محقق علوم اسلامي با بيان اينکه عاشورا درسي براي هميشه تاريخ است، بيان داشت: در زيارت عاشورا پنج تفکر اجتهاد در مقابل نص، زور مداري، باند بازي، محوريت اقتصادي و نفوذ فرهنگ بيگانه طرد شده است.

به گزارش مشرق به نقل از رسا، امام حسين(ع) آموزگار بزرگ مکتب ايثار و شهادت است که درس عشق و دلدادگي را در گوش زمان زمزمه کرد و اينک پس از گذشت قرن هاي متمادي از آن واقعه بزرگ، هنوز درس آزادگي او در دل و جان انسان هاي آزاده در چهارگوشه جهان تبلور دارد و هنوز هم مسلمانان و غيرمسلمانان او را الگوي بارز رشادت و از خودگذشتگي مي دانند.

از همين روست که نزديک به چهارده قرن نداي هل من ناصر ينصرني اباعبدالله الحسين(ع) به گوش مي رسد و خيل مشتاقان آن حضرت هر سال به ياد مظلوميت اهل بيت(ع) سياهپوش مي شوند.

به راستي قيام امام حسين (ع)چه نقشي در بيداري مسلمانان جهان دارد و چرا اين واقعه تاريخي همچون صدها و هزاران رويداد تاريخي ديگر به دست فراموشي سپرده نشده است؟ ظرفيت هاي معرفتي عاشورا در عصر کنوني چيست؟

حجت الاسلام سيد هادي عظيمي که بحث هاي ابتکاري در تاريخ تحيلي دارد، در گفت و گو با خبرنگار خبرگزاري رسا، به بيان واقعه عاشورا و پيام هاي اخلاقي، سياسي و اجتماعي آن پرداخته است.

رسا ـ عاشورا در بيانات مقام معظم رهبري رخدادي است داراي درس ها و عبرت هاي فراوان که در زمان حال بايد باز تعريف شود، پرسش اول، يک جريان شناسي از دوره زماني واقعه عاشورا و تناسب هاي آن را با دوران فعلي است ؛

جمله معروف کل يوم عاشورا و کل ارض کربلا حکايت از يک امتحان الهي است که در طول تاريخ تکرار خواهد شد، امتحان بين دو راهي دنيا و آخرت، جدال خق و باطل، ستيز دين و کفر، ستيز دين داران و مدعيان دين.

عاشورا در سير تکرار است و با گذشت زمان چون باطل عريان تر مي شود، بيشتر خود را در لباس و شعار دين پنهان مي کند و روز به روز تقابل شديد تر و تشخيص دشوار تر مي گردد.

امروز تقابل حق و باطل در کربلا واضح است و شخصي در نامشروع بودن حکومت و اقدامات کج مدارانه يزيد شک ندارد اما در همان برهه تاريخي اين فتنه، جديد بود و تشخيص براي برخي دشوار شد، همان طور که در روزگار ما نيز تا آتش فتنه88 به خاموشي ننشست، راه درست براي بعضي مشخص نبود.

رسا ـ دقيقا پرسش ما به همين نکته برمي گردد. ما مي خواهيم جريان شناسي داشته باشيم از فتنه که به نوعي تاريخ را مايه عبرت بدانيم. آيا اين آموزه در متون ديني و راهبردي شيعه منتقل شده است؟

بله همين طور است. براي نمونه ما در زيارت عاشورا، پنج تفکرو جريان را لعنت مي کنيم و تبري از آن را وسيله اي براي نزديکي به تنها راه هدايت مي سازيم.

اولين جرياني که در زيارت عاشورا نفي مي شود، تفکر دموکراسي در مقابل ولايت و اجتهاد در مقابل نص است که خلافت خليفه اول حاصل مصلحت سنجي عده اي در مقابل تاکيدات پيامبر اکرم بود و از همين رو است که مصائب عاشورا حاصل سقيفه عنوان مي شود.

دومين جريان، خشونت ورزي در حکومت است که با آموزه هاي دين اسلام که رأفت و يگانگي با مردم است تضاد دارد و امام علي(ع) حکومت خليفه دوم را به خشونت مداري توصيف کرده اند.

در ابتداي انقلاب اسلامي ايران هم برخي افراد که امروز ازچهره هاي بارز اصلاح طلب هستند با فشارهاي نامعقول به جوانان و اقدامات غير منطقي با ظاهر جوانان، در صدد بودند تا مردم را در کام مدعيان تساهل ديني بيندازند.

سومين تفکر و جريان مورد انتقاد در زيارت عاشورا، جريان باند باز، سياسي کار، حزب ساز و آقا زاده سالار عصر عثماني است که در نقطه مقابل عدالت، شفاف سازي، شايسته سالاري در حکومت اصيل اسلامي است.

تفکرمعاويه اي جريان چهارم است که بر اقتصاد محوري به جاي دين محوري تاکيد دارد، در حالي که در قرآن تقوا، اساس جامعه و مقدمه نزول برکات عنوان شده است.

در اين عصر، اعتقادات ديني جنبه حاشيه اي پيدا کرد و توسعه اقتصادي مبنا و اساس حرکت جامعه عنوان شد.

جريان پنجم که آخرين جريان است و به صورت رودررو و مستقيم با رخداد کربلا است، جرياني است که يزيد به آن دامن زد و در پي ايجاد فرهنگ رومي و بي بند باري در حکومت و جامعه است.

در دوران يزيد گرايش به فرهنگ بيگانه پيدا مي آيد و اين همان امري است که در طول تاريخ، علماي اسلام به تأسي از امام حسين(ع) با آن به مقابله پرداخته اند.

آداب و رسوم غربي همان امري است که به تقابل فرهنگي تعبير مي شود و در عصر ما به صورت شبيخون فرهنگي و جنگ نرم بروز پيدا کرده است.

رسا ـ در اين صورت با حاکم شدن سلايق مديريتي و البته زاويه دار با اسلام ناب، ما شاهد تفکراتي هستيم که اشاره کرديد اما آيا همين کافي است براي تغيير سرنوشت جامعه يا زير مجموعه هاي ديگري هم لازم است؟ به عبارت ديگر اين تفکرات بايد زيرساخت هايي داشته باشند يا به قول معروف، جاده صاف کن و توجيه گران و عمالان؟

ما در زيارت عاشورا تنها با تفکر مردود روبرو نيستيم. من دسته ديگري را به عنوان جريان ها نام بردم . در زيارت عاشورا بعد از اظهار برائت از آن پنج تفکر، سه جريان که اين تفکرات را رقم مي زدند و در جامعه دامن مي زدند، مورد لعن قرار مي گيرند که نماد آن عبيدالله بن زياد، عمربن سعد و شمر است.

عبيدالله نماد افراد اوباش و توده بي اصل و نسب است که به تعبير روايت همچون خاشاک روي آب هستند که با هر حرکتي دگرگون مي شوند.

عمر بن سعد نماد روحاني جاه طلب است که دين را پلي براي رسيدن به دنيا استفاده مي کند و شمر نماد رزمندگان منفعت طلب است که در صفين حضور دارد اما در ادامه زندگي خود در آزمون آخرت خواهي مردود مي شود.

در فتنه 88 ما شاهد اين سه دسته افراد هستيم که در کنار هم دست به آشوب در جامعه مي زنند.

رسا ـ تجربه فتنه 88 نشان داد انگيزه هاي ديگري هم در ميان است. به نظر مي رسد لايه تفکري پس از فتنه روي کار مي آيد و لايه کارکردي هم در زمان فتنه، نقش خود را ايفا مي کند اما آن چيست که گاه سال ها به صورت پنهان، زمينه ساز فعال شدن اين تفکرات و جريان ها است؟

صحنه فتنه را بايد کامل ترسيم کرد. در کنار اين پنج تفکر و سه مجري، سه گروه تدارکاتچي هم در سپاه باطل عمل مي کنند؛ آل ابي سفيان نماد زر سالاران، آل زياد نشان زور مداران و کساني که از قدرت فيزيکي در اجراي هدف ياري مي گيرند و آل مروان که در حاکميت نفوذ کرده و زمينه هاي سياسي را ايجاد مي کنند.

اين تفکرات، جريانات و گروه ها در تمامي فتنه هاي تاريخ قابل شناسايي است و البته نمي توان از تشديد تقابل حق و باطل بعد از حکومت ديني غافل بود، زيرا در اين دوران دشمن درصدد استفاده از هر فرصتي است و کجروي خود را با لعاب ديني ارائه مي کند.

رسا ـ با عنايت به اين لايه هاي فتنه ساز و فتنه گر که مطرح شد وظيفه روحانيان در سنگر تبليغ ديني و پاسداشت از دين چيست؟

بصيرت افزايي! مقام معظم رهبري بصيرت را به فهم عميق و دقيق تعريف کرده اند و مي توان گفت چنين شناختي با شناخت حق، سپس شناخت باطل و در آخر درک نقاط تقابل اين دو نوع تفکر، امکان پذير است.

اگر جامعه ما اسلام را به خوبي بشناسد و توان ارزيابي معرفتي غرب را داشته باشد و نقاط چالش و تقابل آن را بداند، مي تواند در وقايعي که اتفاق مي افتد به خوبي جايگاه خود را مشخص کند و انحراف از معيار را محک زند.

براي بصيرت داشتن، شناخت هدف، راه رسيدن به هدف و موانع حرکت لازم است هدف از حکومت، هدف از تبليغ و هدف از زندگي تبيين شود.

در شناخت راه، اسلام راه کمال و فضيلت است و راه غرب راه ابزارها و زذايل است که بايد پيامدهاي غرب گرايي براي مردم بيان شود.

وسيله حرکت در اسلام تقوا و استقامت در راه حق است در حالي که درتفکرغربي وسيله هدف را توجيه مي کند و مي توان از بدترين ابزارها در راه رسيدن به خواسته ها استفاده شود.

بايد ايده ماکياولي و رسيدن به حکومت و در مقابل تفکر اصيل اسلامي و رسيدن به نقطه کمال معنوي را براي افزايش بصيرت مردم، بيان کنيم.

در بحث موانع حرکت بايد جايگاه شناسي دقيقي از نفس، شيطان و طاغوت ها داشته باشيم و چگونگي فريب آنها و راه مبارزه را بدانيم.

نقش طاغوت در طول تاريخ در گمراهي مردم و به فعليت رساندن نقشه هاي شيطان و خواسته هاي نفساني را درک کنيم و به کارکردهاي طاغوت اشکار و پنهان آگاه باشيم.

رسا ـ با پيروزي انقلاب اسلامي شايد بتوان از طاغوت جهاني يعني همان جبهه استکبار، سخن گفت اما چگونه مي توان تظاهر طاغوت را در جامعه اسلامي باز شناخت؟ اين طاغوت پنهان آيا ناظر به همين نوع جامعه انقلابي و اسلامي است؟

ببينيد! در دوران فعلي که عصر حاکميت دين است، طاغوت پنهاني بلاي جامعه شده است و کساني را مي بينيم که با لباس دين، لباس روحانيت و با شعار انقلاب، ريشه بر تيشه انقلاب اسلامي مي زنند.

فتنه بعدي در جامعه ما را همين مدعيان دروغين ولايت رقم خواهند زد و نه همچون صفين در آخر جنگ، قرآن را بر سر نيزه مي زنند که همچون نهروان از ابتدا با پرچم اسلام جلو مي آيند.

رسا ـ اين که ما هرگز از بروز فتنه در امان نيستيم چون شيطان دشمن قسم خورده ماست اما پيام هاي اخلاقي و تربيتي قيام عاشورا براي جامعه ما در برابر اين خطرات چيست ؟

در تاريخ نمونه هاي فراوني از برخورد هاي الگو ساز امام حسين(ع) نقل شده است که جلوه هاي بارزي از اسلام راستين محمدي است که در قامت امام قيام کرده است.

نهراسيدن از دشمن، استقامت در را رسيدن به هدف، ايثار و فداکاري، صبر بر مصائب، غافل نشدن از خانواده در حين مبارزه، مدارا با دشمن حتي در ميدان رزم، غيرت نسبت به ناموس، عشق به لقاي خداوند و تسليم به امر الهي، از آموزه هاي اخلاقي قيام جاويد کربلا است.

آزادگى يکي ديگر از نمونه اي بارز اخلاقي کربلائيان است که ياران امام حسين (ع) تمام تعلقات دنيا همچون ثروت، اقوام، زن، فرزند و مقام را ناديده گرفتند و روح خود را از اسارت در برابر تمنيات نفسانى و مادى رها کردند و مرگ با عزت را چون رهبرشان امام حسين (ع) بر زندگى ذلت بار در کنار فرومايگانى چون يزيد و ابن زياد ترجيح دادند.

امام حسين(ع) با قيام خويش مي خواستند درسي به هميشه تاريخ بدهند که نبايد در طوق حکومت غير ديني قرار گرفت، به خصوص در جايي که حکومت غير ديني خود را در لباس دين بروز مي دهد که به مراتب خطرناک تر است چون منويات نفساني خويش را با تفسير نادرست به اسلام نسبت مي دهند.

رسا ـ ما بيشتر به جنبه عاطفي عاشورا در عزاداري ها مي پردازيم . رابطه عقل و عاطفه در جريان عاشورا چگونه ترسيم مي شود؟

عواطف و احساسات زبان فراگير دارد و با تمامي افراد و در تمامي زمان ها گويا است در حالي که زبان عقلاني همه گير نيست و آمادگي خاصي را طلب مي کند.

پيام عقلاني نفي حکومت غير خدا، شايد براي تمامي مردم قابل فهم نباشد، چون فهم عقلاني مترتب بر اين است که افراد آگاه و متوجه باشند که جريان کربلا با زنده کردن احساسات، راه درک عقلاني را باز مي کند و پيام عقلاني قيام را در لفافه احساس به مردم مي رساند.

در تاريخ کربلا نقل شده است که امام حسين(ع) از وسط ميدان رزم، دوازده بار به سوي خيمه رفتند و با زبان احساس با دشمن صحبت کردند و در عالي ترين شکل در تاريخ با زبان احساس ستيز کردند.

عاشورا مظهري از عواطف خدايي امام حسين(ع) براي هدايت مردم و احساسات عميق ياران شيداي حسين است که صحنه هايي همچون آب ننوشيدن حضرت عباس(ع) در کنار شط، بدون زره به ميدان مبارزه شتافتن حضرت قاسم(ع) و فرياد برآوردن اميري حسين و نعم الامير است.

نظر شما

شما در حال پاسخ به نظر «» هستید.
captcha

این مطالب را از دست ندهید....

فیلم برگزیده

برگزیده ورزشی

برگزیده عکس