گروه فرهنگی مشرق – فیلم سینمایی «خرس» ساخته خسرو معصومی در بهمن 1390 در جشنواره سیام فیلم فجر نمایش یافت و سپس توقیف شد. سعی جواد نوروزبیگی تهیهکننده این فیلم در مدت دو سال اخیر برای دریافت پروانه نمایش آن به جایی نرسیده است. یکی از علل این موضوع، آموزش غلط فیلم نسبت به یک مسئله حقوقی و فقهی است، چیزی که در بطن فیلم تنیده شده و با ممیزی حل نمیشود.
روز پنجشنبه هشتم اسفند فیلم خرس برای اهالی مطبوعات در مکان وزارت ارشاد به نمایش درآمد. به این بهانه نقد آن تقدیم خوانندگان میشود.
فیلم خرس دهمین سینمایی از ساختههای خسرو معصومی است که همچون دو فیلم قبلی او، محیط برف در جنگلهای شمال کشور را دستمایه خلق قصههای خود کرده، قصهای که ادعا میشود بر اساس واقعیت است. در حالیکه تغییراتی که شخص کارگردان ــ فیلمنامهنویس در قصه وارد نموده آن را کاملاً غلط و گمراهکننده کرده. این فیلم 101 دقیقهای به تهیهکنندگی جواد نوروزبیگی در مؤسسه فرهنگی هنری قاب آسمان تولید شده است.
خلاصه داستان
یک اسیر جنگی به نام نورالدین (پرویز پرستویی) که گمان به شهادت او داشتهاند پس از هشت سال به وطن بازمیگردد و زنش گلی (مریلا زارعی) را با دو بچه در عقد مرد دیگری میبیند؛ مردی که نامش افرا (فرهاد اصلانی) است و از قضا خیلی هم غیرت دارد و حتی نمیتوان با او حرف زد. یک قاضی از دوستان سابقش به او میگوید چون صیغۀ طلاقِ غیابی عملاً جاری شده لذا برای رجوع همسرت راهی وجود ندارد مگر اینکه زن از شوهر کنونیاش اظهار کراهت کند تا بتواند طلاق بگیرد. گلی نیز پس از سوء ظنهای شوهر و کتک خوردن مکرر از وی و خصوصاً پس از اینکه او به رسول پسر هشت سالهشان خبر میدهد که پدر واقعیاش در واقع نورالدین است دادخواست طلاق میدهد و شوهر، وی را در راه دادگاه در جنگل پر برف با شلیک اسلحه میکشد و حتی ساره دختر چهار سالۀ دوست داشتنی خود را نیز متعاقباً با اسلحه از پای درمیآورد، و آنگاه هر دو را به خاک میسپارد. پسر اما فرار کرده پدر خود نورالدین را خبر میکند. نورالدین در تعاقب افرا، مکرر فریاد «خرس! خرس!» سر میدهد و در نهایت او را مییابد. اما همان لحظه، افرا خود را از آبشار به پایین میاندازد.
قطع میشود به زمان حال که نورالدین با موی سپید از زندان آزاد شده و دختر پنج سالهای به نام گلی که نوۀ اوست را در آغوش میگیرد.
کارگردان، مطابق آنچه که در شماره 438 مجله فیلم (ویژۀ جشنواره) نوشته و در جلسه نقد و بررسی فیلم در جشنواره فجر نیز مکرر نمود، ادعا دارد که داستان فیلمش واقعی است و آرامگاه این مادر و دختر که توسط شوهری سنگدل کشته شدهاند را در یکی از جنگلهای شمال دیده است. هر کس از مخاطبان که به خشونت زیاد در فیلم ایراد میکرد جناب معصومی بر واقعیت داشتن قصۀ خود تأکید میورزید.
بنیان یک فیلم، بر فیلمنامۀ آن است و متأسفانه فیلم خرس از ناحیه فیلمنامه بسیار سست، غیرمنطقی و حتی مغلوط است. چند ایراد حقوقی و منطقی بر فیلمنامه وارد است:
الف. ایراد حقوقی در ازدواج مجدد گلی
ب. ایراد حقوقی در محکومیت نورالدین به قتل افرا
ج. ادعای کارگردان بر واقعی بودن قصه فیلم
در اینجا به هر کدام از این موارد مختصراً میپردازیم.
1. گلی به فرض شهادت شوهرش، مجدداً ازدواج کرده باشد
این موضوع در فیلم، دو نوبت مطرح میشود. کارگردان از این فرض برای تکامل بخشیدن به شخصیت وفادار گلی، استفاده کرده اما از سمت دیگر تیشه را بر بنیان فیلم خود نهاده موجبات توقیف آن را فراهم آورده است.
اولاً اگر خبر شهادت نورالدین موثق بوده پس آن طلاقنامه که گلی در چمدان او گذاشته، چیست؟ (واضح است که پس از فوت شوهر، طلاق لازم نخواهد بود و زن میتواند پس از نگه داشتن چهار ماه و ده روز عدّه، به فرد دیگری عقد شود.)
ثانیاً مطابق شرع مقدس اگر زنی به فرض فوت شوهر، مجدداً ازدواج کند بعد از بازگشت شوهر اول، عقد دوم فوراً فسخ میشود و زن باید به شوهر اول رجوع کند. مطابق شریعت اسلام، میان زن با شوهر دوم او صیغۀ طلاق جاری نخواهد شد. زیرا عقد اول بر قوت خود باقی است و عقد دوم فی الواقع باطل بوده. در این خصوص حتی نیازی نیست که شوهر اول، همسرش را مطالبه کند.
اما این مسائل حقوقی، در فیلم لحاظ نشده است. مضافاً که فیلمساز از همان ابتدا فرض طلاق غیابی گلی را نیز مطرح میکند.
2. گلی غیاباً طلاق گرفته باشد
نورالدین در همان اوایل فیلم چمدانی از برادرش خلیل (علی اوسیوند) تحویل میگیرد که گلی به او سپرده است. او با دیدن طلاقنامه در چمدان، میفهمد که همسرش غیاباً طلاق گرفته است. قاعدتاً گلی پس از ناامید شدن از بازگشت شوهرش، به حکم قاضی توانسته غیاباً طلاق بگیرد و مجدداً ازدواج کند.
در قانون شرع اسلام، از زمانی که زن به حاکم شرع مراجعه میکند و از شوهر مفقود الاثر خود خبر میدهد باید به مدت چهار سال به انحای مختلف از شوهر جستوجو شود. قاضی چهار سال بعد از مراجعۀ زن، میتواند طلاق او را به وکالت از شوهرِ غایبش صادر کند. فیلم تا حدی این موضوع را رعایت کرده است. یک قاضی دادگاه که از دوستان نورالدین است به او خبر میدهد که تنها راه بازگشت همسرت، ابراز کراهت وی از شوهر کنونیاش است (طلاق خُلع ـ ماده 1146 قانون مدنی).
اما اشکال اصلی، در ثلث پایانی فیلم رخ مینماید. در این وقت، افرا به رسول فاش میکند که تو فرزند من نیستی و پدر واقعی تو، نورالدین است. این خبر مهم، نقطه عطف دوم فیلمنامه است که باعث میشود گلی دادخواست طلاق بدهد.
اولاً باید پرسید چرا فقط گلی و افرا از این ماجرا باخبرند؟ چرا مثلاً خلیل (برادر نورالدین) از تولد این فرزند بیخبر است؟
ثانیاً رسول به وقت ازدواج مجدد مادرش حداقل پنج ساله بوده است. چگونه او افرا را پدر واقعی خود میپندارد؟ مضافاً که آگاه شدن رسول از پدر واقعیاش، آنقدر بد نیست که گلی برای آن دادخواست طلاق بدهد و موجبات عصبانیت افرا و ماجرای قتلهای انتهای فیلم را پیش آورد. حضانت این پسر 9 ساله با پدر واقعی اوست. پس اگر گلی آنقدر شخصیت خوب و متعادلی است که فیلم نشان میدهد، قاعدتاً خود او باید این را همان ابتدا به نورالدین خبر بدهد. در قرآن مجید آیهای هست که بر زنان حرام فرموده آنچه را که خداوند در رحم آنها نهاده است، کتمان کنند (و لا يَحِلُّ لَهُنَّ أن يَكْتُمْنَ ما خَلَقَ اللهُ في أرحَامِهِنَّ إن كُنَّ يُؤمِنَّ بِاللهِ و الْيَومِ الآخِرِ ـ بقره/ 228).
ثالثاً با وجود اینکه افرا (فرهاد اصلانی) عملاً شرابخوار است و رسول نیز فرزند نورالدین، غیرتورزی بیحد و حساب او به شوهر اول زنش، غیرمقبول و از دایره فهم مخاطب خارج است. او نیز میتوانست جزو کسانی باشد که از همان ابتدا نورالدین را از تولد رسول باخبر کرده باشد.
احکام این موضوع (غیاب شوهر و ازدواج مجدد زن) به نقل از تحریر الوسیله حضرت امام خمینی(ره) در انتهای مقال میآید.
راقم متذکر شدم که دکتر ناصر کاتوزیان استاد حقوق را میشناسم ولی نامۀ او مبتنی بر شروط ضمن عقد در عقدنامههای امروزی است که طلاق را برای زوجه آسان کرده است و این شروط در قبالههای سی سال قبل نبوده است (توضیحاً اینکه در شرط یازدهم از شروط ضمن عقد، مدت چهار سال تجسس از شوهر غایب به شش ماه تقلیل یافته است و چنانچه مردی آن را امضاء کند لازم الاجراء خواهد بود). و اضافه کردم که این مسائل در شرع مقدس پیشبینی شده است و چرا شما گرهی را که با دست باز میشود با دندان باز میکنید؟ در این قسمت خبرنگاران و منتقدان حاضر در جلسه با کف زدنهای خود سخن بنده را تأیید کردند. گوئیا فیلم خرس روح ایشان را بسیار آزرده بود.
جناب معصومی مکرراً تأکید میکرد که فیلم خرس بر مبنای واقعیت ساخته شده است. بنده جواب دادم که از قصۀ هر حماقتی که نبایست فیلم ساخت، این قصۀ شما جعلی است و شما آن را تغییر دادهاید. سپس ایراد دوم را مطرح کردم که چرا رسول، افرا را پدر واقعی خود گمان میبرد در حالیکه طبق قوانین کنونی حداقل بعد از پنج سال از تولد او مادرش ازدواج نموده است... که جناب معصومی عصبانی شده مرا به ایجاد جوّ علیه این فیلم محکوم کرد. اما همان وقت سخن جواد نوروزبیگی تهیه کننده فیلم جالب توجه بود. ایشان سخن معصومی را قطع کرده گفت: اگر این فیلم خلاف شارع مقدس باشد من خودم فیلمم را توقیف میکنم. اما ظاهراً او به سخن خود وفادار نماند. دو سال است که وزارت ارشاد فیلم را توقیف کرده است و ایشان در پی رفع توقیف میدود همانطور که ماهها برای گرفتن مجوز خرس و همچنین قبر دو طبقه (طبقۀ حساس) دویده بود.
یکی دیگر از استدلالات کارگردان در جلسه مطبوعاتی آن بود که نورالدین چون به جنگ رفته است پس حق دارد در بازگشت، همسرش را در خانه ببیند. این دیالوگ حتی دو سه نوبت از دهان نورالدین در فیلم ادا میشود. البته باید گفت که سفارش اکید شارع مقدس نیز همین است که زن در مدت مفقود شدن شوهرش صبر نماید (به بخش تحریر الوسیله در انتهای مقال رجوع شود). چنانکه همسر سرلشگر خلبان حسین لشکری در مدت اسارت هجده ساله او (77-1359) صبر کرد در حالیکه تا شانزده سال از زنده بودن شوهرش خبر نداشت. آنچنان که از اطلاعات بنیاد ایثارگران برمیآید در کل تاریخ هشت ساله دفاع مقدس، فقط سه مورد بوده است که شوهر پس از بازگشت، همسرش را در عقد مرد دیگری دیده است. اما توجه کنید که در این موضوع فیلمهای بیشتری ساخته شده است و بنده سه مورد آن را دیدهام: باز باران/ ساخته محسن محسنینسب (1371)، بیداری رؤیاها (1388) و همین فیلم خرس (1390).
اما مسئلهای در اینجا هست که کارگردان در فیلمش و در کنفرانس مطبوعاتی نسبت به آن تغافل کرده است. در نزد شارع مقدس در خصوص بازگشت شوهر اول، تفاوتی وجود ندارد که شوهر نخست آدم خوبی باشد یا بد، برای دفاع از میهن سفر کرده باشد یا برای تجارت دریایی و غیره، زن به شوهر دومش عاشق باشد یا از او متنفر. بلکه مهم آن است که وقتی زن با فرض رحلت شوهر اول مجدداً ازدواج کرده است چنانچه شوهر نخست بازگردد زن باید به همو رجوع کند. لهذا رزمندگی نورالدین (پرویز پرستویی) و متین یا عاقل بودن او برایش در محکمه ایجاد حق نمیکند آنچنانکه بدخلقی و شرابخوارگی و قمارباز بودن افرا (فرهاد اصلانی) مانع از آن نیست که محکمه سخنان او را در مورد همسرش کنونیاش بشنود. اگر جای این دو شخصیت عوض میشد باز هم اصل مسئله ثابت بود. لهذا این موارد فیلم نیز از موضوعات گمراهکننده آن به شمار میرود.
فیلم برای زندان رفتن نورالدین، توضیحی نمیدهد. برخی مخاطبان گمان میکردند که نورالدین به اتهام قتل گلی و ساره، محکوم شده است ولی توضیح کارگردان در جواب سؤال اینجانب در کنفرانس مطبوعاتی، آن بود که او به اتهام قتل افرا به بیست سال زندان محکوم شده است!! بنده به دلیل ضیق وقت، متعرض آن نشده به موضوعات سابق الذکر پرداختم. لکن واضح است که جواب ایشان باورناپذیر و حتی مضحک است.
اولا ً مطابق آنچه که در فیلم دیدیم افرا خود را از آبشار به پایین پرتاب کرد. چه دلیلی وجود دارد که نورالدین قاتل باشد؟ آیا او به افرا چاقو یا گلولهای زده است؟ چرا جلسه دادگاهی در این خصوص در فیلم نشان داده نمیشود؟ واضح است که به صرف مظنه، نمیتوان کسی را به قتل کسی محکوم کرد.
ثانیاً افرا به سبب کشتن همسر و دخترش محکوم به اعدام است. حتی اگر نورالدین افرا را کشته باشد مستحق حبس و تعذیر نخواهد بود. قانون مجازات اسلامی در این خصوص کاملاً واضح است:
لهذا دیده میشود که فیلمساز از این ناحیه نیز به شخصیت نورالدین و البته فهم مخاطبان فیلمش، ظلم مضاعفی کرده است.
اولین مطالبۀ ما از سینماگران، حرفهای بودن است. یعنی باید نگارش فیلمنامه را به فیلمنامهنویس سپرد و کارگردانی را به کارگردان. آیا شنیدهاید که هیچکاک، اسپیلبرگ یا اسکورسیزی فیلمنامه هم نوشته باشند؟ در حالی که هر سه کارگردانهایی صاحب سبک به شمار میروند. بنابراین جناب خسرو معصومی هرچند ممکن است کارگردان خوبی باشد ولی ابداً فیلمنامه نویس خوبی نبوده و نخواهد شد. بعضیها در چنین کارهایی استعداد ذاتی ندارند خصوصاً افرادی که ارتباط درستی با حقیقتِ عالم برقرار نکردهاند. حکم اینجانب مثلاً در مورد فریدون جیرانی نیز همین است که مفصلاً در نقد فیلم من مادر هستم به آن پرداختهایم.
ثانیاً استناد به واقعیت هنگامی معنا دارد که ما به حقّ مطلق یعنی خداوند متعال ایمان داشته باشیم و قبول کنیم آنچه در جهان واقع، اتفاق میافتد به اذن خداوند حکیم است ﴿و عندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إلاَّ هُوَ و يَعْلَمُ ما في الْبَرِّ و الْبَحْرِ و ما تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إلاَّ يَعْلَمُهَا و لاَ حَبَّةٍ فی ظُلُمَاتِ الأَرْضِ و لاَ رَطْبٍ و لاَ يَابِسٍ إلاَّ فی كِتَابٍ مُّبِينٍ _ انعام/ 59﴾.
و همچنین مرگ انسانها نیز تقدیر شده است و هیچ کس جز به اذن خداوند نخواهد مرد ﴿و ما کانَ لِنَفْسٍ أنْ تَمُوتَ إلاَّ بِإذنِ الله کِتَابًا مُّؤجَّلاً ـ آلعمران/ 145﴾. از این آیه میتوان نتیجه گرفت که هر مرگی که رخ میدهد خداوند با رضایت یا اکراه به آن اذن داده است. و البته میتوان در پی کشف حقیقت آن بود که فقط بر اهل عرفان حقیقی مکشوف خواهد شد. اما برای یک کارگردان لائیک که وجود خداوند را انکار میکند، استناد به واقعیت چه معنایی میتواند داشته باشد؟!
ثالثاً جناب کارگردان چنانچه دو بند قبل را نپذیرد ناچار خواهم شد سخنم در جشنواره فجر را برای ایشان یادآور شوم. وقتی ایشان در جواب خشونت زیاد از حد فیلم به واقعیت داشتن این جنایت، استناد میکرد بنده تأکید کردم که آیا دیوانگی یک مرد، ارزش فیلمشدن دارد؟ روزانه صدها از این حوادث ناگوار اتفاق میافتد که ما حتی ذهنمان را به آن مشغول نمیکنیم. چرا باید با ساخت فیلم، ذهن هزاران مخاطب سینما را به این حماقتها توجه داد؟ در نهایت میخواهم بگویم اگر به دنبال کسانی میگردید که کشتی سینمای ایران را به گل نشاندهاند از جناب معصومی دریغ نورزید.
جشنواره سیام فجر به ریاست محمد خزاعی عرصۀ خوبی برای تضارب آراء و احترام متقابل بود. در سالن کنفرانس سعدی در برج میلاد، برای اولین و آخرین بار تریبونی برای پرسشهای شفاهی خبرنگاران و نقد حضوری آنها تعبیه شده بود، معبری برای عبور و بهتر شدن و البته جا ماندن فیلمهایی که به دروغ بالا آمدهاند، یک «پل خرس بگیری»!
اغلب کارگردانهای ایرانی نه تنها ادعای فیلمنامه نویسی دارند بلکه در مباحث تخصصی دیگر نیز مدعی هستند: حقوق، روانشناسی، مسائل خانواده و البته دین. هنوز سایه سیاستگذاریهای غلط بنیاد فارابی در دهه 1360 بر سر سینمای ایران سنگینی میکند. آنها میخواستند همه کارگردانها را به سینماگرانی مؤلف تبدیل کنند غافل از اینکه سینمای مؤلف یک نظریه اروپایی است که خاص آن فرهنگ و اقلیم است. اکنون اغلب کارگردانها ترقی خود را در این میبینند که فیلمنامههای شخصی خود را بنویسند و دفتر خاطرات مصوّر خود را پر کنند. آیا وقت آن نرسیده است که برای تماشاگری که پول میدهد و سینما را برای تفریح و آموزش خود یا خانوادهاش انتخاب میکند فیلم بسازیم؟
مخاطبان محترم گروه فرهنگی مشرق می توانند مقالات، اشعار، مطالب طنز، تصاویر و هر آن چیزی که در قالب فرهنگ و هنر جای می گیرد را به آدرس culture@mashreghnews.ir ارسال کنند تا در سریع ترین زمان ممکن به نام خودشان و به عنوان یکی از مطالب ویژه مشرق منتشر شود.
روز پنجشنبه هشتم اسفند فیلم خرس برای اهالی مطبوعات در مکان وزارت ارشاد به نمایش درآمد. به این بهانه نقد آن تقدیم خوانندگان میشود.
******
فیلم خرس دهمین سینمایی از ساختههای خسرو معصومی است که همچون دو فیلم قبلی او، محیط برف در جنگلهای شمال کشور را دستمایه خلق قصههای خود کرده، قصهای که ادعا میشود بر اساس واقعیت است. در حالیکه تغییراتی که شخص کارگردان ــ فیلمنامهنویس در قصه وارد نموده آن را کاملاً غلط و گمراهکننده کرده. این فیلم 101 دقیقهای به تهیهکنندگی جواد نوروزبیگی در مؤسسه فرهنگی هنری قاب آسمان تولید شده است.
خلاصه داستان
قطع میشود به زمان حال که نورالدین با موی سپید از زندان آزاد شده و دختر پنج سالهای به نام گلی که نوۀ اوست را در آغوش میگیرد.
نقد و نظر
فیلم خرس، کارگردانی خوبی دارد و تصاویر فیلم چشمگیرند اما فیلمنامه آن بسیار ضعیف و حتی خزعبل است، هم به لحاظ تکنیک نگارش و هم به جهت محتوا، مانند غذایی که بسیار مطبوع به نظر میرسد ولیکن مسموم است و دل و رودهها را به هم میپیچد.کارگردان، مطابق آنچه که در شماره 438 مجله فیلم (ویژۀ جشنواره) نوشته و در جلسه نقد و بررسی فیلم در جشنواره فجر نیز مکرر نمود، ادعا دارد که داستان فیلمش واقعی است و آرامگاه این مادر و دختر که توسط شوهری سنگدل کشته شدهاند را در یکی از جنگلهای شمال دیده است. هر کس از مخاطبان که به خشونت زیاد در فیلم ایراد میکرد جناب معصومی بر واقعیت داشتن قصۀ خود تأکید میورزید.
بنیان یک فیلم، بر فیلمنامۀ آن است و متأسفانه فیلم خرس از ناحیه فیلمنامه بسیار سست، غیرمنطقی و حتی مغلوط است. چند ایراد حقوقی و منطقی بر فیلمنامه وارد است:
الف. ایراد حقوقی در ازدواج مجدد گلی
ب. ایراد حقوقی در محکومیت نورالدین به قتل افرا
ج. ادعای کارگردان بر واقعی بودن قصه فیلم
در اینجا به هر کدام از این موارد مختصراً میپردازیم.
الف. ایراد حقوقی در ازدواج مجدد گلی
فیلم، دو حالت برای ازدواج مجدد گلی مطرح میکند که با هم متضاد هستند. فیلمساز به درستی معلوم نمیکند که گلی بعد از خبر شهید شدن شوهرش، مجدداً ازدواج کرده است یا پس از سالها صبر و طلاق غیابی. و جالب توجه اینکه هر دو موضوع، در فیلم مطرح میشوند. 1. گلی به فرض شهادت شوهرش، مجدداً ازدواج کرده باشد
این موضوع در فیلم، دو نوبت مطرح میشود. کارگردان از این فرض برای تکامل بخشیدن به شخصیت وفادار گلی، استفاده کرده اما از سمت دیگر تیشه را بر بنیان فیلم خود نهاده موجبات توقیف آن را فراهم آورده است.
اولاً اگر خبر شهادت نورالدین موثق بوده پس آن طلاقنامه که گلی در چمدان او گذاشته، چیست؟ (واضح است که پس از فوت شوهر، طلاق لازم نخواهد بود و زن میتواند پس از نگه داشتن چهار ماه و ده روز عدّه، به فرد دیگری عقد شود.)
ثانیاً مطابق شرع مقدس اگر زنی به فرض فوت شوهر، مجدداً ازدواج کند بعد از بازگشت شوهر اول، عقد دوم فوراً فسخ میشود و زن باید به شوهر اول رجوع کند. مطابق شریعت اسلام، میان زن با شوهر دوم او صیغۀ طلاق جاری نخواهد شد. زیرا عقد اول بر قوت خود باقی است و عقد دوم فی الواقع باطل بوده. در این خصوص حتی نیازی نیست که شوهر اول، همسرش را مطالبه کند.
اما این مسائل حقوقی، در فیلم لحاظ نشده است. مضافاً که فیلمساز از همان ابتدا فرض طلاق غیابی گلی را نیز مطرح میکند.
2. گلی غیاباً طلاق گرفته باشد
نورالدین در همان اوایل فیلم چمدانی از برادرش خلیل (علی اوسیوند) تحویل میگیرد که گلی به او سپرده است. او با دیدن طلاقنامه در چمدان، میفهمد که همسرش غیاباً طلاق گرفته است. قاعدتاً گلی پس از ناامید شدن از بازگشت شوهرش، به حکم قاضی توانسته غیاباً طلاق بگیرد و مجدداً ازدواج کند.
در قانون شرع اسلام، از زمانی که زن به حاکم شرع مراجعه میکند و از شوهر مفقود الاثر خود خبر میدهد باید به مدت چهار سال به انحای مختلف از شوهر جستوجو شود. قاضی چهار سال بعد از مراجعۀ زن، میتواند طلاق او را به وکالت از شوهرِ غایبش صادر کند. فیلم تا حدی این موضوع را رعایت کرده است. یک قاضی دادگاه که از دوستان نورالدین است به او خبر میدهد که تنها راه بازگشت همسرت، ابراز کراهت وی از شوهر کنونیاش است (طلاق خُلع ـ ماده 1146 قانون مدنی).
اما اشکال اصلی، در ثلث پایانی فیلم رخ مینماید. در این وقت، افرا به رسول فاش میکند که تو فرزند من نیستی و پدر واقعی تو، نورالدین است. این خبر مهم، نقطه عطف دوم فیلمنامه است که باعث میشود گلی دادخواست طلاق بدهد.
اولاً باید پرسید چرا فقط گلی و افرا از این ماجرا باخبرند؟ چرا مثلاً خلیل (برادر نورالدین) از تولد این فرزند بیخبر است؟
ثانیاً رسول به وقت ازدواج مجدد مادرش حداقل پنج ساله بوده است. چگونه او افرا را پدر واقعی خود میپندارد؟ مضافاً که آگاه شدن رسول از پدر واقعیاش، آنقدر بد نیست که گلی برای آن دادخواست طلاق بدهد و موجبات عصبانیت افرا و ماجرای قتلهای انتهای فیلم را پیش آورد. حضانت این پسر 9 ساله با پدر واقعی اوست. پس اگر گلی آنقدر شخصیت خوب و متعادلی است که فیلم نشان میدهد، قاعدتاً خود او باید این را همان ابتدا به نورالدین خبر بدهد. در قرآن مجید آیهای هست که بر زنان حرام فرموده آنچه را که خداوند در رحم آنها نهاده است، کتمان کنند (و لا يَحِلُّ لَهُنَّ أن يَكْتُمْنَ ما خَلَقَ اللهُ في أرحَامِهِنَّ إن كُنَّ يُؤمِنَّ بِاللهِ و الْيَومِ الآخِرِ ـ بقره/ 228).
ثالثاً با وجود اینکه افرا (فرهاد اصلانی) عملاً شرابخوار است و رسول نیز فرزند نورالدین، غیرتورزی بیحد و حساب او به شوهر اول زنش، غیرمقبول و از دایره فهم مخاطب خارج است. او نیز میتوانست جزو کسانی باشد که از همان ابتدا نورالدین را از تولد رسول باخبر کرده باشد.
احکام این موضوع (غیاب شوهر و ازدواج مجدد زن) به نقل از تحریر الوسیله حضرت امام خمینی(ره) در انتهای مقال میآید.
پاسخ کارگردان به اشکالات حقوقی
بنده این ایرادها را مختصراً در جلسۀ مطبوعاتی جشنواره سیام فجر (15 بهمن 1390) در حضور کارگردان و عوامل فیلم مطرح کردم. جناب خسرو معصومی اعتراف نمود که آقای سجادپور مجوز این فیلم را با همین ایرادها به مدت هفت ماه صادر نکرد تا اینکه ایشان از دکتر کاتوزیان نامهای برای او برد که صحت حقوقی فیلمنامه را تأیید میکرد. نامه دکتر کاتوزیان این بوده که چون طلاق غیاباً گرفته شده لذا اکنون پس از ابراز کراهت زن از شوهر دومش، فقط قاضی میتواند عقد دوم را باطل کند. (و این همان چیزی بود که در فیلم دیدیم و آخوند قاضی در فیلم نیز همین نظریه را بیان میکرد.) راقم متذکر شدم که دکتر ناصر کاتوزیان استاد حقوق را میشناسم ولی نامۀ او مبتنی بر شروط ضمن عقد در عقدنامههای امروزی است که طلاق را برای زوجه آسان کرده است و این شروط در قبالههای سی سال قبل نبوده است (توضیحاً اینکه در شرط یازدهم از شروط ضمن عقد، مدت چهار سال تجسس از شوهر غایب به شش ماه تقلیل یافته است و چنانچه مردی آن را امضاء کند لازم الاجراء خواهد بود). و اضافه کردم که این مسائل در شرع مقدس پیشبینی شده است و چرا شما گرهی را که با دست باز میشود با دندان باز میکنید؟ در این قسمت خبرنگاران و منتقدان حاضر در جلسه با کف زدنهای خود سخن بنده را تأیید کردند. گوئیا فیلم خرس روح ایشان را بسیار آزرده بود.
جناب معصومی مکرراً تأکید میکرد که فیلم خرس بر مبنای واقعیت ساخته شده است. بنده جواب دادم که از قصۀ هر حماقتی که نبایست فیلم ساخت، این قصۀ شما جعلی است و شما آن را تغییر دادهاید. سپس ایراد دوم را مطرح کردم که چرا رسول، افرا را پدر واقعی خود گمان میبرد در حالیکه طبق قوانین کنونی حداقل بعد از پنج سال از تولد او مادرش ازدواج نموده است... که جناب معصومی عصبانی شده مرا به ایجاد جوّ علیه این فیلم محکوم کرد. اما همان وقت سخن جواد نوروزبیگی تهیه کننده فیلم جالب توجه بود. ایشان سخن معصومی را قطع کرده گفت: اگر این فیلم خلاف شارع مقدس باشد من خودم فیلمم را توقیف میکنم. اما ظاهراً او به سخن خود وفادار نماند. دو سال است که وزارت ارشاد فیلم را توقیف کرده است و ایشان در پی رفع توقیف میدود همانطور که ماهها برای گرفتن مجوز خرس و همچنین قبر دو طبقه (طبقۀ حساس) دویده بود.
یکی دیگر از استدلالات کارگردان در جلسه مطبوعاتی آن بود که نورالدین چون به جنگ رفته است پس حق دارد در بازگشت، همسرش را در خانه ببیند. این دیالوگ حتی دو سه نوبت از دهان نورالدین در فیلم ادا میشود. البته باید گفت که سفارش اکید شارع مقدس نیز همین است که زن در مدت مفقود شدن شوهرش صبر نماید (به بخش تحریر الوسیله در انتهای مقال رجوع شود). چنانکه همسر سرلشگر خلبان حسین لشکری در مدت اسارت هجده ساله او (77-1359) صبر کرد در حالیکه تا شانزده سال از زنده بودن شوهرش خبر نداشت. آنچنان که از اطلاعات بنیاد ایثارگران برمیآید در کل تاریخ هشت ساله دفاع مقدس، فقط سه مورد بوده است که شوهر پس از بازگشت، همسرش را در عقد مرد دیگری دیده است. اما توجه کنید که در این موضوع فیلمهای بیشتری ساخته شده است و بنده سه مورد آن را دیدهام: باز باران/ ساخته محسن محسنینسب (1371)، بیداری رؤیاها (1388) و همین فیلم خرس (1390).
اما مسئلهای در اینجا هست که کارگردان در فیلمش و در کنفرانس مطبوعاتی نسبت به آن تغافل کرده است. در نزد شارع مقدس در خصوص بازگشت شوهر اول، تفاوتی وجود ندارد که شوهر نخست آدم خوبی باشد یا بد، برای دفاع از میهن سفر کرده باشد یا برای تجارت دریایی و غیره، زن به شوهر دومش عاشق باشد یا از او متنفر. بلکه مهم آن است که وقتی زن با فرض رحلت شوهر اول مجدداً ازدواج کرده است چنانچه شوهر نخست بازگردد زن باید به همو رجوع کند. لهذا رزمندگی نورالدین (پرویز پرستویی) و متین یا عاقل بودن او برایش در محکمه ایجاد حق نمیکند آنچنانکه بدخلقی و شرابخوارگی و قمارباز بودن افرا (فرهاد اصلانی) مانع از آن نیست که محکمه سخنان او را در مورد همسرش کنونیاش بشنود. اگر جای این دو شخصیت عوض میشد باز هم اصل مسئله ثابت بود. لهذا این موارد فیلم نیز از موضوعات گمراهکننده آن به شمار میرود.
ب. ایراد حقوقی در محکومیت نورالدین به قتل افرا
افرا در انتهای فیلم پس از قتل گلی و دختر چهار سالهاش ساره، آن دو را دفن کرده و میگریزد. نورالدین افرا را در کنار یک آبشار مییابد و اسلحهاش را تصرف شده به سمت او میگیرد. افرا نورالدین را به قتل تشویق میکند ولی او نمیتواند شلیک کند. در این وقت ناگهان افرا خود را از آبشار به زیر میاندازد. کات میشود به حدود بیست سال بعد که نورالدین از زندان آزاد میشود. او چمدانی در دست دارد که در اولین نمای فیلم دیدهایم. فیلمساز دیگر اولین نمای فیلم (سنگ قبر ساره) را تکرار نمیکند. نورالدین به خانهاش میرسد که نوسازی شده و دختری به سن ساره در حیاط بازی میکند. او دختر رسول است که نامش را «گلی» گذاشتهاند. پایان! فیلم برای زندان رفتن نورالدین، توضیحی نمیدهد. برخی مخاطبان گمان میکردند که نورالدین به اتهام قتل گلی و ساره، محکوم شده است ولی توضیح کارگردان در جواب سؤال اینجانب در کنفرانس مطبوعاتی، آن بود که او به اتهام قتل افرا به بیست سال زندان محکوم شده است!! بنده به دلیل ضیق وقت، متعرض آن نشده به موضوعات سابق الذکر پرداختم. لکن واضح است که جواب ایشان باورناپذیر و حتی مضحک است.
اولا ً مطابق آنچه که در فیلم دیدیم افرا خود را از آبشار به پایین پرتاب کرد. چه دلیلی وجود دارد که نورالدین قاتل باشد؟ آیا او به افرا چاقو یا گلولهای زده است؟ چرا جلسه دادگاهی در این خصوص در فیلم نشان داده نمیشود؟ واضح است که به صرف مظنه، نمیتوان کسی را به قتل کسی محکوم کرد.
ثانیاً افرا به سبب کشتن همسر و دخترش محکوم به اعدام است. حتی اگر نورالدین افرا را کشته باشد مستحق حبس و تعذیر نخواهد بود. قانون مجازات اسلامی در این خصوص کاملاً واضح است:
ماده 226 ـ قتل نفس در صورتی موجب قصاص است که مقتول شرعاً مستحق کشتن نباشد و اگر مستحق قتل باشد قاتل باید استحقاق قتل را طبق موازین در دادگاه اثبات کند. (قانون مجازات اسلامی، مصوب 1370)
لهذا دیده میشود که فیلمساز از این ناحیه نیز به شخصیت نورالدین و البته فهم مخاطبان فیلمش، ظلم مضاعفی کرده است.
ج. ادعای کارگردان بر واقعی بودن قصۀ فیلم
همانطور که در ابتدا مذکور آمد کارگردان ادعا دارد که در زمستان 1385 به وقت فیلمبرداری فیلم «باد در علفزار میپیچد» از قبر یک دختربچه در جنگلهای شمال اطلاع یافته که توسط پدرش به قتل رسیده است. با توضیحات ایشان معلوم شد که شباهت فیلم خرس به آن ماجرای واقعی، فقط در قتل دختر بچه و احتمالاً غیرتورزی پدر بوده است. لهذا بقیه ماجراهای فیلم ساختۀ تخیلات شخص کارگردان است. در این خصوص چند توصیه به کارگردان و تهیه کننده این فیلم، لازم به نظر میرسد. اولین مطالبۀ ما از سینماگران، حرفهای بودن است. یعنی باید نگارش فیلمنامه را به فیلمنامهنویس سپرد و کارگردانی را به کارگردان. آیا شنیدهاید که هیچکاک، اسپیلبرگ یا اسکورسیزی فیلمنامه هم نوشته باشند؟ در حالی که هر سه کارگردانهایی صاحب سبک به شمار میروند. بنابراین جناب خسرو معصومی هرچند ممکن است کارگردان خوبی باشد ولی ابداً فیلمنامه نویس خوبی نبوده و نخواهد شد. بعضیها در چنین کارهایی استعداد ذاتی ندارند خصوصاً افرادی که ارتباط درستی با حقیقتِ عالم برقرار نکردهاند. حکم اینجانب مثلاً در مورد فریدون جیرانی نیز همین است که مفصلاً در نقد فیلم من مادر هستم به آن پرداختهایم.
ثانیاً استناد به واقعیت هنگامی معنا دارد که ما به حقّ مطلق یعنی خداوند متعال ایمان داشته باشیم و قبول کنیم آنچه در جهان واقع، اتفاق میافتد به اذن خداوند حکیم است ﴿و عندَهُ مَفَاتِحُ الْغَيْبِ لاَ يَعْلَمُهَا إلاَّ هُوَ و يَعْلَمُ ما في الْبَرِّ و الْبَحْرِ و ما تَسْقُطُ مِن وَرَقَةٍ إلاَّ يَعْلَمُهَا و لاَ حَبَّةٍ فی ظُلُمَاتِ الأَرْضِ و لاَ رَطْبٍ و لاَ يَابِسٍ إلاَّ فی كِتَابٍ مُّبِينٍ _ انعام/ 59﴾.
و همچنین مرگ انسانها نیز تقدیر شده است و هیچ کس جز به اذن خداوند نخواهد مرد ﴿و ما کانَ لِنَفْسٍ أنْ تَمُوتَ إلاَّ بِإذنِ الله کِتَابًا مُّؤجَّلاً ـ آلعمران/ 145﴾. از این آیه میتوان نتیجه گرفت که هر مرگی که رخ میدهد خداوند با رضایت یا اکراه به آن اذن داده است. و البته میتوان در پی کشف حقیقت آن بود که فقط بر اهل عرفان حقیقی مکشوف خواهد شد. اما برای یک کارگردان لائیک که وجود خداوند را انکار میکند، استناد به واقعیت چه معنایی میتواند داشته باشد؟!
ثالثاً جناب کارگردان چنانچه دو بند قبل را نپذیرد ناچار خواهم شد سخنم در جشنواره فجر را برای ایشان یادآور شوم. وقتی ایشان در جواب خشونت زیاد از حد فیلم به واقعیت داشتن این جنایت، استناد میکرد بنده تأکید کردم که آیا دیوانگی یک مرد، ارزش فیلمشدن دارد؟ روزانه صدها از این حوادث ناگوار اتفاق میافتد که ما حتی ذهنمان را به آن مشغول نمیکنیم. چرا باید با ساخت فیلم، ذهن هزاران مخاطب سینما را به این حماقتها توجه داد؟ در نهایت میخواهم بگویم اگر به دنبال کسانی میگردید که کشتی سینمای ایران را به گل نشاندهاند از جناب معصومی دریغ نورزید.
جشنواره سیام فجر به ریاست محمد خزاعی عرصۀ خوبی برای تضارب آراء و احترام متقابل بود. در سالن کنفرانس سعدی در برج میلاد، برای اولین و آخرین بار تریبونی برای پرسشهای شفاهی خبرنگاران و نقد حضوری آنها تعبیه شده بود، معبری برای عبور و بهتر شدن و البته جا ماندن فیلمهایی که به دروغ بالا آمدهاند، یک «پل خرس بگیری»!
حکم امام خمینی(ره) در موضوع غایب شدن شوهر
برای تکمیل مبحث فقهی و حقوقی نقد، در اینجا احکام غیبت شوهر را از تحریر الوسیله حضرت امام خمینی(ره) نقل میکنیم. در جلد چهارم این کتاب شریف در فصل مربوط به طلاق، «گفتاری در عدۀ وفات» آمده است که چهار مسئله از آن به موضوع این فیلم مربوط میشود. این مسائل مطابق ترجمه محمدباقر موسوی همدانی به این ترتیب است. گفتار در عدۀ وفات
مسئله 11 - اگر مردى مفقود الاثر شود و هيچ خبر و اثرى از او نرسد نه از مرگش و نه از زنده بودنش در صورتي كه مالى از او باقى مانده كه همسرش نفقه خود را از آن بردارد و يا ولیی دارد كه سرپرستى همسر او را به عهده گرفته مخارج او را بپردازد و يا متبرّعى هست كه بر او انفاق كند، بر او واجب است صبر كند و انتظار بكشد و جائز نيست ابداً ازدواج كند مگر وقتى كه يقين كند شوهرش مرده و يا طلاقش داده است. و اما اگر مالى از او نمانده وليى هم ندارد متبرعى هم نيست تا خرج او را به عهده بگيرد اگر با اين حال صبر كند كه چه بهتر و اگر صبر نكند و بخواهد ازدواج كند وضع خود را به اطلاع حاكم شرعى مىرساند و حاكم شرعى از آن تاريخ چهار سال براى مدت مقرر مىكند و در آن مدت به جستوجوى آن مرد مىپردازد. اگر مردن يا زنده بودن او معلوم نشد، در صورتي كه آن مرد وليى دارد يعنى كسى را دارد كه متصدى امور او باشد مثلاً اختيار كارهايش را به او واگذار كرده يا او را وكيل خود قرار داده باشد حاكم به آن ولى، امر مىكند به اينكه زن او را طلاق بدهد، و اگر او اقدام نكرد حاكم مجبورش مىكند. و اگر وليى ندارد و يا اگر دارد اقدام نمىكند اجبارش هم ممكن نيست حاكم خودش طلاق مىدهد. و آن زن از تاريخ طلاق چهار ماه و ده روز عدۀ وفات مىگيرد. وقتى همه اين كارها انجام شد آن وقت بدون اشكال مىتواند ازدواج كند. البته در اعتبار بعضى از قيودي كه گفته شد تأمل و نظر هست الا اينكه رعايت همۀ آنها احوط است.
مسئله 15 - مقدار فحص از نظر زمان، چهار سال است و لازم نيست تحقيق و فحص در اين چهار سال به طور دائم و لاينقطع باشد...
مسئله 20 - بعد از آنكه زن شكايت به نزد حاكم برد حتى بعد از آنكه كار فحص تمام شد و مدت انتظار هم به پايان رسيد زن قبل از آنكه طلاقش دهند اختيار دارد، مىتواند به همان ازدواج قبلى باقى بماند و طلاق نخواهد، و همينطور بعد از آنكه اين را اختيار كرد باز مىتواند عدول كند و طلاق را اختيار نمايد. و اگر طلاق را اختيار كرد ديگر احتياج به ضرب الاجل و فحص مجدد ندارد.
مسئله 23 - اگر بعد از چهار سال فحص، شوهر پيدا شود در صورتي كه قبل از طلاق باشد زن همسر او است. و اما اگر بعد از ازدواجش با مرد ديگر باشد ديگر راهى به آن ندارد. و اگر در بين عده باشد طلاقش رجعى است و مرد مىتواند رجوع كند همچنانكه مىتواند او را به حال خودش واگذارد تا عدهاش تمام شود و به كلى از او جدا و بيگانه گردد. و اما اگر بعد از تمام شدن عده و قبل از ازدواجش با مرد ديگر، برگردد آيا شوهر مىتواند به او برگردد يا نمىتواند؟ دو قول است كه اقواى آنها، قول دوم است [یعنی نمیتواند بدون خواندن عقد مجدد به زن رجوع کند].
جوایز از جشنوارهها
فرهاد اصلانی در جشنواره فیلم فجر سیمرغ بلورین بهترین نقش اول مرد را مشترکاً برای بازی در خرس و زندگی خصوصی (محمدحسین فرحبخش) کسب کرد و صداگذاری این فیلم توسط محمدرضا دلپاک نیز برنده سیمرغ بلورین شد. خرس در سال 2012 همچنین جایزۀ بهترین فیلم را در جشنواره بین المللی شانگهای (چین) کسب کرد و ایضاً دو نامزدی برای بهترین فیلم و بهترین کارگردانی در جوایز آسیا پاسیفیک اسکرین (2012). سخن پایانی
اما آنچه فیلم خرس را مهم میسازد عبرت گرفتن از ساخت چنین فیلمهایی است. این فیلم نیز مانند طبقه حساس، در موضوع غیرتورزی ناصحیح است. اما چه کسی باید فیلمی درباره غیرت صحیح برای مخاطبان مسلمان بسازد؟ آقای نوروزبیگی با تهیه خرس و طبقۀ حساس، در پی چیست؟ آیا او نمیداند که غیرت مرد از ایمان است؟ (غیرة المراة کفر و غیرة الرجل ایمان ـ نهج البلاغه، کلمات قصار 124). در کشورهای غربی ریشۀ غیرت را خشکاندهاند. حتی چنان تبلیغ شده که خیلی از مردها به وقت ازدواج برایشان مهم نباشد که همسرشان باکره هست یا نه! اغلب کارگردانهای ایرانی نه تنها ادعای فیلمنامه نویسی دارند بلکه در مباحث تخصصی دیگر نیز مدعی هستند: حقوق، روانشناسی، مسائل خانواده و البته دین. هنوز سایه سیاستگذاریهای غلط بنیاد فارابی در دهه 1360 بر سر سینمای ایران سنگینی میکند. آنها میخواستند همه کارگردانها را به سینماگرانی مؤلف تبدیل کنند غافل از اینکه سینمای مؤلف یک نظریه اروپایی است که خاص آن فرهنگ و اقلیم است. اکنون اغلب کارگردانها ترقی خود را در این میبینند که فیلمنامههای شخصی خود را بنویسند و دفتر خاطرات مصوّر خود را پر کنند. آیا وقت آن نرسیده است که برای تماشاگری که پول میدهد و سینما را برای تفریح و آموزش خود یا خانوادهاش انتخاب میکند فیلم بسازیم؟
امیر اهوارکی
مخاطبان محترم گروه فرهنگی مشرق می توانند مقالات، اشعار، مطالب طنز، تصاویر و هر آن چیزی که در قالب فرهنگ و هنر جای می گیرد را به آدرس culture@mashreghnews.ir ارسال کنند تا در سریع ترین زمان ممکن به نام خودشان و به عنوان یکی از مطالب ویژه مشرق منتشر شود.