به گزارش مشرق، روزنامه جوان نوشت: به نظر نمــیرسیـد درخواستهای معقول رئیسجمهور در دیدار با هنرمندان برای تولید آثار امیددهنده، اینگونه باعث ترش کردن برخی و از کوره در رفتن برخی دیگر شود. تا حدی که رئیسجمهور را متهم به ایجاد فضای خود سانسوری هنرمندان کنند! بعد از انتقاد یک کارگردان سینما از رئیسجمهور امروز نوبت یک کارگردان تئاتر بود تا زبان به انتقاد بگشاید و دیدار هنرمندان با رئیسجمهور را به «آتراکسیونی برای سرگرمی و فراغت پدر دولت» تشبیه کند.
درست است که در همین روزنامه نسبت به نوع نگاه دکتر روحانی نقدهایی را وارد کرده بودیم و نسبت به غلطبودن تفکیکنکردن هنر ارزشی از غیر ارزشی پافشاری داشته و داریم، اما از درخواست دکتر روحانی از هنرمندان برای دمیدن روح امید در جامعه کاملاً حمایت میکنیم. موج تولید آثار یأسآور آنقدر زیاد شده است که همین امسال دبیرخانه جشنواره فیلم فجر فیلمی را به دلیل تلخی بیش از حد از جشنواره کنار میگذارد و در گفتوگوهای غیررسمی مسئولان سینمایی از موج سهمگین فیلمهای سیاه و تلخ ابراز نگرانی میکنند. هنر همان طور که تاریخ معاصر کشور گواهی میدهد در مقاطع حساسی چون انقلاب و بعد از آن در طول دوران دفاع مقدس نقش اساسی در زنده نگه داشتن روح مقاومت و حس امید در ملت ایران داشته است. هنوز هم میتوان بانگ جاوید «ایران ای سرای امید» را دل تاریخ جنگ تحمیلی شنید. آن روز هنرمند بدون دریافت دستور یا سفارش خود را متعهد میدانست نسبت به کشورش و آینده آن بیتفاوت نباشد و چه بسا روح امید برخاسته از آن آثار باعث میشد تا رزمندهای در جبهه با شور بیشتری از میهن دفاع کند و مردم جنگ زده سختیها را به امید پیروزی بر دشمن تحمل کنند و در آخر نیز مزد مقاومت خود را گرفتند.
پس چرا روح امید آثار هنری که روزی عاملی برای پیروزی در جنگ تحمیلی بود، رفته رفته جای خود را به آثار یأسآور و ناامیدکننده داد تا جایی که رئیسجمهور بر خود واجب بداند که در دیدار رسمیاش با هنرمندان از آنان بخواهد در تولید آثار هنری به امید و امیدواری بپردازند و بیش از این آثار یأسآور تولید نکنند! ریشهیابی اینکه چه اتفاقی منجر شد تا روند تولید آثار هنری به سمت آثار تلخ و سیاه سوق پیدا کند، مبحثی بلند است، اما میتوان برای نمونه به واکنشها به سخنان رئیسجمهور و درخواست وی برای آثار امیدبخش و نشاطآفرین نگاهی انداخت تا به تصویری اجمالی از آنچه در فضای فعلی هنر میگذرد، پی برد.
وقتی دکتر حسن روحانی در تالار وحدت از ممیزی آثار هنری توسط خود هنرمندان سخن گفت، انتظار آن میرفت کسانی که تا امروز از ممیزی مینالیدند و آن را غیرکارشناسی میدانستند از اینکه آثارشان توسط شخصی از جنس خودشان مورد ارزیابی قرار بگیرد، استقبال خواهند کرد. اما انگار این گروه به چیزی جز آزادیهای بیحد و مرز رضایت نمیدهند زیرا پیشنهاد رئیسجمهور را که تا حدی فراقانونی بود نیز برنتابیده و به آن انتقادات شدیدی وارد کردهاند. یکی از کسانی که این پیشنهاد رئیسجمهور را به باد انتقاد گرفته است، «محمد رضاییراد» نویسنده، نمایش نویس، کارگردان تئاتر و فیلمنامه نویس است. رضایی راد در ابتدای یادداشت بلند انتقادی خود درباره دکتر روحانی میگوید:« او نه کاندیدای مطلوب، بلکه کاندیدای مقبول این جمع بود. به این معنا که در شرایطی غیر از این، هرگز کاندیدای ایدهآل کسانی که خواهان تغییر هستند نبود. آرایش شطرنج سیاست، یعنی حذف هاشمی، کنارهگیری عارف و هراس از برندهشدن قالیباف و جلیلی موجب افزایش اقبال عمومی به روحانی شد.»
با این نوع نگرش به انتخابات ۲۴ خرداد ماه و حماسه حضور مردم در انتخابات، نویسنده به پیشنهاد رئیسجمهور که «چرا نظارت بر سینما، کتاب و موسیقی را به اهلش واگذار نکنیم؟» میرسد و میگوید:«نتیجه اعتماد رئیسجمهور به هنرمندان نه اعتماد به قوه خلاقیت آنان، بلکه در واقع سپردن سانسور به خود آنان است. واقعاً در میان آن جمع هنرمند و اندیشمند هیچکس به نتیجه هولناک این گفته اندیشیده است؟ ممیزی چیزی است که آشکارا دولت قادر به رفع آن نیست (بماند که اصلاً اعتقادی به رفع آن دارد یا نه)، اما به هر حال ممیزی امری بدنام است و هیچ دولت خواهان کسب آبرو و اعتبار حاضر نیست مسئولیت آن را بپذیرد، پس چاره مدبرانه انداختن این بار بدنام بر دوش خود نویسندگان و هنرمندان است. لابد به نظر آقای روحانی این نویسندگان و هنرمندان که تاکنون انواع شیوههای خودسانسوری را آموختهاند، خواهند توانست راه دیگر سانسوری را هم بیاموزند.»
اما شاه بیت انتقادات رضایی راد که پیش تر ابوالحسن داودی نیز نتوانسته بود ناراحتیاش را از آن پنهان کند، درخواست دکتر روحانی برای تولید آثار امیدبخش و نشاطآفرین است. این کارگردان تئاتر معتقد است لحن رئیسجمهور آمرانه بوده و صحبتهای دکتر روحانی را با سخنان وزیر آندره ژدانف سیاستمدار کمونیست شوروی سابق شبیه دانسته و با این کار به صورت ضمنی فضای فرهنگی جمهوری اسلامی را با خفقان حکومت استالین تشابه بخشیده است. به اعتقاد وی، درخواست دکتر روحانی «معنایی جز دستورالعمل برای ممیزان آینده که احتمالاً از میان خود این اصناف برگزیده خواهند شد، ندارد.» رضایی راد جامعه را ناامید توصیف میکند و با زیر سؤال بردن شعار دولت تدبیر و امید میگوید:«هنوز هوای امیدوارانهای به مشام نمیرسد». در پایان نیز این نویسنده حضور هنرمندان در جلسه دیدار با رئیسجمهور را «چیدمانهای ویترینی و تبلیغاتی» مینامد و از آن به عنوان نمایشی برای سرگرمی و فراغت پدر دولت یاد میکند.
به نظر میرسد دولت تدبیر و امید اگر میخواهد آثار هنری با روح امید و نشاط تولید شود و دیگر خبری از کارهای یأسآور نباشد، باید ابتدا فکری برای اوضاع روحی و روانی کسانی بکند که به نام هنرمند دست به خلق یأس و پاشیدن تخم ناامیدی در جامعه میکنند. بیشک از کسانی که خود مأیوس و ناامید هستند، انتظار خلق امید کاری بیهوده است. همان طور که هنر متعهد در ابتدای پیروزی انقلاب روح امید را به جامعه تزریق کرد، امروز نیز میتوان آن را دوباره به کار گرفت. بگذاریم خورشید امید آسمان سیاهی را که به نام هنر خلق کردهاند، روشن کند.
درست است که در همین روزنامه نسبت به نوع نگاه دکتر روحانی نقدهایی را وارد کرده بودیم و نسبت به غلطبودن تفکیکنکردن هنر ارزشی از غیر ارزشی پافشاری داشته و داریم، اما از درخواست دکتر روحانی از هنرمندان برای دمیدن روح امید در جامعه کاملاً حمایت میکنیم. موج تولید آثار یأسآور آنقدر زیاد شده است که همین امسال دبیرخانه جشنواره فیلم فجر فیلمی را به دلیل تلخی بیش از حد از جشنواره کنار میگذارد و در گفتوگوهای غیررسمی مسئولان سینمایی از موج سهمگین فیلمهای سیاه و تلخ ابراز نگرانی میکنند. هنر همان طور که تاریخ معاصر کشور گواهی میدهد در مقاطع حساسی چون انقلاب و بعد از آن در طول دوران دفاع مقدس نقش اساسی در زنده نگه داشتن روح مقاومت و حس امید در ملت ایران داشته است. هنوز هم میتوان بانگ جاوید «ایران ای سرای امید» را دل تاریخ جنگ تحمیلی شنید. آن روز هنرمند بدون دریافت دستور یا سفارش خود را متعهد میدانست نسبت به کشورش و آینده آن بیتفاوت نباشد و چه بسا روح امید برخاسته از آن آثار باعث میشد تا رزمندهای در جبهه با شور بیشتری از میهن دفاع کند و مردم جنگ زده سختیها را به امید پیروزی بر دشمن تحمل کنند و در آخر نیز مزد مقاومت خود را گرفتند.
پس چرا روح امید آثار هنری که روزی عاملی برای پیروزی در جنگ تحمیلی بود، رفته رفته جای خود را به آثار یأسآور و ناامیدکننده داد تا جایی که رئیسجمهور بر خود واجب بداند که در دیدار رسمیاش با هنرمندان از آنان بخواهد در تولید آثار هنری به امید و امیدواری بپردازند و بیش از این آثار یأسآور تولید نکنند! ریشهیابی اینکه چه اتفاقی منجر شد تا روند تولید آثار هنری به سمت آثار تلخ و سیاه سوق پیدا کند، مبحثی بلند است، اما میتوان برای نمونه به واکنشها به سخنان رئیسجمهور و درخواست وی برای آثار امیدبخش و نشاطآفرین نگاهی انداخت تا به تصویری اجمالی از آنچه در فضای فعلی هنر میگذرد، پی برد.
وقتی دکتر حسن روحانی در تالار وحدت از ممیزی آثار هنری توسط خود هنرمندان سخن گفت، انتظار آن میرفت کسانی که تا امروز از ممیزی مینالیدند و آن را غیرکارشناسی میدانستند از اینکه آثارشان توسط شخصی از جنس خودشان مورد ارزیابی قرار بگیرد، استقبال خواهند کرد. اما انگار این گروه به چیزی جز آزادیهای بیحد و مرز رضایت نمیدهند زیرا پیشنهاد رئیسجمهور را که تا حدی فراقانونی بود نیز برنتابیده و به آن انتقادات شدیدی وارد کردهاند. یکی از کسانی که این پیشنهاد رئیسجمهور را به باد انتقاد گرفته است، «محمد رضاییراد» نویسنده، نمایش نویس، کارگردان تئاتر و فیلمنامه نویس است. رضایی راد در ابتدای یادداشت بلند انتقادی خود درباره دکتر روحانی میگوید:« او نه کاندیدای مطلوب، بلکه کاندیدای مقبول این جمع بود. به این معنا که در شرایطی غیر از این، هرگز کاندیدای ایدهآل کسانی که خواهان تغییر هستند نبود. آرایش شطرنج سیاست، یعنی حذف هاشمی، کنارهگیری عارف و هراس از برندهشدن قالیباف و جلیلی موجب افزایش اقبال عمومی به روحانی شد.»
با این نوع نگرش به انتخابات ۲۴ خرداد ماه و حماسه حضور مردم در انتخابات، نویسنده به پیشنهاد رئیسجمهور که «چرا نظارت بر سینما، کتاب و موسیقی را به اهلش واگذار نکنیم؟» میرسد و میگوید:«نتیجه اعتماد رئیسجمهور به هنرمندان نه اعتماد به قوه خلاقیت آنان، بلکه در واقع سپردن سانسور به خود آنان است. واقعاً در میان آن جمع هنرمند و اندیشمند هیچکس به نتیجه هولناک این گفته اندیشیده است؟ ممیزی چیزی است که آشکارا دولت قادر به رفع آن نیست (بماند که اصلاً اعتقادی به رفع آن دارد یا نه)، اما به هر حال ممیزی امری بدنام است و هیچ دولت خواهان کسب آبرو و اعتبار حاضر نیست مسئولیت آن را بپذیرد، پس چاره مدبرانه انداختن این بار بدنام بر دوش خود نویسندگان و هنرمندان است. لابد به نظر آقای روحانی این نویسندگان و هنرمندان که تاکنون انواع شیوههای خودسانسوری را آموختهاند، خواهند توانست راه دیگر سانسوری را هم بیاموزند.»
اما شاه بیت انتقادات رضایی راد که پیش تر ابوالحسن داودی نیز نتوانسته بود ناراحتیاش را از آن پنهان کند، درخواست دکتر روحانی برای تولید آثار امیدبخش و نشاطآفرین است. این کارگردان تئاتر معتقد است لحن رئیسجمهور آمرانه بوده و صحبتهای دکتر روحانی را با سخنان وزیر آندره ژدانف سیاستمدار کمونیست شوروی سابق شبیه دانسته و با این کار به صورت ضمنی فضای فرهنگی جمهوری اسلامی را با خفقان حکومت استالین تشابه بخشیده است. به اعتقاد وی، درخواست دکتر روحانی «معنایی جز دستورالعمل برای ممیزان آینده که احتمالاً از میان خود این اصناف برگزیده خواهند شد، ندارد.» رضایی راد جامعه را ناامید توصیف میکند و با زیر سؤال بردن شعار دولت تدبیر و امید میگوید:«هنوز هوای امیدوارانهای به مشام نمیرسد». در پایان نیز این نویسنده حضور هنرمندان در جلسه دیدار با رئیسجمهور را «چیدمانهای ویترینی و تبلیغاتی» مینامد و از آن به عنوان نمایشی برای سرگرمی و فراغت پدر دولت یاد میکند.
به نظر میرسد دولت تدبیر و امید اگر میخواهد آثار هنری با روح امید و نشاط تولید شود و دیگر خبری از کارهای یأسآور نباشد، باید ابتدا فکری برای اوضاع روحی و روانی کسانی بکند که به نام هنرمند دست به خلق یأس و پاشیدن تخم ناامیدی در جامعه میکنند. بیشک از کسانی که خود مأیوس و ناامید هستند، انتظار خلق امید کاری بیهوده است. همان طور که هنر متعهد در ابتدای پیروزی انقلاب روح امید را به جامعه تزریق کرد، امروز نیز میتوان آن را دوباره به کار گرفت. بگذاریم خورشید امید آسمان سیاهی را که به نام هنر خلق کردهاند، روشن کند.