رزم علی اصغر
در این سو یار و یاور نیست در آن سو دشمنش باقیست
صدای گریه میآید گمان شش ماهه میخواند
که او تنهای تنها نیست مرا صبر تماشا نيست
دگر آبی نمیخواهد سوي ميدان نظر دارد
به جان عطر نبی دارد به تن خون ولی دارد
اگر چه نامش اصغر بود جهادش جهد اکبر بود
علی اتمام حجت بود حقيقت را چو آيت بود
حسین مه روی دست آورد نشان بر قوم پست آورد
علی اصغر به روی دست در بتخانه را میبست
به ناگه نعره زد شیطان صدا را حرمله بنشان
کمان را زودتر برگیر نشاید لحظهای تاخیر
سه شعبه از کمان لغزید ز فرط بهت میلرزید
چو روی غنچه گلگون شد دل دنیا پر از خون شد
يقين رسم نبرد اين نيست سرشت لشکر شر چیست
لبالب کفر و بی دینیست نزاع و جنگ و خونریزیست
کمی آزادگی هم نیست گواهش حنجر خونیست
شاعر: هادی رضائی