساله این است که این توهم، این را در ذهن می آورد که اسلام محتوایش خالی است از این، لذا احتیاج به این است که یک قیدی پهلویش بیاورند و این برای ما بسیار حزن انگیز است که در محتوای یک چیزی که همه چیزها به طریق بالاترش و مهمترش در آن هست، حالا ما بیائیم بگوئیم که ما سلام می خواهیم و اما با اسلاممان دموکراسی باشد.
اسلام همه چیز است. مثل این است که شما بگوئید که ما اسلام را می خواهیم و می خواهیم که به خدا هم اعتقاد داشته باشیم!...
این برای ما خیلی ناراحت کننده است که کسی یک همچو خیالی داشته باشد؛ این اولا.
و ثانیا، این کلمه دموکراسی که پیش شما انقدر عزیز است یک مفهوم مبینی ندارد. ارسطو یک جور معنی می کند، شوروی یک جور معنی کرده، سرمایه دارها یک جور معنی کرده اند؛ و ما در قانون اساسی مان نمی توانیم یک لفظ مبهمی که هر کس برای خودش یک معنی کرده است، آن را بگذاریم.»
از این ها گذشته، امام(ره) با این بیان موجز، دریایی از معرفت دربارة مردم سالاری دینی را بر ما گشوده اند. متاسفانه بسیاری می پندارند که مردم سالاری مرهون رکن جمهوریت نظام است، حال آن که مردم سالاری را بیش و پیش از هر چیز باید در دل رکن اسلامیت نظام جستجو کرد و به روشنی یافت.
صدر اسلام و حیات مبارک پیامبر اعظم(ص) موید مردم سالاری ذاتی در دل اسلام است. پیامبر اعظم(ص) در جنگ احد با آن که می دانستند جنگیدن در بیرون شهر سبب شکست مسلمانان خواهد شد، اما مشورت را ارجح دانستند و در واقع پیروزی راستین را در ترویچ فرهنگ مشورت و جمع سالاری دانستند.
شیخ مفید(ره) مشورت پیامبر اعظم(ص) با یاران خود را صوری می دانست، چراکه پیامبر اعظم(ص) به وحی متصل است. با وجود این، پیامبر اعظم(ص) به نتایج مشورت متعهد بود. در باب پاسخگو بودن حکام نسبت به مردم، همگان داستان حلالیت طلبیدن پیامبر اعظم(ص) از مردی که به سهو عصا بر کمرش خورده بود را شنیده ایم؛ روایتی که شیعه و سنی بر صحت آن اجماع دارند.
شواهد از این قبیل در سیرة پیامبر اعظم(ص) و امام علی(ع) فراوان است. سخن اصلی این است که تلاش برخی فعالان وطنی و مدعی خط امام برای اخذ دموکراسی از غرب- بخوانید لیبرال دموکراسی- تلاشی عبث و بیهوده است. مدعیان خط امام فراموش کرده اند که امام (ره) بالاترین دموکراسی را ازآن اسلام می دانستند؟
نفوذ این انگاره باطل در برخی تیم های فکری دولت اعتدال نیز مشهود و تأسف برانگیز است. جای یادآوری دارد که پیشنهاد به رفراندوم گذاشتن «جمهوری دموکراتیک اسلامی» نخست بار توسط مهندس بازرگان مطرح شد و امام (ره) هم قاطعانه با آن مخالفت کردند. مخالفتی که رنجش و دلسردی بازرگان را در پی داشت.
امروز به صراحت برخی از جراید اصلاح طلب سعی در القای آن دارند که گفتمان اعتدال در دولت یازدهم، مسبوق به گفتمان اعتدال در دولت بازرگان است.
اگر نگاهی حتی اجمالی به روح حاکم بر گفتمان دوم خرداد بیافکنیم، حتی در ذهنیت رییس جمهور آن به صراحت می توان اعتقاد به لزوم اخذ دموکراسی از تجربة غرب را دید. پولیتیسین ها(سیاست مداران) و خصوصا پولیتولوگ های(سیاست شناسان) اصلاح طلب، با حفظ نام خط امام، اما دل در گرو نظریه های لیبرال و غرب محورانه داشته و با آرمان های اصیل اما(ره) وداع گفته اند.
در نهایت لازم است تا دولتمردان اعتدال، تمایز و تفارق خود با گفتمان بازرگان و دوم خرداد را نشان دهند. این تمایز و تفارق در بعد نوع نگاه به دموکراسی و موضعی که دولت نسبت به بیان معروف امام درباره نسبت اسلام و دموکراسی و دموکراسی راستین دارند، بیش از هر چیز لازم می نماید.
امام(ره) با علم به این که دموکراتیک لفظ زائدی است، بیان می فرمایند که بالاترین دموکراسی و دموکراسی حقیقی در دل اسلام وجود دارد. این به آن معناست که مردم سالاری و اسلام در چارچوب جمهوری اسلامی، دو چیز متفاوت نیستند که حال به هم وصل شده باشند، بلکه ذاتاً و فی نفسه، بالاترین دموکراسی که از دموکراسی های غربی هم برتر است و هم متمایز، در دل اسلام وجود دارد، از این روست که امام(ره) افزودن قید دموکراتیک را لفظی زائد می دانند؛ همانند آن که کسی می گفت که جمهوری عدل اسلامی را به رفراندوم بگذاریم؛ تردیدی نیست که اسلام ماهیتاً مبتنی بر عدل است و البته عدل(عدل کامل و جامع) نیز متکی بر اسلام است.
به تعبیر شهید مطهری، عدل معیار اسلام است و هر آن چه عدل است اسلام می گوید و سپس آن که هر آنچه اسلام می گوید عدل است.
در پاسخ به این سوال فالاچی که: «حضرت امام! شما چرا از اول روی یک کلمه خط کشیدید و آن "دموکراتیک" است که رویش خط کشیدید و فرمودید: "جمهوری اسلامی" نه یک کلمه بیشتر و نه یک کلمه کمتر؟ این کلمه (دموکراسی) که انقدر عزیز است، برای ما عزیز است، و شما خطش زدید و در کشور الآن باز در این باره صحبت می کنند.» امام (ره) می فرمایند:
«بله، این مسائلی دارد. یک مساله این است که این توهم، این را در ذهن می آورد که اسلام محتوایش خالی است از این، لذا احتیاج به این است که یک قیدی پهلویش بیاورند و این برای ما بسیار حزن انگیز است که در محتوای یک چیزی که همه چیزها به طریق بالاترش و مهمترش در آن هست، حالا ما بیائیم بگوئیم که ما سلام می خواهیم و اما با اسلاممان دموکراسی باشد.
اسلام همه چیز است. مثل این است که شما بگوئید که ما اسلام را می خواهیم و می خواهیم که به خدا هم اعتقاد داشته باشیم!...
این برای ما خیلی ناراحت کننده است که کسی یک همچو خیالی داشته باشد؛ این اولا.
و ثانیا، این کلمه دموکراسی که پیش شما انقدر عزیز است یک مفهوم مبینی ندارد. ارسطو یک جور معنی می کند، شوروی یک جور معنی کرده، سرمایه دارها یک جور معنی کرده اند؛ و ما در قانون اساسی مان نمی توانیم یک لفظ مبهمی که هر کس برای خودش یک معنی کرده است، آن را بگذاریم.»
از این ها گذشته، امام(ره) با این بیان موجز، دریایی از معرفت دربارة مردم سالاری دینی را بر ما گشوده اند. متاسفانه بسیاری می پندارند که مردم سالاری مرهون رکن جمهوریت نظام است، حال آن که مردم سالاری را بیش و پیش از هر چیز باید در دل رکن اسلامیت نظام جستجو کرد و به روشنی یافت.
صدر اسلام و حیات مبارک پیامبر اعظم(ص) موید مردم سالاری ذاتی در دل اسلام است. پیامبر اعظم(ص) در جنگ احد با آن که می دانستند جنگیدن در بیرون شهر سبب شکست مسلمانان خواهد شد، اما مشورت را ارجح دانستند و در واقع پیروزی راستین را در ترویچ فرهنگ مشورت و جمع سالاری دانستند.
شیخ مفید(ره) مشورت پیامبر اعظم(ص) با یاران خود را صوری می دانست، چراکه پیامبر اعظم(ص) به وحی متصل است. با وجود این، پیامبر اعظم(ص) به نتایج مشورت متعهد بود. در باب پاسخگو بودن حکام نسبت به مردم، همگان داستان حلالیت طلبیدن پیامبر اعظم(ص) از مردی که به سهو عصا بر کمرش خورده بود را شنیده ایم؛ روایتی که شیعه و سنی بر صحت آن اجماع دارند.
شواهد از این قبیل در سیرة پیامبر اعظم(ص) و امام علی(ع) فراوان است. سخن اصلی این است که تلاش برخی فعالان وطنی و مدعی خط امام برای اخذ دموکراسی از غرب- بخوانید لیبرال دموکراسی- تلاشی عبث و بیهوده است. مدعیان خط امام فراموش کرده اند که امام (ره) بالاترین دموکراسی را ازآن اسلام می دانستند؟
نفوذ این انگاره باطل در برخی تیم های فکری دولت اعتدال نیز مشهود و تأسف برانگیز است. جای یادآوری دارد که پیشنهاد به رفراندوم گذاشتن «جمهوری دموکراتیک اسلامی» نخست بار توسط مهندس بازرگان مطرح شد و امام (ره) هم قاطعانه با آن مخالفت کردند. مخالفتی که رنجش و دلسردی بازرگان را در پی داشت.
امروز به صراحت برخی از جراید اصلاح طلب سعی در القای آن دارند که گفتمان اعتدال در دولت یازدهم، مسبوق به گفتمان اعتدال در دولت بازرگان است.
اگر نگاهی حتی اجمالی به روح حاکم بر گفتمان دوم خرداد بیافکنیم، حتی در ذهنیت رییس جمهور آن به صراحت می توان اعتقاد به لزوم اخذ دموکراسی از تجربة غرب را دید. پولیتیسین ها(سیاست مداران) و خصوصا پولیتولوگ های(سیاست شناسان) اصلاح طلب، با حفظ نام خط امام، اما دل در گرو نظریه های لیبرال و غرب محورانه داشته و با آرمان های اصیل اما(ره) وداع گفته اند.
در نهایت لازم است تا دولتمردان اعتدال، تمایز و تفارق خود با گفتمان بازرگان و دوم خرداد را نشان دهند. این تمایز و تفارق در بعد نوع نگاه به دموکراسی و موضعی که دولت نسبت به بیان معروف امام درباره نسبت اسلام و دموکراسی و دموکراسی راستین دارند، بیش از هر چیز لازم می نماید.