گروه ورزشی مشرق، آن روزی که سانحه جاده ای باعث شد تا دختر کرمانی روی ویلچر بنشیند، کسی فکر نمی کرد روزی اولین بانوی ایرانی نام بگیرد که به طلای پارالمپیک می رسد؛ اما سرنوشت به جایی رسید که در زمره مشهورترین ورزشکاران جهان به شمار می رود. البته، هر قدر بیشتر افتخار آفریده، مسئولان کمتر دیده اند! اتفاق تلخی که نشان می دهد حتی مسئولان طراز اول ورزش نیز فقط دنبال ورزش هایی مانند فوتبال و کشتی هستند.
زهرا نعمتی که اکنون تنها ایرانی است که به عنوان اولی بنیاد اسپورت آکورد دست یافته، روزهای آرامی را با همسرش در جزیره کیش می گذراند. این دو البته ماه قبل بود که توانستند در مسابقات جهانی نیز در بخش تیمی به عنوان طلا دست پیدا کنند.
نعمتی که روزگاری تکواندوکار جوانی بود، نشان داد که اگر یک شخص بخواهد، می تواند به هر خواسته ای برسد؛ حتی سکوی اولی بانوان پارالمپیک. خبرنگار مشرق گپی با این تیرانداز زده که در زیر می خوانید:
چرا در کیش زندگی می کنید؟
دلیل نقل مکان من و همسرم (رهام شهابی پور) به جزیره، شرایط خوبی است که از نظر مناسب سازی شهری برای معلولان دارد. با توجه به این که شرایط مساوی داریم، اینجا به راحتی می توانیم زندگی کنیم. آرامش خوبی هم دارد. وقتی اینجا هستیم، با توجه به امکانات کیش برای افراد معلول، به راحتی و بدون نیاز به کمک دیگران زندگی می کنیم.
حقوق ما نصف المپیکی هاست؛ در صورتی که هزینه زندگی ورزشکاران معلول بسیار زیاد است. شما تصور کنید که ما دو نفر هستیم و کارمان هم فقط ورزش است. باید روزی دو نوبت تمرین سنگین هم داشته باشیم ...
کار هم دارید؟
اینجا فقط ورزش می کنیم. متاسفانه شغلی نداریم؛ اما دنبالش هستیم. هزینه زندگی در کیش بالاست و همین هم باعث شده تا به فکر کار باشیم. البته ما روزی دو نوبت ورزش می کنیم که همین هم باعث شده تا پیدا کردن کار برایمان راحت نباشد.
مگر حقوقی بابت قهرمانی در جهان و پارالمپیک به شما و همسرتان نمی دهند؟
حقوق ما نصف المپیکی هاست؛ در صورتی که هزینه زندگی ورزشکاران معلول بسیار زیاد است. شما تصور کنید که ما دو نفر هستیم و کارمان هم فقط ورزش است. باید روزی دو نوبت تمرین سنگین هم داشته باشیم.
اینکه دو نفر با داشتن معلولیت با هم ازدواج کنند، سخت نیست؟
ما با دید باز این انتخاب را کردیم. اگر دو نفر با هم باشند، می توان مشکلات را نادیده گرفت و بر آنها غلبه کرد. از زندگی راضی هستیم.
شاید باور نکنید؛ اما حسرت گذشته را نمی خورم. زندگی با تمام "ای کاش، ای کاش"هایش خوب گذشت. از زندگی ام در این سال ها خاطره خوبی دارم ...
در مسابقات جهانی تایلند هم با هم موفق به قهرمانی شدید. تجربه جالبی بود؟
خیلی تجربه خوبی بود. با هم خیلی راحت بودیم. در طول مسابقه هم به هم روحیه می دادیم و همدیگر را تشویق می کردیم. به هر حال، شرایط روحی همدیگر را می دانستیم و این کارمان را راحت می کرد.
در زندگی مشترک هم همینجور است؟
دیگر این بحث ها در خانواده ها مطرح نیست. همیشه با همیم و همین هم باعث شده تا تقسیم کار داشته باشیم. همین چیزها هم زندگی را شیرین می کند.
قصدی ندارید تا به تهران یا کرمان یا شهر دیگری بروید که هزینه ها هم پایینتر است؟
زندگی برای ما در تهران یا شهرهای دیگر غیرممکن است. این شهرها برای معلولان مناسب سازی نشده است. در اروپا عموما هر فرد معلولی یک پرستار مخصوص دارد. دولت باید در این زمینه حمایت بیشتری داشته باشد.
این معلولیت همه برنامه هایتان را به هم ریخت؟
می خواستم در تکواندو پیشرفت کنم و به تیم ملی برسم؛ اما همه چیز به هم خورد. این اتفاق روی دیگری از زندگی را به من نشان داد. باید در آن روزها تصمیم می گرفتم که چه کنم. می توانستم گوشه نشین شوم؛ اما با حمایت خانواده ام، توانستم راه امروز را طی کنم.
به گذشته که فکر می کنید، حسرت چیزی را می خورید؟
شاید باور نکنید؛ اما حسرت گذشته را نمی خورم. زندگی با تمام "ای کاش، ای کاش"هایش خوب گذشت. از زندگی ام در این سال ها خاطره خوبی دارم. همین که از آن حادثه زنده بیرون آمدم، جای شکر دارد. آنهایی که در گذشته هستند، افراد افسرده و ترسویی هستند.
اما باید به آینده فکر کنید!
به آینده هم زیاد فکر نمی کنم. البته باید حواست باشد؛ اما وقتی به آن فکر می کنم، سرشار از استرس می شوم. توجه به حال بیشتر برایم اهمیت دارد.
برای خارجی ها بسیار جالب است. تیراندازی با حجاب کار دشواری است و حتی می تواند خطرناک باشد. برای رقبایم کاری باورنکردنی است؛ اما با اعتماد به نفس جلو رفتیم و با حجاب روی همه را کم کردیم ...
چه شد که به سمت تیر و کمان رفتید؟
اتفاقی به این رشته آمدم. دوست داشتم بسکتبالیست شوم؛ اما امکاناتش در کرمان نبود. به همین دلیل رفتم تمرین تیروکمان را در سالن بهزیستی دیدم که خوشم آمد. جالب این بود که در روز اول، همه حاضران آقا بودند؛ به غیر من.
پس کار بزرگی کردید؟
برایم ماجرا حیثیتی شد. روز اول که برای تمرین رفتم، آقایان به راحتی تیراندازی می کردند؛ اما وقتی کمان را گرفتم، حتی نتواسنتم آن را بکشم. زورم نرسید و همه به من می خندیدند. می گفتند برو عروسک بازی کن.
پس راه سختی را تا امروز آمدید.
همان روز مصممتر شدم تا جدی تر کار کنم. به سرعت هم پیشرفت کردم و توانستم در سال 2010 در مسابقات چک رکورد جهان را زده و به مدال طلا برسم.
در این راه، واکنش ها به محجبه بودنتان چطور بود؟
برای خارجی ها بسیار جالب است. تیراندازی با حجاب کار دشواری است و حتی می تواند خطرناک باشد. برای رقبایم کاری باورنکردنی است؛ اما با اعتماد به نفس جلو رفتیم و با حجاب روی همه را کم کردیم. اکنون همه به ما احترام می گذارند و تشویقمان می کنند.
و در آخر، از دیدار با رهبری بگوييد.
خیلی خوشحالم به این ملاقات رفتم. این دیدار روحیه ویژه ای به ما می دهد. در کشور ما برای پیشرفت بانوان ظرفیت زیادی وجود دارد؛ اما دولت باید حمایت کند. از مسئولان خواهش می کنم به ورزش بانوان توجه کنند.
زهرا نعمتی که اکنون تنها ایرانی است که به عنوان اولی بنیاد اسپورت آکورد دست یافته، روزهای آرامی را با همسرش در جزیره کیش می گذراند. این دو البته ماه قبل بود که توانستند در مسابقات جهانی نیز در بخش تیمی به عنوان طلا دست پیدا کنند.
نعمتی که روزگاری تکواندوکار جوانی بود، نشان داد که اگر یک شخص بخواهد، می تواند به هر خواسته ای برسد؛ حتی سکوی اولی بانوان پارالمپیک. خبرنگار مشرق گپی با این تیرانداز زده که در زیر می خوانید:
چرا در کیش زندگی می کنید؟
دلیل نقل مکان من و همسرم (رهام شهابی پور) به جزیره، شرایط خوبی است که از نظر مناسب سازی شهری برای معلولان دارد. با توجه به این که شرایط مساوی داریم، اینجا به راحتی می توانیم زندگی کنیم. آرامش خوبی هم دارد. وقتی اینجا هستیم، با توجه به امکانات کیش برای افراد معلول، به راحتی و بدون نیاز به کمک دیگران زندگی می کنیم.
حقوق ما نصف المپیکی هاست؛ در صورتی که هزینه زندگی ورزشکاران معلول بسیار زیاد است. شما تصور کنید که ما دو نفر هستیم و کارمان هم فقط ورزش است. باید روزی دو نوبت تمرین سنگین هم داشته باشیم ...
کار هم دارید؟
اینجا فقط ورزش می کنیم. متاسفانه شغلی نداریم؛ اما دنبالش هستیم. هزینه زندگی در کیش بالاست و همین هم باعث شده تا به فکر کار باشیم. البته ما روزی دو نوبت ورزش می کنیم که همین هم باعث شده تا پیدا کردن کار برایمان راحت نباشد.
مگر حقوقی بابت قهرمانی در جهان و پارالمپیک به شما و همسرتان نمی دهند؟
حقوق ما نصف المپیکی هاست؛ در صورتی که هزینه زندگی ورزشکاران معلول بسیار زیاد است. شما تصور کنید که ما دو نفر هستیم و کارمان هم فقط ورزش است. باید روزی دو نوبت تمرین سنگین هم داشته باشیم.
اینکه دو نفر با داشتن معلولیت با هم ازدواج کنند، سخت نیست؟
ما با دید باز این انتخاب را کردیم. اگر دو نفر با هم باشند، می توان مشکلات را نادیده گرفت و بر آنها غلبه کرد. از زندگی راضی هستیم.
شاید باور نکنید؛ اما حسرت گذشته را نمی خورم. زندگی با تمام "ای کاش، ای کاش"هایش خوب گذشت. از زندگی ام در این سال ها خاطره خوبی دارم ...
در مسابقات جهانی تایلند هم با هم موفق به قهرمانی شدید. تجربه جالبی بود؟
خیلی تجربه خوبی بود. با هم خیلی راحت بودیم. در طول مسابقه هم به هم روحیه می دادیم و همدیگر را تشویق می کردیم. به هر حال، شرایط روحی همدیگر را می دانستیم و این کارمان را راحت می کرد.
در زندگی مشترک هم همینجور است؟
دیگر این بحث ها در خانواده ها مطرح نیست. همیشه با همیم و همین هم باعث شده تا تقسیم کار داشته باشیم. همین چیزها هم زندگی را شیرین می کند.
قصدی ندارید تا به تهران یا کرمان یا شهر دیگری بروید که هزینه ها هم پایینتر است؟
زندگی برای ما در تهران یا شهرهای دیگر غیرممکن است. این شهرها برای معلولان مناسب سازی نشده است. در اروپا عموما هر فرد معلولی یک پرستار مخصوص دارد. دولت باید در این زمینه حمایت بیشتری داشته باشد.
این معلولیت همه برنامه هایتان را به هم ریخت؟
می خواستم در تکواندو پیشرفت کنم و به تیم ملی برسم؛ اما همه چیز به هم خورد. این اتفاق روی دیگری از زندگی را به من نشان داد. باید در آن روزها تصمیم می گرفتم که چه کنم. می توانستم گوشه نشین شوم؛ اما با حمایت خانواده ام، توانستم راه امروز را طی کنم.
به گذشته که فکر می کنید، حسرت چیزی را می خورید؟
شاید باور نکنید؛ اما حسرت گذشته را نمی خورم. زندگی با تمام "ای کاش، ای کاش"هایش خوب گذشت. از زندگی ام در این سال ها خاطره خوبی دارم. همین که از آن حادثه زنده بیرون آمدم، جای شکر دارد. آنهایی که در گذشته هستند، افراد افسرده و ترسویی هستند.
اما باید به آینده فکر کنید!
به آینده هم زیاد فکر نمی کنم. البته باید حواست باشد؛ اما وقتی به آن فکر می کنم، سرشار از استرس می شوم. توجه به حال بیشتر برایم اهمیت دارد.
برای خارجی ها بسیار جالب است. تیراندازی با حجاب کار دشواری است و حتی می تواند خطرناک باشد. برای رقبایم کاری باورنکردنی است؛ اما با اعتماد به نفس جلو رفتیم و با حجاب روی همه را کم کردیم ...
چه شد که به سمت تیر و کمان رفتید؟
اتفاقی به این رشته آمدم. دوست داشتم بسکتبالیست شوم؛ اما امکاناتش در کرمان نبود. به همین دلیل رفتم تمرین تیروکمان را در سالن بهزیستی دیدم که خوشم آمد. جالب این بود که در روز اول، همه حاضران آقا بودند؛ به غیر من.
پس کار بزرگی کردید؟
برایم ماجرا حیثیتی شد. روز اول که برای تمرین رفتم، آقایان به راحتی تیراندازی می کردند؛ اما وقتی کمان را گرفتم، حتی نتواسنتم آن را بکشم. زورم نرسید و همه به من می خندیدند. می گفتند برو عروسک بازی کن.
پس راه سختی را تا امروز آمدید.
همان روز مصممتر شدم تا جدی تر کار کنم. به سرعت هم پیشرفت کردم و توانستم در سال 2010 در مسابقات چک رکورد جهان را زده و به مدال طلا برسم.
در این راه، واکنش ها به محجبه بودنتان چطور بود؟
برای خارجی ها بسیار جالب است. تیراندازی با حجاب کار دشواری است و حتی می تواند خطرناک باشد. برای رقبایم کاری باورنکردنی است؛ اما با اعتماد به نفس جلو رفتیم و با حجاب روی همه را کم کردیم. اکنون همه به ما احترام می گذارند و تشویقمان می کنند.
و در آخر، از دیدار با رهبری بگوييد.
خیلی خوشحالم به این ملاقات رفتم. این دیدار روحیه ویژه ای به ما می دهد. در کشور ما برای پیشرفت بانوان ظرفیت زیادی وجود دارد؛ اما دولت باید حمایت کند. از مسئولان خواهش می کنم به ورزش بانوان توجه کنند.