اين منطقه‌ي استراتژيک تا سال 2000 يعني زمان فرار اسرائيل از جنوب لبنان، در چنگ نيرو‌هاي اسرائيلي بود که با رشادت رزمندگان حزب الله پس گرفته مي‌شود. در اين هنگام، اسرائيل که منطقه را از دست داده بود، به قصد نابودي مليتا، با هواپيما بر روي منطقه بنزين مي‌ريزد...

گروه فرهنگی مشرق - مطلب پیش رو، پنجمین بخش از کتاب "ملیتا، سفرنامه‌ مصور لبنان" است که به قلم "احمد قدیری" نگاشته شده است. در شرایط حساس امروز منطقه و در شرایطی که حوادث و تحولات اخیر دولتی و انفجارهای تقریباً روزمره لبنان در صدر اخبار جهان است، شناخت دقیق این کشور کوچک مدیترانه‌ای اهمیت مضاعفی یافته که متن حاضر را خواندنی‌تر می‌کند.

چهار ‌شنبه- 17 شهريور- 28 رمضان
 

ملیتا، سفرنامه‌ی مصور لبنان (5)
▲▼باغ موزه‌ي مليتا
 ملیتا، سفرنامه‌ی مصور لبنان (5)

در حالي‌ که تنها ساعتي تا غروب مانده، جلوي درب ورودي محوطه (شماره‌ي 3 در نقشه‌) از اتوبوس پياده شده داخل مي‌رويم. با ورود به مليتا، ابتدا وارد يک سالن نمايش کوچک (8) مي‌شويم. موج سرود‌هاي حماسي ما را با خود مي‌برد. راهنما مي‌آيد و مثل هميشه به دليل ايراني بودن مورد لطف قرار مي‌گيريم. چند دقيقه‌اي از حوادثي که مليتا به خود ديده مي‌گويد. از جمله اينکه: «اين منطقه‌ي استراتژيک تا سال 2000 يعني زمان فرار اسرائيل از جنوب لبنان، در چنگ نيرو‌هاي اسرائيلي بود که با رشادت رزمندگان حزب الله پس گرفته مي‌شود. در اين هنگام، اسرائيل که منطقه را از دست داده بود، به قصد نابودي مليتا، با هواپيما بر روي منطقه بنزين مي‌ريزد که باران خدادادي همان شب، جنگل را از شعله‌هاي فراگير آتش نجات مي‌دهد». پس از اين صحبت، با نمايش يک کليپ ده دقيقه‌اي پيرامون روند ساخت مليتا که منتهي به تشويق حضار است از سالن خارج مي‌شويم.
 
ملیتا، سفرنامه‌ی مصور لبنان (5)

ضمن شنيدن توضيحات فرد لبناني، به سمت گودال (10) واقع در کنار ميدان اصلي (7) محوطه مي‌رويم. گودالِ گرداب مانندي که مملوء است از تکه پاره‌هاي ادوات اسرائيل به علاوه‌ي چند ماکت تانک دشمن که لوله‌ي يکي از آن‌ها مثل دم موش گره خورده و ديگري در تله‌ي عماد مغنيه گرفتار آمده؛ به اين صورت که لوله‌ي آن در يک ديواره‌ي زرد سيماني که امضاء حاج رضوان بر آن حک شده، گير کرده است.

ملیتا، سفرنامه‌ی مصور لبنان (5)
 
ملیتا، سفرنامه‌ی مصور لبنان (5)

ملیتا، سفرنامه‌ی مصور لبنان (5)
  تانک اسرائيلي، گرفتار در تارهاي آهنين
ملیتا، سفرنامه‌ی مصور لبنان (5)


پس از رسيدن به پله‌ي ورودي گودال، مسير ديگري (11) نمايان مي‌شود. مسيري که صد‌ها متر ما را با خود به درون جنگل مليتا مي‌برد. در جاي‌جاي اين مسير، سلاح‌هاي نيمه سنگين و ماکت‌هاي رزمندگان حزب الله جا سازي شده است.

ملیتا، سفرنامه‌ی مصور لبنان (5)
 
 
ملیتا، سفرنامه‌ی مصور لبنان (5)

جلوتر، سنگر سيد عباس موسوي در زمان حضورش در اينجا به چشم مي‌خورد که داخلش يک جا نماز، قاب عکسي از سيد عباس موسوي، يک سلاح کلاشنيکف و قرآني بر روي رحل قرار دارد. زمزمه‌ي قرائت دعاي کميل شهيد عباس موسوي از بلندگوي تعبيه شده در درون سنگر، قلوب را دگرگون مي‌کند.

 ملیتا، سفرنامه‌ی مصور لبنان (5)

در ادامه‌ي مسير مي‌رسيم به فضاي مشبک زير زميني (12) که طي چند سال توسط رزمندگان حزب الله -که حالا بسياري‌شان شهيد شده‌اند- در زير تپه کنده شده است. وارد تونل مي‌شويم و از اتاقک‌هاي متصل به آن يک به يک ديدن مي‌کنيم. يک اتاق، انبار آذوقه است و اتاق ديگر اسلحه خانه و ... تا مي‌رسد به آخري که محل استراحت است و بر سينه‌ي ديوارش عکسي از امام(ره) امت.
 

ملیتا، سفرنامه‌ی مصور لبنان (5)
 
 ملیتا، سفرنامه‌ی مصور لبنان (5)

 
ملیتا، سفرنامه‌ی مصور لبنان (5)

ملیتا، سفرنامه‌ی مصور لبنان (5)

اينجا ديگر دل تاب و توان ندارد. يا بايد گريست و يا از فضا دور شد. از راهرو خارج مي‌شوم. با اندکي طي مسير به يک تونل زير زميني ديگري (13) مي‌رسيم که خروجي آن ايواني (14) در سينه کش شيب تپه‌اي است.
 
ملیتا، سفرنامه‌ی مصور لبنان (5)

تمام منطقه پوشيده از درخت‌هاي سرسبز و کوتاه است. بالاي ايوان، دو پرچم بزرگ لبنان و حزب الله نصب است. از اين جا غروب مليتا تماشايي است. غروبي که شهادت مي‌دهد بر معنويت، شجاعت و مظلوميت سربازان مقاومت.
 

ملیتا، سفرنامه‌ی مصور لبنان (5)
▲▼تصويري از دامنه و سينه‌ي كوه
 
ملیتا، سفرنامه‌ی مصور لبنان (5)

به ميدان اصلي باز مي‌گرديم و اين بار راهي سمتي ديگر مي‌شويم. از پله‌هاي بسياري که در طرف شرقي قرار دارد و به ميداني ديگر (17) منتهي مي‌شود، بالا مي‌رويم و از نمايي ديگر به اطراف خيره مي‌شوم؛ تپه‌هاي جنوب زير نگاهمان است.
 
ملیتا، سفرنامه‌ی مصور لبنان (5)

ملیتا، سفرنامه‌ی مصور لبنان (5)
 
تصوير گرفته شده از ايوان بالاي پله‌ها - ميدان اصلي و بعد از آن گودال تانک‌ها، سمت چپ تصوير
ساختمان سالن نمايش قرار دارد

بسيار به غروب نزديک شده‌ايم و در مجموع پس از يک ساعت بازديد، از مليتا خارج مي‌شويم؛ جايي که حقيقتاً «روايت زمين براي آسمان» است.

ملیتا، سفرنامه‌ی مصور لبنان (5)
روايت غروب براي مليتا

هوا تاريک شده، به سمت شهر نبطيه در جنوب مي‌رويم تا شام را در مطعم الجواد واقع در «مدينه فرح» تناول کنيم. ميز‌ها در فضاي باز چيده شده است. تعدادي غذا را شروع مي‌کنند و عده‌اي نيز وضو گرفته، کمي آن طرف‌تر بر موکتي که روي چمن پهن شده نماز مي‌گزارند. بغض عجيبي دارم. حين و بعد از نماز اشک‏هايم سرازير مي‌شود. نمي‌دانم دليلش چيست؛ روز‌هاي پاياني ضيافت الله؟ مليتايي که در پسمان بود؟ و يا حضرت زينب(س) که پيش رويمان است؟

با اتمام نماز مشغول شام مي‌شوم. عباس شراره هم اين جا است؛ يکي از دانشجوياني که در شب اول ديديم‌ش. سلام عليک مي‌کند و چند سؤال. مي‌گويد بمانم و با او به مقصد بعدي بروم. به دوستان که در حال خروج‌اند اطلاع مي‌دهم و اندکي بعد سوار بر خودرويي همراه او و نزيه فياض، مسئول پيش آهنگ‌هاي حزب الله، «کشافه الامام مهدي(عج)[1]» ، به اردوگاه امام خميني (مدينه الامام خميني) در نزديکي روستاي «أرنون» در نقطه‌اي ديگر از شهرستان نبطيه مي‌رويم. بيست دقيقه‌ي در راه به صحبت‌هاي مختلفي مي‌گذرد. با عربي دست و پا شکسته به نزيه فياض مي‌گويم که: «چرا شما پپسي را تحريم نمي‌کنيد؟». پاسخ مي‌دهد: «اولاً جايگزيني براي آن نداريم و پپسي تنها نوشابه‌ي موجود در بازار است؛ ثانياً در حال حاضر شيعيان، کارگران اين کارخانه در لبنان هستند و تحريم پپسي يعني بي کاري آنان».

با ورود به اردوگاهي زيبا و بزرگ، به ميزهايي مي‌رسيم که به صورت مستطيلي به هم متصل شده. چند دقيقه در انتظار دوستانيم. با رسيدن آن‌ها صحبت‌هاي فياض شروع مي‌شود و آمار و ارقام فعاليت‌ها سرازير. در پايان مراسم قاب عکسي چوبي از امام و آقا قسمت حسين مي‌شود و عکسي يادگاري هم نصيب ما.

 [1]. كشافه الامام مهدي(عج) گروه پيش آهنگي حزب الله است كه از ارديبهشت 1364 آغاز به کار کرده و فعاليت‌هاي متنوعي را در برنامه خود دارد. اعضاي آن را عمدتاً دانش‎آموزان مدارس المهدي(عج) تشكيل مي‎دهند كه در ايام تعطيل هفته، با حضور در مراكز مربوطه، آموزش مي‌بينند و در برنامه‎‎هاي فرهنگي، مذهبي، اجتماعي و خدمات‎رساني شركت مي‎كنند.



 
ملیتا، سفرنامه‌ی مصور لبنان (5)
تصوير ماهواره‌اي از اردوگاه
 
ملیتا، سفرنامه‌ی مصور لبنان (5)

با اتمام آخرين برنامه، ساعت ده شب به ضاحيه باز مي‌گرديم. در هتل مهدي فخرالدين را مي‌بينم؛ جوان بيست و پنج ساله‌ي لبناني که قبل از عزيمت و هنگامي که گذرنامه‌ام را جلوي سفارت لبنان براي تحويل به يکي از بچه‌هاي تدارکات برده بودم با وي آشنا شدم. طبق قرار با دو نفر از رفقا که آن‌ها هم مثل من از گشت و گذارِ روز اول در بيروت جا مانده بودند، ساعت يازده از هتل خارج مي‌شويم. مهدي زحمت مي‌کشد و ما را با ماشين خود به «وسط المدينه» در مرکز شمال بيروت که قسمت مسيحي و ثروتمند نشين شهر است مي‌رساند. با صالح و رضا از خياباني که در آن پياده شديم -در انطباق با نقشه- جلوتر مي‌رويم تا به «برج الساعه» در ميدان نجمه مي‌رسيم و پس از آن به مسجد جامع محمد امين، بزرگ‌ترين مسجد لبنان[1]  و متعلق به اهل سنت.

[1]. با 10 هزار و 700 متر مربع مساحت، آغاز به ساخت در سال 2002 با هزينه‌ي رفيق حريري.


 


ملیتا، سفرنامه‌ی مصور لبنان (5)
رستوران‌ها و کافي‌شاب‌ها تماماً در اين منقطه تا صبح باز است
 

ملیتا، سفرنامه‌ی مصور لبنان (5)
برج الساعه، ميدان نجمه، وسط المدينه - ساخته شده در 1897
 

ملیتا، سفرنامه‌ی مصور لبنان (5)
مسجد جامع محمد امين
 

ملیتا، سفرنامه‌ی مصور لبنان (5)
ديگر حوصله‌ي نقشه‌يابي را نداريم. ترجيح مي‌دهيم سياحت خود را به قضا و قدر واگذار کنيم و برويم و ببينيم چه پيش مي‌آيد. نيم ساعتي را به همين صورت در گران‌ترين منطقه‌ي شهر که پاتوق جوانان عياش و رفاه زده‌ي بيروت است مي‌چرخيم. با نظر دوستان يک تاکسي گرفته کرده، در حين توافق مسير و مبلغ، بي هدف ده نقطه را در اين ناحيه از بيروت نشانه گذاري مي‌کنم و از او مي‌خواهم که ما را به اين اماکن ببرد. بختمان گرفته، در مسير‌هاي اتفاقي علامت گذاري شده تقريباً تمام نقاط ديدني بيروت را مشاهده مي‌کنيم [1]؛ از ياد بود ترور رفيق حريري در محل انفجار خودوري وي در خيابان «مينا‌ء الحصن» در شمال بيروت تا صخره‌هاي روشه در غرب شهر[2].

[1]. اين احتمال هم هست که راننده با دريافتن نابلدي ما، به انتخاب خودش و بدون توجه به علامت گذاري‌ها، اماکن ديدني شهر را انتخاب کرده باشد.

[2]. Roche به فرانسوي به معناي صخره است و با اين حال، اين صخره‌ها در لبنان «الصخره الروشه» ناميده مي‌شود بي‌آنکه بسياري از لبناني‌ها معنا و ريشه‌ي آن را بدانند.



 
 

ملیتا، سفرنامه‌ی مصور لبنان (5)
ياد بود ترور رفيق حريري در محل انفجار
 
ملیتا، سفرنامه‌ی مصور لبنان (5)
▲▼روشه - ارتفاع: حدود بيست متر
 
ملیتا، سفرنامه‌ی مصور لبنان (5)

در اين بين در چند نقطه، خودرو‌هاي نظامي پليس را مي‌بينيم که تأمين امنيت شهر را برعهده دارند. راننده هم که شيعه و دوستدار ايران و احمدي نژاد است، اصطلاحاً قصد حال دادن دارد و در اين گرداندن، کم نمي‌گذارد. در نهايت ساعت چهار صبح به هتل باز مي‌گرديم و تا اذان بيدار مي‌مانيم.     

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

نظرات

  • انتشار یافته: 6
  • در انتظار بررسی: 0
  • غیر قابل انتشار: 0
  • مهدی ۱۳:۲۵ - ۱۳۹۲/۱۲/۱۰
    1 0
    از قدرت نرم استفاده کنیم!
  • شکوفه ۱۴:۵۷ - ۱۳۹۲/۱۲/۱۰
    1 0
    قلب ادم از دیدن حزب الله لبنان شاد میشه .یاد عزتمندی وشیعه واقعی ابا عبدالله میفته.خدا نگهدارشون باشه.
  • ۰۲:۰۱ - ۱۳۹۲/۱۲/۱۱
    1 0
    عالی
  • ۰۲:۰۹ - ۱۳۹۲/۱۲/۱۱
    1 0
    ملیتای دوست داشتنی...
  • سیدالحسینی ۰۶:۰۸ - ۱۳۹۲/۱۲/۱۱
    1 0
    اعزة علی المومنین واذلة علی الکافرین....گزارش عالی بود
  • ۱۰:۳۰ - ۱۳۹۲/۱۲/۱۱
    1 0
    سفرنامه خوبی است

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس