درست در روزهایی که ایران یکسره شور و شوق و نشاط است یعنی در ایام عید غدیر، مکه و مدینه حسابی سوت و کور است. هیچ کس به روی خودش نمی آورد 18 ذیالحجه روز اکمال دین و اتمام نعمت است.
یک روز یک یهودی رفت پیش خلیفه دوم و گفت: اگر در دین ما روزی به عنوان روز کاملشدن دین وجود داشت حتما آن روز را عید میگرفتیم. خلیفه سرش را پایین انداخت و فقط سکوت کرد چون حرف حساب جواب ندارد.
پیامبر بعد از حج وداع دست علی را در غدیر خم بالا برد تا مردم بدانند قبله واقعی کیست و چیست ولی حسد و حسادت با آدمی چه میکند! در مسجدالنبی آثاری مثل منبر و محراب پیامبر مشخص است. محراب ابوبکر معلوم است کجاست. ستون توبه که یکی از اصحاب خودش را به آن بست تا پیامبر گناهش را ببخشد، معلوم است. «باب جبرائیل» که محل ورود و خروج جبرئیل بر پیامبر بود، معلوم است. حتی در محله شیعیان معلوم است پیامبر از چه خرماهایی دوست داشته و میخورده، به همین خاطر قیمتآن هر کیلو 70 ریال است؛ یعنی 50 ریال بیشتر از خرماهای معمولی. آنجا روی دیوارها حدیث دوستی پیامبر با کوه احد را مینویسند ولی چیزی درباره «فمن آذاها فقد آذاني، من آذاني فقد آذى الله» نمیگویند. با این حرفها انتظار بیهودهای است که از علی و عیداللهِ اکبرش خبری باشد.
در این اوضاع، بهترین وقت برای عقدهبازکنی از دل گرفته حجاج ایرانی، دعای کمیل مدینه است. پنجشنبههای مدینه روزهای خاصی است. روزهای پرکاری که به دعای کمیل شب جمعه ختم میشود و حضور و قدرتنمایی ایرانیان. مراسمی که گاهی بیش از 20000 نفر را به بینالحرمین میکشد و پلیس و نیروهای امنیتی سعودی را به تکاپو وامیدارد.
دیگران با حسرت و تعجب نگاه میکنند ایرانیان را که با ولع و اشتیاق و نظم جمع میشوند. حتی پیرمردها و پیرزنهایی که پای رفتن ندارند، با ویلچیر میآیند. قرآن که شروع میشود مردم میزنند زیر گریه و معلوم میشود بغضشان را تاکنون فروخورده بودند. هر چه دعای کمیلهای قبل از ایام تشریق ابهت دارد، دعای کمیل نزدیک به عید غدیر داغ و سوز دارد. زمزمههای علوی شروع میشود: اللَّهُمَّ إِنِّی أَسْأَلُکَ بِرَحْمَتِکَ الَّتِی وَسِعَتْ کُلَّ شَیْءٍ وَ بِقُوَّتِکَ الَّتِی قَهَرْتَ بِهَا کُلَّ شَیْءٍ
حجاج، روضه مادرشان فاطمه را میشنوند و اشک میریزند و یادشان میآید بین این همه حرفی که از زبان امیرالمؤمنین با خدا میزنند بگردند دنبال چند آرزوی ناب تا بشود توشه سفرشان. یا علی کمک کن.
مهدی قزلی