به گزارش مشرق، بهار، فصل اعتدال است. اعتدال در حفظ حريم زمين و خورشيد، در مساوات شب و روز، ظلمت و نور، در رنگها و خيلي چيزهاي ديگر.
سال 92 در سپهر سياست ايراني با تثبيت واژه «اعتدال» همراه شد؛ مفهومي با شبکه معنايي گسترده که تا به امروز تفسيرهاي گوناگوني از آن صورت گرفته است. اما برخلاف تعريفهاي مصطلح، تفسيري از اعتدال دولتمردان ارائه نگرديده تا گرد و غبار ابهام را از اين واژه بزدايد. بههمين دليل در اين وجيزه برآنيم سرفصلهايي عام و مرضي جريانات عقيدتي و سياسي را حول موضوع اعتدال برشماريم که با محور قرار دادن آنها بتوانيم ميزاني در سنجش عيار کردارها و گفتارهاي سياستمداران داشته باشيم.
اعتدال يعني عقلانيت عقلانيتي که زمينهساز تسامح و توجه به ديگران است و گروهي برآنند که هر عملي که بهواسطه وقوع آن ديگري مورد توهين قرار نگيرد، عملي اعتدالي است مگر در برابر گروهي که با رفتارشان نشان بدهند اهل اعتدال نيستند. اين تعريف پر بيراه نيست اما سختي مواجهه با مفهوم اعتدال اين است که راديکالترين کنشگران سياسي و اجتماعي نيز خود را معتدل ميخوانند و متاسفانه درباره چارچوبها و مرزهاي واقعي آن تصوير مشخصي وجود ندارد. به ياد بياوريد که در ادبيات سياسي بوش، آمريکا محور امنيت و اعتدال بود و ايران شاخص و محور شرارت انگاشته ميشد. راستي مگر نه اينکه نگارنده و خواننده اين ستون نيز خود را شاخص و تراز اعتدال ميدانند؟
اعتدال يعني شفافيت و پاسخگويي شفافيتي که بدون ارتباط دوسويه دولت با مردم و مردم با دولت ممکن نيست. بايد بدانيم و باور کنيم که مقصد بقا و قوام نظام از مسير مشارکت فعال جامعه در تصميمگيريها ميگذرد و لازمه اين مهم، گردش آزاد اطلاعات است. يعني درک اين واقعيت که مردم ميفهمند و محرم هستند. در حال حاضر کشورمان از لحاظ شاخص شفافيت در سياستگذاري و تصميمگيري دولتها از وضعيت مناسبي برخوردار نيست. خلاصه اينکه پوشيدهکاري مذموم است حتي در جبههاي که دم از اعتدال ميزند و شفافيت امري اعتدالي و ممدوح است حال اگر در جبهه مخالفان باشد.
اعتدال يعني واقعبيني. واقعبين باشيم و بدانيم تعامل سازنده و حتي گفتوگو با دشمن در جهت مصالح و منافع، نهتنها نکوهيده نيست بلکه برعکس سنتي پسنديده است اما تجاهل در ذات دشمني که هنوز هم بر دشمنياش تاکيد دارد نکوهيده و غلط است. غلط است که به بهانه گفتوگو، از شعارهاي اصولي و صحيحمان عدول کنيم به اميد اينکه خود را به چند کشور اروپايي نزديک کنيم.
اعتدال يعني عدالت عدالتي که امير مومنان (عليهالسلام) کشته آن است. بدانيم که اعتدال ميتواند تابعي از عدالت باشد اما هر آنچه مشهور به اعتدال است، نميتواند عادلانه باشد. بسيار پيش آمده که عدالت، متفاوت از خواستههاي اکثريت بوده است. لااقل نمونههاي تاريخي مذهبي آن را بهخوبي در ياد داريم. در اينباره به کلامي از حضرت آيتالله جوادي آملي اشارهاي نمايم که ميفرمايند:
«ما موظف به عدل هستيم، نه اعتدال و تعادل (بهمعناي ميانگين گرفتن از حق و باطل، نه مفهوم پسنديده آن). فرق اساسي عدل و اعتدال آن است که در عدل هرچيزي در جاي خود قرار ميگيرد پس نقصي ندارد ولي در اعتدال و تعادل، کارها با توجه به عرضه و تقاضا صورت ميگيرد و برابر خواست مردم سخن گفته و برنامه توليد ميشود».
اعتدال يعني پرهيز از افراط. افراطيگري سياسي طيف گستردهاي را دربر ميگيرد. سـادهترين تعريف افراطي بودن، لجاجت و صلبانديشي و قبيلهگرايي است که اگر مرزهاي آن تعريف نشود به شمشيري در دستان مخالفان بدل ميشود و با اتکا به آن، هر انتقادي را به جرم افراطيگري ذبح ميکنند. پس لازم است مرز باريک ميان اعتدال و افراط از يکسو و مرز ميان اعتدال و محافظهکاري از سوي ديگر بازتعريف شود. برخي فکر ميکنند اعتدال يعني تعارف و تعريف از هرکس و هر چيزي و چشمپوشي بهروي خطاها. باب شده است تا کسي انتقاد ميکند او را افراطي ميخوانند و صد البته دستهاي نيز هستند که همواره در همه جريانهاي سياسي، فرهنگي، رسانهاي و...واژه افراطي زيبندهشان است.
نکات بسياري در نسبت افراط و اعتدال ميتوان ذکر کرد اما نبايد اين مهم مغفول بماند که امتيازدهي و وزنکشي افراد و جريانها در ميزان تعادل با برآيندگيري از عملکردها بسيار مهمتر از مقايسه نقطهاي و برههاي ايشان است. بهعبارتي نبايد قاعده عملکرد فرد يا گروه را فداي استثنا کرد.
اعتدال يعني نقدپذيري نقدپذيري مشخصه بارز اعتدال است. اصلا اعتدال يعني ميتوان برتابيدن مخالف را مجاز شمرد که خود نيازمند تعريف جامعي از حدود قانون و حدود فعاليت مخالفين است. پس اگر مخالفي در حدود و حتي در مرزهاي قوانين، انتقاد داشت نبايد بهنام و با تفسير خاصي از اعتدال، راه را بر او بست. مناظرههايي که ائمه معصومين با مخالفين خود داشتند و آزادي بياني که امامان ما به دهريهاي ملحد و کافر ميدادند، ميتواند الگو و سرمشق همه ما در تحمل نقد باشد. همين جلسات، نمونه بارز کرسيهاي آزادانديشي است که نياز واقعي و خلاء امروز ماست. پس:
اعتدال يعني ديالوگ نه مونولوگ
اعتدال يعني قانونمداري
اعتدال يعني اخلاقمداري
و حرف آخر اينکه
اعتدال يعني بهار
سال 92 در سپهر سياست ايراني با تثبيت واژه «اعتدال» همراه شد؛ مفهومي با شبکه معنايي گسترده که تا به امروز تفسيرهاي گوناگوني از آن صورت گرفته است. اما برخلاف تعريفهاي مصطلح، تفسيري از اعتدال دولتمردان ارائه نگرديده تا گرد و غبار ابهام را از اين واژه بزدايد. بههمين دليل در اين وجيزه برآنيم سرفصلهايي عام و مرضي جريانات عقيدتي و سياسي را حول موضوع اعتدال برشماريم که با محور قرار دادن آنها بتوانيم ميزاني در سنجش عيار کردارها و گفتارهاي سياستمداران داشته باشيم.
اعتدال يعني عقلانيت عقلانيتي که زمينهساز تسامح و توجه به ديگران است و گروهي برآنند که هر عملي که بهواسطه وقوع آن ديگري مورد توهين قرار نگيرد، عملي اعتدالي است مگر در برابر گروهي که با رفتارشان نشان بدهند اهل اعتدال نيستند. اين تعريف پر بيراه نيست اما سختي مواجهه با مفهوم اعتدال اين است که راديکالترين کنشگران سياسي و اجتماعي نيز خود را معتدل ميخوانند و متاسفانه درباره چارچوبها و مرزهاي واقعي آن تصوير مشخصي وجود ندارد. به ياد بياوريد که در ادبيات سياسي بوش، آمريکا محور امنيت و اعتدال بود و ايران شاخص و محور شرارت انگاشته ميشد. راستي مگر نه اينکه نگارنده و خواننده اين ستون نيز خود را شاخص و تراز اعتدال ميدانند؟
اعتدال يعني شفافيت و پاسخگويي شفافيتي که بدون ارتباط دوسويه دولت با مردم و مردم با دولت ممکن نيست. بايد بدانيم و باور کنيم که مقصد بقا و قوام نظام از مسير مشارکت فعال جامعه در تصميمگيريها ميگذرد و لازمه اين مهم، گردش آزاد اطلاعات است. يعني درک اين واقعيت که مردم ميفهمند و محرم هستند. در حال حاضر کشورمان از لحاظ شاخص شفافيت در سياستگذاري و تصميمگيري دولتها از وضعيت مناسبي برخوردار نيست. خلاصه اينکه پوشيدهکاري مذموم است حتي در جبههاي که دم از اعتدال ميزند و شفافيت امري اعتدالي و ممدوح است حال اگر در جبهه مخالفان باشد.
اعتدال يعني واقعبيني. واقعبين باشيم و بدانيم تعامل سازنده و حتي گفتوگو با دشمن در جهت مصالح و منافع، نهتنها نکوهيده نيست بلکه برعکس سنتي پسنديده است اما تجاهل در ذات دشمني که هنوز هم بر دشمنياش تاکيد دارد نکوهيده و غلط است. غلط است که به بهانه گفتوگو، از شعارهاي اصولي و صحيحمان عدول کنيم به اميد اينکه خود را به چند کشور اروپايي نزديک کنيم.
نيش عقرب نه از ره کين است ... اقتضاي طبيعتش اين است
خلاصهتر اينکه برخلاف هنري کسينجر که ميگويد: «آمريکا دشمن هميشگي ندارد بلکه منافع هميشگي دارد» بايد گفت ما دشمنان هميشگي داريم و اما منافع هميشگي نيز داريم. اعتدال يعني عدالت عدالتي که امير مومنان (عليهالسلام) کشته آن است. بدانيم که اعتدال ميتواند تابعي از عدالت باشد اما هر آنچه مشهور به اعتدال است، نميتواند عادلانه باشد. بسيار پيش آمده که عدالت، متفاوت از خواستههاي اکثريت بوده است. لااقل نمونههاي تاريخي مذهبي آن را بهخوبي در ياد داريم. در اينباره به کلامي از حضرت آيتالله جوادي آملي اشارهاي نمايم که ميفرمايند:
«ما موظف به عدل هستيم، نه اعتدال و تعادل (بهمعناي ميانگين گرفتن از حق و باطل، نه مفهوم پسنديده آن). فرق اساسي عدل و اعتدال آن است که در عدل هرچيزي در جاي خود قرار ميگيرد پس نقصي ندارد ولي در اعتدال و تعادل، کارها با توجه به عرضه و تقاضا صورت ميگيرد و برابر خواست مردم سخن گفته و برنامه توليد ميشود».
اعتدال يعني پرهيز از افراط. افراطيگري سياسي طيف گستردهاي را دربر ميگيرد. سـادهترين تعريف افراطي بودن، لجاجت و صلبانديشي و قبيلهگرايي است که اگر مرزهاي آن تعريف نشود به شمشيري در دستان مخالفان بدل ميشود و با اتکا به آن، هر انتقادي را به جرم افراطيگري ذبح ميکنند. پس لازم است مرز باريک ميان اعتدال و افراط از يکسو و مرز ميان اعتدال و محافظهکاري از سوي ديگر بازتعريف شود. برخي فکر ميکنند اعتدال يعني تعارف و تعريف از هرکس و هر چيزي و چشمپوشي بهروي خطاها. باب شده است تا کسي انتقاد ميکند او را افراطي ميخوانند و صد البته دستهاي نيز هستند که همواره در همه جريانهاي سياسي، فرهنگي، رسانهاي و...واژه افراطي زيبندهشان است.
نکات بسياري در نسبت افراط و اعتدال ميتوان ذکر کرد اما نبايد اين مهم مغفول بماند که امتيازدهي و وزنکشي افراد و جريانها در ميزان تعادل با برآيندگيري از عملکردها بسيار مهمتر از مقايسه نقطهاي و برههاي ايشان است. بهعبارتي نبايد قاعده عملکرد فرد يا گروه را فداي استثنا کرد.
اعتدال يعني نقدپذيري نقدپذيري مشخصه بارز اعتدال است. اصلا اعتدال يعني ميتوان برتابيدن مخالف را مجاز شمرد که خود نيازمند تعريف جامعي از حدود قانون و حدود فعاليت مخالفين است. پس اگر مخالفي در حدود و حتي در مرزهاي قوانين، انتقاد داشت نبايد بهنام و با تفسير خاصي از اعتدال، راه را بر او بست. مناظرههايي که ائمه معصومين با مخالفين خود داشتند و آزادي بياني که امامان ما به دهريهاي ملحد و کافر ميدادند، ميتواند الگو و سرمشق همه ما در تحمل نقد باشد. همين جلسات، نمونه بارز کرسيهاي آزادانديشي است که نياز واقعي و خلاء امروز ماست. پس:
اعتدال يعني ديالوگ نه مونولوگ
اعتدال يعني قانونمداري
اعتدال يعني اخلاقمداري
و حرف آخر اينکه
اعتدال يعني بهار
منبع: پنجره