بدر اين يادداشت آمده است:
سخنان آقاي اسفنديار رحيم مشائي در مراسم اختتاميه همايش ايرانيان مقيم خارج از کشور، زنگ خطري است که بايد همه دلسوزان انقلاب اسلامي را به خود آورده باشد. گرچه سخنان ايشان بيشتر به شطحيات يک صوفي شبيه است که در عالم بي خودي مطالبي را مي گويد که تفسير آن را يا خودش در حالت عادي بايد بگويد و يا مريد او و لذا انتظار اين است که يا خود ايشان و يا رئيس جمهور محترم اين شطحيات را توضيح دهند، و گرچه سخنان وي کمتر به سخنان يک سياستمدار شباهت دارد و مي توان از کنار آن گذشت، اما اهميت اين موضوع از جهت شخصيت حقيقي آقاي مشائي نيست بلکه از جهت شخصيت حقوقي ايشان يعني رياست دفتر رئيس جمهور است.
اينکه رئيس دفتر رئيس جمهور کشور جمهوري اسلامي ايران بگويد"از مکتب اسلام دريافتهاي متنوعي وجود دارد اما دريافت ما از حقيقت ايران و حقيقت اسلام مکتب ايران است و ما بايد از اين به بعد مکتب ايران را به دنيا معرفي کنيم" نمي تواند مساله اي اتفاقي و ساده باشد.
اين سخن را در کنار سخنان ديگر ايشان در تجليل از کورش و داريوش و احياي غير عادي ايران باستان بگذاريم و سخنان گاه و بيگاه رئيس جمهور در زنده کردن شخصيت هاي افسانه اي آن دوره به جاي شخصيت هاي اسلامي را نيز در نظر بگيريم، مانند آنچه چندي قبل يادآوري فرمودند که "ما فرزندان رستم و اسفنديار و آرشيم"و در همين همايش ايرانيان خارج از کشور نيز گفتند "تک تک ايرانيان يک رستم، سياوش و يک رزمنده دلاور هستند"، آري اينها را کنار هم بگذاريم و آنگاه بينديشيم آيا اتفاق تازه اي افتاده است؟
آيا قرار است از اين پس به جاي اسلام از ايران سخن بگوييم و قرار است ماهيت ايدئولوژيک و اسلامي انقلاب ما تبديل به ماهيت نژادي شود؟ همان چيزي که سخت مورد نهي اسلام، اين آخرين پيام الهي است که به شدت از تفاخرات قومي و نژادي نهي فرموده است.
آيا قرار است به جاي حمزه سيد الشهدا و علي عليه السلام و حسين بن علي عليه السلام و مالک اشتر و عمار ياسر و ابوالفضل العباس و سلمان و ابوذر و مقداد، از اين پس رستم و اسفنديار و آرش و سياوش الگوي ما باشند؟ وقتي اسلام الگوي بالاتري در اختيار ما قرار داده چرا به سراغ الگوهاي ناقصي که بوي تعصب نژادي نيز مي دهند برويم؟ آيا رزمندگان دفاع مقدس و قبل از آن مجاهدان انقلاب اسلامي با نام رستم و اسفنديار به ميدان نبرد با متجاوزان و استعمارگران رفتند؟
آيا جز اين بود که آنها فقط براي دفاع از اسلام و ابلاغ اين آخرين پيام الهي به دنيا جان خود را به آساني فدا مي کردند و هيچ چيزي غير از اسلام را شايسته فدا کردن جان نمي دانستند؟ اگر بنا بود به نام کورش و داريوش و رستم و اسفنديار و آرش و سياوش از خاک خود دفاع کنيم اکنون تهران در دست صدام و حاميانش بود.
بديهي است که پرداختن به تاريخ ايران باستان به عنوان يک واقعيت تاريخي که افتخاراتي نيز به همراه داشته است، در ذات خود مورد نکوهش نيست، ولي تاکيد غير معمول مسئولان رده بالاي يک نظام اسلامي ـ که بايد داعيه جهاني اسلام همواره مورد توجه آنها باشد ـ بر اين موضوع، انسان را دچار ابهام و شک و ترديد مي کند که چه برنامه اي براي ما تدارک ديده اند؟ امام خميني (ره) به صراحت فرمود: انقلاب ما انقلاب اسلامي است نه انقلاب ايراني. زماني که اولين بار پس از پيروزي انقلاب اسلامي، گوينده راديو گفت: "اين صداي انقلاب ايران است" شهيد آيت الله مطهري بر آشفت و گفت: بايد بگويند "انقلاب اسلامي ايران"، آنگاه امام خميني دستور مقتضي را صادر فرمود.
آقاي مشائي گفته است: "بايد مکتب ايران را در دنيا ترويج کنيم نه مکتب اسلام را زيرا از اسلام برداشت هاي متفاوت مي شود." اين عذر بدتر از گناه است. بديهي است که از اسلام برداشت هاي متفاوتي مي شود، ولي آيا همه برداشت ها معتبر است يا تنها برداشت کساني که "اسلام شناس" شناخته مي شوند معتبر است و اختلاف برداشت آنها نيز جزئي است و در اصول و بنيان ها نيست.
به علاوه، مقصود از "مکتب ايران" چيست؟ اگر مقصود فرهنگ و هويت و مليت ايراني است، روشن است که اصلي ترين عنصر سازنده فرهنگ و هويت و مليت ايراني اسلام است، پس باز بايد مکتب اسلام را ترويج کنيم و اگر مقصود از "مکتب ايران" چيز ديگري است پس آقاي مشائي خود را در جايگاه هادي انقلاب قرار داده و راه جديدي بيگانه از اسلام براي انقلاب گشوده است، که در اين صورت « و علي الاسلام السلام».
اينجاست که به حکمت مخالفت رهبر انقلاب با معاونت اولي آقاي مشائي پي مي بريم و بهتر بود رئيس جمهور محترم اساسا ايشان را در هيچ پست حساسي قرار نمي داد.
اما اکنون رئيس جمهور در اين خصوص وظيفه سنگيني دارد. به جاست که از آقاي مشائي توضيح براي عموم مردم بخواهند و اگر توضيح قانع کننده اي ارائه نشد وي را عزل نمايند، گرچه معمولا اين گونه در خواست ها از رئيس جمهور محترم موجب ارتقاي جايگاه شخص خاطي شده است.
مجلس نيز با همه نجابتي که دارد و گاه موجب ضايع شدن حقوق مردم و انقلاب مي شود، مقتضي است اين موضوع را پيگيري نمايد و مي تواند اين سوال را نيز جزو سوالاتي که از رئيس جمهور محترم دارد مطابق قانون اساسي مطرح نمايد.
نبايد گفت مسئله مهمي نيست، شخصي يک حرفي زده است، آنقدر جدي نگيريد. خير، اين گونه اظهار نظرها از سوي مقامات بلند پايه بسيار مهم است و مي تواند نقطه آغاز انحراف يک انقلاب باشد.
کد خبر 2662
تاریخ انتشار: ۱۷ مرداد ۱۳۸۹ - ۲۰:۲۵
- ۰ نظر
- چاپ
علي مطهري در يادداشتي که به صورت اختصاصي براي "تابناک" ارسال کرده به نظر مشايي براي "تبليغ مکتب ايراني به جاي مکتب اسلامي" اعتراض کرده است.