به گزارش مشرق، بزرگ تر که شدیم گاه و بیگاه در کوچه و خیابان و در رادیو و تلویزیون جلوه هایی از دین و مذهب را دیدیم و شنیدیم، تا وقتی که پا به مدرسه گذاشتیم. در اینجا نیز بجز شعارهایی که در و دیوار مدرسه را پر کرده بود و غیر از سخنرانی ها و نمایشنامه هایی که سعی داشتند ما را دین باور بار بیاورند، کتاب هایی به ما داده شد به نام قرآن و دین و زندگی.
از آن روز یکی از دغدغه های ما در شب های امتحان یادگرفتن مطالبی بود که گاه بدون این که چیزی از آن را بفهمیم، فقط حفظ می کردیم تا نمره بگیریم.
این وضع تا پایان دبیرستان ادامه داشت. این بار با تمام توان سعی کردیم دروس دینی را خوب بخوانیم و تست بزنیم، به این دلیل که می توانست در بالا بردن معدل موثر باشد و مهم تر از آن، ضریب درس معارف نیز در رتبه نهایی آزمون ورودی دانشگاه ها نقشی تعیین کننده داشت.
در طول دوران تحصیل در دانشگاه باز هم ذهنمان را درگیر حفظ همان مطالب تکراری در کتاب های معارف و اخلاق و اندیشه اسلامی کردیم. این بار هم نه برای این که چیزی بیاموزیم و در زندگی روزمره خود به کار گیریم، بلکه باز هم هدف نهایی ما نمره ای بود که می توانست تاثیر نمرات پایین دروس دیگر را در معدل گیری تا حدی جبران کند.
امروز اگر از ما بپرسند، احتمالا نخواهیم توانست چیزی از آن همه مطلبی را که به زحمت در ذهن اندوختیم به یاد آوریم. روند زندگی ما تاثیر چندانی از آموخته های آن روزها نگرفته است.
دکتر محمد علی آذرشب، علت را در نحوه ارائه پیام دینی می داند و با اشاره به آیه 125 سوره نحل یکی از شروط موثر بودن ابلاغ پیام دینی را حکمت می داند و توضیح می دهد: حکمت یعنی قرار دادن هر چیز در محل خود، یعنی مخاطب شناسی و دادن پیام در سطحی که مخاطب، هم آن را بفهمد و هم آن را بپذیرد. انسان ها در شرایط زمانی، مکانی و فرهنگی مختلفی قرار دارند و باید شخصی که می خواهد پیام دین را برساند، بداند چه چیزی در ذهن مخاطبان می گذرد.
کسانی که بدون حکمت مطلب ارائه می دهند تاثیری در مخاطب نخواهند داشت و پس از شناسایی مخاطب و شرایط فکری، ذهنی و فرهنگی او نوبت به انتخاب نحوه ابلاغ پیام می رسد. همان که براساس آیه ذکر شده از آن به موعظه حسنه یاد شده است و عضو هیات علمی دانشگاه تهران آن را نه پند نیکو، بلکه موعظه زیبا، یعنی آگاه کردن افراد ترجمه می کند.
دکتر آذرشب معتقد است: در قرآن بیش از کلمه «علم، یعنی بیاموز» از واژه و اذکر یعنی «یادآوری کن» استفاده شده است. زیرا انسان ها غالبا نه به تعلیم، بلکه به آگاهی احتیاج دارند.
یک دبیر باسابقه دبیرستان های تهران هم در پاسخ به این پرسش که چرا 12 تا 16 سال آموزش تعالیم دینی تاثیر چندانی در انتقال آموزه های دینی به نسل جدید نداشته است، توضیح می دهد: بازخوردی که می بینیم تنها بازخورد کلاس های معارف و دینی نیست؛ این کلاس ها منشأ تغذیه ای در کنار هزاران منشأ تغذیه ای دیگر است که به ذهن بچه ها خوراک می دهند.
قلمی معتقد است: زمینه های انسان شناسی و دین شناسی در خانواده و در محیط های بیرون از کلاس مورد توجه قرار نمی گیرد و ارزش هایی که در کلاس های معارف و دینی به کودک و نوجوان و جوان انتقال داده می شود، در خانواده احیا نمی شود.
تاکید خانواده ها از همان روزی که کودک پا به محیط دبستان می گذارد بر دیکته و حساب و علوم است، اما فرمول ها و مباحث دینی چون خواسته دانش آموز و دانشجو و دوستان و خانواده اش نیست، مورد توجه قرار نمی گیرد.
سخن کز دل برآید، لاجرم بر دل نشیند
کلاس های دینی مانند تاریخ و جغرافیا، یکی از کلاس های خشک و بی روح دوران تحصیل است، از آن دست کلاس هایی که برای تمام شدن وقت دقیقه شماری می کنی و مدام چشمت به ساعت است.
توضیحات آذرشب در این زمینه گویا است: «و جادلهم بالتی هی احسن» اشاره به مساله جدال و صحبت دوجانبه دارد. یعنی فقط شما حرف نزنید، بلکه بگذارید مخاطب هم حرفش را بزند. ببینید او چه فکری می کند و چه اندیشه و اشکالاتی در ذهن دارد و این گفت وگو باید نه تنها زیبا، بلکه به زیباترین صورت باشد.
یعنی باید سوزی در دل داشته باشد که گفته اند: سخن کز دل برآید لاجرم بر دل نشیند؛ اما اگر از روی شغل و صرفا برای پر کردن ساعات مذهبی باشد کارساز نخواهد بود.
اما قلمی، علت خسته کننده بودن این کلاس ها را در انتزاعی بودن مباحث دینی می داند. او می گوید: جاذبه مباحث انتزاعی و اخروی، حداقل برای مخاطبی که خود را به مرتبه ای از ادراک کامل انتزاعی نرسانده است، به اندازه جاذبه مباحث ملموس دنیوی نیست.
یک کودک دبستانی مفهوم عدد را با استفاده از مصادیق مختلف یاد می گیرد، وقتی به سن دریافت فرمول های انتزاعی ریاضی رسید، با استفاده از دانسته های قبلی خود می تواند فرمول های غیرملموس ریاضی را بیاموزد. این همان چیزی است که باید در زمینه آموزش مباحث اعتقادی نیز مورد توجه قرار گرفته و کودک گام به گام برای آموختن این مباحث در سال های بالاتر آماده شود.
نکته دیگری که کلاس هایی از این دست را برای دانش آموز و دانشجو خسته کننده می سازد فقدان جنبه های معرفتی است. به نظر قلمی، استاد و دبیر برای ارتباط با دانشجو و دانش آموز بیشتر از بعد هیبت علمی برخورد می کنند تا بعد معرفتی. در کلاس های معارفی قبل از هر چیز لازم است بین معلم و دانش آموز یک پیوند اولیه نسبت به موضوع ایجاد شود، ضمن این که معلم باید خود را با درسی که ارائه می دهد تطبیق دهد، آن هم نه به صورت تصنعی.
او باید بسترهای اولیه تقوایی از نظر عمل، نگاه، اکرام و احسان پدرانه و مادرانه را در قبال مخاطب خود داشته باشد. یک مدرس معارف دینی باید جدی و مهربان و باادب باشد. این گونه رفتارهای دینی، شکننده بسیاری از تابوهای فکری مخاطب است. معلم باید سعی کند در طول دوران تحصیل به گونه ای رفتار کند که نگاه بغض آلود مخاطب خود را به یک نگاه تعامل درست و دائم در طول سال تحصیلی تبدیل کند.
از قصه های شیرین تا منطق ارسطاطالیس
برای لحظه ای به دوران کودکی خود باز گردید. انیمیشن آقای اسکروچ را که یادتان هست، این برنامه چند بار به مناسبت های مختلف از تلویزیون پخش شد، مسافران قاچاق در کشتی نوح را چطور؟ اگر این کارتون ها را دیده باشید، تصدیق خواهید کرد با چه روش هنرمندانه ای مفاهیم مذهبی مانند بهشت و جهنم یا زندگی پیامبران به تصویر کشیده و آموزش داده می شوند.
حال کتاب هایی مانند قصه های خوب برای بچه های خوب را نیز یک بار در ذهن مرور کنید. مرحوم آذریزدی بسیاری از مفاهیم دینی لازم برای زندگی روزمره را با زبانی شیرین و گویا به نثر کشیده است. فراموش نکنیم هدف از ارائه درسی به نام دین و زندگی آشنا ساختن دانش آموزان با آموزه های دینی و در نهایت راه بهتر زیستن است.
حال اگر دانش آموزی در منزل دارید، کتاب دین و زندگی او را ورق بزنید و کمی آن را مطالعه کنید. خواهید دید مطالب با استفاده از جملات پیچیده و در پاراگراف های بلند بیان شده است. این مطالب حتی برای شما که قصد دارید فقط آنها را مرور کنید، سنگین و خسته کننده است و هیچ جاذبه ای برای ادامه مطالعه در شما ایجاد نمی کند. حال دانش آموزی را در نظر بگیرید که می خواهد این دروس را چند بار در طول سال بخواند و آنها را برای بازپس دادن در امتحان به خاطر بسپارد.
دکتر آذرشب در این زمینه معتقد است بسیاری از مطالبی که امروز برای رساندن پیام دین مورد استفاده قرار می گیرد، صرفا با منطق و عقلانیت توام بوده و عقل و منطق خشک و سرد است و قدرت تاثیر و تحریک ندارد. در حالی که برای ارائه آموزه های دینی باید شعور انسان ها و عاطفه فطری آنان را مورد توجه قرار داد.
این همان شیوه ای است که قرآن در انتقال مفاهیم دینی به کار می گیرد و فطرت آنان را شکوفا می سازد. منطق ارسطو برای اهل منطق و فلسفه خوب است، ولی برای دانش آموز و دانشجویی که مخاطب ماست و برای جامعه ای که خداوند به آنها فطرت خدادادی داده است که باید از آن غبارزدایی شود، تاثیرگذار نیست. به عبارت دیگر ما به یک نوع خطاب عرفانی، نه به معنای علمی بلکه به معنای مکتبی و مسلکی و اخلاقی احتیاج داریم.
آذرشب که معتقد است احیانا مرکزی برای برنامه ریزی و رساندن پیام دینی در آموزش و پرورش یا دانشگاه ها وجود ندارد و این کار به مولفان کتاب های درسی و از آنها به معلمان و استادانی واگذار شده است که طبیعتا همه آنها آرمانخواه نیستند، پیشنهاد می کند وسایل کمک آموزشی مانند فیلم، سرود، نمایشنامه، عکس و... در اختیار مربیان دینی قرار گیرد. برای تولید این وسایل باید مرکزی جهت تولید ماده ابلاغ دینی وجود داشته باشد.
افرادی که در این مرکز کار می کنند باید با توجه به سه شرط لازم برای ابلاغ دین یعنی حکمت، موعظه حسنه و مجادله به بهترین وجه و از بین کسانی انتخاب شوند که دغدغه دین دارند و آموزش دین برای آنان بیش از آن که وسیله امرار معاش باشد، هدفی والا و آرمانی مقدس باشد. این مرکز باید از نظرات روان شناسان، جامعه شناسان و دیگر متخصصان در تهیه کتاب های درسی استفاده کرده و لوازم کمک آموزشی و برنامه درسی مناسبی را تهیه نماید.
باز هم هول و ولای امتحان
از کلاس اول ابتدایی تا پایان دانشگاه به کودکان و نوجوانان و جوانان دروس دینی را آموزش می دهیم تا آنان خداباور و دین محور باشند و اصول بهتر و سالمتر زیستن را بیاموزند؛ اما گویا این هدف در تب و تاب آزمون ها و برگزاری امتحانات فراموش شده است و مخاطب ما بیش از آن که به مفهوم مطالبی که می خواند بیندیشد، در فکر این است که چگونه آنها را طوطی وار حفظ کند و امتحان دهد.
نظرات آذرشب در این زمینه قابل توجه است: برگزاری امتحان و تحمیل مسائل مذهبی به کلاس به صورت درسی که باید بخوانند و امتحان بدهند و نمره خوب بگیرند، دانش آموزان را از دید آرمانی نسبت به مسائل دینی دور می کند؛ دینی برای آنان تبدیل می شود به درسی که به هر حال منافع دنیوی شان ایجاب می کند آن را بخوانند و امتحان دهند و قبول شوند و نمره بالا بیاورند. به نظر من مسائل دینی باید طوری به بچه ها القا شود که مسائل آرمانی باشد.
امتحان و نمره و درس و کتاب و خواندن از اول تا آخر و تکرار اینها همه دین را به دکان تبدیل می کند. گرچه به عقیده قلمی، حذف نمره و امتحان احتمالا در نهایت به حذف کلاس دینی منجر خواهد شد، اما شاید بهتر باشد کلاس دینی را به کلاسی برای موعظه حسنه و مجادله بین دانش آموز و دبیر و دانشجو و استاد تبدیل کنیم. اجازه دهیم جوانان و نوجوانان شائبه های ذهنی خود را مطرح کرده و پاسخ مناسب را دریافت کنند. استفاده از آثار هنری مانند فیلم و قصه و مانند آنها می تواند کلاس دینی را پرجاذبه تر سازد.
تجربه قلمی شاهدی بر این مدعاست که می گوید: وقتی می خواهم حکایتی را تعریف کنم، تمام کلاس سراپا گوش می شوند. چه خوب است دغدغه نمره و شب امتحان را برای دروسی بگذاریم که مستقیم در زندگی روزمره ما تاثیری ندارد.
می خواهیم کلاس دینی، کلاس آرامش باشد و تذکر و تمرینی برای بهتر زیستن در جمع خانواده، دوستان و اجتماع و مکانی برای پاسخگویی به تمام پرسش هایی که در زمینه موضوعات دینی در ذهن جوانان و نوجوانان وجود دارد و باعث می شود خیلی زود در مقابل شبهاتی که از سوی افراد غیردینی مطرح می شود سر تسلیم فرود آورند و خلع سلاح شوند و باز می خواهیم کلاس دینی مکانی باشد برای تمرین ارتباطی نزدیک با خالق بی همتایی که هر چه داریم از اوست.
منبع: جام جم
از آن روز یکی از دغدغه های ما در شب های امتحان یادگرفتن مطالبی بود که گاه بدون این که چیزی از آن را بفهمیم، فقط حفظ می کردیم تا نمره بگیریم.
این وضع تا پایان دبیرستان ادامه داشت. این بار با تمام توان سعی کردیم دروس دینی را خوب بخوانیم و تست بزنیم، به این دلیل که می توانست در بالا بردن معدل موثر باشد و مهم تر از آن، ضریب درس معارف نیز در رتبه نهایی آزمون ورودی دانشگاه ها نقشی تعیین کننده داشت.
در طول دوران تحصیل در دانشگاه باز هم ذهنمان را درگیر حفظ همان مطالب تکراری در کتاب های معارف و اخلاق و اندیشه اسلامی کردیم. این بار هم نه برای این که چیزی بیاموزیم و در زندگی روزمره خود به کار گیریم، بلکه باز هم هدف نهایی ما نمره ای بود که می توانست تاثیر نمرات پایین دروس دیگر را در معدل گیری تا حدی جبران کند.
امروز اگر از ما بپرسند، احتمالا نخواهیم توانست چیزی از آن همه مطلبی را که به زحمت در ذهن اندوختیم به یاد آوریم. روند زندگی ما تاثیر چندانی از آموخته های آن روزها نگرفته است.
دکتر محمد علی آذرشب، علت را در نحوه ارائه پیام دینی می داند و با اشاره به آیه 125 سوره نحل یکی از شروط موثر بودن ابلاغ پیام دینی را حکمت می داند و توضیح می دهد: حکمت یعنی قرار دادن هر چیز در محل خود، یعنی مخاطب شناسی و دادن پیام در سطحی که مخاطب، هم آن را بفهمد و هم آن را بپذیرد. انسان ها در شرایط زمانی، مکانی و فرهنگی مختلفی قرار دارند و باید شخصی که می خواهد پیام دین را برساند، بداند چه چیزی در ذهن مخاطبان می گذرد.
کسانی که بدون حکمت مطلب ارائه می دهند تاثیری در مخاطب نخواهند داشت و پس از شناسایی مخاطب و شرایط فکری، ذهنی و فرهنگی او نوبت به انتخاب نحوه ابلاغ پیام می رسد. همان که براساس آیه ذکر شده از آن به موعظه حسنه یاد شده است و عضو هیات علمی دانشگاه تهران آن را نه پند نیکو، بلکه موعظه زیبا، یعنی آگاه کردن افراد ترجمه می کند.
دکتر آذرشب معتقد است: در قرآن بیش از کلمه «علم، یعنی بیاموز» از واژه و اذکر یعنی «یادآوری کن» استفاده شده است. زیرا انسان ها غالبا نه به تعلیم، بلکه به آگاهی احتیاج دارند.
یک دبیر باسابقه دبیرستان های تهران هم در پاسخ به این پرسش که چرا 12 تا 16 سال آموزش تعالیم دینی تاثیر چندانی در انتقال آموزه های دینی به نسل جدید نداشته است، توضیح می دهد: بازخوردی که می بینیم تنها بازخورد کلاس های معارف و دینی نیست؛ این کلاس ها منشأ تغذیه ای در کنار هزاران منشأ تغذیه ای دیگر است که به ذهن بچه ها خوراک می دهند.
قلمی معتقد است: زمینه های انسان شناسی و دین شناسی در خانواده و در محیط های بیرون از کلاس مورد توجه قرار نمی گیرد و ارزش هایی که در کلاس های معارف و دینی به کودک و نوجوان و جوان انتقال داده می شود، در خانواده احیا نمی شود.
تاکید خانواده ها از همان روزی که کودک پا به محیط دبستان می گذارد بر دیکته و حساب و علوم است، اما فرمول ها و مباحث دینی چون خواسته دانش آموز و دانشجو و دوستان و خانواده اش نیست، مورد توجه قرار نمی گیرد.
سخن کز دل برآید، لاجرم بر دل نشیند
کلاس های دینی مانند تاریخ و جغرافیا، یکی از کلاس های خشک و بی روح دوران تحصیل است، از آن دست کلاس هایی که برای تمام شدن وقت دقیقه شماری می کنی و مدام چشمت به ساعت است.
توضیحات آذرشب در این زمینه گویا است: «و جادلهم بالتی هی احسن» اشاره به مساله جدال و صحبت دوجانبه دارد. یعنی فقط شما حرف نزنید، بلکه بگذارید مخاطب هم حرفش را بزند. ببینید او چه فکری می کند و چه اندیشه و اشکالاتی در ذهن دارد و این گفت وگو باید نه تنها زیبا، بلکه به زیباترین صورت باشد.
یعنی باید سوزی در دل داشته باشد که گفته اند: سخن کز دل برآید لاجرم بر دل نشیند؛ اما اگر از روی شغل و صرفا برای پر کردن ساعات مذهبی باشد کارساز نخواهد بود.
اما قلمی، علت خسته کننده بودن این کلاس ها را در انتزاعی بودن مباحث دینی می داند. او می گوید: جاذبه مباحث انتزاعی و اخروی، حداقل برای مخاطبی که خود را به مرتبه ای از ادراک کامل انتزاعی نرسانده است، به اندازه جاذبه مباحث ملموس دنیوی نیست.
یک کودک دبستانی مفهوم عدد را با استفاده از مصادیق مختلف یاد می گیرد، وقتی به سن دریافت فرمول های انتزاعی ریاضی رسید، با استفاده از دانسته های قبلی خود می تواند فرمول های غیرملموس ریاضی را بیاموزد. این همان چیزی است که باید در زمینه آموزش مباحث اعتقادی نیز مورد توجه قرار گرفته و کودک گام به گام برای آموختن این مباحث در سال های بالاتر آماده شود.
نکته دیگری که کلاس هایی از این دست را برای دانش آموز و دانشجو خسته کننده می سازد فقدان جنبه های معرفتی است. به نظر قلمی، استاد و دبیر برای ارتباط با دانشجو و دانش آموز بیشتر از بعد هیبت علمی برخورد می کنند تا بعد معرفتی. در کلاس های معارفی قبل از هر چیز لازم است بین معلم و دانش آموز یک پیوند اولیه نسبت به موضوع ایجاد شود، ضمن این که معلم باید خود را با درسی که ارائه می دهد تطبیق دهد، آن هم نه به صورت تصنعی.
او باید بسترهای اولیه تقوایی از نظر عمل، نگاه، اکرام و احسان پدرانه و مادرانه را در قبال مخاطب خود داشته باشد. یک مدرس معارف دینی باید جدی و مهربان و باادب باشد. این گونه رفتارهای دینی، شکننده بسیاری از تابوهای فکری مخاطب است. معلم باید سعی کند در طول دوران تحصیل به گونه ای رفتار کند که نگاه بغض آلود مخاطب خود را به یک نگاه تعامل درست و دائم در طول سال تحصیلی تبدیل کند.
از قصه های شیرین تا منطق ارسطاطالیس
برای لحظه ای به دوران کودکی خود باز گردید. انیمیشن آقای اسکروچ را که یادتان هست، این برنامه چند بار به مناسبت های مختلف از تلویزیون پخش شد، مسافران قاچاق در کشتی نوح را چطور؟ اگر این کارتون ها را دیده باشید، تصدیق خواهید کرد با چه روش هنرمندانه ای مفاهیم مذهبی مانند بهشت و جهنم یا زندگی پیامبران به تصویر کشیده و آموزش داده می شوند.
حال کتاب هایی مانند قصه های خوب برای بچه های خوب را نیز یک بار در ذهن مرور کنید. مرحوم آذریزدی بسیاری از مفاهیم دینی لازم برای زندگی روزمره را با زبانی شیرین و گویا به نثر کشیده است. فراموش نکنیم هدف از ارائه درسی به نام دین و زندگی آشنا ساختن دانش آموزان با آموزه های دینی و در نهایت راه بهتر زیستن است.
حال اگر دانش آموزی در منزل دارید، کتاب دین و زندگی او را ورق بزنید و کمی آن را مطالعه کنید. خواهید دید مطالب با استفاده از جملات پیچیده و در پاراگراف های بلند بیان شده است. این مطالب حتی برای شما که قصد دارید فقط آنها را مرور کنید، سنگین و خسته کننده است و هیچ جاذبه ای برای ادامه مطالعه در شما ایجاد نمی کند. حال دانش آموزی را در نظر بگیرید که می خواهد این دروس را چند بار در طول سال بخواند و آنها را برای بازپس دادن در امتحان به خاطر بسپارد.
دکتر آذرشب در این زمینه معتقد است بسیاری از مطالبی که امروز برای رساندن پیام دین مورد استفاده قرار می گیرد، صرفا با منطق و عقلانیت توام بوده و عقل و منطق خشک و سرد است و قدرت تاثیر و تحریک ندارد. در حالی که برای ارائه آموزه های دینی باید شعور انسان ها و عاطفه فطری آنان را مورد توجه قرار داد.
این همان شیوه ای است که قرآن در انتقال مفاهیم دینی به کار می گیرد و فطرت آنان را شکوفا می سازد. منطق ارسطو برای اهل منطق و فلسفه خوب است، ولی برای دانش آموز و دانشجویی که مخاطب ماست و برای جامعه ای که خداوند به آنها فطرت خدادادی داده است که باید از آن غبارزدایی شود، تاثیرگذار نیست. به عبارت دیگر ما به یک نوع خطاب عرفانی، نه به معنای علمی بلکه به معنای مکتبی و مسلکی و اخلاقی احتیاج داریم.
آذرشب که معتقد است احیانا مرکزی برای برنامه ریزی و رساندن پیام دینی در آموزش و پرورش یا دانشگاه ها وجود ندارد و این کار به مولفان کتاب های درسی و از آنها به معلمان و استادانی واگذار شده است که طبیعتا همه آنها آرمانخواه نیستند، پیشنهاد می کند وسایل کمک آموزشی مانند فیلم، سرود، نمایشنامه، عکس و... در اختیار مربیان دینی قرار گیرد. برای تولید این وسایل باید مرکزی جهت تولید ماده ابلاغ دینی وجود داشته باشد.
افرادی که در این مرکز کار می کنند باید با توجه به سه شرط لازم برای ابلاغ دین یعنی حکمت، موعظه حسنه و مجادله به بهترین وجه و از بین کسانی انتخاب شوند که دغدغه دین دارند و آموزش دین برای آنان بیش از آن که وسیله امرار معاش باشد، هدفی والا و آرمانی مقدس باشد. این مرکز باید از نظرات روان شناسان، جامعه شناسان و دیگر متخصصان در تهیه کتاب های درسی استفاده کرده و لوازم کمک آموزشی و برنامه درسی مناسبی را تهیه نماید.
باز هم هول و ولای امتحان
از کلاس اول ابتدایی تا پایان دانشگاه به کودکان و نوجوانان و جوانان دروس دینی را آموزش می دهیم تا آنان خداباور و دین محور باشند و اصول بهتر و سالمتر زیستن را بیاموزند؛ اما گویا این هدف در تب و تاب آزمون ها و برگزاری امتحانات فراموش شده است و مخاطب ما بیش از آن که به مفهوم مطالبی که می خواند بیندیشد، در فکر این است که چگونه آنها را طوطی وار حفظ کند و امتحان دهد.
نظرات آذرشب در این زمینه قابل توجه است: برگزاری امتحان و تحمیل مسائل مذهبی به کلاس به صورت درسی که باید بخوانند و امتحان بدهند و نمره خوب بگیرند، دانش آموزان را از دید آرمانی نسبت به مسائل دینی دور می کند؛ دینی برای آنان تبدیل می شود به درسی که به هر حال منافع دنیوی شان ایجاب می کند آن را بخوانند و امتحان دهند و قبول شوند و نمره بالا بیاورند. به نظر من مسائل دینی باید طوری به بچه ها القا شود که مسائل آرمانی باشد.
امتحان و نمره و درس و کتاب و خواندن از اول تا آخر و تکرار اینها همه دین را به دکان تبدیل می کند. گرچه به عقیده قلمی، حذف نمره و امتحان احتمالا در نهایت به حذف کلاس دینی منجر خواهد شد، اما شاید بهتر باشد کلاس دینی را به کلاسی برای موعظه حسنه و مجادله بین دانش آموز و دبیر و دانشجو و استاد تبدیل کنیم. اجازه دهیم جوانان و نوجوانان شائبه های ذهنی خود را مطرح کرده و پاسخ مناسب را دریافت کنند. استفاده از آثار هنری مانند فیلم و قصه و مانند آنها می تواند کلاس دینی را پرجاذبه تر سازد.
تجربه قلمی شاهدی بر این مدعاست که می گوید: وقتی می خواهم حکایتی را تعریف کنم، تمام کلاس سراپا گوش می شوند. چه خوب است دغدغه نمره و شب امتحان را برای دروسی بگذاریم که مستقیم در زندگی روزمره ما تاثیری ندارد.
می خواهیم کلاس دینی، کلاس آرامش باشد و تذکر و تمرینی برای بهتر زیستن در جمع خانواده، دوستان و اجتماع و مکانی برای پاسخگویی به تمام پرسش هایی که در زمینه موضوعات دینی در ذهن جوانان و نوجوانان وجود دارد و باعث می شود خیلی زود در مقابل شبهاتی که از سوی افراد غیردینی مطرح می شود سر تسلیم فرود آورند و خلع سلاح شوند و باز می خواهیم کلاس دینی مکانی باشد برای تمرین ارتباطی نزدیک با خالق بی همتایی که هر چه داریم از اوست.
منبع: جام جم