به گزارش گروه جهاد و مقاومت مشرق ، تا کنون يازده قسمت از خاطرات محمد داوود عودة معروف به «ابوداود» از مبارزان کهنه کار فلسطيني و طراح عمليات ضدصهيونيستي مونيخ متشر شده است. در بخش دوازدهم با جزئيات بيشتري از عمليات مونيخ آشنا مي شويم . عملياتي که هنوز هم يکي از ده حادثه بزرگ 100 سال اخير به شمار مي رود:
*مجري: من ميخواهم با شما کمي به عقب برگردم، ميخواهم بدانم شما چه وقت متوجه شديد عمليات شروع شده است؟
*محمد داود عوده: همين که بچهها وارد شدند، من فهميدم که عمليات شروع شده است، براي همين به هتل مراجعت کردم، فکر ميکنم ساعت 3 نيمه شب بود و البته نه به آن هتلي که قبلا در آن اتاق گرفته بودم، بلکه اتاق ديگري در يک هتل ديگر گرفتم، تا صبح در اتاق بودم...
يکي از گروگان گيران فلسطيني در بالکن محل استقرار گروگان هاي اسراييلي
*مجري: خوابيديد؟
*محمد داود عوده: بله .. ولي چه خوابي، نگران بودم، نگران اين بودم که عمليات موفق آميز خواهد بود يا خير، نيم ساعتي خستگي درکردم و بعد از هتل زدم بيرون، پس از اين که مغازهها باز کردند، رفتم و يک راديو ترانزيستوري خريدم تا از بي بي سي اخبار را گوش کنم، در حالي که نه خبري از گروگانگيري ورزشکاران اسرائيلي پخش شد و نه هيچ چيز ديگري که در مورد اين حادثه خبري بدهد .. بعد از ظهر به دهکده المپيک رفتم، در آن جا مردم زيادي جمع شده بودند، همان وقت بود که بچهها را ديدم سوار اتوبوسها ميشدند تا به محل استقرار هلي کوپترها بروند، پس از پرواز و خروج هلي کوترها از دهکده به هتل برگشتم و منتظر خبرهاي بعدي شدم، آن گونه که بعدها بازماندگان اين حادثه برايم تعريف کردند، وقتي رزمندگان ديدند، زمان انتقال آن ها به فرودگاه طول کشيده حدس زده بودند که حتما نقشهاي در کار است، به هر روي وقتي وارد فرودگاه نظامي ميشوند، ميببينند يک فروند هواپيماي لوفت انزا در آن جا منتظر آن هاست، وقتي بر زمين مينشينند، درخواست بازرسي هواپيما را ميدهند تا ببينند کسي در آن جا پنهان نشده يا دامي براي آن ها گسترده نشده باشد و همه چيز مجهز است که در واقع اينجا بود که اسرائيليها نقشه خود را ريخته و آلمانها هم تسليم خواسته آن ها شده بودند..
خبر پايان عمليات مونيخ و کشتار گروگان ها و گروگان گيران در روزنامه واشنگتن پست
*مجري: اسرائيليها چه نقشهاي ريخته بودند؟
*محمد داود عوده: قرار بر اين بود، همين که افرادي از ما ميروند تا هواپيما را بازرسي کنند، به محض بازگشت آن ها را زير رگبار آتش و گلوله قرار دهند و از طرف ديگر نيروها وارد عمل شوند و ديگر رزمندگان را دستگير و گروگانها را آزاد کنند يا اين که به محض اين که ديگر رزمندگان ببيند، دوستانشان زير آتش هستند و آن ها تحت فشار قرار دارند، تسليم خواهند شد و آن ها گروگانها را آزاد خواهند کرد، عملا نيز محمد و «چه» ميروند تا هواپيما را بازرسي کنند که در راه بازگشت پروژکتورها روشن ميشوند و باران گلوله بر سر آن ها باريدن ميگيرد..
*مجري: آن دو به تنهايي رفته بودند هواپيما را بازرسي کنند؟
*محمد داود عوده: بله .
*مجري: از آلمانها کسي با آن ها نبود؟
*محمد داود عوده: نه، آن ها تنهايي رفته بودند .. آلمانها راضي نشده بودند با آ ن ها بروند، به بچهها گفته بودند، شما به تنهايي برويد و هواپيما را بازرسي کنيد و از مجهز و آماده بودن آن مطمئن شويد که البته اين نقشه رئيس سازمان اطلاعات و جاسوسي اسرائيل بود.
*مجري: آيا ميتوانيم بگوييم بچهها اينجا مرتکب اشتباه بزرگي شدند.. يعني آن ها ديدند اين دام براي آنها گسترده شده اما جانب احتياط را پيش نگرفتند؟
*محمد داود عوده: نه، به نظر من برخورد و تصميم آن ها طبيعي بود، البته آن ها احتمال داده بودند که ممکن است اين يک نقشه باشد، به همين دليل به بچهها سفارش کرده بودند، مواظب آن ها باشند و گفته بودند، ميرويم ببينيم چه ميشود .. يعني جز اين راه ديگري نداشتند و رفتند و در بازگشت با آن باران گلوله و آتش رو به رو شده بودند..
خبر پايان عمليات مونيخ و کشتار گروگان ها و گروگان گيران در روزنامه کريستين ساينز مانيتور
*مجري: مجري اين عمليات که بود، آلمانها يا اسرائيليها ؟
*محمد داود عوده: آلمانها..
*مجري: اسرائيليها فقط نقشه را ريخته بودند؟
*محمد داود عوده: دقيقا نميدانم، اسرائيليها نقشه را ريخته بودند يا آلمانها، اما مجري عمليات آلمانها بودند، حتي نمي دانم در اجراي عمليات اسرائيليها به آلمانها کمک کردند يا نه ، البته تصور نميکنم آلمانها به اسرائيليها اجازه دخالت در اين عمليات را داده باشند، در اين جا تنها موضوعي که به ما ضربه زد ضعف آلمانها و باج دهي آن ها به اسرائيليها بود .. آن ها به گولدا ماير باج دادند، چون به راحتي ميتوانستند اجازه دهند، بچهها به همراه گروگانها سوار هواپيما شوند و بعد به بچهها بگويند، از خاک کشور ما بيرون برويد و هر کاري که ميخواهيد بيرون از کشور ما با اين گروگانها انجام دهيد، اما اين کار را نکردند. اگر چنين اقدامي را انجام ميدادند الان همه آن ها زنده بودند، اما براي گولدا ماير نه خون اعراب و نه خون يهود هيچکدام اهميت نداشت، آن چه مهم بود اهداف اسرائيل بود..
*مجري: چطور خون يهوديان براي اسرائيل اهميت ندارد، چرا الان تا ميبينند قطره خوني از دماغ يک يهودي در آن سر دنيا آمده تا خونبهاي آن را نگيرد از پاي نمينشيند؟
*محمد داود عوده: نه، اهداف اسرائيل مهمتر از خون يهوديان است و در اين عمليات اسرائيل اهداف چندي را دنبال مي کرد، از جمله اين که به جهانيان نشان دهد، به آساني به درخواستها تن نميدهد، به هر ترتيب پس از شروع تيراندازي به سوي محمد و «چه» آن ها زخمي شدند، اما کشان کشان تلاش کردند، خود را به بچهها برسانند و در عين حال جواب تيراندازي آن ها را هم ميدادند، بچهها نيز شروع به تيراندازي کرده بودند و در همان حال گروگانها را سوار هواپيما ميکردند، حال ديگر هواپيما از همه طرف در معرض آتش قرار داشت...
سه تن از مجريان عمليات مونيخ که زنده دستگير شدند
*مجري: يک فروند هواپيما بود يا دو تا ؟
*محمد داود عوده: دو فروند .. در همين اثنا بود که هواپيما منفجر شد..
*مجري: و 10 اسرائيلي هم در آن بودند، چون يکي فرار کرد و يکي هم کشته شد؟
*محمد داود عوده: بله، آن 10 اسرائيلي هم در هواپيما بودند که نميدانم چه کسي به سوي هواپيما نشانه گرفت و هواپيما منفجر شد، بچههاي ما که به سوي آلمانها نشانه گرفته بودند، بنابراين نميتوانستند به سوي هواپيما نشانه بروند، بنابراين به نظر ميرسد، کار خود آلمانها بوده باشد، به هر روي هواپيما منفجر شد ..
*مجري: منفجر شد با همه کساني که در آن بودند؟
*محمد داود عوده: بله، منفجر شد با همه کساني که در آن بودند، به نظر ميرسد، تيري به سمت باک هواپيما برخورد کرده باشد که موجب انفجار آن شد و اين نتيجه درگيري آلمانها با با بچههاي ما شد.
*مجري: اين درگيري چه قدر طول کشيد؟
*محمد داود عوده: گفته ميشدة، يک ساعت طول کشيد.
*مجري: به نظر شما 500 يا به عبارتي 480 گلوله براي درگيري اي که يک ساعت طول کشيد، کافي بوده است؟
*محمد داود عوده: بله .. بله کافي بود.. چون در اين نوع درگيريها اصلا وقت آن پيدا نميشود که غير از تيراندازي کاري کنيد، فکر ميکنيد آن موقع وقت پر کردن يا عوض کردن خشاب را داريد؟
*مجري: از بمبهايي که به همراه داشتند، استفاده نکردند؟
*محمد داود عوده: نه، هيچ کدام از بمبها استفاده نکردند، چون کسي جلو نيآمده بود و همه تيراندازيها از دور صورت ميگرفت، از برجهاي مراقبت...
هلي کوپترهاي آلماني پس از حمله نيروهاي امنيتي آلمان به گروگان گيران و گروگان ها در مونيخ
*مجري: همه تيراندازيها از دور بود؟
*محمد داود عوده: بله، در برجها مسلسلهاي سنگين کار گذاشته بودند که به شدت گلوله بر سر بچهها ميريخت، پس از اين که همه چيز تمام شد و سکوتي سنگين بر فرودگاه حاکم گرديد، تانکهاي آلماني جلو آمدند و ديدند که تمام ورزشکاران کشته شدهاند..
*مجري: هر ده تن؟
*محمد داود عوده: و از رزمندهها هم پنج تن شهيد شدند، از جمله محمد و «چه»، و سه تن ديگر به شدت زخمي شده بودند.
*مجري: چه کساني زخمي شده بودند، نام آن ها را به ياد ميآوريد؟
*محمد داود عوده: يکي ابراهيم بود که در مورد او قبلا با هم صحبت کرده بوديم، يک رزمنده ديگر به نام جمال و يک نفر ديگر که تصور ميکنم نامش يوسف بود، اما نه آن يوسفي که فرمانده عمليات بود، اين ها بازماندگان عمليات بودند، ابراهيم بعدها به مرگ طبيعي مرد، در يکي از کشورهاي خليج، اما از سرنوشت دو نفر ديگر بيخبرم هستم و نميدانم چه ميکنند. يعني پس از خروج از بيروت چون تصميم نگرفته بوديم ميخواهيم چه کار کنيم، ارتباط ما با آن ها قطع شد و ديگر از آن ها خبري به دست نيآورديم..
*مجري: بالطبع در آن زمان خبري از سي ان ان و الجزيره نبود و خبرها هم به طور مستقيم پوشش داده نميشدند ..
*محمد داود عوده: بله، مثل الان خبرها پوشش داده نميشدند، فقط بي بي سي بود، من هم تا شب منتظر شدم تا خبرها را از بي بي سي بشنوم که باز هم خبري پخش نشد و صبح روز بعد بود که آنهم اعلام شد، گروگانها آزاد و چند تن از رزمندگان کشته و چند نفر هم موفق شدند فرار کنند، من چون خبر فرار را شنيدم و پيش از اين قرار گذاشته بوديم، در صورتي که امکان فرار فراهم گرديد، در فلان جا و در فلان ساعت همديگر را ملاقات کنيم، به همين دليل به سرعت به محل مقرر رفتم، چون پاسپورت و کلا تمام مدارک بچهها نزد من مانده بود، نيم ساعتي را در آنجا بودم و مدام راديو را گوش ميکردم تا خبر جديد ي بدست آورم که راديو اعلام کرد، تمام ورزشکاران و پنج تن از رزمندگان کشته و سه رزمنده ديگر هم دستگير شدهاند، آن وقت بود که به خودم گفتم ديگر کارم به پايان رسيده است.
فلسطينياني که بر اثر حمله نيروهاي امنيتي آلمان کشته شدند
*مجري: مدارک بالطبع همه جعلي بودند، درست است؟
*محمد داود عوده: بله همه جعلي بودند.
*مجري: از تابعيتهاي مختلف ؟
*محمد داود عوده: بله از تابعيتهاي مختلف.
*مجري: تابعيتهاي عربي، يا تابعيت غيرعربي هم داشتيد؟
*محمد داود عوده: نه، همه عربي بودند، اردني و ديگر کشورهاي عربي.
*مجري: چطور شد مدارک اين کشورها را جعل کرديد؟
*محمد داود عوده: چون به زبان لبناني و اردني راحت صحبت ميکرديم، بنابراين مدارکمان را به نام اين کشورها جعل کرديم که لهجامان شک و ترديدي براي کسي ايجاد نکند، مهم اين بود که همه مدارک را برداشتم و به سوي فرودگاه راه افتادم..
*مجري: همه مدارک را با خود بريد؟
*محمد داود عوده: بله، همه را بردم، نميشد آنها را رها کرد، يعني آنها را کجا ميشد رها کنم.
*مجري: مثلا در جايي آنها را از بين مي برديد؟
*محمد داود عوده: نه، در آن حالت نميتوانستم اين کار را بکنم، چون اين مدارک برايم به عنوان ميراثي برجاي مانده از آن بچهها بود، بچههايي که همه يا شهيد يا به اسارت گرفته شدند.
*مجري: آنها را هنوز هم داريد؟
*محمد داود عوده: نه، آنها را به ابو اياد دادم، او هم آنها را به "معمر قذافي" رئيس جمهور ليبي داد، البته بر اساس آنچه در اين باره به من گفته بود..
*مجري: در آن زمان پاسپورت شما ديپلماتيک بود؟
*محمد داود عوده: نه عادي، پس از آن سوار هواپيما شدم ..
*مجري: يعني شما روز 6 سپتامبر سوار هواپيما شديد که مراجعت کنيد؟
*محمد داود عوده: بله، بعد از ظهر سوار هواپيما شدم و به رم رفتم تا صح فردا در فرودگاه رم بودم ..
*مجري: بيآنکه با کسي تماس بگيريد؟
*محمد داود عوده: نه .. چون با ابو اياد به توافق رسيده بوديم که پس از پايان عمليات و پس از اين که مطمئن شدم، همه چيز پايان يافته به تونس بروم و او را در آن جا ملاقات کنم تا تصميم بگيريم بعد از آن کجا برويم.. روز دوم در تونس بودم، به دفتر ورودم را اطلاع دادم، يکي منتظرم بود، خواستم مرا پيش ابو اياد ببرد، گفت شما را به هتل ميبريم، به هتل که رسيدم، ابو اياد و گروهي از بچهها را ديدم که بار و بنديل و ساکهاي خود را بسته و آماده سفر هستند. به من گفت بيا دوباره سفر کنيم، گفتم به کجا، گفت برويم ليبي، چون برادرانمان در تونس به من اطلاع دادند که بايد بنا به دلايلي کشور را ترک کنيم، پرسيدم چرا، که در آن موقع ابو اياد از اشتباه يکي از بچههاي خارج از نقشه عمليات سخن گفت، آن هم زماني که بچهها در کمپ و دهکده المپيک بودند ..
فرودگاه مونيخ- ساعاتي پس از حمله نيروهاي امنيتي آلمان به گروگان گيران فلسطيني و گروگان هاي صهيونيست
*مجري: چه اشتباهي صورت گرفته بود که باعث شد، عذر شما را از تونس بخواهند؟
*محمد داود عوده: برنامه ما اين بود که بچهها از داخل دهکده المپيک در هر شرايطي و در سخت ترين شرايط هم با بيرون تماس نگيرند و به آن دو فرمانده اين اختيار را داده بوديم که بر اساس شرايط هر تصميمي صلاح دانستند بگيرند، اما ابو محمد العمري شماره خود را به يکي ديگر از بچههاي خارج از عمليات داده و به او سفارش کرده بود، هر وقت کمک لازم داشتي با اين شماره تماس بگير..
*مجري: منظورش از کمک چه بود؟
*محمد داود عوده: ما هم نميدانستيم، يعني نه من و نه ابو اياد نفهميديم منظورش از کمک چيست، فقط ميدانيم يک اشتباه فاحش کرده بود، خلاصه شماره تلفن را به آن فرد داده بود، آنهم شماره تلفن کي ؟ "فرحان شبيلات" پدر "وليد شبيلات"، فرحان شبيلات در آن زمان سفير اردن در تونس بود که سفارت اردن را به دليل اختلافاتي که با دولت اردن داشت ترک کرده بود، اما بو رقيبه او را در تونس نزد خود نگهداشته و در گذاشتن احترام و عزت به وي دريغ نکرده بود و او در تونس با عزت و بزرگي زندگي ميکرد، اتفاقا او پسري به نام "طلال" داشت و نام کوچک ابو محمد العمري هم طلال بود، ظاهرا براي آن فرد از روي تصادف مشکلي بوجود ميآيد و با آن شماره تماس ميگيرد، آن طرف خط يعني در خانه فرحان شبيلات گوشي را برميدارند و آن فرد از آنها در مورد طلال ميپرسد و اين که اطلال در خانه هست يا نه، که به او جواب ميدهند نه و تلفن قطع ميشود، آلمانها با پيگيري اين شماره و اين که مکالمه در تونس صورت گرفته است، به دولت تونس اطلاع ميدهند که رهبري عمليات در تونس است، اتفاقا ابو اياد هم در آن زمان در تونس بود، بنابراين دولت تونس ابو اياد را احضار ميکند و خيلي محترمانه از وي ميخواهد، براي اين که براي تونس در اين شرايط بحراني و سخت مشکلي پيش نيآيد اين کشور را ترک کند.
*مجري: منظورشان از بعد امنيتي بود؟
*محمد داود عوده: بله، هم از بعد امنيتي هم از اين جهت که اين کشور را بيجهت درگير يک بحران نکند، به همين دليل وقتي من رسيدم، ابو اياد در صدد ترک تونس بود، بنابراين من هم با وي به فرودگاه برگشتم و از تونس راهي ليبي شديم و در همانجا مانديم و چهار پنج روز ديگر راهي بيروت شديم.
*مجري: در اين زمان بود که اعلام شد، عمليات به نام سازمان سپتامبر سياه انجام شده و تا پيش از آن هنوز در رسانهها نام سپتامبر سياه برده شد و به نظر شما نتيجه عمليات موفقيت آميز بود؟
*محمد داود عوده: براي قربانيان اين عمليات بسيار متاسفيم...
*مجري: کدام قربانيان؟
*محمد داود عوده: در ابتدا قربانيان ما ... شهدايمان را ميگويم و سپس کساني که بيقصد و غرض در اين عمليات جان خود را از دست دادند.
*مجري: يعني شما براي آن اسرائيليها که جان خود را از دست دادند هم متاسف هستيد؟
*محمد داود عوده: آنها هم انسان بودند ... بله، براي آنها هم متاسفم، چون دين ما به ما ياد داده براي هر کس که جان خود را از دست ميدهد، متاثر شويم..
*مجري: مگر همان دين به شما براي مبارزه با آن ها دستور نداده ؟
*محمد داود عوده: چرا، اما نه کشت و کشتار، به هر روي من در ابتدا براي شهدايمان متاسفم و سپس براي آن اسرائيلي ها و ميگويم که اين عمليات موفقيت آميز بود، چون توانست قضيه فلسطيني را وارد منزل 500 ميليون خانه در دنيا کند.
*مجري: آيا احساس ميکنيد، اين پيام واضح و آشکار به دست مردم رسيده است؟
*محمد داود عوده: صد در صد، صحبتها و واکنشهاي مردم اين را به ما ثابت کرد.
ياسر عرفات به همراه ابواياد(نفر سمت راست) و ابوجهاد(نفر سمت چپ)
*مجري: اما برخي هم شما را تروريست و قاتل معرفي کردند؟
*محمد داود عوده: اشکالي ندارد .. حتي اگر هم تحت اين عنوان ما را به جهانيان معرفي کرده باشند هم اشکالي ندارد، چون در کنار آن تبليغات اين سوال در ذهن جهانيان پيش آمد که اين تروريستها و قاتلاني که از آن ها سخن ميگويند از کجا آمدهاند، اصلا فلسطين کجاست؟ آنها تا پيش از اين يا نام فلسطين را نشنيده بودند يا اگر هم به گوششان خورده بود، فکر ميکردند جايي در اسرائيل يا مصر يا اردن يا سوريه است و نميدانستند اصلا فلسطين کجاست و چه بلايي بر سرش آمدهاند، درحالي که ما با اين کار خود نام فلسطين را در نقشه جهان و نقشه سياسي منطقه احيا کرديم.
*مجري: پس از آن نوبت اسلو بود؟
*محمد داود عوده: شرايط اسلو خيلي فرق ميکند، هم مخالف اسلو هستيم، هم موافق آن، ما اسلو را دنبال ميکنيم درست است..
*مجري: بله بايد دنبال کنيد، چون در آن عمليات يک افسر آلماني کشته شد، ده اسرائيلي کشته شدند، پنج رزمنده کشته شدند، نتايج نظامي عمليات مشخص نيست، سه نفر برجاي مانده عمليات هم لام تا کام صحبت نکردند؟
*محمد داود عوده: به ما گفتند، به سه نفري که باقي ماندند اطلاع دهيم که بين ما و آلمانها چه توافقي در اين زمينه صورت گرفته است..
*مجري: يعني فهميدند که شما در پس عمليات قرار داشتيد؟
*محمد داود عوده: بله، اما نه اين که بطور مستقيم من پشت اين عمليات بودم .. يعني آن ها پس از اين که دستگير شدند، گفتند که ما از فتح هستيم، به همين دليل با فتح تماس گرفته شد، يعني نام سپتامبر سياه را بردند و گفتند ما از سپتامبر سياه اين عمليات را انجام داديم و آن هم وابسته به فتح است، به همين دليل با فتح تماس گرفته شد، در آن زمان به ياد دارم، کمال عدوان از فتح با من تماس گرفت و بعد نزد من آمد و گفت، قرار است در مقابل دريافت مبلغي پول بچهها را آزاد کنند.
*مجري: چگونه؟ منظورم اين است که بطور مفصل و مشروح برايمان توضيح دهيد.
*محمد داود عوده: او به من گفت ما ميتوانيم با آلمانها به توافق برسيم که آن ها به مبلغي بدهند و ما به صورت صوري يکي از هواپيماهاي لوفت انزا را برباييم و پس از دو سه بار چرخ زدن در هوا از آن ها بخواهيم در برابر آزادي آن سه زنداني هواپيما را به آن ها برگردانيم..
*مجري: عجب داستان جالبي؟
*محمد داود عوده: بله، واقعا يک صحنه پردازي جالب است، اما عقل انقلابي ما آن را نپذيرفت..
*مجري: به عبارتي آلمانها ميخواستند، به شکلي از اين مسئله خلاص شوند.
*محمد داود عوده: ظاهرا آنها از نگهداشتن آن سه تن پيش خود نگران بودند، ميترسيدند براي آزادي آن ها اقدام و عملياتي صورت گيرد.
*مجري: آن هم اين بار عليه آلمانها.
*محمد داود عوده: دقيقا.
*مجري: به همين دليل براي آزادي آن سه تن آن ها به دنبال توجيهي براي آزاد کردنشان بودند.
*محمد داود عوده: دقيقا.
*مجري: به همين دليل در اين زمينه با شما تماس گرفته شد.
*محمد داود عوده: بله ما هم آن را رد کرديم.
*مجري: به نظر شما در آن زمان چه کسي با آلمانها تماس گرفت؟
*محمد داود عوده: فکر ميکنم سفير وقت آلمان در بيروت اين کار را انجام داد و به نظرم، وقتي عدوان اين ايده را به من گفت، هم من و هم ابو اياد آن را نپذيرفتيم، چون اين موضوع را به او اطلاع داده بودند و راضي نشديم وارد اين معامله شويم.
*مجري: قرار بود چقدر به شما پول بدهند؟
*محمد داود عوده: تا جايي که به ياد دارم 9 ميليون.
*مجري: دلار يا مارک؟
*محمد داود عوده: دلار ، که در آن زمان ثروت هنگفتي بود.
*مجري: عجب موضوع جالبي! شما هواپيما را برباييد و آن ها به شما در برابر آن پول بدهند.
*محمد داود عوده: بله و اين با منطق انقلابي و رزمندهاي ما کنار نميآمد.
*مجري: اگر آن پول را گرفته بوديد، الآن ميلياردها شده بود و نياز به پول نفت کشورهاي عربي نداشتيد.
*محمد داود عوده: ميشود گفت..
*مجري: و اين گونه هم در فقر بسرنميبرديد.
*محمد داود عوده: بله، اما بودند کساني که از ما باهوشتر نشان دادند .. مثل برادر وديع که هم پول را گرفت و هم عملياتي را که ميخواست اجرا کرد.
*مجري: بله واقعا.
*محمد داود عوده: اگر اين کار را مي کرديم، هم آن سه نفر را آزاد ميکرديم و هم پولها را ميگرفتيم.
*مجري: و شما هيچ يک از اين دو کار را نکرديد؟
*محمد داود عوده: بله، البته چون نام وديع را اينجا بردم، باز بايد بگويم، او با اين که مبالغ هنگفتي پول گرفت، اما يک قروش آن را خرج خود يا خانوادهاش نکرد..
*مجري: اما الان شما در مورد اين اقدامات وي چه قضاوتي ميکنيد، چه بازتابي بر رزمندگان و مقاومت فلسطيني و انقلاب گذاشت؟
*محمد داود عوده: ببينيد، در اين زمينه دو ديدگاه وجود دارد، يک ديدگاه ميگويد اين حق مقاومت است که از هر طريقي نيازهاي مالي خود را تامين کند، اما درعين حال هستند کساني که به قداست هدف ميانديشند و اين که هدف هيچگاه وسيله را توجيه نميکند، ديدگاهها متفاوت است، برخي هم معتقدند براي رسيدن به هدف بايد از هر وسيلهاي استفاده کرد.
*مجري: و شما از کدام دستهايد؟
*محمد داود عوده: ما از آن دستهايم که معتقديم، هم وسيله 100 در 100 بايد پاک باشد هم هدف، به همين دليل من هيچگاه بلد نبودم از روابط و يا کساني که ميشناختم استفاده کنم..
*مجري: اما برخيها استفادههاي بسياري از اين موضوعات کردند.
*محمد داود عوده: بله بسيار زياد و من افراد بسياري را در اين زمينه ميشناسم..
ادامه دارد...