طی روزها و هفته های گذشته، موضوع مذاکره ایران و آمریکا با سفر رئیس جمهوری اسلامی ایران به نیویورک به سوژه داغ رسانه های دنیا تبدیل شد. اتفاقات پیرامون سفر هیئت ایرانی به نیویورک، از جمله دیدار وزیر خارجه جمهوری اسلامی ایران با وزرای خارجه گروه کشورهای 1 + 5 و دیدار دوجانبه با وزیر خارجه آمریکا، تماس تلفنی رئیس جمهور آمریکا با رئیس جمهور ایران و .... افکار عمومی را به سمت آغاز مذاکرات گسترده تر میان جمهوری اسلامی ایران و آمریکا سوق داد.
طرفین یک مذاکره با اهدافی از پیش تعیین شده در آن شرکت می کنند و همه تلاش خود را چه پیش از مذاکره و چه در حین انجام آن مصروف رسیدن به این اهداف می نمایند. اساساً مذاکره ابزاری است برای تحقق این اهداف و خود آن فی نفسه موضوعیتی ندارد، لذا مذاکره برای مذاکره بی معنی است. در موضوع مذاکره ایران و آمریکا، بهرغم بدبینی جمهوری اسلامی ایران به این مذاکرات، طرف آمریکایی بارها و بارها اشتیاق خود را به آغاز گفتگوها با ایران نشان داده است.
در ادامه به بررسی دلایل نیاز آمریکایی ها به مذاکره با ایران خواهیم پرداخت. آمریکایی ها از طرح موضوع مذاکره با ایران اهداف خاصی را دنبال میکنند که عیناً از نیازهای آنها، چه در سطح داخلی ایران و چه در سطح بینالمللی منشأ میگیرد.
1. تبدیل وسیله وحدت ملت ایران به وسیله اختلاف
موضوع خصومت آمریکا با انقلاب اسلامی و ضرورت اصرار بر دشمنی با آمریکا، یکی از موضوعات مورد توافق مردم و اکثر جناح ها و جریان های سیاسی داخل ایران بوده است. تاریخچه طولانی دشمنی آمریکا و دخالت های آشکار و پنهان این کشور در امور داخلی ایران یکی از عوامل اصلی این خصومت بوده است. به بیان دیگر می توان گفت که موضوع دشمنی با آمریکا به نوعی دستمایه وحدت ملی بوده است و این وحدت ملی، مهم ترین مؤلفه قدرت نرم جمهوری اسلامی به شمار می رود. قدرتی که باعث تثبیت جمهوری اسلامی در منطقه پرآشوب و پرتنش خاورمیانه بوده است.
طرح موضوع مذاکره با آمریکا از سوی مقامات کاخ سفید در وهله اول با هدف تبدیل این وسیله وحدت ملی به وسیله اختلاف و شکاف در میان فعالان سیاسی و مردم صورت گرفته است. (اينها مىخواهند با اين جنجالها، همين وسيله وحدت را، به وسيله اختلاف تبديل كنند. اين عليه آن، آن عليه اين. اين بگويد مذاكره، آن بگويد مذاكره چه فايدهاى دارد؛ آن يكى بگويد چه ضررى دارد؟ يك عدّه از اين طرف بحث كنند، يك عدّه از آن طرف بحث كنند! و اينها هم اين وحدت عظيم ملى را كه ملت ايران در مقابله با حضور دشمن دارد، به اختلاف ملت ايران تبديل كنند.) (بیانات رهبر معظم انقلاب در خطبههای نمازجمعه ۱۳۷۶/۱۰/۲۶)
2. حل مشکلات پیش روی آمریکا در منطقه خاورمیانه
سیاست خارجی آمریکا طی سال های دهه 1990 و 2000 با چالش های جدی در جهان و به ویژه در منطقه خاورمیانه روبرو بوده است. لشکرکشی به عراق در سال 1990، افغانستان در سال 2001 و عراق در سال 2003، عملاً آمریکا را در باتلاق خاورمیانه فرو برد. طولانی شدن جنگ هایی که قرار بود در محدوده زمانی مشخص به نتیجه برسد، افکار عمومی آمریکا و جهان را بر ضد سردمداران کاخ سفید بسیج کرد.
در این میان جمهوری اسلامی ایران به عنوان بازیگر مهم و تأثیرگذار منطقه میتوانست نقش بی بدیلی را در حل و فصل این بحران ها ایفا نماید و آمریکایی ها به خوبی به این واقعیت واقف هستند. این جمهوری اسلامی ایران است که می تواند آمریکا را از باتلاق عراق و افغانستان نجات دهد، شاهد مثال این نقش آفرینی بی بدیل نیز حضور مؤثر جمهوری اسلامی در کنفرانس بن برای بازسازی افغانستان و فرآیند دولت سازی در عراق می باشد.
بحران سوریه که اکنون بیش از دو سال از آغاز آن می گذرد، نیز یکی دیگر از معماهای سیاست خارجی آمریکاست که کاخ سفید برای حل آن، نیازمند جلب همکاری جمهوری اسلامی ایران است. لذا استمداد از ایران برای حل و فصل بحران های منطقه، یکی دیگر از اهداف و نیازهای آمریکا در موضوع مذاکره با ایران است.
3. حفظ ژست و جایگاه ابرقدرتی
آمریکایی ها در موضوع مذاکره با ایران، علاوه بر رفع مشکلات پیش روی خود در منطقه خاورمیانه، هدف دیگری را نیز دنبال می کنند که این هدف عبارت است از: حفظ ژست و جایگاه ابرقدرتی. آمریکا که پس از جنگ اول خلیج فارس و پایان دوران جنگ سرد، بر خلاف واقعیات جهان، ادعای آغاز دوران نظم نوین جهانی و دنیای تک قطبی را دارند، نمی خواهند پرستیژ ابرقدرتی شان خدشه و آسیب ببیند. وادار کردن جمهوری اسلامی ایران به مذاکره، به عنوان دولتی که طی سی و چهار سال گذشته، دشمنی با آمریکا را جزو اصول اساسی خود اعلام کرده است، می تواند سبب تثبیت جایگاه آمریکا به عنوان ابرقدرت جهانی باشد.
(اصل مذاكره با ايران، براى امريكا به عنوان ابرقدرت، بسيار مهم است. ممكن است بعضى تعجّب كنند و بگويند مگر ايران چيست كه براى امريكاى ابرقدرت، مهم است كه با ايران پشت ميز مذاكره بنشينند؟! بله، بسيار مهّم است. اتّفاقاً چون ابرقدرت است، برايش خيلى مهّم است. ابرقدرت، يعنى آن قدرتى كه از همه قدرتهاى سياسى دنيا بالاتر است و مىتواند اراده خود را بر آنها تحميل كند ... ابرقدرتى با اين همه ادّعا، با اين همه باد و بروت جهانى و سياسى، يك جا هست كه برايش ارزش و اعتبار و احترامى قائل نمىشوند؛ آن يك جا كجاست؟ جمهورى اسلامى ايران. جمهورى اسلامى و ملت ايران، هيبتشكن ابرقدرت امريكا در دنيا شدند...
براى امريكا مهم است كه ايران اسلامى كه از روز اوّل به دلايل روشنى در مقابل امريكا ايستاد و تسليم امريكا نشد و گفت كه با امريكا مذاكره نمىكنم، حالا بگويد كه بسيار خوب، چَشم، ما هم مذاكره مىكنيم! مىگويند بفرما، ابرقدرتى كامل شد! اين منطقهاى هم كه زير بار نمىرفت، زير بار آمد؛ اينجا هم عتبه را بوسيدند! بنابراين، صِرف مذاكره برايشان خيلى مهّم است.) (بیانات رهبر معظم انقلاب در خطبههای نمازجمعه ۱۳۷۶/۱۰/۲۶).