به گزارش مشرق، محمدحسین جعفریان در تهران امروز نوشت؛ نمیدانم فیلم «چ» حاتمیکیا را دیدهاید یا نه، معجزهای است برای خودش. بعد سالها احساس کردم چیزی بهنام «سینمای انقلاب» و «سینمای دفاعمقدس» بهمعنای واقعی آن هنوز زنده است و نفس میکشد و مهندسانی چیرهدست در آستین دارد. شاید بسیاری از آنها که این فیلم را دیدهاند با من همعقیده باشند که این فیلم نه فیلم چمران و نه فیلم ابراهیم حاتمیکیا، که درواقع فیلم حضرت روحالله بود، بهترین تصویر از نقش شگفتانگیز رهبری این بزرگمرد در نجات این سرزمین. درواقع این فیلم نه «چ» که نامش باید «خ» بود!
بگذریم. سر نقل محسنات این اثر شکوهمند را ندارم. خواستم به این بهانه حاشیهای بزنم بر سخنان اخیر و سرشار از سوز و گذار کارگردان آن که گفته است: «جشنواره (فیلم) فجر، سالیان سال است از انقلاب فاصله گرفته ... پیشنهادی میکنم نام «فجر انقلاب» را از عنوان این جشنواره بردارند... وقتی دغدغههای جشنوارههای خارجی با ما مماس شود باید به خودمان شک کنیم! «باری ابراهیم سهوا گفته است؛ جشنواره فجر سالیان سال است از انقلاب فاصله گرفته و ... مرادش جشنواره فیلم فجر بوده و اما بهگمان من خداوند حقیقتی را بر زبان او جاری کرده، چراکه این حقیقت تلخ منحصر به جشنواره فیلم نیست. با کمال تاسف در عموم رشتهها، جشنواره فجر سالهاست سیری قهقرایی را طی میکند. ربطی هم به خط و ربط سیاسی دولتها و مدیران و دستاندرکارانش ندارد. البته دارد، اما این ندارد را از آن رو میگویم که در هشتسال گذشته که مدعیترین اصولگرایان عرصه فرهنگ و هنر بخشهای مختلف این جشنواره را مدیریت میکردند، همین آش و همین کاسه بود. در همین جشنواره فیلم فجر گذشته، مدیر محترم سینمایی وقت آمد و گلایه کرد که چرا آثار انقلابی جایشان خالیست؟! انگار نه انگار که دارد خودش را محاکمه میکند؟ انگار نه انگار که خودش آن بودجههای چاق و چله را به آن فیلمهای فاخر! داده است.
خدا پشت و پناه «مهندس بنیانیان» رئیس سابق حوزه هنری باشد. او از حوزه مهندسی و مدیریت اداری ناگهان افتاده بود وسط یک مشت هنرمند و شاعر و نویسنده و ... هی از این و آن هم هشدار شنیده بود که مدیریت این جماعت آسان نیست و باید راه بیایی و ... اما عاقبت یکبار که در یکی از محافل ادبی حوزه در تالار اندیشه حاضر بود و میدید شاعر و قصه نویس و ... میرود پشت تریبون و حرفهای نیشدار می زند و حتی به خود حوزه می توپند و بعد هم پاکتهایشان را میگیرند و می روند و .. تاب نیاورد، رفت بالا و با همان لهجه اصفهانی معروفش گفت: قرار نیس ما اینجا پول و بودجه بدیم تا بیان به خودمون فحش بدن! کاش اگر بودجههای فرهنگی صرف تولید محصولات فرهنگی در ترویج و دفاع از انقلاب نمیشود؛ صرف آثاری در خراشیدن چهره نظام و انقلاب هم نمیشد. کاش لااقل در تمام عرصههای فرهنگی از سینما تا نمایش و موسیقی و شعر و داستان و ... همه نظیر الان آزاد باشند هر چه میخواهند به آمال و ارزش های این مردم که پایش خون دادهاند بتازند، اما لااقل با پول خودشان. با بودجه و حامیان بخش خصوصی، نه با ردیف بودجهها و اعتباراتی که برای فعالیتهای فرهنگی و ترویج ارزش های انقلاب تصویب و در نظر گرفته می شود! کاش به نام و بهانه فجر انقلاب نبود!
بگذریم. سر نقل محسنات این اثر شکوهمند را ندارم. خواستم به این بهانه حاشیهای بزنم بر سخنان اخیر و سرشار از سوز و گذار کارگردان آن که گفته است: «جشنواره (فیلم) فجر، سالیان سال است از انقلاب فاصله گرفته ... پیشنهادی میکنم نام «فجر انقلاب» را از عنوان این جشنواره بردارند... وقتی دغدغههای جشنوارههای خارجی با ما مماس شود باید به خودمان شک کنیم! «باری ابراهیم سهوا گفته است؛ جشنواره فجر سالیان سال است از انقلاب فاصله گرفته و ... مرادش جشنواره فیلم فجر بوده و اما بهگمان من خداوند حقیقتی را بر زبان او جاری کرده، چراکه این حقیقت تلخ منحصر به جشنواره فیلم نیست. با کمال تاسف در عموم رشتهها، جشنواره فجر سالهاست سیری قهقرایی را طی میکند. ربطی هم به خط و ربط سیاسی دولتها و مدیران و دستاندرکارانش ندارد. البته دارد، اما این ندارد را از آن رو میگویم که در هشتسال گذشته که مدعیترین اصولگرایان عرصه فرهنگ و هنر بخشهای مختلف این جشنواره را مدیریت میکردند، همین آش و همین کاسه بود. در همین جشنواره فیلم فجر گذشته، مدیر محترم سینمایی وقت آمد و گلایه کرد که چرا آثار انقلابی جایشان خالیست؟! انگار نه انگار که دارد خودش را محاکمه میکند؟ انگار نه انگار که خودش آن بودجههای چاق و چله را به آن فیلمهای فاخر! داده است.
خدا پشت و پناه «مهندس بنیانیان» رئیس سابق حوزه هنری باشد. او از حوزه مهندسی و مدیریت اداری ناگهان افتاده بود وسط یک مشت هنرمند و شاعر و نویسنده و ... هی از این و آن هم هشدار شنیده بود که مدیریت این جماعت آسان نیست و باید راه بیایی و ... اما عاقبت یکبار که در یکی از محافل ادبی حوزه در تالار اندیشه حاضر بود و میدید شاعر و قصه نویس و ... میرود پشت تریبون و حرفهای نیشدار می زند و حتی به خود حوزه می توپند و بعد هم پاکتهایشان را میگیرند و می روند و .. تاب نیاورد، رفت بالا و با همان لهجه اصفهانی معروفش گفت: قرار نیس ما اینجا پول و بودجه بدیم تا بیان به خودمون فحش بدن! کاش اگر بودجههای فرهنگی صرف تولید محصولات فرهنگی در ترویج و دفاع از انقلاب نمیشود؛ صرف آثاری در خراشیدن چهره نظام و انقلاب هم نمیشد. کاش لااقل در تمام عرصههای فرهنگی از سینما تا نمایش و موسیقی و شعر و داستان و ... همه نظیر الان آزاد باشند هر چه میخواهند به آمال و ارزش های این مردم که پایش خون دادهاند بتازند، اما لااقل با پول خودشان. با بودجه و حامیان بخش خصوصی، نه با ردیف بودجهها و اعتباراتی که برای فعالیتهای فرهنگی و ترویج ارزش های انقلاب تصویب و در نظر گرفته می شود! کاش به نام و بهانه فجر انقلاب نبود!