مرگ را بايد سرود
تا بيدي هست لرزان، برگ ريزان، از وحشت تازيانه هاي وحشي باد
تا بوته هاي پژمرده از عطش آنسوي شن زار در آرزوي نمي از رود
تا بلبلكان وراي بركه، اسير شب، لب بسته، ميخ كوب، خسته از هجوم دود
تا ستاره اي كم فروغ در پس غبار سياه مه آلود، در ستيز با ابر كبود
مرگ را بايد سرود
**
آن طرف شهريست غمزده، مه آلود، خون آلود
در هجوم سپاه شب، سپاه نمرود
خشم را بايد فزود
اين همه برگ فرو افتاده در بهار، اين همه آتش، اين همه تبر خون آلود
سپاه شب را نفرين بايد نمود
مسرور به مرگ شاپركها نتوان بود
تاريكي شب را نفرين بايد نمود
مرگ را بايد سرود
**
خانه ها ويران، خفاشها در پرواز
دلها خون از انبوه درد، انبوه راز
گل ها خشكيده، مرغكان بي آواز
بيرق خصم دون در اهتزاز
شاد به سوگ چكاوكان ننوان بود
نفرين بايد نمود
مرگ را بايد سرود
مخاطبان محترم گروه فرهنگی مشرق می توانند مقالات، اشعار، مطالب طنز، تصاویر و هر آن چیزی که در قالب فرهنگ و هنر جای می گیرد را به آدرس culture@mashreghnews.ir ارسال کنند تا در سریع ترین زمان ممکن به نام خودشان و به عنوان یکی از مطالب ویژه مشرق منتشر شود.