کد خبر 28549
تاریخ انتشار: ۱۸ بهمن ۱۳۸۹ - ۱۹:۳۶

معاون بين الملل و حقوق بشر قوه قضائيه در آخرين تحليل خود از حوادث پس از انتخابات گذشته آن را به کودتا تشبيه کرد و گفت اگر رهبري ترسو داشتيم آن کودتا به نتيجه مي?رسيد.

به گزارش مشرق به نقل از شبکه ايران، دکتر محمد جواد لاريجاني، معاون بين الملل و حقوق بشر قوه قضائيه در گفت?وگو با هفته نامه «شما»، ارگان حزب موتلفه اسلامي گفت: در جريان‌هاي اخير يکي از جاهايي که ما اصولگراها لغزش کرديم و به نظر من بايد نسبت به ولي امر احساس شرم کنيم اين است که بعضي از دوستان ما بحث مربوط به حمايت از ولي را زير سايه اختلافاتي که با آقاي احمدي‌نژاد داشتند قرار دادند و براي حمايت از ولي امر و مصداق همين ولايت قيام نکردند؛ در حالي که تيرهاي فراواني به سمت ايشان در جريان بود.

چکيده سخنان معاون اموربين?الملل رئيس قوه قضاييه را در ادامه مي خوانيد:

** کساني که قائل به حلال و حرام نيستند به مراجع تقليد نيازي ندارند، ولي براي آنکه استفاده سياسي کنند دائماً به قم مي‌روند و از قم آنچه مي‌خواهند تهيه مي‌کنند. در حالي که اينها اصلاً فقه را قبول ندارند. اسلام را دين زندگي جمعي نمي‌دانند.

** ما نبايد آدم‌هاي غد، کله‌شق و دربسته باشيم و هميشه بايد اعتبار بگيريم و ببينيم کار و نتيجه آن چگونه بوده است و اهل سبک و سنگين کردن و سنجيدن امور باشيم. در واقع بصيرت چنين چيزي را اقتضا مي‌کند. اين‌طور نيست که افراد اصولگرا دگم باشند.

** ولايت در عمل چهار رکن دارد. رکن اول حساسيت نسبت به مشروعيت حکومت است. يعني شيعه هميشه نسبت به اينکه چه کسي ولايت امر را به دست دارد حساس است. امروزه دغدغه مشروعيت را در ادبيات سياسي دنيا، بيداري سياسي مي‌گويند و بيداري سياسي مسئله ناب و بسيار مهمي در امر مشارکت است. تفاوت مکتب ولايت با بقيه در اين است. ولايت با نان شروع نمي‌شود بلکه با دغدغه مشروعيت آغاز مي‌شود. رکن دوم دانستن و تشخيص ملاک مشروعيت است. شرايط مشروعيت هم فقط اين نيست که مردم او را دوست داشته باشند. اصلاً معناي اصولگرايي اين است که شيعه ملاک مشروعيت را بداند. سومين رکن در بحث ولايت دانستن مصداق است. اينکه همه چيزها را بدانيم و به مصداق آن اهميتي ندهيم يا اصلاً ندانيم انحراف است. رکن چهارم مسئله تولّي و تبرّي است.

** دشمن کوشيد تا حساسيت نسبت به اصل ولايت را هدف قرار دهد. اينکه حکومت چه ربطي به دين دارد. وقتي حريف اين مسئله هم نشد به اين فکر افتاد که مصداق ولايت را عوض کند. لذا آقاي موسوي به آقاي منتظري نامه مي‌نويسد که اين کار از روي حساب است. تفکر سکولار که براي علما ارزشي قائل نيست.

** در همين جريان‌هاي اخير در داخل و خارج همه ولايت را مورد هجوم قرار دادند و ما به خاطر اينکه با آقاي احمدي‌نژاد بد يا خوب هستيم، از ايشان آن‌طور که بايد حمايت نکرديم. برخي اوقات نصيحت هم مي‌کردند که حقش بود آقا اين‌طور به ميدان نمي‌آمد. صورت قضيه را نفهميدند.

** مواردي هم هست که ولايت را باطل مي‌کند. بسيار مهم است که ما اين موارد را بدانيم. اگر ندانيم ممکن است دولّا راست شويم، ولي نمازمان باطل است. مثل نماز جمعه‌اي که اين حضرات خواندند.

** وقتي آقاي موسوي اعلام کرد که من پيروز انتخابات هستم و غير از اين نمي‌شود، اين مصداق کامل خروج عليه امام عادل بود. متأسفانه اشتباهي که در فهم اتفاق افتاد اين بود که بعضي‌ها گفتند: «دو نفر با هم دعوا دارند. آقاي احمدي‌نژاد و آقاي موسوي. آقاي احمدي‌نژاد تندي کرد. ايشان هم تندي کرد. عصباني شد و دعوا شد.» و صورت مسئله را در همين حد دانستند. بعد هم گفتند، بايد روبوسي و چاق سلامتي کنند تا قضيه فيصله يابد. تازه ايراد هم گرفتند که چرا ولي امر آمد خط و مرزها را مشخص کرد. نفهميدن صورت قضيه خطر بسيار بزرگي است. بسيار ابلهانه است اگر فکر کنيم که دو نفر عصباني شدند و با هم دعوا کردند و گفتند، برويم به خيابان. در خيابان طرفداران آقاي احمدي‌نژاد و آقاي موسوي با هم دعوا نمي‌کردند. در اينجا عليه نظام خروج کردند و تمام دنيا به آنها عليه نظام کمک کردند و اين توطئه‌اي نبود که در لحظه آخر کليد بخورد. بلکه مقدمه داشت و مهم است بدانيم که چرا خط اصلاحات در کشور ما به اينجا رسيد. کسي نمي‌تواند ادعا کند که من طرفدار ولايتم و آنگاه عليه ولي امر خروج کند.

** خروج عبارتي است که در ادبيات اسلامي خود داريم و کودتا هم عبارتي است که در ادبيات سياسي دنيا وجود دارد. انتخابات، فضاي رقابت و ستادهاي انتخاباتي داخل نظام بود که همه اينها امکانات نظام‌اند و يکدفعه برگشتند و همه انرژي در حال تحرک که در مردم بود به سمت نظام نشانه رفتند. بعد هم ديديم بلافاصله آن را متوجه رهبري کردند. طبيعي است که اگر رهبري بدون فتانت و ترسو داشتيم، اينها در کودتا موفق مي‌شدند و اسلاميت نظام از بين مي‌رفت.
** فرض کنيم آقاي موسوي پيروز و رئيس جمهور مي‌شد. اعلام يک طرفه رياست جمهوري و کشاندن مردم به خيابان‌ها فقط هنر او نبود. بلکه شخص ديگري هم پيدا مي‌شد و مي‌توانست مردم را به خيابان‌ها بکشاند. او هم بگويد: «اصلاً آقا مي‌خواهيد، خود بنده هستم.» نتيجه اين امر چه مي‌شد؟ جمهوريت يا دموکراسي و همين‌طور تماميت ارضي ما هم از بين مي‌رفت.

** بعضي از دوستان مي‌گفتند: «حقش بود آقا به صورت پدرانه اين دعوا را فيصله مي‌داد.» در حالي که دعوا بين دو بچه نبود که پدرانه رفتار شود. بلکه گروهي شمشير عليه خود نظام کشيدند و رهبر انقلاب شجاعانه و داعيانه اسلام، تماميت نظام، تماميت ارضي و دموکراسي را حفظ کرد. حتي کساني هم که بي‌دين‌اند اگر دموکراسي را دوستدارند بايد دست رهبري را ببوسند. اصلاً رهبري لنگر دموکراسي در کشور است.

** بايد مراقب پاتک جديد جريان نفاق باشيم. رهبري با مديريت داهيانه خويش ما را از دوران فتنه به سلامت عبور داد. ايشان برخورد مدبرانه‌اي با فتنه ?? تير داشت و فتنه سبز را نيز که عظيم‌ترين فتنه در نوع خود بود، با صبر، شجاعت و تواضع با شکست مواجه کرد. دشمنان در حال تدوين و پي‌ريزي موج دوم فتنه هستند اما بايد مراقب باشيم و ديگر غافلگير نشويم.‏

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس