ژاپن شنبه شب براي چهارمين بار در 20 سال گذشته جام را بالا برد و ما همچنان در زمستان فوتبال به سر مي‌بريم.

به گزارش مشرق فارس نوشت، شطي از دشنام؛ اين تنها معنايي است که لبخندهاي علي کفاشيان آن را به ذهن خسته مان متبادر مي کند. اين دشنام وقتي بيشتر آزارمان داد که رئيس فدراسيون فوتبال خيره به افکار عمومي، با همان جملاتي که انتهاي آن زياد معلوم نيست، از عدم کناره گيري اش خبر داد. خبري نبود؛ حتي از يک عذرخواهي ساده.فقط با تاکيد گفت: "گفته بودم که حتي اگر ببازيم هم استعفا نمي دهم. " اين روزها شايد سهم ما همين است؛ حسرتي که دوم بهمن ماه، زمستان فوتبالمان را کامل کرد و همين دشنامي که از دل اظهارات طلبکارانه فدراسيون برمي آيد. دل ما نه حسرت مي خواست؛ نه دشنام. تجربه چند ناکامي بزرگ خسته مان کرده بود.

* اول، بي خوابي به سرمان نزد
سوت پايان بازي اين بار فقط در حکم وداع ايران با جام نبود. انگار روياهاي شيرينمان بود که رخت بربست و در غوغاي شادي کره اي ها محو شد. ميليون ها ايراني هوادار فوتبال بعد از ديدن گل کره اي ها، 15 دقيقه منتظر بودند تا ملي پوشان دوباره به بازي برگردند. 15 دقيقه اي که چه زود گذشت تا ايراني‌ها بعد از سوت روشن ايرماتوف تنها به نشانه افسوس سري تکان بدهند. ميليون ها دست زير دندان هاي مضطرب، سرخ و کبود شد و حسرت؛ اينها تنها چيزهايي بود که برايمان باقي ماند.
ديگر چه فرقي مي کرد که جواد نکونام در ميانه ميدان روي زمين افتاده است، نفس نفس بزند و به شادي پارک خيره شود. ديگر چه فرقي مي کرد که بازيکنان گريه کنند يا ناي بلند شدن از زمين را هم نداشته باشند. ديگر فرقي نمي کرد که افشين قطبي قرار است با چه ادبياتي مقابل منتقدانش قرار بگيرد؛ با ادبياتي که در سال نخست مربيگري اش در ايران به همه نشان داد يا ادبياتي که رسانه ها را خيلي خونسرد پس مي زد؛ حتي ديگر لبخندهاي آزار دهنده علي کفاشيان هم مهم نبود. درست به همان اندازه که غيبت نايب رئيس فدراسيون در قطر حساسيتي بر نمي انگيخت چون يک اتفاق مهم رخ داده بود. "دل همه ما شکست. "
ديگر فوتبال را بخشي از زندگي مان نمي دانستيم و از غصه حذف اين تيم بي خوابي به سر هيچ کس نزد. با حسرت صفحه تلويزيون را نگاه کرديم. به نشانه افسوس سرمان را تکان داديم و چشم ها سنگين شد. همين.

* دوم، سردرگمي
مسئولان فدراسيون آنقدر در عرصه مذاکره با مربيان خارجي ضعيف و پر اشتباه ظاهر شدند که ماجراي عقد قرارداد با خاوير کلمنته تا مدت ها به سوژه طنز رسانه ها تبديل شده بود. برخي اتفاقات نيز به خوبي حکايت از موضع ضعف فدراسيون در قبال مربيان خارجي داشت؛ آنجا که در يک تصوير تلويزيوني، مقامات فدراسيون براي مشايعت کلمنته با يکديگر رقابت مي کردند. در نهايت، مربي پروازي به دنبال فشار سازمان ورزش نتوانست سرمربي شود. قطع همکاري با کلمنته آن هم در شرايطي که برخي اعضاي هيئت رئيسه قرارداد اين مربي را نهايي شده قلمداد مي کردند، يکي از نقاط تاريک عملکرد مديران فدراسيون بود. فدراسيون در شرايط سختي قرار گرفته بود. دخالت سازمان ورزش، غلط يا درست، بالاخره تکليف را روشن کرد. دايي سرمربي تيم ملي شد. فردي که تنها چند روز قبل از انتخاب شدنش، در گفت و گو با عادل فردوسي پور، فدراسيون را به شدت مورد انتقاد قرار داد و تاکيد کرد: "هر فردي لابي قوي تري داشته باشد، سرمربي تيم ملي خواهد شد. " چند روز بعد دايي در توجيه آن مصاحبه جنجالي گفت: "هميشه با خدا لابي کرده ام. " يک سوال ذهن هواداران تيم ملي را مدام آزار مي داد؛ مسئولان فدراسيون چگونه فردي را که با تندترين انتقادها به سراغ شان رفته را به عنوان سرمربي تيم ملي انتخاب کردند؟ پاسخ اين سئوال روشن بود. آنها در جريان مذاکرات خود با مربيان خارجي، کفايت لازم را نشان نداده و همين موجبات دخالت مستقيم سازمان ورزش را در امور فدراسيون فراهم کرده بود.
وقتي دايي به عنوان سرمربي تيم ملي انتخاب شد، فدراسيوني که خود را در قبال دستورات مسئولان وقت سازمان به شدت منفعل مي ديد، در حرکتي رو به جلو ترجيحا پاي افتخارات ريز و درشت شهريار را به ميان کشيد و تاکيد کرد که از علي دايي شديدا حمايت خواهد کرد؛ حمايتي که حالا به يکي از مدل هاي مهم مديريتي در فدراسيون تبديل شده است؛ "حمايت تا زماني که برنده باشي ".
ايران در دور مقدماتي جام جهاني 2010 بازي سرنوشت ساز را به عربستان باخت. دايي، روته مولر و ديگر نيمکت نشينان، بهت زده شادي عرب ها را نگاه مي کردند. معلوم است که يک روز بعد رسانه ها با چه تيترهايي به استقبال سرمربي و فدراسيون خواهند رفت؛ اما فدراسيون مي خواست فرار کند.
انتخاب سرمربي تيم ملي وقت زيادي را صرف کرده بود؛ اما اين بار تلف شدن زمان به ضرر فدراسيون بود. آنها علي دايي را به عنوان سرمربي تيم ملي انتخاب نکردند؛ اما اين ميل در آنها تشديد مي شد که رسانه ها لااقل موضوع برکناري دايي را تصميم و اراده مستقل به حساب بياورند. اينچنين نشد. مسئولان وقت سازمان ورزش در اين بخش هم وارد عمل شدند و برکناري دايي را به فدراسيون ديکته کردند؛ اما اين پايان تلاش فدراسيون نبود. آنها مي خواستند ثابت کنند خودشان تصميم مي گيرند. موضوعي که حداقل حالا بعد از ناکامي هاي چند سال اخير (ناکامي در رسيدن به جام جهاني، ناکامي در بازي هاي غرب آسيا و ناکامي در جام ملت هاي آسيا و ...) هيچ اهميتي ندارد.

* سوم، فرصتي که مايلي کهن به قطبي داد
محمد مايلي کهن جانشين دايي شد. خبر همان اندازه که شوکه کننده بود، بازتاب گسترده اي داشت. خيلي ها سعي داشتند انتخاب وي به عنوان سرمربي را به چالش بکشند.به خصوص اينکه خود مايلي کهن نيز شايعه که غير فوتبالي ها در جريان انتخاب شدنش نقش موثري داشته اند را تکذيب نکرد و به شيوه انتخاب مربيان قبلي تيم ملي استناد کرد.
او اما در فاصله کمتر از دو هفته خود را به تيتر نخست رسانه ها تبديل کرد. واکنش هايش اين را به ذهن متبادر کرد که مايلي کهن مي خواهد براي پاک سازي فوتبال از آنچه که خودش آنها را آلودگي ها و زشتي ها مي خواند، از فرصت تاريخي اش بهره ببرد. نزاع شديد او با امير قلعه نويي و صادر شدن چند بيانيه پي در پي تا جايي به حاشيه ها دامن زد که فدراسيون تصميم گرفت وي را از سمت سرمربيگري کنار بگذارد. البته مايلي کهن در همان دوره کوتاهي که عنوان سرمربي تيم ملي را يدک مي کشيد، با عذرخواهي از علي دايي در برنامه ورزش و مردم، ثابت کرد تا چه حد مي تواند چهره اي غير قابل پيش بيني باشد. او در حالي برکنار شد که در آخرين بيانيه خود عطاي فوتبالي که حريفان در آن به جاي رقابت، فحاشي را در دستور کارشان قرار مي دهند، به لقايش بخشيده بود. مايلي کهن سکوت کرد و به همان توپ قلقلي سرخ و سفيد و آبي نوه اش دل خوش کرد تا مسئولان فدراسيون اين بار سراغ کسي بروند که در سال نخست حضورش در فوتبال ايران توانسته بود پرسپوليس را به قهرماني ليگ برساند.
مايلي کهن خواسته يا ناخواسته فرصت را در اختيار قطبي قرار داد تا افشين پيروزمندانه بر راس کادر فني تيم ملي تکيه بزند. مردي که قرار بود براي سومين بار به ايران بيايد و اين بار سرمربيگري تيم ملي را بر عهده بگيرد. اوايل ارديبهشت ماه 88 او شعارهايش را در ذهن مرور مي کرد.

* چهارم، روياي جام جهاني سوخت
"تيم ملي را با اقتدار به جام جهاني مي برم. کره اي ها را مثل کف دستم مي شناسم و آنها را شکست مي دهيم. ملت ايران را خوشحال مي کنم. براي رسيدن به افريقاي جنوبي لحظه شماري مي کنم. بايد به اين تيم ويتامين تزريق کنيم. بايد دل شير داشته باشيم و ... " اينها تنها بخشي از ادعاهايي بود که افشين قطبي آنها را در شرايطي سرنوشت ساز مطرح کرد تا به دنبال او، مسئولان فدراسيون هم باخت مقابل عربستان و برکناري دايي را موضوعي بي اهميت جلوه بدهند و از رسانه ها طلب حمايت کنند. ادعاي دسته جمعي اهالي فدراسيون و سرمربي تيم ملي تنها يک نتيجه به همراه داشت، "نرسيدن به جام جهاني 2010 آفريقاي جنوبي ".
اين ناکامي مسئله اي نبود که فدراسيون نشين ها بتوانند به سادگي از کنار آن عبور کنند. فدراسيون در ادامه ضعف ها و تصميمات اشتباه خود، تنها براي اينکه حمايتش از نفر اول کادر فني تيم ملي را به اثبات برساند، قرارداد قطبي را تمديد کرد. در اين برهه حساس اتفاق مهمي رخ داده بود. فدراسيون آنجايي که مي بايست طبق نظر بسياري، از علي دايي حمايت مي کرد، وي را برکنار کرد و آنجايي که مي بايست براي فوتبال به بن بست رسيده ايران تدبيري اساسي مي انديشيد، در اقدامي عجيب قرارداد افشين قطبي را تمديد کرد. گزينه اي که خيلي ها موفقيتش در پرسپوليس را هم حاصل تلاش هاي حميد استيلي (تيم پرسپوليس را بست و مهيا کرد) و حبيب کاشاني (در شرايط بحراني از قطبي حمايت کرد)، مي دانند. قطبي در قامت يک مربي باشگاهي در حالي نخستين فصل حضورش در فوتبال ايران را با قهرماني پشت سر گذاشت که در فصل بعد در غياب کاشاني و استيلي نتوانست براي دومين بار با سرخ ها به نتايج دلخواه برسد. به همين دليل بدون اطلاع قبلي اين تيم را ترک کرد و در گفت و گو با يکي از شبکه هاي خبري بيگانه مسئله "نداشتن امنيت " را دليل اصلي جدايي اش خواند؛ اما مصاحبه ديگري هم از او پخش شد.اشک مي ريخت و مي گفت، متاسف است که نمي تواند پرسپوليس را از بحران خارج کند. آري، ما تيم و سرنوشت فوتبال خود را بار ديگر به چنين شخصي سپرديم.
فدراسيون ترجيحا با همين چهره اي که در دوره کوتاه مربيگري اش در ايران از جهات مختلف خبرساز شده بود، کار را ادامه داد. انتخابي که خيلي ها آن را مورد انتقاد قرار دادند. منتقدان اعتقاد داشتند وقتي تيم ملي يک کشور به بن بستي بزرگ مي رسد (به جام جهاني راه پيدا نمي کند)، مديران مي توانند با آسيب شناسي و توجه به زير ساخت ها، شرايط فوتبال ملي را از حالت رکود و بحران خارج کنند و به سمت پيشرفت حرکت کنند. در اين بين استفاده از يک "مربي معمار " که بتواند تيم ملي جديدي را سازماندهي کند و قابليت فني بازيکنان را ارتقا دهد نيز نسخه برخي کارشناسان بود که اتفاقا جلال چراغپور تاکيد زيادي بر آن داشت.
تکروي فدراسيون و بي اعتنايي به اين نظريه ها که در صورت اجرا شدن مي توانست فوتبال ملي را در مسيري کاملا متفاوت قرار بدهد و باعث شد تا همزمان دو اتفاق تلخ برايمان رخ دهد. اول، قطبي برخلاف روزهاي پس از ناکامي بزرگ، اين بار با لحني طلبکارانه به سراغ منتقدانش رفت. دوم، توقف فوتبال ملي در يک سطح. به اين مشکلات اراده تيم هاي متوسط آسيايي را نيز اضافه کنيد که به دنبال عدم راهيابي به جام جهاني 2010 سعي کردند فوتبال خود را با تغييراتي اساسي متحول کنند. پيشرفت تيم هايي مثل چين، قطر، اردن، سوريه و ازبکستان در جام پانزدهم شاهدي بر اين ادعا است.
در بازي هاي غرب آسيا اما ناکامي ديگري رقم خورد. تيم اميد با قبول شکست از کويت، از رسيدن به قهرماني بازماند. اين در حالي بود که خيلي از کارشناسان تاکيد کرده بودند بهتر است در اين تيم از بازيکنان بزرگسال استفاده نکنيم. بيشتر تيم ها با بازيکناني پا به بازي ها گذاشته بودند که مي توانند در سال هاي آينده نيز در تيم اميد آن کشور بازي کنند؛ اما ايران درست طبق مدل غلط دوره هاي قبل، با ترکيبي که ميانگين سني بالايي داشت شرکت کرد. ناکامي رقم خورد؛ اما به محض شروع بازي هاي گوانگجو، خيلي ها به سادگي از کنار اين شکست عبور کردند.

* پنجم، روياپردازي قطبي ادامه دارد
پس از ناکامي در رسيدن به جام جهاني و البته شکست تيم اميد در غرب آسيا و درست در شرايطي که قطبي و تيمش به نياز به آرامش داشت، اين فدراسيون بود که اوضاع آشفته اي را رقم زد. علي فتح الله زاده در رسانه اي کردن تاکيد رئيس سازمان ورزش پيش قدم شد و در گفت وگويي جنجالي اذعان داشت، فدراسيون به دنبال جانشين قطبي است.معناي اين مصاحبه کاملا روشن بود. فدراسيون باز هم به دنبال تاکيد سازمان ورزش رويه خود را تغيير داده بود.
قطبي بابت اين اتفاق سخت دلخور شده بود. همزمان برخي مربيان ليگ در مصاحبه هايشان در مقام دفاع از سرمربي تيم ملي برآمدند. آنها اعتقاد داشتند اعلام اين موضوع که پس از جام ملت هاي آسيا قطبي سرمربي تيم ملي نخواهد بود، فضاي روحي نامناسبي را در تيم ملي به وجود خواهد آورد.
با همه اين حرف ها، قطبي که امتياز ويژه اي از گاف فدراسيون گرفته بود، همچنان در مصاحبه هاي آنچناني خود از اراده ملي براي رسيدن به قهرماني در جام ملت هاي آسيا سخن مي گفت. ادعايي که يک بار امير حاج رضايي اينگونه نسبت به آن واکنش نشان داد: "ديگر او را باور ندارم. اين حرف ها منطقي نيست. اميد واهي دادن به ياس مي انجامد. " منتقد درجه يک افشين قطبي يعني خداداد عزيزي نيز قبل از شروع بازي ها بارها تاکيد کرد: "قطبي عوام فريبي مي کند. او هرگز نمي تواند تيم ملي را به قهرماني برساند. او شعارهاي دروغ مي دهد تا در راس کادر فني تيم ملي بماند. " سرمربي استقلال نيز در چند مقطع به انتقاد از قطبي پرداخت که البته مورد لطف کميته انضباطي فدراسيون قرار گرفت؛ کميته اي که در يک سال اخير گوي سبقت را در برخوردهاي قهري با اهالي فوتبال از خيلي هاي ديگر ربوده است.
در چنين فضايي قطبي تلاش هاي خود را در راستاي فعاليت هاي موسسه دل شير متمرکز کرد. طبيعي به نظر مي رسيد. وقتي مسئولان فدراسيون در رسانه اي کردن موضوعي که مي توانست در شرايطي بهتر مطرح شود، تا آن حد آماتور نشان دادند، قطبي نيز تا حدود زيادي انگيزه هايش را از دست داد؛ به خصوص اينکه نزديک ترين دوستانش در فدراسيون هم حالا مقابل او قرار گرفته بودند و در مصاحبه هايشان تاکيد مي کردند: "قطبي از همان اول هم به فکر رفتن بود. "
قهرماني در جام ملت هاي آسيا؛ در حالي که هيچ کس توقع شنيدن چنين ادعايي را نداشت، سرمربي تيم ملي باز هم دست به روياپردازي زد. اين بار هيچ کس حرف هاي او را باور نداشت. تيم ملي در سه ديدار نخست جام پانزدهم؛ اما اميدواري ها را زنده کرد. کارشناسان اعتقاد داشتند اين تيم مي تواند حتي به قهرماني برسد؛ همان افرادي که قبل از انجام سه ديدار نخست، هرگز اميدوارانه درباره تيم قطبي سخن نمي گفتند. ايران به دور حذفي راه پيدا کرد. قطبي در آستانه بازي با کره جنوبي تاکيد کرد که جام قهرماني از آن ايران است و کره را خوب مي شناسد؛ ادعايي که براي رسانه ها تکراري بود. همه سکوت کردند و منتظر ماندند تا عملکرد وي و تيمش را در بازي سرنوشت ساز ببينند. تيم ملي در ديدار برابر کره جنوبي هرگز شايسته پيروزي نشان نداد و از جام پانزدهم خداحافظي کرد تا قطبي اين جملات را زير لب تکرار کند: "حيف شد؛ خيلي حيف شد. نزديک بوديم. کاش انرژي بيشتري داشتيم. کاش بدشانس نبوديم "؛ اما همه اين آشفتگي تنها دقايقي به طول انجاميد. موهاي آشفته اش را شانه زد و به رويايي تازه انديشيد؛ "قهرماني شيميزو " ادعايي که به محض روبرو شدن با مسئولان اين باشگاه ژاپني از سوي قطبي مطرح شد تا حداقل ما که طعم تلخ شکست در بازي هاي بزرگ را با او تجربه کرده ايم، اطمينان حاصل کنيم با افشين قطبي حتما بازنده اي. قهرماني را و مهم تر از قهرماني زمان را. احتمالا خسارت بزرگي است. نه؟

* ... و باز هم سر در گمي
محمدحسن انصاري فرد انگار علاقه خاصي دارد دلسوزانه درباره ناکامي اخير سخن بگويد. مجتبي تقوي که سعي دارد انتقادات تند خود از عملکرد قطبي را پشت کلماتي که بار فني دارند پنهان کند. مديرعامل استقلال تاکيد کرده با تخريب و توهين به يکديگر کاري از پيش نمي رود و بايد بازيکنان با آموزش صحيح روبرو شوند. وي بلافاصله گفته، قطبي دل گربه هم نداشت؛ چه برسد به دل شير. سرمربي راه آهن بلافاصله پس از اين ناکامي گفت: "هر مربي ديگري روي نيمکت ايران بود مي‌توانست تيم ملي را قهرمان کند. " پرويز مظلومي تصريح کرده: "زماني که از تيم ملي انتقاد کردم، به جاي توجه کردن به آنچه گفته بودم، مرا جريمه کردند. "
گويا فرصت مغتنمي است براي مقصر جلوه دادن افشين قطبي؛ مردي که با روياپردازي ها و شعارهاي خود دلمان را شکست. مردي که در توصيف فرهنگ فوتبال ايران گفت: "فراز و نشيب و پستي و بلندي و عشق و نفرت هاي زيادي در ايران تجربه کردم. همين. " اشک ريخت و گفت: "حلالم کنيد. " برخي رسانه ها نيز با اين موج همراه شده اند؛ اما نظرسنجي ها اين موج را کنار مي زنند. نظر سنجي هاي اخير تاکيد دارند اصلي ترين دليل ناکامي، ساختار غلط فوتبال ايران و ضعف شديد مديريتي در فدراسيون است. علي پروين هم در گفت و گو با فارس به همين موضوع توجه مي کند. او مي گويد: "هيچ وقت نمي‌گوييم و قبول نمي‌کنيم فوتبال ما از آسيا عقب‌تر است. هر زماني که قبول کرديم از آسيا عقب‌تريم مي‌توانيم موفق و برنده شويم. اگر قبول نکرديم، باز هم شک نکنيد به در بسته مي‌خوريم. به جام جهاني نرفتيم و در جام ملت‌هاي آسيا در مرحله دوم ناموفق بوديم. "
با همه اين حرف ها علي کفاشيان همچنان لبخند مي زند. او مي گويد، استعفا نمي کنم و به زودي به دنبال جذب يک سرمربي خارجي خواهيم بود. رئيس فدراسيون در فاصله کمتر از چند روز موضع خود را تغيير داده و گفته است، شايد هم مربي ايراني انتخاب کنيم. از قرار معلوم بازي رئيس فدراسيون با افکار عمومي و رسانه ها همچنان ادامه دارد.سردرگمي در همه موضع گيري ها موج مي زند.
مجيد جلالي مي گويد: "وقتي فوتبال ما ساختار غلطي دارد، وقتي در چند دهيه اخير تنها دو مربي به نام هاي دهداري و مايلي کهن در انديشه ساختن و پرداختن تيمي جوان و با انگيزه در تيم ملي بوده اند؛ چرا برخي دوستان اصرار دارند درباره تعويض هاي قطبي يا بازي ايران مقابل کره جنوبي حرف بزنند. هنوز اتاق فکر نداريم. نمي توانيم کارشناسانه آسيب ها را شناسايي کنيم و اصلي ترين مشکل فوتبال ايران (مالکيت توپ و ميدان) را با راه اندازي تيم هاي منسجم رده هاي پايه حل کنيم. بحث هايي که اين روزها مطرح مي شود به نظرم سطحي است. ريشه ها را فراموش کرده ايم و اين دور باطل همچنان ادامه دارد. " امير حاج رضايي مي گويد: "اکنون دوباره درختي افتاده و تبرزن‌ها همه منتظر قلع و قمع هستند. به نظر من همه نگاه ها و انتقادها نبايد معطوف به کادر فني شود و بايد نگاه کلان‌تري داشت. بايد مديريت فوتبال را نقد کنيم. يکي از دلايل ناکامي فوتبال ايران در مديريت ناکارآمد ماست. از آينده هزينه کردن در فوتبال ايران مد شده است. هر ناکامي و جبران آن را به آينده موکول مي کنيم. "

ما حذف شديم؛ اما اين همه تراژدي نيست. انگار فوتبال ديگر جزيي از زندگي مان نيست. آن شب که دلمان شکست، سر تکان داديم. افسوس خورديم و چشم هايمان سنگين شد. کاش روز بعد آن "لبخندها " بيشتر آزارمان نمي داد. به دنبال آن، اتفاقي که فوتبالمان را همچنان تهديد مي کند؛ سردرگمي.

* راهکارهايي براي خروج از بحران
ژاپن با استيل فوتبال فرانسوي که تروسيه آن را پايه ريزي کرد، کره جنوبي با استيل هلندي که گاس هيدينگ آن را بنا نهاد، استراليا که ته مانده استيل انگليس و ولز است و ازبکستان که ته مانده استيل بلوک شرق است. اينها چهار تيمي بودند که به نيمه نهايي رسيدند و بي استيل‌ها مانند ايران، عربستان و عراق حذف شدند چرا که يک استيل کُند و شکننده داشتند. بنابراين، سرمربي آينده ايران بايد بتواند براي فوتبال ايران سبک تعريف کند. جلال چراغپور به مربي معمار اشاره دارد. گزينه اي که احتمالا با رويه اي که فدراسيون در پيش گرفته، هرگز وارد فوتبال ايران نخواهد شد.
البته استخدام يک مربي معمار به تنهايي نمي تواند فوتبال کشورمان را از بحران خارج کند.دليل آن نيز کاملا روشن است. همچنان در بخش مديريت دچار ضعف هستيم. ضعف در برنامه ريزي. اين فدراسيون نشان داده در عرصه مذاکره با مربياني که مي توانند نسل جديدي را تربيت کنند و استعدادهاي جوان را در شرايط آموزش علمي به روز قرار دهند، شديدا ضعف دارد. مجيد جلالي در اين بخش راهکار هايش را اينگونه شرح مي دهد: "اگر مي خواهيم دلايل ناکامي فوتبالمان را بدانيم، به آسيب شناسي قوي نياز داريم. بايد ديد فوتبال چرا به چالش افتاده و هرچه اين کار را زودتر انجام دهيم، به سودمان است. فوتبال ما پتانسيل فوق العاده اي دارد. يادم مي آيد در سميناري در مالزي يک نفر از طرف فدراسيون اسپانيا آمده بود. وقتي داشت از فاکتورهايي که باعث قهرمان شدن اين تيم در جام جهاني شد، مي گفت، به اين فکر مي کردم که ما چه پتانسيل هاي بهتري داريم؛ اما به دليل نداشتن برنامه خوب نمي توانيم به چنين جايگاهي دست پيدا کنيم. "

امروز افشين قطبي شديدا مورد انتقاد تند برخي اهالي فوتبال قرار گرفته است. با اين وجود، کمتر کسي به اين واقعيت اعتراف مي کند که او محصول انتخاب فدراسيوني است که در چند سال اخير همواره در انتخاب گزينه هاي مربيگري تيم ملي دچار اشتباه شده و البته به محض ناکامي، براي فرار از فشار انتقادات رسانه ها و افکار عمومي از استخدام گزينه بزرگ خارجي خير داده است. گزينه اي که هيچ وقت آن را نديديم. با اين حساب، مديريت فوتبال ما عملا اعتقادي به جريان ارزشيابي ندارد. مجيد جلالي مي گويد: "شيوه ارزشيابي براي انتخاب تيم و مربي هم غلط بوده و هست. تنها خط کشي براي انتخاب مربي اين است که حتما مقام داشته باشد يا بتواند مقام بياورد. به محتوا و کاري که اين مربي در سابقه خود دارد توجهي نداريم. يکسري ها در کار مربيگري فقط به خودشان خدمت مي کنند؛ اما شماري علاوه بر خدمت به خود، به فوتبال هم خدمت مي کنند. متاسفانه چنين مسائلي ارزشيابي نمي شود. من که مربي هستم، مي گويم چرا تلاش کنم که با سختي نتيجه بگيرم؟ مي روم يک اوت انداز مي آورم تا به راحتي به گل برسم. مسئله دوم اين است که کلا شبکه آموزشي قوي نداريم. چرخه معيوبي داريم. اکنون براي تيم ملي نمي توانيم يک دفاع راست پيدا کنيم. نمي توانيم از 5 مربي داخلي به عنوان گزينه ها سرمربيگري تيم ملي نام ببريم. درحالي که ژاپن در برنامه هاي چند سال آينده خود اعزام مربي به خارج از کشورش را دارد. "
ژاپن شنبه شب براي چهارمين بار در 20 سال گذشته جام قهرماني را بالا برد. کشوري که براي فوتبالش برنامه ريزي هاي 25 ساله طراحي کرده است؛ اما همچنان در دو بخش درگيريم؛ لبخندهايي که به شطي از دشنام مي ماند و اظهار نظرهايي که دلسوزانه است، تند است و فوتبال ايران را از بحران نجات نخواهد داد. در زمستان فوتبال به سر مي بريم. ما در اين زمستان قهرمان نمي شويم. همين.

 

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس