گروه فرهنگی مشرق - حال و هوای جشنواره فیلم فجر این روزها در تمام رسانهها حس میشود و
زمان، زمان نمایش آثار هنرمندان کوچک و بزرگ در سینماهای مختلف است.
بازیگران، فیلمسازان، منتقدان و خبرنگاران همه و همه در تکاپوی فیلم دیدن و
فیلم نقد کردن هستند و در این میان شاید برایتان جالب باشد که روزنوشتهای یک طلبه
خبرنگار را از روزهای مختلف جشنواره فیلم فجر در برج میلاد تهران بخوانید.
آنچه در پی می آید، شرح وقایع روز هفتم برج میلاد تهران از زبان این طلبه
است:
امروز آلودگی هوا بیشتر از روزهای قبل حس میشود.، آسمان به سختی دیده میشود و برای دیدن رنگ نیلیاش باید چشمهایت را تیز کنی و غبارها را یک به یک کنار بزنی. سخت است اما میشود.
فیلمهای سینمایی داستانی روز هفتم جشنواره «خانهای کنار ابرها» از سیدجلال دهقانی، «امروز» سیدرضا میرکریمی، «رد کارپت»(همان فرش قرمز) از رضا عطاران و «پنج ستاره» از خانم مهشید افشارزاده است.
کمی پائینتر از سالن اصلی و در طبقه «منفی دو» مرکز همایشهای برج میلاد، هنر نمایشی دیگری در معرض نمایش است: «فیلمهای مستند».
ترجیح میدهم روز هفتمم را بیشتر مستند ببینم و بر همین اساس از فیلمهای داستانی، فقط فیلم «امروز» آقای میرکریمی را برای دیدن انتخاب میکنم. جمعه است و مثل روز قبل، کاخ جشنواره شلوغ. برای دیدن فیلم میرکریمی خیلیها آمدهاند. بعد از تماشای فیلم، کمی حواشی ایجاد میشود که دنبال کردنشان برایم مطرح نیست. اما مسئلهای توجهم را جلب میکند نوع نقد و مواجهه برخی سینماگران با یکدیگر است. به نظرم میرسد اگر واقعا کسی بخواهد به سینما کمک کند، روش و شیوه نقدش متفاوت خواهد بود.
نمیدانم زدن همدیگر چه فایدهای دارد. خب، دوست سینماگر من در پرداخت قصهاش ضعیف عمل کرده، او را بزنم و علیهش حرفهای تند بزنم بهتر است یا اشکال او را در یک فضای علمی و برادرانه به وی گوشزد کنم؟! اینکه مدام علیه خودش و فیلمش موضع بگیرم بهتر است یا اینکه کمکش کنم که بهتر کار کند؟
وقتی نقد با فضای حاشیهای و با نیت زمین زدن همدیگر باشد، قطعا تاثیری جز گلآلود شدن فضا ندارد و فایدهای عاید سینما نخواهد شد. در این چند روز از اینکه نگران سینما هستم زیاد گفتهام و یکی دیگر از نگرانیهایم واقعا روش و شیوه نقد یکدیگر است.
باور کنیم که وقتی به دوست سینماگرمان کمک کنیم، کار بعدیاش بهتر میشود و فایدهاش به همه سینما میرسد. زدن او چه فایدهای برای سینما دارد؟ جز اینکه جریتر شده و فیلم بعدیاش را بدتر از این میسازد؟ اینکه فیلم آقای کیمیایی بهتر شود برای سینما بد است؟ والله که بد نیست و به نفع سینماست. اینکه فیلمنامههای بعدی خانم نرگس آبیار بهتر شود برای سینما بد است؟ والله که بد نیست و به نفع سینماست. اینکه بازی آقای صابر ابر در کار بعدیاش بهتر شود برای سینما بد است؟ والله که بد نیست و به نفع سینماست. خدا کند که متوجه ضرری که کارمان به سینما میرساند باشیم.
بعد از فیلم آقای میرکریمی راهی سالن پخش فیلمهای مستند میشوم. کارهای فاخری در حال پخش است. به قدری درگیر فیلمهای مستند میشوم که تا پایان شب تمام وقتم را مستند میبینم. تصمیم میگیرم در این چند روز باقی مانده بیشتر مستند ببینم. ناراحت میشوم وقتی پای فیلم مستند بسیار خوبی مثل «خاطراتی برای تمام فصول» تنها 4 نفر مینشینند. البته مرکز اصلی سینمای مستند در جشنواره امسال خانه هنرمندان است و تنور آنجا گرم است. اما واقعا بیش از اینکه از نشان دادن تصاویر مجروحان شیمیایی جنگ ایران و عراق در این مستند بغضم بگیرد، برای خوب دیده نشدن این مستند در مرکز همایشهای برج میلاد بغضم گرفت. هم سالن خوب است، هم ساعت نمایش و هم فیلم! پس چرا استقبال نمیشود؟ نمیدانم! شاید برخی غبارهای سینمای داستانی مثل نقدهای تند و فضای حاشیهای و... مانع دیده شدن آسمان نیلی سینمای مستند هستند. البته این هم باز وظیفه خودمان است که جوری عمل کنیم که سینمای مستند به حاشیه نرود.
«محمد تقی فهیم» در بخش مستند فیلم داده است؛ فیلمی با نام «ملخی غول شد» که داستان شکلگیری و تاریخچه روزنامه کیهان را روایت میکند و این روایت تا کمی بعد از انقلاب ادامه دارد و انتهای مستند آنجاست. استقبال از فیلم ایشان نسبتا خوب است و اگر اشتباه نکم حدود سی نفر در سالن هستند. قبل از فیلم با آقای فهیم در خصوص سینما کمی صحبت میکنم، نظراتش را در خصوص برخی فیلمها جویا میشوم و در ادامه حرفهایمان او هم از نگرانی شدیدش برای سینما میگوید و فیلمسازی. خوشحال میشوم که او هم مثل من فکر میکند و نگران سینماست و ته دلم آرزو میکنم که روزی مطلبی بنویسم و در آن از این بگویم که سینما آنقدر خوب شده که دیگر نگرانش نیستم. آن روز آنقدر برادری و دوستی در سینما هست که دیگر غبارهای تیره مانع دیده شدن آسمان زیبای نیلی سینمای ایران نخواهد شد.
امروز آلودگی هوا بیشتر از روزهای قبل حس میشود.، آسمان به سختی دیده میشود و برای دیدن رنگ نیلیاش باید چشمهایت را تیز کنی و غبارها را یک به یک کنار بزنی. سخت است اما میشود.
فیلمهای سینمایی داستانی روز هفتم جشنواره «خانهای کنار ابرها» از سیدجلال دهقانی، «امروز» سیدرضا میرکریمی، «رد کارپت»(همان فرش قرمز) از رضا عطاران و «پنج ستاره» از خانم مهشید افشارزاده است.
کمی پائینتر از سالن اصلی و در طبقه «منفی دو» مرکز همایشهای برج میلاد، هنر نمایشی دیگری در معرض نمایش است: «فیلمهای مستند».
ترجیح میدهم روز هفتمم را بیشتر مستند ببینم و بر همین اساس از فیلمهای داستانی، فقط فیلم «امروز» آقای میرکریمی را برای دیدن انتخاب میکنم. جمعه است و مثل روز قبل، کاخ جشنواره شلوغ. برای دیدن فیلم میرکریمی خیلیها آمدهاند. بعد از تماشای فیلم، کمی حواشی ایجاد میشود که دنبال کردنشان برایم مطرح نیست. اما مسئلهای توجهم را جلب میکند نوع نقد و مواجهه برخی سینماگران با یکدیگر است. به نظرم میرسد اگر واقعا کسی بخواهد به سینما کمک کند، روش و شیوه نقدش متفاوت خواهد بود.
نمیدانم زدن همدیگر چه فایدهای دارد. خب، دوست سینماگر من در پرداخت قصهاش ضعیف عمل کرده، او را بزنم و علیهش حرفهای تند بزنم بهتر است یا اشکال او را در یک فضای علمی و برادرانه به وی گوشزد کنم؟! اینکه مدام علیه خودش و فیلمش موضع بگیرم بهتر است یا اینکه کمکش کنم که بهتر کار کند؟
وقتی نقد با فضای حاشیهای و با نیت زمین زدن همدیگر باشد، قطعا تاثیری جز گلآلود شدن فضا ندارد و فایدهای عاید سینما نخواهد شد. در این چند روز از اینکه نگران سینما هستم زیاد گفتهام و یکی دیگر از نگرانیهایم واقعا روش و شیوه نقد یکدیگر است.
باور کنیم که وقتی به دوست سینماگرمان کمک کنیم، کار بعدیاش بهتر میشود و فایدهاش به همه سینما میرسد. زدن او چه فایدهای برای سینما دارد؟ جز اینکه جریتر شده و فیلم بعدیاش را بدتر از این میسازد؟ اینکه فیلم آقای کیمیایی بهتر شود برای سینما بد است؟ والله که بد نیست و به نفع سینماست. اینکه فیلمنامههای بعدی خانم نرگس آبیار بهتر شود برای سینما بد است؟ والله که بد نیست و به نفع سینماست. اینکه بازی آقای صابر ابر در کار بعدیاش بهتر شود برای سینما بد است؟ والله که بد نیست و به نفع سینماست. خدا کند که متوجه ضرری که کارمان به سینما میرساند باشیم.
بعد از فیلم آقای میرکریمی راهی سالن پخش فیلمهای مستند میشوم. کارهای فاخری در حال پخش است. به قدری درگیر فیلمهای مستند میشوم که تا پایان شب تمام وقتم را مستند میبینم. تصمیم میگیرم در این چند روز باقی مانده بیشتر مستند ببینم. ناراحت میشوم وقتی پای فیلم مستند بسیار خوبی مثل «خاطراتی برای تمام فصول» تنها 4 نفر مینشینند. البته مرکز اصلی سینمای مستند در جشنواره امسال خانه هنرمندان است و تنور آنجا گرم است. اما واقعا بیش از اینکه از نشان دادن تصاویر مجروحان شیمیایی جنگ ایران و عراق در این مستند بغضم بگیرد، برای خوب دیده نشدن این مستند در مرکز همایشهای برج میلاد بغضم گرفت. هم سالن خوب است، هم ساعت نمایش و هم فیلم! پس چرا استقبال نمیشود؟ نمیدانم! شاید برخی غبارهای سینمای داستانی مثل نقدهای تند و فضای حاشیهای و... مانع دیده شدن آسمان نیلی سینمای مستند هستند. البته این هم باز وظیفه خودمان است که جوری عمل کنیم که سینمای مستند به حاشیه نرود.
«محمد تقی فهیم» در بخش مستند فیلم داده است؛ فیلمی با نام «ملخی غول شد» که داستان شکلگیری و تاریخچه روزنامه کیهان را روایت میکند و این روایت تا کمی بعد از انقلاب ادامه دارد و انتهای مستند آنجاست. استقبال از فیلم ایشان نسبتا خوب است و اگر اشتباه نکم حدود سی نفر در سالن هستند. قبل از فیلم با آقای فهیم در خصوص سینما کمی صحبت میکنم، نظراتش را در خصوص برخی فیلمها جویا میشوم و در ادامه حرفهایمان او هم از نگرانی شدیدش برای سینما میگوید و فیلمسازی. خوشحال میشوم که او هم مثل من فکر میکند و نگران سینماست و ته دلم آرزو میکنم که روزی مطلبی بنویسم و در آن از این بگویم که سینما آنقدر خوب شده که دیگر نگرانش نیستم. آن روز آنقدر برادری و دوستی در سینما هست که دیگر غبارهای تیره مانع دیده شدن آسمان زیبای نیلی سینمای ایران نخواهد شد.