
به گزارش مشرق به نقل از پايگاه خبري حوزه هنري، در ابتداي اين نشست، اميرحسين فردي نويسنده و مدير مرکز آفرينشهاي ادبي حوزه هنري، با بيان اين که «شنام» ظرفيت داستاني بالايي دارد، گفت: اتفاقات در اين کتاب، عجيب هستند، اتفاقاتي که بسيار به زندگي نزديکاند، اين نزديکي در حالي است که بسياري از خاطرات منتشر شده پيش از اين، به شکلي آرماني و دور از ذهن مطرح ميشوند.
وي افزود: پيش از هر چيز، آنچه در شنام اهميت دارد، مسائل انساني است. ارتباط ميان دو برادر در اين کتاب، فوقالعاده زيباست و احساس عجيبي به انسان ميدهد. اين علاقه در سرتاسر خاطره موج ميزند. از سوي ديگر، حضور دختري به نام شيلان، در منطقهاي بياباني، که همه چيز بوي خشونت ميدهد، نيز اتفاق بسيار جالبي است. اتفاقي که پنجرهاي جديد از حس و عاطفه را باز ميکند. به اعتقاد من بدون حضور شيلان، کتاب، اثري عادي ميشد. ما در کتاب شنام با فرم روايت ساده و صادقانه اي روبه رو هستيم که خواننده را به متن ماجرا ميبرد.
مدير مرکز آفرينشهاي ادبي حوزه هنري، در ادامه به نقش مهم خاطرات در حافظه جمعي يک ملت اشاره کرد و گفت: در جريان هستيم و ميبينيم که بسياري از ملتها خاطرات جعل ميکنند براي اين که بگويند گذشتهاي دارند. ما خود، گنجينهاي داريم که بايد گفته و ثبت شود چراکه خاطرات جنگ ثروت و پشتوانه ماست.
وي سپس تصريح کرد: وقايعي که در شنام اتفاق ميافتند، اتفاقاتي دراماتيک جالبي هستند که اگر يک نويسنده حرفهاي آن را مينوشت، قطعا يک اثر ادبي فوقالعاده ميشد. مثل آثاري از احمد دهقان، محمدرضا بايرامي و حبيب احمدزاده که بر اساس تجربياتشان و با پرداختي داستاني نوشته شدهاند.
مرتضي سرهنگي که تنها به عنوان مخاطب در اين نشست حاضر شده بود، در بخشي از جلسه و در پاسخ به سوال يکي از حاضران درباره عشق طرح شده در کتاب، تصريح کرد: ما در جنگ دو نوع روايت را داريم؛ روايت انساني و روايت واقعه. روايت واقعه وظيفه نهادهاي نظامي است. اما ما در "شنام" با روايت انساني مواجه هستيم. اگر در اين روايت چيزي چون نام تپه شنام يا تعداد افرادي که روي اين تپه ماندند، تغيير کند، با تحريف واقعيت روبه رو هستيم اما زماني که گلزار بنا به مصلحت نام برخي از شخصيتها را تغيير ميدهد، اشکالي ندارد و اين مساله، اهميت خاصي ندارد.
وي افزود: گلزار و شيلان به عشق آزادي به هم نزديک ميشوند چراکه هر دو گرفتار بودهاند. از سويي بياييد تحليل ديگري از عشق اين دو داشته باشيم، شايد خدا پس از شهادت برادر و درد اسارت، عشق شيلان را براي آسان کردن و تحمل درد و رنج جلوي پاي گلزار ميگذارد. اين کتاب چنان ساختار محکمي دارد که ميتوان از روي آن ديالوگ نوشت و آن را به فيلم به فيلم تبديل شود. گلزار در آن زمان يک نوجوان 16 ساله است، در حال کشف عشق و خودش. مجاز است درباره شيلان فکر کند. اتفاقاتي که در جنگ رخ داده بزرگتر از خيال ماست و خيال را نميتوان مهار کرد.
سرهنگي ادامه داد: حتي عشق زميني هم مجاز است. ما در جنگ زندگي کرديم. عروسي گرفتيم، بچه دار شديم. زندگي در جنگ جريان داشت تا آن را کوچک کند. گلزار هم با عشق خود اسارت را کوچک کرده است. اگر اين عشق به ازدواج هم ختم ميشد همين بود؛ يعني کومله، جنگ و اسارت را کوچک کرده است.
کيانوش گلزار راغب راوي شنام نيز در اين نشست، اظهار کرد: با گذشت 30 سال زمان، ذهن نميتواند همه مسائل را با خود بکشد و تنها مسائل بارز هستند که در ذهن ثبت ميشوند. اوج زندگي من در مقطعي بود که در دست کوملهها اسير بودم و من تنها سعي کردم به آن دوره بازگردم.
همچنين آزاده ميرشکاک، ويراستار کتاب، گفت: زماني که آقاي مرتضي سرهنگي کتاب را براي مطالعه به من دادند، ظرف 48 ساعت آن را خواندم. اولين وجه تمايز اين کتاب براي من، زندگي يک نوجوان 16-17 ساله است و نکته بعدي موقيعيت جغرافيايي کتاب چراکه ما کمتر درباره کردستان اثري داشتهايم. از سوي ديگر مساله مهم، صداقت راوي است. من هيچ سندي در اختيار نداشتم که خاطرات راست هستند يا در گذر زمان، با اغراق مطرح شدهاند اما تاثير کتاب در مواجهه اول، گوياي صداقت راوي بود و همين مساله سبب شده که از ويراستاري کتاب خوشحال باشم.
وي سپس درباره نحوه ويراستاري کتاب نيز تصريح کرد: برخي از کساني که در حوزه ادبيات جنگ فعاليت ميکنند معتقدند خاطرات نيازي به ويرايش ندارند چراکه سند هستند. من به جملهاي از آقاي سرهنگي اشاره ميکنم که "ادبيات جنگ را سرباز مينويسد و سرباز نويسنده نيست". من هم اعتقاد دارم خاطرات سند هستند اما معتقدم که سند هم بايد درست ضبط شود. در ويراستاري اين کتاب سعي کردم، حتي کلمهاي که بار حسي داستان را به دوش ميکشد تغيير ندهم و تنها ويرايش کنم. به اعتقاد من ويرايش جراحي نيست بلکه دقيقا مثل گردگيري کردن است و مواجهه من با شُنام چنين مواجههاي بود.




